#سي_سالگي
.
.
.
سر قبرش نشسته بودم
باران مي آمد
روي سنگ قبر نوشته بود :
#شهيد_مصطفي_احمدي_روشن
از خواب پريدم
مصطفي ازم خواستگاري كرده بود
ولي هنوز عقد نڪرده بوديم
بعد از ازدواج خوابم را برايش تعريف ڪردم
زد به خنده و شوخي گفت :
بادمجان بم آفت نداره
ولي يڪبار خيلي جدي پاپي اش شدم كه :
#ڪي_شهيد_ميشي_مصطفي؟
مڪث نكرد
گفت :
#سي_سالگي
#باران_مي_باريد_شبي_ڪه_خاڪش_ميڪرديم
راوی: #همسر_شهيد
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm ◀️
.
.
.
سر قبرش نشسته بودم
باران مي آمد
روي سنگ قبر نوشته بود :
#شهيد_مصطفي_احمدي_روشن
از خواب پريدم
مصطفي ازم خواستگاري كرده بود
ولي هنوز عقد نڪرده بوديم
بعد از ازدواج خوابم را برايش تعريف ڪردم
زد به خنده و شوخي گفت :
بادمجان بم آفت نداره
ولي يڪبار خيلي جدي پاپي اش شدم كه :
#ڪي_شهيد_ميشي_مصطفي؟
مڪث نكرد
گفت :
#سي_سالگي
#باران_مي_باريد_شبي_ڪه_خاڪش_ميڪرديم
راوی: #همسر_شهيد
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm ◀️
Forwarded from عکس نگار
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
وقتی پیکر را آوردند با آن لبخندی که
حامد بر چهره داشت
انگار دستی از غیب
بر قلب من کشیده شد و
آرامشی عجیب
بر من حاکم گشت.
قبلش به شدت بیتاب بودم.
بعد از مراسم، سر مزار آمدند
دستم را بگیرند بلندم کنند
که گفتم نیازی نیست،
من خیلی خوبم!
#همسر_شهيد
#شهيد_حامد_كوچك_زاده
#همسرانه
#خاطره
♦️کانال عهدباشهدا
💞 @shahidegomnamm 💞
وقتی پیکر را آوردند با آن لبخندی که
حامد بر چهره داشت
انگار دستی از غیب
بر قلب من کشیده شد و
آرامشی عجیب
بر من حاکم گشت.
قبلش به شدت بیتاب بودم.
بعد از مراسم، سر مزار آمدند
دستم را بگیرند بلندم کنند
که گفتم نیازی نیست،
من خیلی خوبم!
#همسر_شهيد
#شهيد_حامد_كوچك_زاده
#همسرانه
#خاطره
♦️کانال عهدباشهدا
💞 @shahidegomnamm 💞