Forwarded from عکس نگار
🌹#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
💠(قسمت پنجم )
✨محمد رضا تورجی زاده بسیار به #زیارت_امام_رضا علاقه داشت. هر بار که فرصتی پیش می آمد به زیارت غریب الغربا می شتافت.
✨در زیارت هم #اخلاق_خاصی داشت که برگرفته از آداب زیارت بود. معمولا قدم ها را آهسته بر می داشت. در طی مسیر با کسی حرف نمی زد. با تمام وجود متوجه مولایش بود.
وقتی وارد می شد، یکباره به کنار ضریح نمی رفت. روز های اول را در صحن گوهرشاد می ماند و از همان جا زیارت می خواند. معمولا روزهای آخر به کنار ضریح می رفت و...
✨نوروز سال 1366 برای چندمین بار مجروح شد. برای مرخصی آمده بود اصفهان. با چند نفر از دوستان راهی مشهد شد اما این بار فرق می کرد، گریه😢 امانش نمی داد. تمام دوستانی که با هم بودند همگی شهید🌹 شده بودند.
محمدرضا احساس می کرد که قافله رفته و او جامانده است😔.
🍃برای همین به #امام_رضا عرض کرد: آقاجان این بار به کنار ضریح نمی آیم! خودتان به من #اذن_دخول و #برات_شهادت را بدهید.🍃
✨این اواخر نمازها و سوز و دعای او تغییر کرده بود، به همه ی وجودش خداوند را صدا می زد. هنوز چند روزی از حضور ما در مشهد نگذشته بود که دیدم محمد رضا به کنار ضریح آمده و عاشقانه مشغول صحبت با مولای خود است. تعجب کردم. او که گفته بود... نکند که...!
✨به هر حال آن شب با او صحبت کردیم. معلوم شد که هم #برات_شهادتش را گرفته هم #اذن_دخول_به_حرم را !
✨آخرین باری که به کنار حرم آمد یک #پارچه_را_تبرک کرد. فهمیدم برای خودش #کفن_خریده. بعد #لباس_سبز_سپاه را هم که همراهش بود #متبرک کرد.
🌾کانال عهدباشهدا🌾
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
💠(قسمت پنجم )
✨محمد رضا تورجی زاده بسیار به #زیارت_امام_رضا علاقه داشت. هر بار که فرصتی پیش می آمد به زیارت غریب الغربا می شتافت.
✨در زیارت هم #اخلاق_خاصی داشت که برگرفته از آداب زیارت بود. معمولا قدم ها را آهسته بر می داشت. در طی مسیر با کسی حرف نمی زد. با تمام وجود متوجه مولایش بود.
وقتی وارد می شد، یکباره به کنار ضریح نمی رفت. روز های اول را در صحن گوهرشاد می ماند و از همان جا زیارت می خواند. معمولا روزهای آخر به کنار ضریح می رفت و...
✨نوروز سال 1366 برای چندمین بار مجروح شد. برای مرخصی آمده بود اصفهان. با چند نفر از دوستان راهی مشهد شد اما این بار فرق می کرد، گریه😢 امانش نمی داد. تمام دوستانی که با هم بودند همگی شهید🌹 شده بودند.
محمدرضا احساس می کرد که قافله رفته و او جامانده است😔.
🍃برای همین به #امام_رضا عرض کرد: آقاجان این بار به کنار ضریح نمی آیم! خودتان به من #اذن_دخول و #برات_شهادت را بدهید.🍃
✨این اواخر نمازها و سوز و دعای او تغییر کرده بود، به همه ی وجودش خداوند را صدا می زد. هنوز چند روزی از حضور ما در مشهد نگذشته بود که دیدم محمد رضا به کنار ضریح آمده و عاشقانه مشغول صحبت با مولای خود است. تعجب کردم. او که گفته بود... نکند که...!
✨به هر حال آن شب با او صحبت کردیم. معلوم شد که هم #برات_شهادتش را گرفته هم #اذن_دخول_به_حرم را !
✨آخرین باری که به کنار حرم آمد یک #پارچه_را_تبرک کرد. فهمیدم برای خودش #کفن_خریده. بعد #لباس_سبز_سپاه را هم که همراهش بود #متبرک کرد.
🌾کانال عهدباشهدا🌾
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌸 #دل_شهید جنتی است که #جبرئیل بدان بال می سوزاند ودراین بهشت کسی غیر از شهید وارد نمی شود که #اذن_دخول این جنت از #جان_گذشتن است وبس🌸
#دلنوشته
🌷کانال عهدباشهدا
🌷 @shahidegomnamm
#دلنوشته
🌷کانال عهدباشهدا
🌷 @shahidegomnamm