🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
218 subscribers
10.3K photos
590 videos
108 files
3.01K links
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست
#امام_خامنه_ای
🌺شادی روح شهدا وسلامتی امام خامنه ای صلوات
!!این کانال هیچ صفحه ای دربرنامه های مجازی دیگر ندارد و متعلق به هیچ نهاد و موسسه ای نیست
ارتباط باخادم کانال:↙️↙️
@Ali_Faghiri
Download Telegram
🌹#شهید_بهمن_درولی

🍃 (قسمت بیست و یکم )

📃#وصیتنامه_شهید_بهمـن_درولی (4)

چند #مهر_کربلا در منزل داریم که می خواهم #یکی را در #کفن یا لحدم قرار دهید. یکدست #لباس_فرم_سپاه دارم که #برای_کفن کنار گذاشته ام، اگر حتی قابل پوشیدن به تنم نبود در لحدم قرار دهید چون از فشار قبر خیلی میترسم 😔و شاید بدینوسیله چاره ای شود. تشخیص محل دفنم با پدر و مادرم میباشد و دوست دارم خودشان با شجاعت حسین(ع) و زینب(س) مرا غسل دهند و #شکر_خدای را بجا آورند و هرگاه بیاد سید الشهدا بودید مرا نیز دعا کنید و برایم #طلب_مغرفت نمائید.

مقدار جزیی پول دارم که محل مصرفشان را بعهده پدرم میگذارم ضمناً #خمس تمامی مالم را #داده ام. حدود ۴روز روزه واجب و شش روز روزه نذر دارم که امیدوارم هر کس توانست برایم ادا نماید. به وکالت از طرف من پدر یا مادرم به حج مشرف شوند.

👈 ترا بخدا سعی شود از #خون_شهیدان_استفاده_مادی_نشود و از همه بستگان انتظار دارم که از هیچکس درخواست حوائج مادی حتی پر کاهی نکنند.
👈 دوست دارم قبرم🔲 را ساده و همسطح زمین درست کنید و با اندکی سیمان روی آن را بپوشانید و فقط با☝️ انگشت روی آن بنویسید:

🍃پر کاهی تقدیم به آستان قدس الهی🍃 و همه برایم طلب مغفرت نمائید.

👌تذکرم به همه است به هیچ عنوان #راضی_نیستم_شخصیت_سازی بیجا شود و امیدوارم به جای این کارها برای همه #دعای_خیر نمائید.

🌷کانال عهدباشهدا🌷

https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌷📜🌷📜🌷📜🌷📜
به یاد دارم که برادر سید احمد رحیمی قبل از آخرین اعزامش به جبهه در میدان امام بیرجند با توجه به جو آن زمان اعلام کرد🗣 که من از همه ی کسانی که پشت سر من #تهمت و یا حرفی زده اند #راضی هستم.ایشان به مسئله ی #ولایت خیلی معتقد بود و از افرادی که تهمت و افترا به او زده بودند به شرط اینکه دست از کارشان بردارند و در خط ولایت قرار بگیرند و از انقلاب دفاع کنند راضی می شد.
👈ایشان در ادامه ی سخنرانیش نیز گفت:خدا لعنت کند آن کسانی را که از خون شهدا نردبانی برای رسیدن به پست و مقام برای خودشان بسازند. 👉

#شهید_سیداحمد_رحیمی‌
#خاطره
📚منبع: اطلاعات دريافتي از كنگره سرداران و شهدای استانهاي خراسان

🌷کانال عهدباشهدا🌷

https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
💠🌷💠🌷💠🌷💠
Forwarded from عکس نگار
🕊🕊🕊

#شهیدمدافع_حرم_محمودرضا_بیضایی
#قسمت_چهاردهم
#خصوصیات_اخلاقی_شهید

💥 #ساده_زیستی

برادر شهید می گوید؛
مثل بچه #بسیجی ها زندگی میکرد.
خیلی #ساده. از تجملات کنار بود.
نمی پذیرفت در خانه حتی #مبل داشته باشد.
واقعا روحیه اش اینطوری بود و این نبود که از
روی تصنع باشد و بخواهد #تظاهر به #زهد بکند.

این اواخر یکبار که با هم در حاشیه میدان آرژانتین روی چمنها نشسته بودیم و داشتیم ساندویچ میخوردیم؛ همینطوری وسط حرفها ازش پرسیدم با #حقوق_پاسداری زندگی چطور میگذرد؟
محمودرضا بجای جواب سؤالم حرف دیگری زد.
گفت: من #راضی به #گرفتن همین حقوقی هم که میگیرم #نیستم.
مدتی است به فکر #کاری هستم که #درآمد مختصری داشته باشد تا زندگی را با آن بگذرانم و #پاسداریم_بخاطر_چرخیدن_زندگی_نباشد.

🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
💌 @Shahidegomnamm #رمان #داستان #فرمانده_من #قسمت_صدوشصت_یکم چشمامو با دستام پاک کردم . از دستپاچگی یادم رفت بپرسم کیه و درو باز کردم . سپیده در حالیکه دسته گلای ...... گرفته بود سمتم لبخند شیرینی زد و گفت : سلام مامان کوچولو .! با خوشحالی اومد سمتم و…
💐🍃🌼🍃🌸🍃
🍂🌺🍃💐
💐🍃
🍂
#داستان
#فرمانده_من
#قسمت_صدو_شصتو_دو

قدم سوم: انفاق در راه خدا

❖ زیر دست نواز بود بعد #شهادتش فهمیدیم که #سرپرستی پنج شیش تا خانواده رو به عهده داشته...

❖ در پایگاه #شیراز معماری به نام #قبادی بود که برای نجات یک مقنی از چاه مرده بود. جواد به #آشپز رستوران گفته بود از همان غذایی که تیمسار و افسران میخورند به خانواده ی #قبادی هم بدهد و خودش #پولش را حساب میکرد...

❖ البته هیچ وقت ب من نمیگفت یک روز #خانم قبادی امد منزل ما و موضوع را به من گفت و #تاکید کرد که میخواهد من هم #راضی باشم...

❖ گفتم انچه #سرهنگ فکوری میکند مورد #رضایت و خواست من است...

#شهید_جواد_فکوری
برای رسیدن به #خدا اصولا پنج تا قدم وجود دارد...

❖ که این پنج تا در #ایمان،
#عمل صالح، اینکه #شک نکنیم و به عقب برنگردیم، #جهاد با #جان و #جهاد با #مال خلاصه میشه...

❖ بعضیا برای #انفاق از نون بچه هاشون میزنن،حالا ما چقدر #حاضریم مثل اون بعضیا در راه #خدا خرج کنیم؟ چقد #حاضریم از یه سری از #خوشیای زندگیمون #دل بکنیم واسه #رضای خدا؟

❖ برای نزدیک تر شدن به #خدا باید یه سری از #صفاتمونو شبیه بزرگا کنیم،با دو تا #مثال ناب توضیح میدم مثلا #حضرت_زهرا شب #عروسیش لباس عروسشو ب یه نیازمند #انفاق کردن،
یا مثل #امام_حسن که چند تا #نیازمند رو تا اخر عمرشون #بی_نیاز کرد.

❖ اصلا اساس کار همین #الگو برداری
از این #بزرگوارانه، ما هر چقدر #صفاتمونو به #اهل_بیت نزدیک تر کنیم #قدم برداشتیم سمت #خدا،

#خدا به مال کسی که #انفاق و #بخشش در کارش هست #برکت میبخشه، و براش #رزق بیشتری کنار میزاره، هم #فقر امتحان الهیه هم #ثروت مثلا اگر ما به #فقرا و #ایتام کمک کنیم بزرگترا هم #دست مبارکشونو میکشن رو سرمون یکیش اینه که راهه #شهادتو میتونی به روی #خودت باز کنی،
❖ خیلی ساده است فقط باید یکم دلتو خالی کنی از #دنیا،صدای #سپیده باعث شد سریع #کتابو ببندم و بگم: الان میام، کتاب #عجیبی بود هر قدر که میخوندمش دلم میخواست بیشتر باهاش #انس بگیرم،

❖ دستی رو جلدش کشیدم و #هدایتش کردم سمت #قفسه ی کتابا به همراه #سپیده از خونه زدیم بیرونو سوار ماشین #اشکان که حالا سپیده ازش استفاده می کرد شدیم، #شیشه ها رو کشیدم #پایین، نیم #نگاهی به سپیده انداختم و گفتم : به به چه #ژستی ...!

❖ سپیده از پشت شیشه های #عینک دودیش نگاهم کردو گفت : ما اینیم دیگه ...
خب کجا بریم مادمازل ؟
_ نمی دونم ، بریم #کافه ... اینورا یه کافه ی خوب هست ...

❖سپیده با #اخمی ساختگی گفت : چرا #پارسی را #پاس نمیداری ؟بی مروت !
خب مگه #فرهنگسرا واژه بجاش #تصویب کرده ؟ نه مگه حتما باید اونا تصویب کنن؟ خودم تصویب می کنم... قهوه و امثالهم خوری خوبه ؟
امثالهم عربیه داداچ ...
خب چهوهسنی
جاننن؟ این الان یعنی چی ؟
ترکیب قهوه و چای و بستنی بود.

❖ من #ترجیح میدم تا تصویب کل،از کلمه ی میان #وعده خوری استفاده کنم
زارت ... بد تر شد که ...
_عوضش با مفهومه ...
خیلی خب #پیاده شو رسیدیم به
میان وعده خوری یا همون چهوهستنی .
خندیدمو #کمربندمو باز کردمو پیاده شدم ... با هم وارد شدیم ... یه میز دو نفره اون وسط خالی بود ... صندلی رو عقب کشیدم و نشستم ... #گارسون اومد کنارمون گفت : چی میل دارید ؟
سپیده از #قول خودش و من گفت : دو تا آب #طالبی ...

👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع و پیگرد الہے دارد ⛔️🚫

منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat


🍃🌹ڪانـال عهـدبـا شهـدا🌹🍃
❥❥❥ @Shahidegomnamm
🍂
💐🍃
🍂🌺🍃💐
💐🍃🌼🍃🌸🍃
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان📚✒️ #فرمانده_من👮 #قسمت_صدو_هفتادو_نه📖 ┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅ ❥• راستش امروز ک تابوتو اوردن دلم اروم و قرار نداشت میخواستم زار زار گریه کنم از نبود رفیقی ک الان من داشتم نوکریشو میکردم همیشه با هم میرفتیم #معراج کمک میکردیم و با حسرت به…
#داستان📚✒️
#فرمانده_من👮
#قسمت_صدو_هشتاد📖

┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅

❥• از این همه #خوب بودنش لجم گرفته بود رو مو برگردوندم اونور توی دلم #خوشحال بودم که امروز از ناراحتیش کاسته شده بود حالش
خیلی بهتر بود دوباره نگاش کردمو و کنجکاوانه گفتم :
#حسام ؟ یه چیزی بگم ؟
رو به روم نشست و گفت : بفرمایید
حاج خانوم
چرا امروز یهو حالت خوب شد ؟
چهرش طور دیگه ای شد حالت صورتش جدی و متعصب شد درست مثل نگاه های #مظلوم و بی قرارش توی دو کوهه با صدای #بغضی گفت : خواب اشکانو دیدم بهم گفت نگران نباشم ،نوبت منم میشه گفت مهمون #امام_حسینن #حیرت زده نگاهش کردم
چی داشتم بگم؟ #شهدا زنده اند
پس ، حسام منم رفتنی بود،

❥• پس #بشارت شهادتتو از زبون رفیقت شنیدی !!! با مهربونی بهش
لبخند زدم و گفتم : #مبارکه لبخند دندون نمایی زد، به کسی نگی ها
خیالت راحت، فاطمه؟ جانم؟
بریم سونو گرافی؟
برا چی بریم ؟ معلوم شد جنسیتش دیگه ،با خوشحالی گفت : کی معلوم شد ؟ کی گفت اصلا؟
با #بغض گفتم : #شهید اشکان معصومی مژده ی شهادتو داد بی بی
هم که روی مدافع حرمشو زمین نمیندازه این آقا پسری که تو #شکم منه هم باباییه #شکم به یقین تبدیل شد بچمون #پسره، یه پسر کاکل زری که از بچگی با عکسای بابایی اش بزرگ میشه و همیشه شاهد #اشکای مامانش بالای سر مزار باباشه البته اگه باباش مفقود نشه،

❥• صورتمو با دستام پوشوندم و زدم زیر #گریه حسام که اصلا توقع همچین عکس العملی رو نداشت ، متعجب نگام می کرد آروم اومد جلو توی گوشم زمزمه کرد : فاطمه ؟ جوابی ندادم
دوباره خطابم کرد میون اشکام جوابشو دادم با جدیت گفت : میشه اینقدر دوستم نداشته باشی ؟
دستمو از جلوی صورتم برداشتم و نگاش کردم #بهت زده از حرفش گفتم : به این راحتی ؟ لحنش #محکم بود،
آره عزیزم به همین راحتی بچه ی من از سه ساله ی #ابی_عبدالله عزیز تر نیست #خون منم از #شهدا رنگین تر نیست تو هنوز #ایمان نیاوردی شهادت انتهای زندگی نیست هنوز با قلبت راضی نیستی تا وقتی هم که #راضی نشی من شهید نمیشم از جاش بلند شد و از اتاق رفت بیرون تو #چارچوب در ایستادو گفت : لباساتو بپوش بعد از صبحانه بریم
سونو گرافی...

❥• با #کسلی از جام بلند شدم،رخت خوابا رو جمع کردم لباسامو تنم کردم جلوی #آیینه ایستادم و روسری بلند مشکیمو لبنانی بستم ،چادر رنگی ای که #مامان رعنا داده بودو روی دوشم انداختم از اتاق بیرون اومدم لبه ی حوض نشستم دستمو توی #آب زلال و خنکش فرو بردم یه مشت آب پاشیدم تو صورتم،
مشت بعدی ...

#این_داستان_ادامه_دارد..‍

👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫

منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat

🍃🌹ڪانـال عهـدبـاشهـدا🍃🌹
❥❥❥ @Shahidegomnamm

┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
🖇 #کلام_شهید

برای #شهادت و برای #رفتن
تلاش نڪنید
برای #رضای_خدا ڪار ڪنید
بگویید #خداوندا
اگر تو مارا در #جهنمت بیندازی
ازما #راضی باشی برای ما ڪافیست.

#شهید_علی_چیت_سازیان🕊

🍃🌸| @Shahidegomnamm
#دلنوشته
ترنم #باران_بهاری این روزها.....

یادی کنیم از آنانکه زیر #باران نماز خواندند،چون نمیدانستند #صاحب منزل از نماز در منزل آنان #راضی هست یانه...

🍃🌹ڪانال عهدبا شهدا🌹🍃
🌿🕊 @shahidegomnamm
🔻 #خاطرات_مادر_شهید 🗒

همیشه برای مهدی دعای شهادت می‌کردم و می‌گفتم که ان‌شاءالله #شهید شوی، اما آنقدر خدمت کنی تا خدا و امام زمان (عج) از تو #راضی باشند و بعد شهادت نصیبت شود.

می‌گفتم وقتی سن و سالت بالا رفت به این آرزویت برسی. حیف بود با مرگ از این دنیا برود خوشحالم که خواست و رضایت خدا در شهادتش بود.

#شهید_مهدی_لطفی
#شهید_مدافع_حرم

🍃🌹ڪانال عهدبا شهدا🍃🌹
❥• @Shahidegomnamm🕊