🌹 #سردارشهید_عبدالمهدی_مغفوری
🌼مادرشهید حسین انجم شعاع بعد از آن خواب بیش از پیش به #زنـده بودن شهداء و #ڪرامـت شهید مغفورے #ایمـان آوردم...
🕊ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
⤵️⤵️⤵️⤵️⤵️
🌼مادرشهید حسین انجم شعاع بعد از آن خواب بیش از پیش به #زنـده بودن شهداء و #ڪرامـت شهید مغفورے #ایمـان آوردم...
🕊ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
⤵️⤵️⤵️⤵️⤵️
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
✨بـسم ربـــــ الشـــــهدا و الصـــــدیقـین✨ 📔 #زنـدگینـامه 🌷 #سردارشهید_عبدالمهدی_مغفوری 🔻 #قسمـت 6⃣3⃣ 🍁 #خاطرات ✍عبدالمهدے با یڪ مـوتـور با #لبـاس_خـاڪ_آلـود از ماموریت برگشته بود و با همان لبـاس آمد خانه ما تا از مـادرم، من را #خـواستـگارے 💍ڪند. 💞مادر…
🌹💫🕊🌹💫🕊🌹💫🕊
✨بـسم ربـــــ الشـــــهدا و الصـــــدیقـین✨
📔 #زنـدگینـامه
🌷 #سردارشهید_عبدالمهدی_مغفوری
🔻 #قسمـت 7⃣3⃣
🍁 #خاطرات
✍«حسیـن انجـم شعـاع»از شهـداے استان ڪرمان در دوران دفاع مقدس است و آنچه در زیرمےخوانید خاطرهاے از زبان #مـادر این شهید است.
🌼براے #زیـارت شهداء به گلزار شهداء رفتم. بر سر قبـر #شهید_حسیـن_انجـم_شعـاع ڪه نزدیڪ شهید علے شفیعی و در همسایگی شهیـد عبدالمهدے مغفورے قرار دارد، نشستـم و فاتحهای خواندم.
🌼مـادر شهید شفیعی هم حضـور داشت. به من گفت: میبینی ڪه #مـزار شهید مغفورے چقدر #شلـوغ است؟
🌼اول احسـاس ڪردم ڪه مےخواهد از این بابت #گـلایـه ڪند و بگوید ڪه چرا قبـر فرزند من این قدر شلـوغ نیست.
🌼اما او در حالے ڪه اشک در چشمانش حلقه زده بود،😢 گفت: یڪ روز ڪه این جا نشستـه بودم، نـوهام نزد من آمد و گفت: مےگویند شهید مغفورے #حـاجـتها را برآورده مےکند.
🌼به #شوخے گفتم: تو برو حاجتے طلب ڪن، اگر برآورده شد، من ۵۰۰ هزار تومان اینجا خـرج مےکنم.
🌼همان شـب، حسیـن شهیدم( انجمشعاع) را در #خـواب دیدم. من هیچ وقت خـوابش را ندیده بودم. اما آن شـب و در حالے ڪه بسیار #نـاراحـت بود به خوابم آمد.
🌼زانـوهایش را در بغل گرفته و سر بر زانـو نهاده بود و حتی به من #نـگاه نمےڪرد. به او گفتم حسیـن جان چرا ناراحتے؟ چرا قهـر ڪردے؟
🌼گفت: مـادر! 👌دیگر در مـورد شهید مغفورے اینگونه سخـن نگـو.
🌼از خواب بیـدار شدم و با خود گفتم من ڪه به #شوخے این حـرف را زده بودم اما از آن به بعد بیش از پیش به #زنـده بودن شهـداء و #ڪرامـت شهید مغفورے #ایمـان آوردم.
💠ادامــه دارد.....🖊
🕊ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
┄┅🍃✿❀🌺❀🍃✿┅┄
✨بـسم ربـــــ الشـــــهدا و الصـــــدیقـین✨
📔 #زنـدگینـامه
🌷 #سردارشهید_عبدالمهدی_مغفوری
🔻 #قسمـت 7⃣3⃣
🍁 #خاطرات
✍«حسیـن انجـم شعـاع»از شهـداے استان ڪرمان در دوران دفاع مقدس است و آنچه در زیرمےخوانید خاطرهاے از زبان #مـادر این شهید است.
🌼براے #زیـارت شهداء به گلزار شهداء رفتم. بر سر قبـر #شهید_حسیـن_انجـم_شعـاع ڪه نزدیڪ شهید علے شفیعی و در همسایگی شهیـد عبدالمهدے مغفورے قرار دارد، نشستـم و فاتحهای خواندم.
🌼مـادر شهید شفیعی هم حضـور داشت. به من گفت: میبینی ڪه #مـزار شهید مغفورے چقدر #شلـوغ است؟
🌼اول احسـاس ڪردم ڪه مےخواهد از این بابت #گـلایـه ڪند و بگوید ڪه چرا قبـر فرزند من این قدر شلـوغ نیست.
🌼اما او در حالے ڪه اشک در چشمانش حلقه زده بود،😢 گفت: یڪ روز ڪه این جا نشستـه بودم، نـوهام نزد من آمد و گفت: مےگویند شهید مغفورے #حـاجـتها را برآورده مےکند.
🌼به #شوخے گفتم: تو برو حاجتے طلب ڪن، اگر برآورده شد، من ۵۰۰ هزار تومان اینجا خـرج مےکنم.
🌼همان شـب، حسیـن شهیدم( انجمشعاع) را در #خـواب دیدم. من هیچ وقت خـوابش را ندیده بودم. اما آن شـب و در حالے ڪه بسیار #نـاراحـت بود به خوابم آمد.
🌼زانـوهایش را در بغل گرفته و سر بر زانـو نهاده بود و حتی به من #نـگاه نمےڪرد. به او گفتم حسیـن جان چرا ناراحتے؟ چرا قهـر ڪردے؟
🌼گفت: مـادر! 👌دیگر در مـورد شهید مغفورے اینگونه سخـن نگـو.
🌼از خواب بیـدار شدم و با خود گفتم من ڪه به #شوخے این حـرف را زده بودم اما از آن به بعد بیش از پیش به #زنـده بودن شهـداء و #ڪرامـت شهید مغفورے #ایمـان آوردم.
💠ادامــه دارد.....🖊
🕊ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
┄┅🍃✿❀🌺❀🍃✿┅┄