🔶 همان ابتدا،
وقتے چشم گشودیم،👀
#صورتے هاے لطیف سہم من شد 💝
و رنگ #آسمان از آنِ تو...💙
دستمان ڪہ بہ دسٺ پدر رسید👨
#عروسک هاے شڪننده را برای من مے خریدند و #توپ هاے⚽️ پرسروصدا را براے تو ...
قد ڪہ کشیدیم،
پنجره ی جوانے کہ بہ رویمان باز شد،
بہ من مشق #حیا را دیکتہ کردند😌
مشق #غیرت را بہ تو.😠
حالا
حالا کہ صدای #هل_من_ناصر خوابهایمان را ربوده و گوش هایمان را پر کرده اسٺ،📣
#توپ ها را بہ تو💣
#تیر ها را بہ تو🔫
#تانک ها را بہ تو ⛓
و سہم من ...
اضطرابُ اضطرابُ #اضطراب...😥
لیلا شدم ، شیرین شدے😊
و جنون را ..،،،
جانِ جانان #جنون برای تو...
من #صبر را برمیدارمُ در آغوش مےگیرم😇
و بر فرش #چشم_انتظاری میشینم...
این #جنون من اسٺ❤️
#نقطه.
#همسران_مدافعان_حرم
#صبر_زینبی
#خواهران_زینبی
#دلنوشته
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷
وقتے چشم گشودیم،👀
#صورتے هاے لطیف سہم من شد 💝
و رنگ #آسمان از آنِ تو...💙
دستمان ڪہ بہ دسٺ پدر رسید👨
#عروسک هاے شڪننده را برای من مے خریدند و #توپ هاے⚽️ پرسروصدا را براے تو ...
قد ڪہ کشیدیم،
پنجره ی جوانے کہ بہ رویمان باز شد،
بہ من مشق #حیا را دیکتہ کردند😌
مشق #غیرت را بہ تو.😠
حالا
حالا کہ صدای #هل_من_ناصر خوابهایمان را ربوده و گوش هایمان را پر کرده اسٺ،📣
#توپ ها را بہ تو💣
#تیر ها را بہ تو🔫
#تانک ها را بہ تو ⛓
و سہم من ...
اضطرابُ اضطرابُ #اضطراب...😥
لیلا شدم ، شیرین شدے😊
و جنون را ..،،،
جانِ جانان #جنون برای تو...
من #صبر را برمیدارمُ در آغوش مےگیرم😇
و بر فرش #چشم_انتظاری میشینم...
این #جنون من اسٺ❤️
#نقطه.
#همسران_مدافعان_حرم
#صبر_زینبی
#خواهران_زینبی
#دلنوشته
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
🕊✨🌹🕊✨🌹🕊✨🌹 ✨بـسم ربـــــ الشـــــهدا و الصـــــدیقـین✨ 📔 #زندگینامه 🌷 #شهید_رضا_رضائیان ◀️ #قسمت_اول ✍گر چه #خواندن زندگینامه این شهید #دردناک_و_جگرسوز است،ولي بايد مظلوميت و از خود گذشتگي رزمندگان عزيزمان،که بعضا"تداعي کننده ي مظلوميت امام حسين(ع)در…
🕊✨🌹🕊✨🌹🕊✨🌹
✨بـسم ربـــــ الشـــــهدا و الصـــــدیقـین✨
📔 #زندگینامه
🌷 #شهید_رضا_رضائیان
◀ #قسمت_دوم
✍رضا در دوم دی ماه ۱۳۵۹متولد شد
رضا جوان رشيدي بود.هميشه با لباس رسمي
سپاه درمنطقه حضور مي يافت.
🍂در بين راه محسن صحت با او همراه
شد.محسن جوان با انگيزه اي بود.گاه تا نزديک
#سنگر_عراقي ها پيش مي رفت وبي
سروصدابر مي گشت.هر دو سوار #قايق
شدند واز عرض کارون گذشتند.آب رودخانه آرام بود.
از قسمتي که آنها عبور کردند #خطري
متوجه ايراني ها نمي شد.در رودخانه گشتي
ها حضور داشتند.رضائيان بلافاصله سمت جنوب
در حاشيه رودخانه حرکت کرد.
#قبل_از_حرکت به يکي از #گشتي_ها گفت:
🔸اگر تا يک ساعت ديگر #نيامديم با احتياط
به همين سمت بياييد. محسن چهار چشمي
اطراف را مي پاييد.به محلي رسيدن که
#نقطه_مرزي آنها با گشتي هاي عراقي به
حساب مي آمد.آن منطقه براي هر دو طرف
امنيت خوبي نداشت.
رضائيان به سمت سنگرهاي کمين
رفت.محسن خودش را به اورساند و گفت:
-بهتر است از يکديگر جدا شويم. #ممکن است
#کمين_بخوريم.
🔸رضائيان گفت: اگر با هم باشيم بهتر
است.ديده بان نفوذي آنها بايد در همين
#کمين_ها باشد.
💠ادامه دارد. ...
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm 👈
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
✨بـسم ربـــــ الشـــــهدا و الصـــــدیقـین✨
📔 #زندگینامه
🌷 #شهید_رضا_رضائیان
◀ #قسمت_دوم
✍رضا در دوم دی ماه ۱۳۵۹متولد شد
رضا جوان رشيدي بود.هميشه با لباس رسمي
سپاه درمنطقه حضور مي يافت.
🍂در بين راه محسن صحت با او همراه
شد.محسن جوان با انگيزه اي بود.گاه تا نزديک
#سنگر_عراقي ها پيش مي رفت وبي
سروصدابر مي گشت.هر دو سوار #قايق
شدند واز عرض کارون گذشتند.آب رودخانه آرام بود.
از قسمتي که آنها عبور کردند #خطري
متوجه ايراني ها نمي شد.در رودخانه گشتي
ها حضور داشتند.رضائيان بلافاصله سمت جنوب
در حاشيه رودخانه حرکت کرد.
#قبل_از_حرکت به يکي از #گشتي_ها گفت:
🔸اگر تا يک ساعت ديگر #نيامديم با احتياط
به همين سمت بياييد. محسن چهار چشمي
اطراف را مي پاييد.به محلي رسيدن که
#نقطه_مرزي آنها با گشتي هاي عراقي به
حساب مي آمد.آن منطقه براي هر دو طرف
امنيت خوبي نداشت.
رضائيان به سمت سنگرهاي کمين
رفت.محسن خودش را به اورساند و گفت:
-بهتر است از يکديگر جدا شويم. #ممکن است
#کمين_بخوريم.
🔸رضائيان گفت: اگر با هم باشيم بهتر
است.ديده بان نفوذي آنها بايد در همين
#کمين_ها باشد.
💠ادامه دارد. ...
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm 👈
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾