🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
218 subscribers
10.3K photos
590 videos
108 files
3.01K links
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست
#امام_خامنه_ای
🌺شادی روح شهدا وسلامتی امام خامنه ای صلوات
!!این کانال هیچ صفحه ای دربرنامه های مجازی دیگر ندارد و متعلق به هیچ نهاد و موسسه ای نیست
ارتباط باخادم کانال:↙️↙️
@Ali_Faghiri
Download Telegram
Forwarded from عکس نگار
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🕊🌹
#سردارشهید_مهدی_زین_الدین
#قسمت_سی_ودوم
#خاطرات

🍃#حرف_حساب

در ستاد لشگر بودیم. شهید زین الدین یکی از بچه های زنجان را خواسته بود، داشت خیلی خودمانی با او صحبت می کرد. نمی دانستم حرفهایشان درباره چیست.

🔹آن برادرم دائم تندی می کرد و جوش می زد.😡 آقا مهدی با نرمی و ملاطفت آرامش می کرد😊. یکهو دیدم این برادر ترک ما یک چاقوی ضامن🔪 دارد از جیبش درآورد😳، گرفت جلوی شهید زین الدین و با عصبانیت😡 گفت: «حرف حساب یعنی این!» و چاقو🔪 را نشان داد.

🔹خواستم واکنش نشان بدهم که دیدم آقا مهدی می خندد☺️. بامهربانی خاصی چاقو را از دستش گرفت، گذاشت توی جیب او، بعد دستی به سرش کشید و با گشاده رویی😊 تمام به حرفهایش ادامه داد.

🔹ظاهرا این برادر اختلافی با یکی از همشهریانش داشت که آقا مهدی با پا در میانی می خواست مسائلشان را رفع و رجوع کند.

💥بعدها شهید زین الدین ایشان را طوری ساخت و به راه آورد که شد #فرمانده یکی از گردانهای لشگر!

🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_محمد_زهره_وند
#قسمت_سی_ودوم
#خاطرات

خواهر محمد می گوید؛ یک روز خسته از کار روزانه و #بی_حوصله بودم، بچه ها هم حسابی شلوغ کاری می کردند. #کلافه شده و صبرم تمام شده بود که #ناگهان شروع کردم به داد و بی داد و #تندی_کردن با آنها.

🍁#محمد که لحظاتی #آرام نگاهم می کرد و با این کار سعی می کرد آرامم کند. به خود آمده ساکت شدم.سکوتمان طولانی شد او هیچ حرف نمی زد و این سکوت آزارم می داد. با همان سکوت #خجالت_زده_شدم، انگار همه چیز را احساس می کرد و بالاخره لبخند زد و آرام تر از هر زمانی گفت؛ 👇👇

🍁با #زبان_خوش و #مهربانتر عمل کردن زودتر ساکت می شوند.

🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_سردار_سیدحمیدتقوی_فر
#قسمت_سی_ودوم
#خاطرات

#شهیدی_که_جان_رهبر_انقلاب_را_نجات_داد

🔹همسر شهید تقوی فر :

تلویزیون، #صبحت های حضرت #آقا را پخش می‌کرد که ایشان در حال #ذکرخاطره‌ای بودند.
آقا فرمودند در زمان #جنگ در یک مهلکه‌ای گیر افتاده بودیم که بعد از مدتی یک #بنده خدایی آمد و ما را #نجات داد.

همان طور که حاج حمید در حال کتاب خواندن بود، گفت که آن بنده خدا، #من بودم.
اما #عادت نداشت بیشتر از این در مورد اقداماتش توضیح دهد.

🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🕊🕊🕊

#شهیدمدافع_حرم_محمودرضا_بیضایی
#قسمت_سی_ودوم
#خاطرات

🔷خاطره ای از زبان برادر شهید؛

💥 #چفیه_آقا

وقتی #پیکرش را داخل #قبر گذاشتم، از طرف #همسر معززش گفتند محمودرضا #سفارش کرده #چفیه‌ای که از #آقا گرفته با او #دفن شود،
جا خوردم😳 نمی‌دانستم از #آقا_چفیه گرفته، رفتند چفیه را از داخل ماشین آوردند، مانده بودم با پیکرش چه بگویم،
همیشه در #ارادت به آقا خودم را بالاتر از او می‌دانستم، چفیه را که روی #پیکرش گذاشتم فهمیدم به گرد پایش هم نرسیده‌ام😔
در این چند وقت، یادم هست یکبار چند سال پیش گفت #شیعیان در بعضی از #کشورها #بدون_وضو_تصویر_آقا را #مس نمی‌کنند و گفت ما اینجا از شیعیان #عقب افتاده‌ایم.

🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw