ابوذر جانم هنوز کوچه ها در انتظار گامهای سبز تواند،ای تفسیر سرمستی و ای نغمه ی شوریدگی،نزدیک است پرنده#قلبم در کنج تنهایی جان سپارد،#گوش کن ابوذرم
#شهید_ابوذر_امجدیان
#دلنوشته_همسر_شهید
#شهید_ابوذر_امجدیان
#دلنوشته_همسر_شهید
Forwarded from عکس نگار
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🕊🌹
📸 چند روز قبل ، دیـدار صمیمانه ی خانـواده و فرزندان مدافع حــرم #شهید_محمـد_بلباسی با حضـرت آقا امام خامنه ای حفظه الله ...👇👇👇
💠 دراین دیدار حضرت آقا خانواده و فرزندان شهید را مورد تفقد قرار دادند، همسر شهید بلباسی ازحضرت آقا خواستند که در #گوش_فرزند نورسیده اش #زینب خانم بلباسی #اذان و اقامه بگویند و حضرت آقا زینب خانم را در آغوش گرفته و در گوش راست اذان گفتند، به گوش چپ که رسیدند گویا نوزاد هوشیارشده وشروع به تقلّا کرد که دراین حین حضرت آقا آهسته او را تکان دادند تا مجدداً آرام شود و اقامه را خواندند.
💠درادامه زمانے که زمان اهدای قرآنها میرسد؛ همسرشهید به همراه سه فرزند ڪمسن و سالش پیش میآیند؛ همسـرشهید به آقا میگویند: دایےشهید، شهید انقلابند؛ عموی شهید، شهید جنگ هستند.خود شهید هم ڪه در ســوریه بہ شهادت رسیدند؛ دعا ڪنید ڪه بچهها هم بروند وقدس را آزاد کنند...
ڪہ حضرت آقا درجواب همسر شهید مے گویند:
✨«برایشان دعای مجاهدت مےکنم»✨
#شهید_محمد_بلباسی
#فدائے_حضرت_زینب
#جاویدالاثر
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🕊🌹
📸 چند روز قبل ، دیـدار صمیمانه ی خانـواده و فرزندان مدافع حــرم #شهید_محمـد_بلباسی با حضـرت آقا امام خامنه ای حفظه الله ...👇👇👇
💠 دراین دیدار حضرت آقا خانواده و فرزندان شهید را مورد تفقد قرار دادند، همسر شهید بلباسی ازحضرت آقا خواستند که در #گوش_فرزند نورسیده اش #زینب خانم بلباسی #اذان و اقامه بگویند و حضرت آقا زینب خانم را در آغوش گرفته و در گوش راست اذان گفتند، به گوش چپ که رسیدند گویا نوزاد هوشیارشده وشروع به تقلّا کرد که دراین حین حضرت آقا آهسته او را تکان دادند تا مجدداً آرام شود و اقامه را خواندند.
💠درادامه زمانے که زمان اهدای قرآنها میرسد؛ همسرشهید به همراه سه فرزند ڪمسن و سالش پیش میآیند؛ همسـرشهید به آقا میگویند: دایےشهید، شهید انقلابند؛ عموی شهید، شهید جنگ هستند.خود شهید هم ڪه در ســوریه بہ شهادت رسیدند؛ دعا ڪنید ڪه بچهها هم بروند وقدس را آزاد کنند...
ڪہ حضرت آقا درجواب همسر شهید مے گویند:
✨«برایشان دعای مجاهدت مےکنم»✨
#شهید_محمد_بلباسی
#فدائے_حضرت_زینب
#جاویدالاثر
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_محمد_زهره_وند
#قسمت_بیست_وپنجم
#خاطرات
🍁خاطره ای از زبان دوست شهید؛
✍رفتار بسیار محبت آمیزی با #پدر و #مادرش داشت
از بارزترین خصوصیات اخلاقی محمد، نگه داشتن #احترام پدرومادرش بود. او به پدرش خیلی علاقه داشت و سعی میکرد یا کارهایش او را خوشحال کند. آنها همانند دو دوست صمیمی بودند.
🔸به نقل از یکی از دوستانش ، یک روز از #پادگان_آموزشی به مرخصی آمده بودیم و من در خانه محمد #مهمان بودم، در حالی که سفره ناهار پهن بود دیدم #پدرمحمد که در کنارش نشسته مرتب در #گوش او چیزهایی می گوید #کنجکاو شدم تا ببینم چه می گوید اما از آنجا که آنها به زبان لکی حرف می زدند و من هم بلد نبودم سکوت کردم تا این که پس از چندبار در گوشی صحبت کردن پدرش ، متوجه شدم محمد کم کم #رنگش_سرخ شد و از خجالت سرش را پایین انداخت تحملم تمام شد آرام از محمد پرسیدم چی شده⁉️
او در حالی که لبخند می زد گفت؛ بابام هنوز هم مرا کودک خردسال می بینه
گفتم چطور ؟
گفت مرتب در گوشم زمزمه میکنه و میگه ؛ پسر گلم! بخور، پسر عزیزم بخور
آن وقت بود که #راز_دست_بوسیدن های محمد در بدر ورودمان را فهمیدم و پی به راز #عشق_دو_طرفه این #پدر و #پسر بردم.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_محمد_زهره_وند
#قسمت_بیست_وپنجم
#خاطرات
🍁خاطره ای از زبان دوست شهید؛
✍رفتار بسیار محبت آمیزی با #پدر و #مادرش داشت
از بارزترین خصوصیات اخلاقی محمد، نگه داشتن #احترام پدرومادرش بود. او به پدرش خیلی علاقه داشت و سعی میکرد یا کارهایش او را خوشحال کند. آنها همانند دو دوست صمیمی بودند.
🔸به نقل از یکی از دوستانش ، یک روز از #پادگان_آموزشی به مرخصی آمده بودیم و من در خانه محمد #مهمان بودم، در حالی که سفره ناهار پهن بود دیدم #پدرمحمد که در کنارش نشسته مرتب در #گوش او چیزهایی می گوید #کنجکاو شدم تا ببینم چه می گوید اما از آنجا که آنها به زبان لکی حرف می زدند و من هم بلد نبودم سکوت کردم تا این که پس از چندبار در گوشی صحبت کردن پدرش ، متوجه شدم محمد کم کم #رنگش_سرخ شد و از خجالت سرش را پایین انداخت تحملم تمام شد آرام از محمد پرسیدم چی شده⁉️
او در حالی که لبخند می زد گفت؛ بابام هنوز هم مرا کودک خردسال می بینه
گفتم چطور ؟
گفت مرتب در گوشم زمزمه میکنه و میگه ؛ پسر گلم! بخور، پسر عزیزم بخور
آن وقت بود که #راز_دست_بوسیدن های محمد در بدر ورودمان را فهمیدم و پی به راز #عشق_دو_طرفه این #پدر و #پسر بردم.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🕊✨🕊✨🕊✨
#شهیدمدافع_حرم_محمودرضا_بیضایی
#قسمت_بیستم
#خاطرات
💥 #مهر_امام_زمان
🍃خاطره ای از زبان برادر شهید؛
✍در ایام #نوجوانی، ایامی که حدود شانزده یا هفده سال داشت، چند تا #نوار کاست #پاپ که #مجوز وزارت ارشاد را داشتند گرفته بود و توی خانه گاهی #گوش میداد من #مخالفت می کردم و چند بار به او اعتراض کردم که اینها را #گوش_نده، اما اعتنایی نمی کرد از راههای مختلف #سعی می کردم قانعش کنم که خودش را با این چیزها #مشغول نکند؛ حتی #آیه «و الذین هم عن اللغو معرضون» سوره #مؤمنون را روی یک تکه #کاغذ نوشتم و داخل یکی از کاستها گذاشتم که ببیند و #منصرف شود.
هر چه می گفتم، میگفت این موسیقی، #مجاز است و از #ارشاد مجوز گرفته؛ تا اینکه یکروز متوجه جای #خالی کاستها توی #قفسه کتابها شدم. به رویش نیاوردم تا یکی دو روز گذشت و از او پرسیدم کاستها را چکارشان کردی؟ گفت #ریختمشان_دور گفتم تو که میگفتی اینها مجوز ارشاد دارند و مجازند
💥گفت فکر کردم دیدم مگر #مُهرامام زمان (عج) خورده پشتشان که مجاز باشند؟!💥
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
#شهیدمدافع_حرم_محمودرضا_بیضایی
#قسمت_بیستم
#خاطرات
💥 #مهر_امام_زمان
🍃خاطره ای از زبان برادر شهید؛
✍در ایام #نوجوانی، ایامی که حدود شانزده یا هفده سال داشت، چند تا #نوار کاست #پاپ که #مجوز وزارت ارشاد را داشتند گرفته بود و توی خانه گاهی #گوش میداد من #مخالفت می کردم و چند بار به او اعتراض کردم که اینها را #گوش_نده، اما اعتنایی نمی کرد از راههای مختلف #سعی می کردم قانعش کنم که خودش را با این چیزها #مشغول نکند؛ حتی #آیه «و الذین هم عن اللغو معرضون» سوره #مؤمنون را روی یک تکه #کاغذ نوشتم و داخل یکی از کاستها گذاشتم که ببیند و #منصرف شود.
هر چه می گفتم، میگفت این موسیقی، #مجاز است و از #ارشاد مجوز گرفته؛ تا اینکه یکروز متوجه جای #خالی کاستها توی #قفسه کتابها شدم. به رویش نیاوردم تا یکی دو روز گذشت و از او پرسیدم کاستها را چکارشان کردی؟ گفت #ریختمشان_دور گفتم تو که میگفتی اینها مجوز ارشاد دارند و مجازند
💥گفت فکر کردم دیدم مگر #مُهرامام زمان (عج) خورده پشتشان که مجاز باشند؟!💥
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#گیف💕
#امیرالمومنین (ع) می فرمایند:
هرڪس #گوش به حرف
#سخن_چین سپارد،
#دوست را از دست بدهد.
#میزان_الحڪمه_جلد6_ص203
iD ➬ @Shahidegomnamm🕊
#امیرالمومنین (ع) می فرمایند:
هرڪس #گوش به حرف
#سخن_چین سپارد،
#دوست را از دست بدهد.
#میزان_الحڪمه_جلد6_ص203
iD ➬ @Shahidegomnamm🕊
Forwarded from عکس نگار
🔸 " در محضــــر شهیــــد ".......
✍سالها قبـل از جبهـه رفتن نادر، یه روز تمام اعضاء خانواده دور هم جمع شدیم
توے اتاق نشسته و در حال صحبت بودیم ڪه یهو حس ڪردیم داریم #صداے خودمون رو مے شنویم
🍁 به عقب برگشتیم دیدم نادر با #ضبط_صوت صدامون رو ضبط کرده
🍁 نادر ضبط رو روشن ڪرد و گفت :
به صحبتهاتون #گوش ڪنید ....
🍁 وقتی #حرفهاے ضبط شده ے خودمون رو شنیدیم ،همه #ناراحت شدیم ڪه چرا #حرفهـای_بیخودی زدیم....
🍁 نادر گفت: #تمـام حرفهاے شما ضبط مے شود و #نـزد خداوند #محفوظ می مونه،
#مراقب اعمـال و صحبتهاتون باشید.
#شهید_نادر_رضایی💐
#خاطره 🍁
#یادش_با_صلوات ✨
🕊ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
✍سالها قبـل از جبهـه رفتن نادر، یه روز تمام اعضاء خانواده دور هم جمع شدیم
توے اتاق نشسته و در حال صحبت بودیم ڪه یهو حس ڪردیم داریم #صداے خودمون رو مے شنویم
🍁 به عقب برگشتیم دیدم نادر با #ضبط_صوت صدامون رو ضبط کرده
🍁 نادر ضبط رو روشن ڪرد و گفت :
به صحبتهاتون #گوش ڪنید ....
🍁 وقتی #حرفهاے ضبط شده ے خودمون رو شنیدیم ،همه #ناراحت شدیم ڪه چرا #حرفهـای_بیخودی زدیم....
🍁 نادر گفت: #تمـام حرفهاے شما ضبط مے شود و #نـزد خداوند #محفوظ می مونه،
#مراقب اعمـال و صحبتهاتون باشید.
#شهید_نادر_رضایی💐
#خاطره 🍁
#یادش_با_صلوات ✨
🕊ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان📚✒️ #فرمانده_من👮 #قسمت_صدو_هشتادو_چهار📖 ┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅ ❥• گرفتمش رو به روم با #عشق نگاهش کردمو بعد همون نگاه عاشقانمو به حسام دوختم #حسام بهم نزدیک شد و گفت: از صبحه تو دلم یه شوری دارم تا اینو ببینی می دونستم #خوشت میاد بردمش یه خیاط…
#داستان📚✒️
#فرمانده_من👮
#قسمت_صدو_هشتادو_پنج📖
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
❥• به مزار میرسیم #نگاه خسته ات را نثار چشمانم میکنی نگاهی که خستگی اش حاصل #جنگ و #کار و #جسم نیست نگاهت خسته است، این خستگی حاصل از #روح توست تو دلت گرفته ، #آسمان چشمانت هوای #باریدن دارد
میگویی : بانو ! بشین توی ماشین زود برمیگردم ،هیچ نمیگویم و فقط نگاهت میکنم نمی دانم #امشب چرا اینطور شده ام #ندایی در درونم میگوید : این آخرین نگاه هایم به توست،
❥• از این فکر #سخت آزرده میشوم دستت را جلوی صورتم تکان میدهی و میگویی : کجایی حاج خانوم ؟؟؟
(مکث) باشه؟؟؟
#تلخندی میزنم و میگویم : #اطاعت فرمانده، تو پیاده میشوی و #چفیه بر دوش آرام آرا م توی تاریکی گم میشوی اینجا هیچ #فانوسی روشن نیست از رفتنت حوصله ام سر میرود باورت میشود؟ توی همین چند دقیقه #دلم برایت تنگ شد کمی بعد روی شیشه ی ماشین #قطره های کوچکی میافت
# باران است که #نم_نم میبارد روی شیشه #بوسه میزند و بعد #سر میخورد، دستم را روی شکمم میگذارم نی نی #لگد میزند،انگار بازیش گرفته کاسه صبرم لبریز میشود هن هن کنان پیاده میشوم و در را قفل میکنم،
❥• یاد اصرار #مکررت برای آمدن به اینجا میافتم دلم ناگه #شور میزند سلانه سلانه از میان #قبور عبور میکنم تا به قطعه #نامداران بی نام میرسم اینجا گویی روز است این #فانوس ها اینجا را #بهشت میکنند،به دوستانم سلام میدهم صدای زوزه ی #باد مرا
به خود می آورد،چشمانم دور و بر را میکاود و دنبال تو میگردد دستم را به کمر میگیرم تا بتوانم راه بروم به شوق رویت گام برمیدارم امشب چقدر #خلوت است،
❥• امشب #منو_تو ، #مهتاب، #شهدا
و #خدا قشنگ ترین #مراعات النظیر میشوییم ،شهدا رفقایمان اند و مهتاب برق کوچکی از چشمان تو و خدا خالق این همه زیباییست اوشاعر شعریست مثل تو صدای ناله ای متوقفم میکند، #قلبم مرا به سمت صدا هدایت میکند چشم میگشایم اینجا مزار #شهدای مدافع حرم است تو را میبینم رو به رفقایت و پشت به من زانو زده ای و ضجه میزنی #گوش میسپارم به درد و دل هایت با دوستانت خلوت کرده ای
❥• میگویی :
اشکان ! #بی معرفت #رفیق کجا رفتی محمد رضا! تنها تنها #بهشتی شدی؟؟؟ #مصطفی کجایی؟؟؟ بخدا دلم واست #تنگ شده آهای #معراجیاااااا کجایید ؟؟؟؟ چرا نوبتم نمیرسه ؟ خستم از اینهمه #دلتنگی خدا منو بو کردی؟ بوی دنیا میدادم ؟؟؟ آره؟ من لیاقت ندارم ؟!!! گریه #امانت را میبرد زیر #باران خیس شده ایم بغضی گلویم را چنگ میزدو اشک هایم سرازیر میشود ... بغض #نامرد است...
#این_داستان_ادامه_دارد.. ✍
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
🍃🌹ڪانـال عهـدبـاشهـدا🍃🌹
❥❥❥ @Shahidegomnamm
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
#فرمانده_من👮
#قسمت_صدو_هشتادو_پنج📖
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
❥• به مزار میرسیم #نگاه خسته ات را نثار چشمانم میکنی نگاهی که خستگی اش حاصل #جنگ و #کار و #جسم نیست نگاهت خسته است، این خستگی حاصل از #روح توست تو دلت گرفته ، #آسمان چشمانت هوای #باریدن دارد
میگویی : بانو ! بشین توی ماشین زود برمیگردم ،هیچ نمیگویم و فقط نگاهت میکنم نمی دانم #امشب چرا اینطور شده ام #ندایی در درونم میگوید : این آخرین نگاه هایم به توست،
❥• از این فکر #سخت آزرده میشوم دستت را جلوی صورتم تکان میدهی و میگویی : کجایی حاج خانوم ؟؟؟
(مکث) باشه؟؟؟
#تلخندی میزنم و میگویم : #اطاعت فرمانده، تو پیاده میشوی و #چفیه بر دوش آرام آرا م توی تاریکی گم میشوی اینجا هیچ #فانوسی روشن نیست از رفتنت حوصله ام سر میرود باورت میشود؟ توی همین چند دقیقه #دلم برایت تنگ شد کمی بعد روی شیشه ی ماشین #قطره های کوچکی میافت
# باران است که #نم_نم میبارد روی شیشه #بوسه میزند و بعد #سر میخورد، دستم را روی شکمم میگذارم نی نی #لگد میزند،انگار بازیش گرفته کاسه صبرم لبریز میشود هن هن کنان پیاده میشوم و در را قفل میکنم،
❥• یاد اصرار #مکررت برای آمدن به اینجا میافتم دلم ناگه #شور میزند سلانه سلانه از میان #قبور عبور میکنم تا به قطعه #نامداران بی نام میرسم اینجا گویی روز است این #فانوس ها اینجا را #بهشت میکنند،به دوستانم سلام میدهم صدای زوزه ی #باد مرا
به خود می آورد،چشمانم دور و بر را میکاود و دنبال تو میگردد دستم را به کمر میگیرم تا بتوانم راه بروم به شوق رویت گام برمیدارم امشب چقدر #خلوت است،
❥• امشب #منو_تو ، #مهتاب، #شهدا
و #خدا قشنگ ترین #مراعات النظیر میشوییم ،شهدا رفقایمان اند و مهتاب برق کوچکی از چشمان تو و خدا خالق این همه زیباییست اوشاعر شعریست مثل تو صدای ناله ای متوقفم میکند، #قلبم مرا به سمت صدا هدایت میکند چشم میگشایم اینجا مزار #شهدای مدافع حرم است تو را میبینم رو به رفقایت و پشت به من زانو زده ای و ضجه میزنی #گوش میسپارم به درد و دل هایت با دوستانت خلوت کرده ای
❥• میگویی :
اشکان ! #بی معرفت #رفیق کجا رفتی محمد رضا! تنها تنها #بهشتی شدی؟؟؟ #مصطفی کجایی؟؟؟ بخدا دلم واست #تنگ شده آهای #معراجیاااااا کجایید ؟؟؟؟ چرا نوبتم نمیرسه ؟ خستم از اینهمه #دلتنگی خدا منو بو کردی؟ بوی دنیا میدادم ؟؟؟ آره؟ من لیاقت ندارم ؟!!! گریه #امانت را میبرد زیر #باران خیس شده ایم بغضی گلویم را چنگ میزدو اشک هایم سرازیر میشود ... بغض #نامرد است...
#این_داستان_ادامه_دارد.. ✍
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
🍃🌹ڪانـال عهـدبـاشهـدا🍃🌹
❥❥❥ @Shahidegomnamm
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
#سلام_برمهدی_فاطمه🌹🍃
#آمدم
عرض #ادب برقدم #یار ڪنم
#آمدم
تا ڪه شوم بر در تُ #حلقه به #گوش
#دل دهم بر #تُ و خود را به #تُ
#دلدار ڪنم
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج💐
#دلنوشته🥀
___🌸🍃
❥• @Shahidegomnamm
#آمدم
عرض #ادب برقدم #یار ڪنم
#آمدم
تا ڪه شوم بر در تُ #حلقه به #گوش
#دل دهم بر #تُ و خود را به #تُ
#دلدار ڪنم
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج💐
#دلنوشته🥀
___🌸🍃
❥• @Shahidegomnamm