Forwarded from عکس نگار
#هر_روز_باقافله_ی_حسینی 🚩
💠در روز #نهم_محرمالحرام سال 61 هجرى قمرى، #شمر بن ذي الجوشن👺، با چهار هزار نفر، همراه با #نامهاي📨 از ابن زياد به عمر بن سعد مبني بر جنگيدن با امام حسين (ع) و قتل ايشان، براي #دومين بار #وارد_كربلا شد.
💠عصر روز پنج شنبه #نهم_محرم، #ابن_سعد با دستوري كه از ابن زياد دريافت كرده بود، #آماده_جنگ_با_امام_حسين (ع) شد و لشكر خويش را بانگ زد كه:اي لشكرهاي خدا سوار شويد و شما بهشت بشارت باد. پس جنود او سوار گشته و رو به اصحاب حضرت رو آوردند.
✨ #امام_حسين (ع) به برادر خود حضرت #ابوالفضل (ع) فرمود:👇👇
💠بسوي ايشان برو و از آنان #مهلتي بخواه تا كه #امشب را صبر كنند و كارزار را به #فردا اندازند تا امشب قدري #نماز، #دعا و #استغفار كنم. چه خدا مي داند كه من دوست مي دارم نماز، تلاوت قرآن، كثرت دعا و استغفار را.
💠و از آن سوي اصحاب عباس (ع) در مقابل آن لشكر توقف نموده بودند و ايشان را موعظه مي كردند تا عباس (ع) برگشت و از ايشان #طلب_مهلت كرد.
#عمرسعد_پيامي به #حضرت_ابوالفضل (ع) داد و گفت: براي آن حضرت كه #يك_امشب را به شما #مهلت مي دهيم. بامدادان اگر سر به فرمان درآوريد شما را به نزد پسر زياد كوچ خواهيم داد وگرنه دست از شما برنخواهيم داشت و فيصله امر را بر ذمت شمشير خواهيم گذاشت. در اين هنگام دو لشكر به آرامگاه خود بازگشتند.
✨امام حسين (ع) خطاب به يارانشان عاقبت اين واقعه را ترسيم كردند و اهل بيت (ع) و ياران حضرت پس از شنيدن خطبه حضرت از همه چيز جز بهره #شهادت در ركاب امام دست برداشتند و در جواب به حضرت از هم پيشي مي گرفتند كه ما هرگز شما را ترك نمي كنيم و بر پيمان و سوگند خويش #وفاداريم.
💠امام چون از هدايت سپاه اموي نااميد شد و دانست كه با او میجنگند رو به اصحاب خود فرمود:
برخيزيد و #دور_خيمهها گودالي همچون #خندق حفر كنيد و در آن آتش افزويد تا با اينان از يك رو درگير شويم. در نقل ديگري آماده است امام حسين (ع) بهسوی اصحاب خود آمده و فرمود مكان خيمهها را به هم نزديك و طنابها را درهم كنند و خود در درون جا میگیرند تا خيام از هر سو بر آنان احاطه كنند مگر از آنسو كه با دشمن روبرو شوند.
💠طبق روايتي، امام حسين (ع) در اين شب، حضرت علیاکبر (ع) را با سي سوار و بيست پياده فرستاد كه چند مشك آب آوردند. پس اهلبیت (ع) و اصحاب خود را فرمود:
از اين آب بياشاميد كه آخر توشه شماست و وضو سازيد و غسل كنيد و جامههاي خود را بشوييد كه کفنهای شما خواهد بود.
💠روایتشده كه در آن شب سي و دو نفر از لشكر عمر بن سعد به امام (ع) ملحق شدند و سعادت ملازمت آن حضرت را اختيار كردند.
#کاروان_عشق
#نهم_ماه_محرمالحرام
#یا_حسین 🚩
🏴کانال عهدباشهدا🏴.
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
💠در روز #نهم_محرمالحرام سال 61 هجرى قمرى، #شمر بن ذي الجوشن👺، با چهار هزار نفر، همراه با #نامهاي📨 از ابن زياد به عمر بن سعد مبني بر جنگيدن با امام حسين (ع) و قتل ايشان، براي #دومين بار #وارد_كربلا شد.
💠عصر روز پنج شنبه #نهم_محرم، #ابن_سعد با دستوري كه از ابن زياد دريافت كرده بود، #آماده_جنگ_با_امام_حسين (ع) شد و لشكر خويش را بانگ زد كه:اي لشكرهاي خدا سوار شويد و شما بهشت بشارت باد. پس جنود او سوار گشته و رو به اصحاب حضرت رو آوردند.
✨ #امام_حسين (ع) به برادر خود حضرت #ابوالفضل (ع) فرمود:👇👇
💠بسوي ايشان برو و از آنان #مهلتي بخواه تا كه #امشب را صبر كنند و كارزار را به #فردا اندازند تا امشب قدري #نماز، #دعا و #استغفار كنم. چه خدا مي داند كه من دوست مي دارم نماز، تلاوت قرآن، كثرت دعا و استغفار را.
💠و از آن سوي اصحاب عباس (ع) در مقابل آن لشكر توقف نموده بودند و ايشان را موعظه مي كردند تا عباس (ع) برگشت و از ايشان #طلب_مهلت كرد.
#عمرسعد_پيامي به #حضرت_ابوالفضل (ع) داد و گفت: براي آن حضرت كه #يك_امشب را به شما #مهلت مي دهيم. بامدادان اگر سر به فرمان درآوريد شما را به نزد پسر زياد كوچ خواهيم داد وگرنه دست از شما برنخواهيم داشت و فيصله امر را بر ذمت شمشير خواهيم گذاشت. در اين هنگام دو لشكر به آرامگاه خود بازگشتند.
✨امام حسين (ع) خطاب به يارانشان عاقبت اين واقعه را ترسيم كردند و اهل بيت (ع) و ياران حضرت پس از شنيدن خطبه حضرت از همه چيز جز بهره #شهادت در ركاب امام دست برداشتند و در جواب به حضرت از هم پيشي مي گرفتند كه ما هرگز شما را ترك نمي كنيم و بر پيمان و سوگند خويش #وفاداريم.
💠امام چون از هدايت سپاه اموي نااميد شد و دانست كه با او میجنگند رو به اصحاب خود فرمود:
برخيزيد و #دور_خيمهها گودالي همچون #خندق حفر كنيد و در آن آتش افزويد تا با اينان از يك رو درگير شويم. در نقل ديگري آماده است امام حسين (ع) بهسوی اصحاب خود آمده و فرمود مكان خيمهها را به هم نزديك و طنابها را درهم كنند و خود در درون جا میگیرند تا خيام از هر سو بر آنان احاطه كنند مگر از آنسو كه با دشمن روبرو شوند.
💠طبق روايتي، امام حسين (ع) در اين شب، حضرت علیاکبر (ع) را با سي سوار و بيست پياده فرستاد كه چند مشك آب آوردند. پس اهلبیت (ع) و اصحاب خود را فرمود:
از اين آب بياشاميد كه آخر توشه شماست و وضو سازيد و غسل كنيد و جامههاي خود را بشوييد كه کفنهای شما خواهد بود.
💠روایتشده كه در آن شب سي و دو نفر از لشكر عمر بن سعد به امام (ع) ملحق شدند و سعادت ملازمت آن حضرت را اختيار كردند.
#کاروان_عشق
#نهم_ماه_محرمالحرام
#یا_حسین 🚩
🏴کانال عهدباشهدا🏴.
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🕊✨🕊✨🕊✨
#هیجدهم_دی
#اشغال_هويزه توسط مزدوران بعثي عراق(1359ش)
✍پس از #محاصره هويزه توسط دشمن بعث، تعدادي از بسيجيان به فرماندهي سيدمحمدحسين علمالهدي به دفاع برخاسته و به نبردي سخت پرداختند. اما اين مقاومت به شهادت اين پاسداران جان بر كف منتهي شد. در پي اين حادثه، #نيروهاي دشمن در18 دي 1359ش #وارد هويزه شده و آن را #اشغال كردند. پس از آن، #فرمانده نيروهاي عراقي #دستور داد تعدادي از #مردم_بي_گناه را #دست_بسته در يك #گودال قرار داده و به #شهادت برسانند. سپس #عراقيها تمام شهر را با ديناميت و بلدوزر نابود كرده و #هويزه را به #تلي_خاك تبديل نمودند.
جنایات فجیع بعثی ها در این شهر بیداد میکرد
آتش زدن دختر جوان همراه مادرش
آتش زدن پیر زن و انداختن پیرمرد با دستهای بسته داخل رودخانه و صدها جنایات دیگر...
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
#هیجدهم_دی
#اشغال_هويزه توسط مزدوران بعثي عراق(1359ش)
✍پس از #محاصره هويزه توسط دشمن بعث، تعدادي از بسيجيان به فرماندهي سيدمحمدحسين علمالهدي به دفاع برخاسته و به نبردي سخت پرداختند. اما اين مقاومت به شهادت اين پاسداران جان بر كف منتهي شد. در پي اين حادثه، #نيروهاي دشمن در18 دي 1359ش #وارد هويزه شده و آن را #اشغال كردند. پس از آن، #فرمانده نيروهاي عراقي #دستور داد تعدادي از #مردم_بي_گناه را #دست_بسته در يك #گودال قرار داده و به #شهادت برسانند. سپس #عراقيها تمام شهر را با ديناميت و بلدوزر نابود كرده و #هويزه را به #تلي_خاك تبديل نمودند.
جنایات فجیع بعثی ها در این شهر بیداد میکرد
آتش زدن دختر جوان همراه مادرش
آتش زدن پیر زن و انداختن پیرمرد با دستهای بسته داخل رودخانه و صدها جنایات دیگر...
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
#هر_روز_باقافله_ی_حسینی 🚩
💠در روز #نهم_محرمالحرام سال 61 هجرى قمرى، #شمر بن ذي الجوشن👺، با چهار هزار نفر، همراه با #نامهاي📨 از ابن زياد به عمر بن سعد مبني بر جنگيدن با امام حسين (ع) و قتل ايشان، براي #دومين بار #وارد_كربلا شد.
💠عصر روز پنج شنبه #نهم_محرم، #ابن_سعد با دستوري كه از ابن زياد دريافت كرده بود، #آماده_جنگ_با_امام_حسين (ع) شد و لشكر خويش را بانگ زد كه:اي لشكرهاي خدا سوار شويد و شما بهشت بشارت باد. پس جنود او سوار گشته و رو به اصحاب حضرت رو آوردند.
✨ #امام_حسين (ع) به برادر خود حضرت #ابوالفضل (ع) فرمود:👇👇
💠بسوي ايشان برو و از آنان #مهلتي بخواه تا كه #امشب را صبر كنند و كارزار را به #فردا اندازند تا امشب قدري #نماز، #دعا و #استغفار كنم. چه خدا مي داند كه من دوست مي دارم نماز، تلاوت قرآن، كثرت دعا و استغفار را.
💠و از آن سوي اصحاب عباس (ع) در مقابل آن لشكر توقف نموده بودند و ايشان را موعظه مي كردند تا عباس (ع) برگشت و از ايشان #طلب_مهلت كرد.
#عمرسعد_پيامي به #حضرت_ابوالفضل (ع) داد و گفت: براي آن حضرت كه #يك_امشب را به شما #مهلت مي دهيم. بامدادان اگر سر به فرمان درآوريد شما را به نزد پسر زياد كوچ خواهيم داد وگرنه دست از شما برنخواهيم داشت و فيصله امر را بر ذمت شمشير خواهيم گذاشت. در اين هنگام دو لشكر به آرامگاه خود بازگشتند.
✨امام حسين (ع) خطاب به يارانشان عاقبت اين واقعه را ترسيم كردند و اهل بيت (ع) و ياران حضرت پس از شنيدن خطبه حضرت از همه چيز جز بهره #شهادت در ركاب امام دست برداشتند و در جواب به حضرت از هم پيشي مي گرفتند كه ما هرگز شما را ترك نمي كنيم و بر پيمان و سوگند خويش #وفاداريم.
💠امام چون از هدايت سپاه اموي نااميد شد و دانست كه با او میجنگند رو به اصحاب خود فرمود:
برخيزيد و #دور_خيمهها گودالي همچون #خندق حفر كنيد و در آن آتش افزويد تا با اينان از يك رو درگير شويم. در نقل ديگري آماده است امام حسين (ع) بهسوی اصحاب خود آمده و فرمود مكان خيمهها را به هم نزديك و طنابها را درهم كنند و خود در درون جا میگیرند تا خيام از هر سو بر آنان احاطه كنند مگر از آنسو كه با دشمن روبرو شوند.
💠طبق روايتي، امام حسين (ع) در اين شب، حضرت علیاکبر (ع) را با سي سوار و بيست پياده فرستاد كه چند مشك آب آوردند. پس اهلبیت (ع) و اصحاب خود را فرمود:
از اين آب بياشاميد كه آخر توشه شماست و وضو سازيد و غسل كنيد و جامههاي خود را بشوييد كه کفنهای شما خواهد بود.
💠روایتشده كه در آن شب سي و دو نفر از لشكر عمر بن سعد به امام (ع) ملحق شدند و سعادت ملازمت آن حضرت را اختيار كردند.
#کاروان_عشق
#نهم_ماه_محرمالحرام
#یا_حسین 🚩
🏴ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
💠در روز #نهم_محرمالحرام سال 61 هجرى قمرى، #شمر بن ذي الجوشن👺، با چهار هزار نفر، همراه با #نامهاي📨 از ابن زياد به عمر بن سعد مبني بر جنگيدن با امام حسين (ع) و قتل ايشان، براي #دومين بار #وارد_كربلا شد.
💠عصر روز پنج شنبه #نهم_محرم، #ابن_سعد با دستوري كه از ابن زياد دريافت كرده بود، #آماده_جنگ_با_امام_حسين (ع) شد و لشكر خويش را بانگ زد كه:اي لشكرهاي خدا سوار شويد و شما بهشت بشارت باد. پس جنود او سوار گشته و رو به اصحاب حضرت رو آوردند.
✨ #امام_حسين (ع) به برادر خود حضرت #ابوالفضل (ع) فرمود:👇👇
💠بسوي ايشان برو و از آنان #مهلتي بخواه تا كه #امشب را صبر كنند و كارزار را به #فردا اندازند تا امشب قدري #نماز، #دعا و #استغفار كنم. چه خدا مي داند كه من دوست مي دارم نماز، تلاوت قرآن، كثرت دعا و استغفار را.
💠و از آن سوي اصحاب عباس (ع) در مقابل آن لشكر توقف نموده بودند و ايشان را موعظه مي كردند تا عباس (ع) برگشت و از ايشان #طلب_مهلت كرد.
#عمرسعد_پيامي به #حضرت_ابوالفضل (ع) داد و گفت: براي آن حضرت كه #يك_امشب را به شما #مهلت مي دهيم. بامدادان اگر سر به فرمان درآوريد شما را به نزد پسر زياد كوچ خواهيم داد وگرنه دست از شما برنخواهيم داشت و فيصله امر را بر ذمت شمشير خواهيم گذاشت. در اين هنگام دو لشكر به آرامگاه خود بازگشتند.
✨امام حسين (ع) خطاب به يارانشان عاقبت اين واقعه را ترسيم كردند و اهل بيت (ع) و ياران حضرت پس از شنيدن خطبه حضرت از همه چيز جز بهره #شهادت در ركاب امام دست برداشتند و در جواب به حضرت از هم پيشي مي گرفتند كه ما هرگز شما را ترك نمي كنيم و بر پيمان و سوگند خويش #وفاداريم.
💠امام چون از هدايت سپاه اموي نااميد شد و دانست كه با او میجنگند رو به اصحاب خود فرمود:
برخيزيد و #دور_خيمهها گودالي همچون #خندق حفر كنيد و در آن آتش افزويد تا با اينان از يك رو درگير شويم. در نقل ديگري آماده است امام حسين (ع) بهسوی اصحاب خود آمده و فرمود مكان خيمهها را به هم نزديك و طنابها را درهم كنند و خود در درون جا میگیرند تا خيام از هر سو بر آنان احاطه كنند مگر از آنسو كه با دشمن روبرو شوند.
💠طبق روايتي، امام حسين (ع) در اين شب، حضرت علیاکبر (ع) را با سي سوار و بيست پياده فرستاد كه چند مشك آب آوردند. پس اهلبیت (ع) و اصحاب خود را فرمود:
از اين آب بياشاميد كه آخر توشه شماست و وضو سازيد و غسل كنيد و جامههاي خود را بشوييد كه کفنهای شما خواهد بود.
💠روایتشده كه در آن شب سي و دو نفر از لشكر عمر بن سعد به امام (ع) ملحق شدند و سعادت ملازمت آن حضرت را اختيار كردند.
#کاروان_عشق
#نهم_ماه_محرمالحرام
#یا_حسین 🚩
🏴ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان📚✒️ #فرمانده_من👮 #قسمت_صدو_شصتو_چهار📖 مربوطه شده است؛ لذا با عمل صالح ربط ندارد. ❈ این شخص هرچه مى خواهد #سحر بلند شود سنگين شده است و نمی تواند بلند شود. در حالی که مقدمات سنگينى را #خودش ايجاد كرده است. اگر مى خواهى #سحر بلند شوی و سبک باشى غذايت🥙…
#داستان📚✒️
#فرمانده_من👨✈️
#قسمت_صدو_شصتو_پنج📖
_البته همش #تقصیر من نیستا😔 میدونی مامانی؟ خدا بعضی وقتا بنده هاشو #امتحان میکنه😭 آدما باید #قوی باشن و از این امتحان #سربلند✌️ بیرون بیان،میگن خدا بعضی وقتا #دوس داره بندش هی #صداش بزنه😍من مطمئنم🙏 که #خدا کمکمون میکنه صدای زنگ در بلند شد مامان بود،همیشه این موقع میومد خونمون...
دستی به #صورتم کشیدم و آیفونو زدم.در 🚪پذیرایی تا نصفه #باز گذاشتم مامان 👩💼با قابلمه #غذا🥙 واردشد پشت سرش #بابا👨💼 هم وارد شد کارشون شده بود غذا آوردن برای من😁انگار خودم بلد نبودم ☹️غذا درست کنم.
به قول #مامان هنوز کاملا #مادر😍 نشده بودم تا احساساتشو درک کنم
بابا و مامان #وارد پذیرایی شدن
وسلام🤝 دادن با خوش رویی😇 جوابشونو دادم،مامان تو آشپزخونه👩🍳 مشغول آماده کردن غذا شد،بابا هم
پیشم نشست و با #مهربونی شروع کرد به #دلجویی از من بابا #تکیه گاه امنی بود برای گریه😭 کردن،درد و دل کردن من از نگاه های مامان و بابا هم چیز #غریبی احساس میکردم بی مقدمه گفتم:بابا؟
شما همتون یه طوری شدید امروز🙁اون از صدای خسته #حسام اون،از صدای #بغض الود مامان رعنا اینم از چهره غم زده شما فقط من نامحرمم؟🤔
به منم بگید چی شده؟😐بابا با #آرامش خاصی #دستمو گرفت و گفت:چیزی نشده دخترم چرا الکی #بدبین شدی؟همه چی خوبه حسامم که #امشب
بر میگرده🚖 دیگه چی از این #بهتر
مامان اومد کنارم نشست.
#چشماش سرخ بودعصبانی شدم😡
با #تعرض گفتم:بخدا اگه نگید چی شده یه بلایی سر خودم میارم😔 سرم گیج می رفت از جام بلند شدم و اروم اروم وارد #اشپزخونه شدم دستمو کشیدم
رو شکمم و اروم گفتم: ببین #فندق👶 من میخوام #شاد باشما اما نمی ذارن اروم لگد میزد👣
لپام گـ🌺ـل انداخت اهسته قربون #صدقه اش رفتم و گفتم: ولی من که
تا اینجا #استقامت کردم یه چند ساعت دیگه ام که #بابایی ات اومد صبر میکنم
#سکوت کردم #قلبم❤️بشدت می تپید نی نی👶 اروم شده بود دیگه لگد👣 نمیزد #قلبم با شدت میخواست #سینمو بشکافه ضربه ی ارومی ب شکمم زدمو...
#ادامه_دارد...
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
🍃🌹ڪانـال عهـدبـا شهـدا🌹🍃
❥❥❥ @Shahidegomnamm
🍂
💐🍃
🍂🌺🍃💐
💐🍃🌼🍃🌸🍃
#فرمانده_من👨✈️
#قسمت_صدو_شصتو_پنج📖
_البته همش #تقصیر من نیستا😔 میدونی مامانی؟ خدا بعضی وقتا بنده هاشو #امتحان میکنه😭 آدما باید #قوی باشن و از این امتحان #سربلند✌️ بیرون بیان،میگن خدا بعضی وقتا #دوس داره بندش هی #صداش بزنه😍من مطمئنم🙏 که #خدا کمکمون میکنه صدای زنگ در بلند شد مامان بود،همیشه این موقع میومد خونمون...
دستی به #صورتم کشیدم و آیفونو زدم.در 🚪پذیرایی تا نصفه #باز گذاشتم مامان 👩💼با قابلمه #غذا🥙 واردشد پشت سرش #بابا👨💼 هم وارد شد کارشون شده بود غذا آوردن برای من😁انگار خودم بلد نبودم ☹️غذا درست کنم.
به قول #مامان هنوز کاملا #مادر😍 نشده بودم تا احساساتشو درک کنم
بابا و مامان #وارد پذیرایی شدن
وسلام🤝 دادن با خوش رویی😇 جوابشونو دادم،مامان تو آشپزخونه👩🍳 مشغول آماده کردن غذا شد،بابا هم
پیشم نشست و با #مهربونی شروع کرد به #دلجویی از من بابا #تکیه گاه امنی بود برای گریه😭 کردن،درد و دل کردن من از نگاه های مامان و بابا هم چیز #غریبی احساس میکردم بی مقدمه گفتم:بابا؟
شما همتون یه طوری شدید امروز🙁اون از صدای خسته #حسام اون،از صدای #بغض الود مامان رعنا اینم از چهره غم زده شما فقط من نامحرمم؟🤔
به منم بگید چی شده؟😐بابا با #آرامش خاصی #دستمو گرفت و گفت:چیزی نشده دخترم چرا الکی #بدبین شدی؟همه چی خوبه حسامم که #امشب
بر میگرده🚖 دیگه چی از این #بهتر
مامان اومد کنارم نشست.
#چشماش سرخ بودعصبانی شدم😡
با #تعرض گفتم:بخدا اگه نگید چی شده یه بلایی سر خودم میارم😔 سرم گیج می رفت از جام بلند شدم و اروم اروم وارد #اشپزخونه شدم دستمو کشیدم
رو شکمم و اروم گفتم: ببین #فندق👶 من میخوام #شاد باشما اما نمی ذارن اروم لگد میزد👣
لپام گـ🌺ـل انداخت اهسته قربون #صدقه اش رفتم و گفتم: ولی من که
تا اینجا #استقامت کردم یه چند ساعت دیگه ام که #بابایی ات اومد صبر میکنم
#سکوت کردم #قلبم❤️بشدت می تپید نی نی👶 اروم شده بود دیگه لگد👣 نمیزد #قلبم با شدت میخواست #سینمو بشکافه ضربه ی ارومی ب شکمم زدمو...
#ادامه_دارد...
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
🍃🌹ڪانـال عهـدبـا شهـدا🌹🍃
❥❥❥ @Shahidegomnamm
🍂
💐🍃
🍂🌺🍃💐
💐🍃🌼🍃🌸🍃