Forwarded from عکس نگار
#هر_روز_باقافله_ی_حسینی 🚩
💥در اين روز #عبيدالله_بن_زياد #نامهاي📨 به نزد #عمربن_سعد فرستاد و به او دستور داد تا با سپاهيان خود بين امام حسين (ع) و اصحابش و #آب_فرات💦 فاصله ايجاد كرده و اجازه ن#وشيدن حتي يك قطره آب را به امام #ندهند، همانگونه كه از دادن آب به عثمان بن نعمان خودداري شد.😔
👺 #عمر بن سعد نيز فوراً #عمرو_بن_حجاج را با #پانصد_سوار در كنار شريعه #فرات💦 مستقر كرد و #مانع دسترسي امام حسين (ع) و يارانش به آب شدند و اين #رفتار غيرانساني #سه روز قبل از #شهادت حضرت صورت گرفت در اين هنگام مردي به نام عبدالله بن حصين ازدي كه از قبيله بجيله بود 🗣فرياد برداشت كه👇👇
🍃 اي حسين! اين #آب را ديگر سان رنگ آسماني نخواهي ديد! به خدا سوگند كه قطرهاي از آن را #نخواهي_آشاميد تا از #عطش_جاندهی!
🍃#امام_حسين (ع) فرمود: #خدايا! او را #از_تشنگي_بكش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار مده!
🍂 #حميد_بن_مسلم ميگويد به خدا سوگند كه پسازاین گفتگو به ديدار او رفتم درحالیکه بيمار بود، قسم به آن خدايي كه جز او پروردگاري نيست، ديدم كه #عبدالله بن حصين آنقدر آب ميآشاميد تا شكمش بالا آمد! و باز فرياد ميزد العطش! باز آب ميخورد تا شكمش آماس ميكرد ولي سيراب نميشد و چنين بود تا جان داد.
💠در #اين_روز بود كه خبر رسيدن #مسلم_بن_عوسجه كه #شبانه از كوفه به #كربلا آمده و خود را به #سپاه_امام رساند، اصحاب و ياران را خوشحال و شادمان كرد
#مسلم_اولين_شهيد_عاشوراست كه در حمله نخست به #شهادت رسيد.
💠 #پيرمردي بزرگوار از طايفه بنی اسد و از چهرههاي درخشان كوفه و از هواداران اهلبیت (ع) بود از اصحاب پيامبر (ص) و از مسلمانان باسابقه به شمار ميرفت و از آن حضرت هم روایتشده است كه پارسا، شجاع و سواركاري نامي بود.
#کاروان_عشق
#هفتم_ماه_محرمالحرام
#یا_حسین 🚩
🏴ڪانال عهـدبا شهـدا 🏴
💠 @Shahidegomnamm
💥در اين روز #عبيدالله_بن_زياد #نامهاي📨 به نزد #عمربن_سعد فرستاد و به او دستور داد تا با سپاهيان خود بين امام حسين (ع) و اصحابش و #آب_فرات💦 فاصله ايجاد كرده و اجازه ن#وشيدن حتي يك قطره آب را به امام #ندهند، همانگونه كه از دادن آب به عثمان بن نعمان خودداري شد.😔
👺 #عمر بن سعد نيز فوراً #عمرو_بن_حجاج را با #پانصد_سوار در كنار شريعه #فرات💦 مستقر كرد و #مانع دسترسي امام حسين (ع) و يارانش به آب شدند و اين #رفتار غيرانساني #سه روز قبل از #شهادت حضرت صورت گرفت در اين هنگام مردي به نام عبدالله بن حصين ازدي كه از قبيله بجيله بود 🗣فرياد برداشت كه👇👇
🍃 اي حسين! اين #آب را ديگر سان رنگ آسماني نخواهي ديد! به خدا سوگند كه قطرهاي از آن را #نخواهي_آشاميد تا از #عطش_جاندهی!
🍃#امام_حسين (ع) فرمود: #خدايا! او را #از_تشنگي_بكش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار مده!
🍂 #حميد_بن_مسلم ميگويد به خدا سوگند كه پسازاین گفتگو به ديدار او رفتم درحالیکه بيمار بود، قسم به آن خدايي كه جز او پروردگاري نيست، ديدم كه #عبدالله بن حصين آنقدر آب ميآشاميد تا شكمش بالا آمد! و باز فرياد ميزد العطش! باز آب ميخورد تا شكمش آماس ميكرد ولي سيراب نميشد و چنين بود تا جان داد.
💠در #اين_روز بود كه خبر رسيدن #مسلم_بن_عوسجه كه #شبانه از كوفه به #كربلا آمده و خود را به #سپاه_امام رساند، اصحاب و ياران را خوشحال و شادمان كرد
#مسلم_اولين_شهيد_عاشوراست كه در حمله نخست به #شهادت رسيد.
💠 #پيرمردي بزرگوار از طايفه بنی اسد و از چهرههاي درخشان كوفه و از هواداران اهلبیت (ع) بود از اصحاب پيامبر (ص) و از مسلمانان باسابقه به شمار ميرفت و از آن حضرت هم روایتشده است كه پارسا، شجاع و سواركاري نامي بود.
#کاروان_عشق
#هفتم_ماه_محرمالحرام
#یا_حسین 🚩
🏴ڪانال عهـدبا شهـدا 🏴
💠 @Shahidegomnamm
Forwarded from عکس نگار
✌️ #ترجمان_شجاعت
✍یڪ شب ، مجید به همراه شش نیروے دیگر براے #شناسایی وارد #خاک عراق می شود . درحین شناسایی ، نیرو هاے عراقی سرمی رسند .
♦️به محض پیدا شدن سر و ڪله ی نیرو هاے #عراقی ، همراهان مجید سلاح هاے خود را می گذارند و #فرار می کنند ، #اما_مجید برای این که هم سلاح ها به دست دشمن نیفتد و هم این که کار شناسایی را تمام کند ، #مے_ماند .
♦️برای این ڪه از چشم دشمن #پنهان بماند ، وارد #ڪانالی ڪه در همان نزدیڪی بوده می شود . ڪانالی ڪه #پر بوده از #آب_گندیده و #جسد های بوگرفته ی عراقی ها .
♦️خودش را در ڪانال نگه مے دارد و بالاخره عراقی ها دور مے شوند . مجید هم پس از پایان ڪار #شناسایی به همراه سلاح ها برمی گردد ، اما به خاطر قرار گرفتن در آب آلوده ی ڪانال تمام #بدنش_زخم می شود .
♦️زمانی ڪه به خانه برگشت #دهان و حتی روده هایش #تاول زده بود . به طوری ڪه نمی توانست هیچ نوع غذایی را وارد دهانش ڪند و تنها #مایعات را ، آن هم با #سختی زیاد وارد دهانش می ڪردیم .
شهید مجید زین الدین ، #جوان_نوزده_ساله ی ایرانی ، ترجمان شجاعت و #گذشت ، #مردانگی را با تمام وجود به اثبات رساند .
#شهید_مجید_زین_الدین💐
#سالروز_شهادت 🕊
#یادش_با_صلوات ✨
#خاطره🍁
🕊ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
✍یڪ شب ، مجید به همراه شش نیروے دیگر براے #شناسایی وارد #خاک عراق می شود . درحین شناسایی ، نیرو هاے عراقی سرمی رسند .
♦️به محض پیدا شدن سر و ڪله ی نیرو هاے #عراقی ، همراهان مجید سلاح هاے خود را می گذارند و #فرار می کنند ، #اما_مجید برای این که هم سلاح ها به دست دشمن نیفتد و هم این که کار شناسایی را تمام کند ، #مے_ماند .
♦️برای این ڪه از چشم دشمن #پنهان بماند ، وارد #ڪانالی ڪه در همان نزدیڪی بوده می شود . ڪانالی ڪه #پر بوده از #آب_گندیده و #جسد های بوگرفته ی عراقی ها .
♦️خودش را در ڪانال نگه مے دارد و بالاخره عراقی ها دور مے شوند . مجید هم پس از پایان ڪار #شناسایی به همراه سلاح ها برمی گردد ، اما به خاطر قرار گرفتن در آب آلوده ی ڪانال تمام #بدنش_زخم می شود .
♦️زمانی ڪه به خانه برگشت #دهان و حتی روده هایش #تاول زده بود . به طوری ڪه نمی توانست هیچ نوع غذایی را وارد دهانش ڪند و تنها #مایعات را ، آن هم با #سختی زیاد وارد دهانش می ڪردیم .
شهید مجید زین الدین ، #جوان_نوزده_ساله ی ایرانی ، ترجمان شجاعت و #گذشت ، #مردانگی را با تمام وجود به اثبات رساند .
#شهید_مجید_زین_الدین💐
#سالروز_شهادت 🕊
#یادش_با_صلوات ✨
#خاطره🍁
🕊ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂
🍂🌺
🌺
│✍ #خاطرات_شهدا│
✵ روزی سر مزار #علیرضا بودم ڪه متوجه #خانمی شدیم ڪه شدیدا
گریان😭 بود
✵ از ایشان #سوال ڪردم ڪه آیا
شما علیرضا را #میشناسید
✵ خانم گفت:
ڪه من #شهید رو نمیشناسم
روز #تشیع شهید من در #امامزاده بودم ڪه دیدم تشیع شهید است به شهید گفتم اگر تو #واقعا شهیدی پس برای من ڪاری ڪن من #فرزند دختری دارم ڪه نمی تواند #صحبت ڪند و سه #پسر #بیڪار در خانه دارم ڪمڪم ڪن...🍂
✵ این #اتفاق گذشت چند روز بعد #دخترم در خانه یڪدفعه مرا #صدا
زد😇
و درخواست #آب💦ڪرد باور نمیڪردم #شهید انقدر زود #جوابم را بدهد
✵ ڪمتر ازچندروز بعد یڪ نفر #درب خانه ما آمد و #پرسید خانم شما سه پسر #بیڪار دارید، من با تعجب پرسیدم بله چطور؟🤔
✵ ایشان #آدرسی بمن داد و گفت فردا بگویید #بیایند سر ڪار...🍃
#شهید_مدافع_حرم✌️
#علیرضا_قبادی💐
#راوی_مادر_شهید☘
#از_شهدا_حاجت_بگیرید💚
🍃🌹ڪانـال عهـدبـا شهـدا🍃🌹
❥ @Shahidegomnamm
🌺
🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃
🍃🍂🌺🍃🍂
🍂🌺
🌺
│✍ #خاطرات_شهدا│
✵ روزی سر مزار #علیرضا بودم ڪه متوجه #خانمی شدیم ڪه شدیدا
گریان😭 بود
✵ از ایشان #سوال ڪردم ڪه آیا
شما علیرضا را #میشناسید
✵ خانم گفت:
ڪه من #شهید رو نمیشناسم
روز #تشیع شهید من در #امامزاده بودم ڪه دیدم تشیع شهید است به شهید گفتم اگر تو #واقعا شهیدی پس برای من ڪاری ڪن من #فرزند دختری دارم ڪه نمی تواند #صحبت ڪند و سه #پسر #بیڪار در خانه دارم ڪمڪم ڪن...🍂
✵ این #اتفاق گذشت چند روز بعد #دخترم در خانه یڪدفعه مرا #صدا
زد😇
و درخواست #آب💦ڪرد باور نمیڪردم #شهید انقدر زود #جوابم را بدهد
✵ ڪمتر ازچندروز بعد یڪ نفر #درب خانه ما آمد و #پرسید خانم شما سه پسر #بیڪار دارید، من با تعجب پرسیدم بله چطور؟🤔
✵ ایشان #آدرسی بمن داد و گفت فردا بگویید #بیایند سر ڪار...🍃
#شهید_مدافع_حرم✌️
#علیرضا_قبادی💐
#راوی_مادر_شهید☘
#از_شهدا_حاجت_بگیرید💚
🍃🌹ڪانـال عهـدبـا شهـدا🍃🌹
❥ @Shahidegomnamm
🌺
🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃
💖🍃
🍃
بـه #گمـانم...
ایـن #آب💦 و ایـن نـی زارهـا🎋
هنـوز بـه #انتظـار🍂 حـال
خـوب تـان نشستـه اند
بیـائیـد و بشڪنید
#سڪوت و #غـربت🥀
امـروزشـان را...
#صبحتون_شهدایی🌤
🍃ID @Shahidegomnamm
💖🍃
🍃
بـه #گمـانم...
ایـن #آب💦 و ایـن نـی زارهـا🎋
هنـوز بـه #انتظـار🍂 حـال
خـوب تـان نشستـه اند
بیـائیـد و بشڪنید
#سڪوت و #غـربت🥀
امـروزشـان را...
#صبحتون_شهدایی🌤
🍃ID @Shahidegomnamm
💖🍃
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان📚✒️ #فرمانده_من👮 #قسمت_صدو_هفتادو_نه📖 ┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅ ❥• راستش امروز ک تابوتو اوردن دلم اروم و قرار نداشت میخواستم زار زار گریه کنم از نبود رفیقی ک الان من داشتم نوکریشو میکردم همیشه با هم میرفتیم #معراج کمک میکردیم و با حسرت به…
#داستان📚✒️
#فرمانده_من👮
#قسمت_صدو_هشتاد📖
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
❥• از این همه #خوب بودنش لجم گرفته بود رو مو برگردوندم اونور توی دلم #خوشحال بودم که امروز از ناراحتیش کاسته شده بود حالش
خیلی بهتر بود دوباره نگاش کردمو و کنجکاوانه گفتم :
#حسام ؟ یه چیزی بگم ؟
رو به روم نشست و گفت : بفرمایید
حاج خانوم
چرا امروز یهو حالت خوب شد ؟
چهرش طور دیگه ای شد حالت صورتش جدی و متعصب شد درست مثل نگاه های #مظلوم و بی قرارش توی دو کوهه با صدای #بغضی گفت : خواب اشکانو دیدم بهم گفت نگران نباشم ،نوبت منم میشه گفت مهمون #امام_حسینن #حیرت زده نگاهش کردم
چی داشتم بگم؟ #شهدا زنده اند
پس ، حسام منم رفتنی بود،
❥• پس #بشارت شهادتتو از زبون رفیقت شنیدی !!! با مهربونی بهش
لبخند زدم و گفتم : #مبارکه لبخند دندون نمایی زد، به کسی نگی ها
خیالت راحت، فاطمه؟ جانم؟
بریم سونو گرافی؟
برا چی بریم ؟ معلوم شد جنسیتش دیگه ،با خوشحالی گفت : کی معلوم شد ؟ کی گفت اصلا؟
با #بغض گفتم : #شهید اشکان معصومی مژده ی شهادتو داد بی بی
هم که روی مدافع حرمشو زمین نمیندازه این آقا پسری که تو #شکم منه هم باباییه #شکم به یقین تبدیل شد بچمون #پسره، یه پسر کاکل زری که از بچگی با عکسای بابایی اش بزرگ میشه و همیشه شاهد #اشکای مامانش بالای سر مزار باباشه البته اگه باباش مفقود نشه،
❥• صورتمو با دستام پوشوندم و زدم زیر #گریه حسام که اصلا توقع همچین عکس العملی رو نداشت ، متعجب نگام می کرد آروم اومد جلو توی گوشم زمزمه کرد : فاطمه ؟ جوابی ندادم
دوباره خطابم کرد میون اشکام جوابشو دادم با جدیت گفت : میشه اینقدر دوستم نداشته باشی ؟
دستمو از جلوی صورتم برداشتم و نگاش کردم #بهت زده از حرفش گفتم : به این راحتی ؟ لحنش #محکم بود،
آره عزیزم به همین راحتی بچه ی من از سه ساله ی #ابی_عبدالله عزیز تر نیست #خون منم از #شهدا رنگین تر نیست تو هنوز #ایمان نیاوردی شهادت انتهای زندگی نیست هنوز با قلبت راضی نیستی تا وقتی هم که #راضی نشی من شهید نمیشم از جاش بلند شد و از اتاق رفت بیرون تو #چارچوب در ایستادو گفت : لباساتو بپوش بعد از صبحانه بریم
سونو گرافی...
❥• با #کسلی از جام بلند شدم،رخت خوابا رو جمع کردم لباسامو تنم کردم جلوی #آیینه ایستادم و روسری بلند مشکیمو لبنانی بستم ،چادر رنگی ای که #مامان رعنا داده بودو روی دوشم انداختم از اتاق بیرون اومدم لبه ی حوض نشستم دستمو توی #آب زلال و خنکش فرو بردم یه مشت آب پاشیدم تو صورتم،
مشت بعدی ...
#این_داستان_ادامه_دارد.. ✍
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
🍃🌹ڪانـال عهـدبـاشهـدا🍃🌹
❥❥❥ @Shahidegomnamm
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
#فرمانده_من👮
#قسمت_صدو_هشتاد📖
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
❥• از این همه #خوب بودنش لجم گرفته بود رو مو برگردوندم اونور توی دلم #خوشحال بودم که امروز از ناراحتیش کاسته شده بود حالش
خیلی بهتر بود دوباره نگاش کردمو و کنجکاوانه گفتم :
#حسام ؟ یه چیزی بگم ؟
رو به روم نشست و گفت : بفرمایید
حاج خانوم
چرا امروز یهو حالت خوب شد ؟
چهرش طور دیگه ای شد حالت صورتش جدی و متعصب شد درست مثل نگاه های #مظلوم و بی قرارش توی دو کوهه با صدای #بغضی گفت : خواب اشکانو دیدم بهم گفت نگران نباشم ،نوبت منم میشه گفت مهمون #امام_حسینن #حیرت زده نگاهش کردم
چی داشتم بگم؟ #شهدا زنده اند
پس ، حسام منم رفتنی بود،
❥• پس #بشارت شهادتتو از زبون رفیقت شنیدی !!! با مهربونی بهش
لبخند زدم و گفتم : #مبارکه لبخند دندون نمایی زد، به کسی نگی ها
خیالت راحت، فاطمه؟ جانم؟
بریم سونو گرافی؟
برا چی بریم ؟ معلوم شد جنسیتش دیگه ،با خوشحالی گفت : کی معلوم شد ؟ کی گفت اصلا؟
با #بغض گفتم : #شهید اشکان معصومی مژده ی شهادتو داد بی بی
هم که روی مدافع حرمشو زمین نمیندازه این آقا پسری که تو #شکم منه هم باباییه #شکم به یقین تبدیل شد بچمون #پسره، یه پسر کاکل زری که از بچگی با عکسای بابایی اش بزرگ میشه و همیشه شاهد #اشکای مامانش بالای سر مزار باباشه البته اگه باباش مفقود نشه،
❥• صورتمو با دستام پوشوندم و زدم زیر #گریه حسام که اصلا توقع همچین عکس العملی رو نداشت ، متعجب نگام می کرد آروم اومد جلو توی گوشم زمزمه کرد : فاطمه ؟ جوابی ندادم
دوباره خطابم کرد میون اشکام جوابشو دادم با جدیت گفت : میشه اینقدر دوستم نداشته باشی ؟
دستمو از جلوی صورتم برداشتم و نگاش کردم #بهت زده از حرفش گفتم : به این راحتی ؟ لحنش #محکم بود،
آره عزیزم به همین راحتی بچه ی من از سه ساله ی #ابی_عبدالله عزیز تر نیست #خون منم از #شهدا رنگین تر نیست تو هنوز #ایمان نیاوردی شهادت انتهای زندگی نیست هنوز با قلبت راضی نیستی تا وقتی هم که #راضی نشی من شهید نمیشم از جاش بلند شد و از اتاق رفت بیرون تو #چارچوب در ایستادو گفت : لباساتو بپوش بعد از صبحانه بریم
سونو گرافی...
❥• با #کسلی از جام بلند شدم،رخت خوابا رو جمع کردم لباسامو تنم کردم جلوی #آیینه ایستادم و روسری بلند مشکیمو لبنانی بستم ،چادر رنگی ای که #مامان رعنا داده بودو روی دوشم انداختم از اتاق بیرون اومدم لبه ی حوض نشستم دستمو توی #آب زلال و خنکش فرو بردم یه مشت آب پاشیدم تو صورتم،
مشت بعدی ...
#این_داستان_ادامه_دارد.. ✍
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
🍃🌹ڪانـال عهـدبـاشهـدا🍃🌹
❥❥❥ @Shahidegomnamm
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
#داستان📚✒️
#فرمانده_من👮
#قسمت_صدو_نود 📖
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
❥• می آیم پشتت بر نمی گردی نگاهم ڪنی، #همیشه بر میگشتی ها
همانطور ڪه #پشتت است میگویی:
ڪاری نداری #فاطمه جان...؟
#تلخ میگویم:
به بی بی بگو ببخشه اینقدر تو رو پیشش #شرمنده ڪردم
❥• #مڪث میڪنی و میگویی:
#مراقب خودت باش عزیز دلم،
صدایت #میلرزد، مڪث میڪنی
و #بغض دار ادامه میدهی:
زود برمیگردم... #یاحیدر...
❥• و من با #قلبی سراسر #دلتنگی
ندا برمی آورم:
خداحافظ #زهیرم
ناگاه به سمتت میدوم و رو به رویت
می ایستم و تو را برای آخرین بار در آغوش میگیرم، دارم #دل ڪندنت
را سخت میڪنم ولی باور ڪن
دست خودم نیست، #چادرم از سرم
می افتد تو موهایم را نوازش میڪنی
و رویشان بوسه میزنی چقدر #صبور شده ای،
❥• #ریه هایم را پر از عطر قشنگت
میڪنم #عطریاس میدهی دوباره
عزمت را جذم میڪنی برای رفتن
میروی #آب را پشتت میریزم...
#هزار_ابر_نباریده_توشه_راهت
#برو_مسافر_خسته_خدا_به_همراهت
❥• سوار #ماشین میشوی ماشین
راه می افتد تا لحظه ای ڪه از
ڪوچه #خارج شود،
#نگاهش میڪنم...
#این_داستان_ادامه_دارد... ✍
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
🍃🌹ڪانـال عهـدبـاشهـدا🍃🌹
❥❥❥ @Shahidegomnamm
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
#فرمانده_من👮
#قسمت_صدو_نود 📖
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
❥• می آیم پشتت بر نمی گردی نگاهم ڪنی، #همیشه بر میگشتی ها
همانطور ڪه #پشتت است میگویی:
ڪاری نداری #فاطمه جان...؟
#تلخ میگویم:
به بی بی بگو ببخشه اینقدر تو رو پیشش #شرمنده ڪردم
❥• #مڪث میڪنی و میگویی:
#مراقب خودت باش عزیز دلم،
صدایت #میلرزد، مڪث میڪنی
و #بغض دار ادامه میدهی:
زود برمیگردم... #یاحیدر...
❥• و من با #قلبی سراسر #دلتنگی
ندا برمی آورم:
خداحافظ #زهیرم
ناگاه به سمتت میدوم و رو به رویت
می ایستم و تو را برای آخرین بار در آغوش میگیرم، دارم #دل ڪندنت
را سخت میڪنم ولی باور ڪن
دست خودم نیست، #چادرم از سرم
می افتد تو موهایم را نوازش میڪنی
و رویشان بوسه میزنی چقدر #صبور شده ای،
❥• #ریه هایم را پر از عطر قشنگت
میڪنم #عطریاس میدهی دوباره
عزمت را جذم میڪنی برای رفتن
میروی #آب را پشتت میریزم...
#هزار_ابر_نباریده_توشه_راهت
#برو_مسافر_خسته_خدا_به_همراهت
❥• سوار #ماشین میشوی ماشین
راه می افتد تا لحظه ای ڪه از
ڪوچه #خارج شود،
#نگاهش میڪنم...
#این_داستان_ادامه_دارد... ✍
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
🍃🌹ڪانـال عهـدبـاشهـدا🍃🌹
❥❥❥ @Shahidegomnamm
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
#جمعـــه هـا
عطـش #دیـدار تُ بیش تر می شود🍂
آنقـدر ڪه هیچ #آب خنڪی
#سیـرابم نمیڪند🥀
#هذا_یَومُ_الْجُمعَة💐
#دوباره_جمعه_شدو_بیقرار_میگریم
#حجم_تنهایی_تُ_بیشترازبودن
#ماست
🍃🌸•°ID @Shahidegomnamm
عطـش #دیـدار تُ بیش تر می شود🍂
آنقـدر ڪه هیچ #آب خنڪی
#سیـرابم نمیڪند🥀
#هذا_یَومُ_الْجُمعَة💐
#دوباره_جمعه_شدو_بیقرار_میگریم
#حجم_تنهایی_تُ_بیشترازبودن
#ماست
🍃🌸•°ID @Shahidegomnamm
💕🍃
🍃
#سخنان_بزرگان📃✒️
#پیـامبـر_اڪرم(ص)➘➘
آ💧ب را #هــَـدر نـده
هـرچنـد #ڪنـار رودی پـُر💦آب بـاشـی.
#آب_هسـت_ولـی_ڪم_اسـت🍂
#آب_یعنـی_زنـدگـی🎋
#اب_یعنـی_حیـات🦋°•
❥• @Shahidegomnamm🕊
🍃
#سخنان_بزرگان📃✒️
#پیـامبـر_اڪرم(ص)➘➘
آ💧ب را #هــَـدر نـده
هـرچنـد #ڪنـار رودی پـُر💦آب بـاشـی.
#آب_هسـت_ولـی_ڪم_اسـت🍂
#آب_یعنـی_زنـدگـی🎋
#اب_یعنـی_حیـات🦋°•
❥• @Shahidegomnamm🕊
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎼🍃
🍃
#کلیپ🎞
نصف تاریخ عاشقی " #آب " است
#قصه هایی عمیق و پر احساس
قصه هایی پر از #فداڪاری
قصه هایی #عجیب اما خاص...
#غواص_شهید💦
#شادی_روح_شهدا_صلوات🕊
🍃🌸 JOiN uS👇🏻
°•🌸 @Shahidegomnamm
🍃
#کلیپ🎞
نصف تاریخ عاشقی " #آب " است
#قصه هایی عمیق و پر احساس
قصه هایی پر از #فداڪاری
قصه هایی #عجیب اما خاص...
#غواص_شهید💦
#شادی_روح_شهدا_صلوات🕊
🍃🌸 JOiN uS👇🏻
°•🌸 @Shahidegomnamm
#کلام_شهید 📣
#اگر واقعا #تشنه شدی برایت #آب میفرستند #صابر باش ڪه اگر #دیر شود #دروغ نخواهد شد #آنهایے که دیرترگرفتند #پخته تر شده اند
#شھید_مرتضی_آوینی🌷
🆔❥ @Shahidegomnamm
#اگر واقعا #تشنه شدی برایت #آب میفرستند #صابر باش ڪه اگر #دیر شود #دروغ نخواهد شد #آنهایے که دیرترگرفتند #پخته تر شده اند
#شھید_مرتضی_آوینی🌷
🆔❥ @Shahidegomnamm
°•🌸🍃
#دلنوشته💔
#آب زنید راه را هین ڪه #نگار
می رسد
#مژده دهید #باغ را بوی #بهار
می رسد
فرا رسیدن میلاد سراسر نور #منجی عالم بشریت حضرت #صاحب_الزمان عج مبارڪ باد.
___🌸🍃
❥ @Shahidegomnamm🕊
#دلنوشته💔
#آب زنید راه را هین ڪه #نگار
می رسد
#مژده دهید #باغ را بوی #بهار
می رسد
فرا رسیدن میلاد سراسر نور #منجی عالم بشریت حضرت #صاحب_الزمان عج مبارڪ باد.
___🌸🍃
❥ @Shahidegomnamm🕊