💥خوش بحالت..💥
🍁که #واقعا_کربلا_رفتی...
#اینجا خیلی ها #کربلا_رفتند...
#اما هیچ #درک نکرده اند...
🌷کانال عهدباشهدا🌷
@shahidegomnamm
🍁که #واقعا_کربلا_رفتی...
#اینجا خیلی ها #کربلا_رفتند...
#اما هیچ #درک نکرده اند...
🌷کانال عهدباشهدا🌷
@shahidegomnamm
Forwarded from عکس نگار
🌷کانال عهدباشهدا🌷
@shahidegomnamm
اینجا ڪه میخواهے قـــــدم بگذارے
باید وضوے عشق بگیرے
باید وجب به وجب از خاڪش را توتیاے چشمانت كنے...
چرا ڪــــــــــه...
اینجا خون باغیـــــرت ترین مــــــــــدردان این سرزمین ریخته شده است...
#اینجا_طلائیــــــــــه...
#دلنوشته
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXetVvs7NM5AbyQ
🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨
@shahidegomnamm
اینجا ڪه میخواهے قـــــدم بگذارے
باید وضوے عشق بگیرے
باید وجب به وجب از خاڪش را توتیاے چشمانت كنے...
چرا ڪــــــــــه...
اینجا خون باغیـــــرت ترین مــــــــــدردان این سرزمین ریخته شده است...
#اینجا_طلائیــــــــــه...
#دلنوشته
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXetVvs7NM5AbyQ
🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨
خوابــم نمے بَرد
نفســـم درد میکند...
اے هق هق شبانه ے من
ساعتے درنگ ...
#اینجا_برای_ازتو_نوشتن_فضا_کم_است...
#شب_بخیر
#التماس_دعا
✨✨✨✨✨✨
🌺🌺🌺
@shahidegomnamm
🌺🌺🌺
نفســـم درد میکند...
اے هق هق شبانه ے من
ساعتے درنگ ...
#اینجا_برای_ازتو_نوشتن_فضا_کم_است...
#شب_بخیر
#التماس_دعا
✨✨✨✨✨✨
🌺🌺🌺
@shahidegomnamm
🌺🌺🌺
Forwarded from عکس نگار
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🕊🌹
💠حاشیه دیدار خانوادههای شهدای مدافع حرم با رهبر انقلاب اسلامی
#بخش_دوم
✍آقا رو به جمع میگوید:
🔹«خیلی خوش آمدید برادران و خواهران خانوادهی عزیز شهید حرم؛
🔹کسانی که #داوطلبانه به این #میدان میروند، دو سه خصوصیّت در اینها هست که ممتاز است. یکی این است که اینها #غیرت و #تعصب_دفاع_از_حریم_اهل_بیت (علیهمالسلام) را دارند»
🔹«اینهایی که میروند، یکی از احساسات و روحیهشان همین است که میخواهند از حریم اهلبیت (علیهمالسلام) دفاع کنند. پدرها و مادرهایشان هم همینطور.
🔹در اظهاراتی که یکی از #مادران_شهدا #خطاب به حضرت زینب داشت این بود که:
🍃"من محمدحسین خودم را دادم به شما!" 🍃این خیلی باارزش است؛ آن غیرتی که نسبت به اهلبیت (علیهمالسلام) که در هر مؤمنی باید وجود داشته باشد
🔹«دوّمین خصوصیّت #بصیرت است. کسانی که این بصیرت را ندارند با خودشان میگویند: #اینجا_کجا، #سوریه و #حلب_کجا؟ این بر اثر بیبصیرتی است.
🔹[حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام] فرمود که فَوَاللَّهِ مَا غُزِیَ قَوْمٌ قَطُّ فِی عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا.»(1) 💥نباید منتظر ماند که دشمن بیاید داخل خانهی آدم، بعد آدم به فکر دفاع از او و خانه بیفتد. دشمن را باید در مرزهای خودش سرکوب کرد.💥
🔹افتخار جمهوری اسلامی، امروز این است که ما در مجاورت مرزهای رژیم صهیونیستی و بالاسر آنها #نیرو داریم: #نیروهای_حزبالله یا #نیروهای_مقاومت یا #نیروهای_امل.
🔹اینکه اینها اینقدر ناراضی هستند و میگویند #جمهوری_اسلامی_چرا_دخالت_میکند، به این خاطر است؛ ما امروز آنجا #بالاسر اینها نیرو داریم. این خیلی افتخار بزرگی برای اسلام و جمهوری اسلامی است. جوانهایی که رفتند به سوریه و عراق و عمدتاً به سوریه، این بصیرت را داشتند. یک عدهای امروز اینجا نشستهاند در خانه و نمیفهمند که قضیه چیست.
🔹نکتهی سومی که در اینها وجود دارد، #شوق_شهادت است. بعد از پایان جنگ تحمیلی، مایی که در جریان کار بودیم، احساس میکردیم که یک جادّهی دوباندهی وسیعی جلوی رویمان بود که این بسته شد؛ #جاده_ی_شهادت! مثل یک دری که ببندند. کسانی که آن موقع، جهاد و شهادت در راه خدا را دوست داشتند، دلشان را غم گرفت. این فرزندان شما غالباً کسانی هستند که آن دوره را درک نکردند؛ در اینها هم آن #احساس_شوق بود که بلند شدند و رفتند.
ادامه دارد. ....
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🕊🌹
💠حاشیه دیدار خانوادههای شهدای مدافع حرم با رهبر انقلاب اسلامی
#بخش_دوم
✍آقا رو به جمع میگوید:
🔹«خیلی خوش آمدید برادران و خواهران خانوادهی عزیز شهید حرم؛
🔹کسانی که #داوطلبانه به این #میدان میروند، دو سه خصوصیّت در اینها هست که ممتاز است. یکی این است که اینها #غیرت و #تعصب_دفاع_از_حریم_اهل_بیت (علیهمالسلام) را دارند»
🔹«اینهایی که میروند، یکی از احساسات و روحیهشان همین است که میخواهند از حریم اهلبیت (علیهمالسلام) دفاع کنند. پدرها و مادرهایشان هم همینطور.
🔹در اظهاراتی که یکی از #مادران_شهدا #خطاب به حضرت زینب داشت این بود که:
🍃"من محمدحسین خودم را دادم به شما!" 🍃این خیلی باارزش است؛ آن غیرتی که نسبت به اهلبیت (علیهمالسلام) که در هر مؤمنی باید وجود داشته باشد
🔹«دوّمین خصوصیّت #بصیرت است. کسانی که این بصیرت را ندارند با خودشان میگویند: #اینجا_کجا، #سوریه و #حلب_کجا؟ این بر اثر بیبصیرتی است.
🔹[حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام] فرمود که فَوَاللَّهِ مَا غُزِیَ قَوْمٌ قَطُّ فِی عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا.»(1) 💥نباید منتظر ماند که دشمن بیاید داخل خانهی آدم، بعد آدم به فکر دفاع از او و خانه بیفتد. دشمن را باید در مرزهای خودش سرکوب کرد.💥
🔹افتخار جمهوری اسلامی، امروز این است که ما در مجاورت مرزهای رژیم صهیونیستی و بالاسر آنها #نیرو داریم: #نیروهای_حزبالله یا #نیروهای_مقاومت یا #نیروهای_امل.
🔹اینکه اینها اینقدر ناراضی هستند و میگویند #جمهوری_اسلامی_چرا_دخالت_میکند، به این خاطر است؛ ما امروز آنجا #بالاسر اینها نیرو داریم. این خیلی افتخار بزرگی برای اسلام و جمهوری اسلامی است. جوانهایی که رفتند به سوریه و عراق و عمدتاً به سوریه، این بصیرت را داشتند. یک عدهای امروز اینجا نشستهاند در خانه و نمیفهمند که قضیه چیست.
🔹نکتهی سومی که در اینها وجود دارد، #شوق_شهادت است. بعد از پایان جنگ تحمیلی، مایی که در جریان کار بودیم، احساس میکردیم که یک جادّهی دوباندهی وسیعی جلوی رویمان بود که این بسته شد؛ #جاده_ی_شهادت! مثل یک دری که ببندند. کسانی که آن موقع، جهاد و شهادت در راه خدا را دوست داشتند، دلشان را غم گرفت. این فرزندان شما غالباً کسانی هستند که آن دوره را درک نکردند؛ در اینها هم آن #احساس_شوق بود که بلند شدند و رفتند.
ادامه دارد. ....
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
💥 #امداد_غیبی
✍به خاطر دارم یک بار که برادرم سید محمد احمدی به #مرخصی آمده بود #خاطره ای از جبهه اینگونه برایم نقل می کرد؛ می گفت: در یکی از #عملیاتها که با نام ( #زهرا (س)) شروع شده بود. من در حال #مداوا کردن رزمنده ها بودم و باند پیچی می کردم. ناگهان دیدیم یک #خواهری در حال باند پیچیدن رزمنده ای است. ناراحت شدم و رفتم به ایشان گفتم: جای شما #اینجا نیست #خواهرم شما باید در سنگر بمانید. وظیفه ی ما مردها است که به مجروحها برسیم. ایشان در جواب من گفت: مگر ما از شماها چه چیزی کمتر داریم. این عملیات را شما با #نام چه کسی آغاز کردید و با #یاد و نام چه کسی می جنگید. و من دوباره مشغول شدم به مداوای رزمنده ها که یک مرتبه به خودم آمدم دیدم آن #خواهر_غیبش_زد و نیست.
#شهید_محمد_احمدی
#خاطره
📚منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 23000شهید استانهای خراسان
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌹🕊
💥 #امداد_غیبی
✍به خاطر دارم یک بار که برادرم سید محمد احمدی به #مرخصی آمده بود #خاطره ای از جبهه اینگونه برایم نقل می کرد؛ می گفت: در یکی از #عملیاتها که با نام ( #زهرا (س)) شروع شده بود. من در حال #مداوا کردن رزمنده ها بودم و باند پیچی می کردم. ناگهان دیدیم یک #خواهری در حال باند پیچیدن رزمنده ای است. ناراحت شدم و رفتم به ایشان گفتم: جای شما #اینجا نیست #خواهرم شما باید در سنگر بمانید. وظیفه ی ما مردها است که به مجروحها برسیم. ایشان در جواب من گفت: مگر ما از شماها چه چیزی کمتر داریم. این عملیات را شما با #نام چه کسی آغاز کردید و با #یاد و نام چه کسی می جنگید. و من دوباره مشغول شدم به مداوای رزمنده ها که یک مرتبه به خودم آمدم دیدم آن #خواهر_غیبش_زد و نیست.
#شهید_محمد_احمدی
#خاطره
📚منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 23000شهید استانهای خراسان
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
inja halab be gusham-ersal.pdf
8.9 MB
👈 #فایل_PDF
🔸 #اینجا_حلب_به_گوشم
💠گوشه هایی از #زندگینامه ،خاطرات،دستنوشته ها و تصاویر......
⚜جوان مومن انقلابی
⚜شهید دهه ی هفتادی
⚜مجاهد فکری و فرهنگی
#شهید_عباس_دانشگر
🆔 @shahidegomnamm 👈
🔸 #اینجا_حلب_به_گوشم
💠گوشه هایی از #زندگینامه ،خاطرات،دستنوشته ها و تصاویر......
⚜جوان مومن انقلابی
⚜شهید دهه ی هفتادی
⚜مجاهد فکری و فرهنگی
#شهید_عباس_دانشگر
🆔 @shahidegomnamm 👈
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان #فرمانده_من #قسمت_صدوپنجاه_وهشتم 💖با قدمای سست و آروم از پله ها بالا رفتم و وارد اتاقم شدم ... درو بستم ... روی تختم دراز کشیدم ... با وجود اینکه از داشتن یه همنفس که تو وجودم در حال رشد بود ، لذت می بردم ولی حال بدم اذیتم می کرد ....چشمامو بستم…
#داستان
#فرمانده_من
#قسمت_صدوپنجاه_ونهم
✍صدای ویبره ی موبایلم منو به خودم اورد .به پهلوی راستم چرخیدم و گوشیو از کنار تخت برداشتم ... با دیدن اسم حسام #قلبم به تپش افتاد💓 ... نمی دونستم با شنیدن خبر بارداریم خوشحال میشه یا نه...
💞تصوسر تلفن سبز رنگو لمس کردمو گوشیو گذاشتم تو گوشم ...
صدای بم حسام پیچید تو گوشم : السلام علیک یا نور عینی ...
خندیدمو گفتم : سلام ،حاج آقا، سوریه بهتون عربی هم یاد میدن ؟
💞_نخیر ، من برای اینکه حرف زدنم به دل شما بشینه عربی یاد گرفتم ... صدای اوپ اوپ قلبمو به وضوح می شنیدم ...💓 چند ثانیه سکوت بینمون حکم فرما شد حسام با صدایی که خوشحالی توش موج میزد گفت: چرا انتن قطع شد؟؟؟ فک کنم سیگنال قلبت مثه دله من اتصالی کرده:-)
💞حرفش با روح و روانم بازی کرد ارامش عجیبی وجودمو فرا گرفت... قدرت تکلم نداشتم نوک انگشتام از استرس گز گز میکرد... حسام با جدیت گفت: فاطمه جان حالت خوبه؟ بقیه خوبن؟؟ سریع به خودم اومدم و گفتم: ها؟ اره اره اتفاقا الانم خونه ی مامانینا ام سلام میرسونن خیلی دل نگرونتن
💞_ خب الحمدلله... به همشون سلام برسون... _حسام؟
_جانم؟
_راستش... _راستش چی؟
_خب... چجوری بگم؟
_خب یجوری بگو ک منم اینطرف پس نیوفتم
_عه خب هولم نکن... _الان من بیشتر هول کردم... عه عه دیدی چی شد این برادرا الان کله ی منو میکنن همشون میخوان زنگ بزنن به عیالشون..
_ باشه باشه
💞لبمو با زبونم تر کردم و گفتم : میخواستم بگم این صلابتت... مهربونیات... جدیتت.. نصیحت کردنات.. اصلا نگاهت منو یاد بابا ها میندازه.. حتم دارم پدر شدن خیلی بهت میاد اقا حسام..!!! سرتو درد نیارم ...برگرد نینیمون منتظر پدر جانشه... لپام گل انداخته بود قلبم دیووانه وار میکوبید چند لحظه همه جارو سکوت فرا گرفته بود اما بعدش حسام با صدایی ک هر ان میخواست فریاد بزنه گفت:فاطمه داری باهام شوخی میکنی دیگه؟ میخوای امتحانم کنی ک برگردم نه؟؟؟ _نه #فرمانده... قلبم از جا کنده شد..
💞صدای خوشحالی و شکر کردن حسام گوشمو پر کرد سر از پا نمیشناخت... کاش اینجا بود و خوشحالی رو تو صورت مهربونش میدیدم... تمام وجودم گرم شده بود... صدای حسام تو گوشم طنین انداز شد
_برمیگردم..! تو اولین فرصت.. قلبم صدای عجیب غریبی میداد... دیوونه شده بود از اینهمه هیجان!
💞حسام: بیادتم فاطمه! #اینجا #زمین خیلی ب #اسمون #نزدیکه لیاقت داشته باشم واست #دعا کردم! #بی_بی پشت و پناهت... یاعلی
_منتظرتم... التماس دعا.. خدانگهدار... :-)
💞صدای ممتد بوق گوشی گوشمو کر کرد... دلم تنگ میشد واسه صداش.. احساس میکردم هنوزم گونه هام سرخن... دلم هوایی شده بود... پر میکشید پیش حسام... الان شدیدا ب #حضورش نیاز داشتم...!
شهر بزرگیست تنم
#غم_طرفی
#من_طرفی ...
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع و پیگرد الہے دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
🌹ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
#فرمانده_من
#قسمت_صدوپنجاه_ونهم
✍صدای ویبره ی موبایلم منو به خودم اورد .به پهلوی راستم چرخیدم و گوشیو از کنار تخت برداشتم ... با دیدن اسم حسام #قلبم به تپش افتاد💓 ... نمی دونستم با شنیدن خبر بارداریم خوشحال میشه یا نه...
💞تصوسر تلفن سبز رنگو لمس کردمو گوشیو گذاشتم تو گوشم ...
صدای بم حسام پیچید تو گوشم : السلام علیک یا نور عینی ...
خندیدمو گفتم : سلام ،حاج آقا، سوریه بهتون عربی هم یاد میدن ؟
💞_نخیر ، من برای اینکه حرف زدنم به دل شما بشینه عربی یاد گرفتم ... صدای اوپ اوپ قلبمو به وضوح می شنیدم ...💓 چند ثانیه سکوت بینمون حکم فرما شد حسام با صدایی که خوشحالی توش موج میزد گفت: چرا انتن قطع شد؟؟؟ فک کنم سیگنال قلبت مثه دله من اتصالی کرده:-)
💞حرفش با روح و روانم بازی کرد ارامش عجیبی وجودمو فرا گرفت... قدرت تکلم نداشتم نوک انگشتام از استرس گز گز میکرد... حسام با جدیت گفت: فاطمه جان حالت خوبه؟ بقیه خوبن؟؟ سریع به خودم اومدم و گفتم: ها؟ اره اره اتفاقا الانم خونه ی مامانینا ام سلام میرسونن خیلی دل نگرونتن
💞_ خب الحمدلله... به همشون سلام برسون... _حسام؟
_جانم؟
_راستش... _راستش چی؟
_خب... چجوری بگم؟
_خب یجوری بگو ک منم اینطرف پس نیوفتم
_عه خب هولم نکن... _الان من بیشتر هول کردم... عه عه دیدی چی شد این برادرا الان کله ی منو میکنن همشون میخوان زنگ بزنن به عیالشون..
_ باشه باشه
💞لبمو با زبونم تر کردم و گفتم : میخواستم بگم این صلابتت... مهربونیات... جدیتت.. نصیحت کردنات.. اصلا نگاهت منو یاد بابا ها میندازه.. حتم دارم پدر شدن خیلی بهت میاد اقا حسام..!!! سرتو درد نیارم ...برگرد نینیمون منتظر پدر جانشه... لپام گل انداخته بود قلبم دیووانه وار میکوبید چند لحظه همه جارو سکوت فرا گرفته بود اما بعدش حسام با صدایی ک هر ان میخواست فریاد بزنه گفت:فاطمه داری باهام شوخی میکنی دیگه؟ میخوای امتحانم کنی ک برگردم نه؟؟؟ _نه #فرمانده... قلبم از جا کنده شد..
💞صدای خوشحالی و شکر کردن حسام گوشمو پر کرد سر از پا نمیشناخت... کاش اینجا بود و خوشحالی رو تو صورت مهربونش میدیدم... تمام وجودم گرم شده بود... صدای حسام تو گوشم طنین انداز شد
_برمیگردم..! تو اولین فرصت.. قلبم صدای عجیب غریبی میداد... دیوونه شده بود از اینهمه هیجان!
💞حسام: بیادتم فاطمه! #اینجا #زمین خیلی ب #اسمون #نزدیکه لیاقت داشته باشم واست #دعا کردم! #بی_بی پشت و پناهت... یاعلی
_منتظرتم... التماس دعا.. خدانگهدار... :-)
💞صدای ممتد بوق گوشی گوشمو کر کرد... دلم تنگ میشد واسه صداش.. احساس میکردم هنوزم گونه هام سرخن... دلم هوایی شده بود... پر میکشید پیش حسام... الان شدیدا ب #حضورش نیاز داشتم...!
شهر بزرگیست تنم
#غم_طرفی
#من_طرفی ...
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع و پیگرد الہے دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
🌹ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm