🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
218 subscribers
10.3K photos
590 videos
108 files
3.01K links
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست
#امام_خامنه_ای
🌺شادی روح شهدا وسلامتی امام خامنه ای صلوات
!!این کانال هیچ صفحه ای دربرنامه های مجازی دیگر ندارد و متعلق به هیچ نهاد و موسسه ای نیست
ارتباط باخادم کانال:↙️↙️
@Ali_Faghiri
Download Telegram
#داستان 📚

#فرمانده_من

#قسمت_پانزدهم

چند قدم جلوتر رفتمو و از بقیه جدا شدم . هدف از گروه بندی این بود که راهو گم نکنیم و حالا به مقصد رسیده بودیم پس لزومی نداشت که بخواهیم با دو تا مرد ادامه ی مسیرمو بگذرونم و البته بهم خوش نگذره بنابراین قدمامو تند تر کردم .
پیش پوستر بزرگ #ما_آماده_ایم یه جمعیت حدودا 20 نفره به چشم میخورد.
منم به سمتشون رفتم تا بلکه اطلاعاتی نصیبم بشه.
در همون حین به پشتم برگشتم و جای قبلیمون (که ده متر تا اینجا فاصلا داشت ) رو نگاه کردم تا ببینم سپیده هنوز اونجاس یا نه اما با چهره ی خشمگین آقا حسام که یه اخم غلیظی توش موج میزد مواجه شدم و البته آقا اشکان و سپیده هم هر دو دست به سینه و با اخمی که اونقدرها غلیظ نبود نگاهم میکردن.
لبمو گاز گرفتم ولی سریع خودمو به اون راه زدم و گوشمو به حرفای راوی سپردم.
-دو روز از فروردین 61 گذشته بود که عملیات فتح المبین کلید خورد .تو استخاره ی محسن رضایی که برای انجام عملیات آزاد سازی این مناطق انجام شد ابتدای #سوره_ی_فتح آمد و نام عملیات فتح المبین گذاشته شد . رمزش رو هم گذاشتند #یا_زهرا(س)
مرحله ی اول عملیات رزمنده ها از شیار ها میکردن که به کمین عراقی ها خوردن. تو همین شیارها خیلیا شهید شدن . اینو گفتم که بدونید موقع راه رفتن کجا قدم میزارید . اگر فتح المبین پیروز نمیشد ،تا پنج تا عملیات هم نمیشد این زمین های بزرگ و سایت ها رو آزاد کرد . به یادبود شهدای این منطقه یادبود زیبایی ساختن تا شما شاید بتونید تو فضای اون روزها قدم بزنید .شیار های کوچه مانندی که آروم آروم شما رو از خودتون عبور میده تا دلتون نرم بشه و آشتی کنید با هر آنچه که از یاد بردید.
یاد شهدایی همچون #حسن_باقری ،#مجید_بقایی ،#محسن_وزوایی و خیلیای دیگه . التماس دعا ازتون داریم . بفرمایید از سمت دروازه حرکت کنید .
بعد از اتمام حرفای راوی شروع به حرکت به سمت دروازه کردم . باصدای پیام گوشیم قفلشو بازکردم . سپیده بود... –اصلا کار خوبی نکردی که خودتو با پلیس جماعت درانداختی .خربزه خوردی پای لرزشم بشین ...😁
وا یعنی چی ؟پلیس ؟کی پلیسه؟ بدون توجه به سوالاتی ک تو ذهنم پیش اومده بود گوشیمو گذاشتم تو کیفم . متاسفانه دوربینمو تو راه داده بودم سپیده نگه داره و نمیتونستم از سر در زیبای این دروازه ی کاهگلی عکس بندازم . بالای دروازه عبارت فالله خیر حافظا و هو الرحم الراحمین توی کادر آبی رنگ به چشم میخورد . از دیواره چسبیدم تا از پله ها بالا برم که با صدای سپیده سر جام ثابت موندم .😐
_فاططططمه تو همون حالتی که هستی بمون خیلی ژست قشنگیه
و بعد صدای چیک چیک دوربینم به گوش رسید . بعد اون صدا به پشتم برگشتم تا سپیده رو ببینم .
_فاطمه خانم درسته ک چند ساعت پیش شمارتو بهم دادی اما نگفتی ک پیام ندم.🤔
_خب اره.
_پس چرا ج نمیدی😐
_ج نمیدم ؟ یعنی چی ؟😕
_ای بابا یعنی چرا جواب نمیدی😩
_خب... چیزه.
_چیزه؟😑
_آخه تو نوشتی با پلیس جماعت در نیوفتو ازین حرفا خب یکم چرت و پرت نوشته بودی من باید چی جواب میدادم؟😶
و به شوخی بهش گفتم : من تو هزینه ها بهروی دارم.
_خانم نسبتا بهره ور من چرت و پرت ننوشته بودم و پیامی که دادم کاملا جدی بود . بعد دستاشو گرفت رو به آسمون و گفت : ای خدا چی میشه ماشین درست نشه برگشتنی هم با داش اشکان و آق احسام برگردیم تا این بفهمه پلیس کیه ؟😆
چه نوع خربزه ای خورده که باید پای لرزش بشینه و البته خدایا بهش بفهمون کوچه ی علی چپ شلوغه بره تو افق محوشه سنگین تره .
تک خنده ای کردمو گفتم : الهی آمین🙏🏻
اما وژدانن چرا اونجوری نگاهم میکردین ؟🙁
_میدونی ؟ آقا حسام خیلی ب این چیزا حساسه ما هم به تبعیت از اون اخم کرده بودیم . اونا با کلی دردسر یه راوی واسه کاروانمون پیدا کردن بعد تو رفتی پیش یه کاروان ک معلوم نیس واسه کجاس .از طرفی وقتی منو تورو به دست اونا سپردن خب به غیرتشون بر میخوره سرمونو بندازیم پایین هرجا دلمون خواست بریم دیگه .☹️
اشی (اشکان) میگه : حسام کلا تو عملیاتا هم رو نیروهاش فوق العاده حساسه .
یه تار مو از سر یکیشون کم بشه خون جلو چشاشو میگیره .😱
با چشمای پر از تعجب گفتم : واضح تر حرف میزنی ؟ نیروهاش دیگه کین ؟😳
_ای بابا تازه داری میگی لیلی مجرد بود یا متاهل ؟😖
_ههه . اونکه زن بود یا مرده خواهرم
_حالا همون،ببین این آقا حسام فرمانده اس. یعنی پلیسه، داداش منم پلیسه،اما من هیچ وقت این درجه مرجه هاشونو یاد نمیگیرم .😖 نمیدونم سرگرده یا سرهنگه به هر حال یه چیزی تو این مایع هاس دیگه، بنابراین اگر برگشتنی هرگونه خشونتی نسبت به خودت دیدی ناراحت نشیا ،هرچند آخر عصبانیتش با تعریفایی که اشی میکنه یه اخم کوچیکه . ولی ب نظر من خیلی ترسناکه یعنی خیلی جدیه😰
_که این طور 🤔

ادامه در بخش بعد

💠کانال عهد با شهدا 💠
╔══ೋღ
🌺ღೋ══╗
🌴 https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw 🌴
╚══ೋღ
🌺ღೋ══╝
Forwarded from عکس نگار
🕊🕊🕊🕊🕊

#مدافع_حرم بی بی زینب (س) #شهید_حسن_قاسمی_دانا

🍃نقل مشهوری است که شهید حسن قاسمی دانا #خودش را یک #افغانستانی_مهاجر
ساکن ایران معرفی کرده و لابلای آنان و با جمع آنان که #داوطلبانه می‌رفتند،
رهسپار سرزمین #سوریه شده است. او #خودش را #حسن_قاسم‌پور_معرفی کرده بود.

🍃برای حسن از همان ابتدا #افغانستانی و #ایرانی #فرقی نداشت .

برایش دفاع از حرم ، جغرافیا نداشت .

🌺روحش شاد و یادش گرامی باد🌺

#شهیدمدافع_حرم
#شهیدحسن_قاسمی_دانا
#خاطره

🌷کانال عهدباشهدا🌷

https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🕊🕊🕊🕊🕊
🕊

فرمانده های تیپ ها بودند؛ #خرازی، #زین_الدین، #بقایی و. . . . حرف های آخر را زدند و #شب_حمله مشخص شد.
#حسن شروع کرد به #نوحه خواندن.

وقتی گفت؛ « شهادت از عسل شیرین ترست» هق هقش بلند شد😢. نشست روی زمین و زار زد. از اول روضه رفته بود سجده. کف سنگر سه تا پتو انداخته بودند. سر که برداشت از #اشک😢، تا پتوی سوم خیس شده بود.

#شهیدحسن_باقری
#خاطره
📗یادگاران، جلد چهار، کتاب حسن باقری، ص 95

🌹کانال عهدباشهدا🌹

https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
#بسم_رب_الشهدا

‏پاسدار ‎« #حسن_جزيـني » #فرمانده عملیات گردان بیت المقدس عشایری بم در يك حمله انتحاري در مرز سراوان به فيض #شهـادت نائل امد.

#شهادتت_مبارک💐

🌹کانال عهدباشهدا🌹

↪️ @shahidegomnamm
Forwarded from عکس نگار
💞 #ازدواج_به_سبک_شهدا

با وضو وارد شوید، توکل به خدا

اول حسن خودش را معرفی کرد.
بعد مسائل کلی مطرح شد. ایشان در همه
حرف‌ها، #تأکیدش روی #مسائل_اخلاقی بود.

🍂یادم نمی رود، قبل از این که وارد این
جلسه شوم، #وضو گرفتم و دو رکعت #نماز
خواندم و گفتم: «خدایا خودت از نیت من با
خبری؛ هر طور صلاح می دانی این کار را به
سرانجام برسان.»

🍂بعدها در دست نوشته های او هم خواندم
که نوشته بود: برای جلسه #خواستگاری با
#وضو وارد شدم و همه کارها را به #خدا
واگذار کرد.

#شعیدغلامحسین_افشردی ( #حسن_باقری)
#خاطره
راوی؛ همسر شهید

🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm 👈
Forwarded from عکس نگار
امروز #حسن_روحانی در همدان آمپر چسباند!

اگر هر نفر 11 نفر را همراه خود پای صندوق آرا نبرید، بدانید در پیاده روهای ما هم دیوار خواهند کشید!😅😅

🔹شما اینها را نمی شناسید، من اینها را میشناسم
🔹اینها روزی در جلسه ای تصمیم گرفته بودند در پیاده رو دیوار بکشند
🔹همانطور که در محل کارشان بخشنامه جدایی جنسیتی دادند
🔹ما باید برای اشتغال جوانانمان قدم برداریم، نه با حرف
🔹ما در برنامه ششم به طور متوسط 955 هزار شغل برای جوانان درست خواهیم کرد


#دروغگویی👆 حد نداره که!!!😂😂😂

اما جواب امّت حزب الله به این دروغگو :

🔴‏آره حسن جون! میخوایم دیوار بکشیم جناب #روحانی!
اما نه تو پیاده روها!
‼️‼️ بلکه بین دست شما و جیب مردم‼️‼️

#چهار_سال_بسه
#روحانی_برو_خونتون_دروغگو 😂
#انتخابات

💖کانال بصیرتی عهدباشهدا💖
💚 @shahidegomnamm 💚

👋👋کلیک کنید👆👆👆 تا با بصیرت دوست شهدا باشید
🔴 روزی که #حسن_روحانی قدرت بازدارندگی و توان امنیتی کشور را زیر
سئوال برد همزمان سعودیها وصهیونیست ها استقبال کردند
تیراندازی امروزحرم امام و مجلس،یکی ازنتایجش هست

کانال عهدباشهدا
💖 @shahidegomnamm
💖آن روزڪہ دلـتان
رابہ معبود سپردید
ملائڪ نام زيبايتان
رادر عرش ڪبريايے نگاشتند
وشما لایق آسمـ🕊ـا ن شدید نہ زمین

#شهدای_مدافع_حرم
#علی_امرائی
#حسن_غفاری
#محمد_حمیدی

#سالروزشهادت🕊

@shahidegomnamm
📜 #وصیتنامه👆

🍁به نقل ازهمسر شهید:

👌همیشه با وضو بودند❗️

حرف حق را میگفتند اگرچه به ضررآدم بود❗️

📿نمازشبش ترک نمیشد❗️


شهید جاوید الاثر #حسن_رجایی_فر💐


🌹کانال عهدباشهدا
🆔 @Shahidegomnamm
📝 #کلام_فرزندان_شهید

🔵ازشان پرسیدیم :
دوست داریدبابابرگردد؟

🔴هردویشان گفتند:

⬅️هرگز!

⚫️ماهدیه اےکه به عمه ی سادات دادیم راپس نخواهیم گرفت

فرزندان شهید مدافع حرم #حسن_رجایی_فر

🆔 @Shahidegomnamm
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#وداع تلخ #من با #تُ #نگاهم ڪن ، #مرا بنگر #جنون از #چشم من پیداست #قسمت_پایانی✒️ #داستان_فرمانده_من📚🔎 #رمان_عاشقانه💔 #مدافعان_حرم🥀 🍃🌹ڪانـال عهـدبـا شهـدا🍃🌹 °•🌸 ➬ @Shahidegomnamm
#داستان📚✒️
#فرمانده_من👮
#قسمت_صدو_یازده 📖

┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
❥• نگاه بی رمق #مامان رعنا چنگ انداخت به دلم قدم بر میدارم و داخل
میشوم #بوی گلاب و اسپند با هم آمیخته میشود #قلبم دیوانه وار به قفسه ی سینه ام میڪوبد #تابوتی ڪه مزین به #پرچم ایران است...
بالاخره برگشتی #مرد؟
چهره ی غرق در آرامشت میان پنبه های سفید قرار گرفته سمفونی #زندگی ست
اینگونه #خوابیدنت چهره ی معصومت با #سربند بی بی چقدر نوڪر ترت ڪرده
هنوز چند قدم تا #عشق مانده #طوفان دیگری در راه است...

❥• زمزمه میڪنم:
چند قدمی ڪه ذره ذره از جانم را
می گیرد #ابرویت شڪسته و #موهایت آشفته است...
زمزمه میڪنم: سلام #ڪربلای من!
#بوی خون، #باروت، #عطرنارنج در فضا می پیچد پسرمان را روی زمین می گذارم آرام #سرم را به سینه ات
می چسبانم چرا #قلبت نمیزند؟
چشمانم را می بندم و روی چهره ات دست می ڪشم چرا اینقدر #سردی؟
صورتم را نزدیڪ صورتت می آورم
#پیشانی روی پیشانی ات می گذارم
و با #اشڪ های داغم رخ زمستانی ات را #غسل می دهم

❥• #امیرعلی ناله می ڪند و ناگهان
می زند زیر #گریه می دانم برای چه #بهانه می گیرد میخواهد او را در آغوش بگیری #محتاطانه او را روی سینه ات می گذارم می بینی آرام می شود! بگذار دست هایت را روی سرش بڪشم خم میشوم برای بلند ڪردن دستت...
خشڪم میزند دست هایت ڪجاست #علمدار من؟
برایم روضه ی مصور شدی شهید ابوالفضلی من؟ بگذار من هم بگویم ڪمرم را شڪست این دست هایی ڪه نیستند هرچند #خداوند به جایش به تو دو #بال داده
یادت هست می گفتی:بالی دهید به وسعت هفت آسمانم؟

❥• دیدی خدا چه بال های قشنگی به تو داد؟ صدایی از بیرون می آید میخواهند تو را ببرند سلام مرا به #رسول_اڪرم با مادرمان #فاطمه، به بابایمان #علی، به مولایمان #حسن، به اربابمان #حسین،
به نازدانه حسین #سجاد، به عالممان #باقر، به راستین ترین #صادق، به #ڪاظممان، به ولی #نعمتمان، به #سخاوتمندمان #جواد، به هدایتگرمان #هادی، به عاشقترین زندانی سامرا یعنی #عسگری...
#بغض می ڪنم برای #دوازدهمین شان
سلام ما را به جانانمان، به آقای غریبمان
ڪه فراموشش ڪردیم و هزار سال است بدون #یار مانده، سلام ما را به او ڪه به انگشت شمارند #یارانش برسان...

#این_داستان_ادامه_دارد..‍

👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat

🍃🌹ڪانـال عهـدبـاشهـدا🍃🌹
❥❥❥ @Shahidegomnamm

┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#وداع تلخ #من با #تُ #نگاهم ڪن ، #مرا بنگر #جنون از #چشم من پیداست #قسمت_پایانی✒️ #داستان_فرمانده_من📚🔎 #رمان_عاشقانه💔 #مدافعان_حرم🥀 🍃🌹ڪانـال عهـدبـا شهـدا🍃🌹 °•🌸 ➬ @Shahidegomnamm
#داستان📚✒️
#فرمانده_من👮
#قسمت_صدو_دوازده 📖

┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
❥• بگو ببخشید اگر به او سیلی زدن عادتمان شده، اگر مریضش ڪرده ایم،
اگر مثل #تعزیه خوان ظهر #عاشورا نماز ظهر را یادمان رفته و او را #مهم نمی دانیم بگو ببخشد اگر هنوز رخ #مادرش نیلی رنگ است و خمیده راه می رود اگر فرق #علی مداوا نشده و جنازه #حسن را تیر باران می ڪنند اگر سر جدش #حسین هنوز بر سر نیزه است و #سجاد هنوز دلشڪسته در #فراق بابا می گرید
هیچ ڪس هنوز قدر #باقر را نمی داند و #صادق را دروغگو می پندارد تقصیر ماست ڪه #ڪاظم هنوز در زندان است
هنوز به #رضا زهر می دهند و پیڪر #جواد زیر آفتاب مانده #هادی اُمتمان
را هر روز در جوانی به #شهادت
می رسانیم و #عسگری هنوز در زندان #شڪنجه می شود بگو حق دارد ڪه ظهور نڪند

❥• ما مدعیان پوچ اندیشیم ڪه #عشق را یادمان رفته و شما عاشقید ڪه #خدا خریداریتان ڪرد #حسام جانم می دانم برایت #همدم خوبی نبودم حق داری به من محل ندهی حق داری جواب سلامم را ندهی ولی بگذار برای بار #آخر با تو معاشقه ڪنم خم می شوم و پیشانی ات را می بوسم گلویت را ڪه رویش زخم های #عاشقی جا خوش ڪرده را نیز همین طور این گل های #نرگسی ڪه روی پیڪرت پر پر شده اند #مهریه ام را ڪامل می ڪند نه؟
#خداحافظ ای همه چیزم...
با دلی شڪسته #امیرعلی را بغل
می ڪنم و با سختی می ایستم رویم را ڪه برمی گردانم #صدای گوش نوازت را می شنوم ، #فاطمه خانم؟
سوگند به دست های #بریده ات
می دانستم رهایم نمی ڪنی قلبم از #نوای صدایت #جلا می یابد با تردید بر میگردم و به تو چشم میدوزم دست ادب ڪنار پیشانی ات می گذاری و با #وقار
میگویی:خوش آمدی
پاهایم #سست می شود اما چه جای نشستن است ڪنار #دلبر چشم هایم #بارانی شده است و تصویرت از پشت پرده ی #اشڪ هایم تار

❥• #پلڪ میزنی و قطره اشڪی با سرعت از گونه ام سر میخورد صدایت می شود #ترانه ی عاشقی ڪه بند بند وجودم را تسخیر می ڪند #فاطمه خانم معرفتتو ثابت ڪردی حتم دارم این صفتو تو مڪتب بی بی آموزش میبینی
سرتو بالا بگیر لب باز میڪنم و میان #حرفش پیش دستی میڪنم خدایا این #قربانی را از من بپذیر لبخند دلبرانه ای مهمان لبهایت می شود چه میدانی از دل من ڪه در پی لبخندت جان از سر میدهد! باور دارم یقین می ڪنم ڪه تو #زنده ای در ڪنار من و امیرعلی
حسام بزار دم آخری راحت تر ازت دل بڪنم آنقدر #خوب نباش، سرمو می اندازم زیر چقدر زجر آور است جاری ڪردن این حرفها بر زبانم صدای
#یاالله گفتن چند مرد از بیرون میاید و بدنبالش چند جوانی ڪه #لباس چریڪی به تن ڪرده اند به سمت حسام
میروند و #تابوت را میبندند #عطر شمیم #یاس و #نرگسِ اینجا را از خا‌طر نخواهم برد من سرم درد میڪند برای اینڪه تا آخرِ جان مُرید تو باشم!

❥• قول #مردانه می دهم ڪه پسرمان را همانند #تو مرد بار بیاورم #پیڪرت را میبرند بی تابی نمیڪنم #حضورت را ڪنارم حس میڪنم قدم بر میدارمو از #معراج_الشهدا خارج میشوم سرم را رو به #آسمان میگیرم هوای #باریدن دارد این شهر
با #قدم های آرام به سمتم می آیی
و ریه هایم پر از #عطر یاس تو میشود
سرت را خم میڪنی و بر #پیشانی امیرعلی بوسه میڪاری لبهایت را به
سمت لاله ی #گوشش سوق میدهی و
با #صوت دلنشینت #نجوا میڪنی: #الله_اڪبر.

👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat

🍃🌹ڪانـال عهـدبـاشهـدا🍃🌹
❥❥❥ @Shahidegomnamm

┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
🖇 #سخنان_بزرگان

#حضرت_محمد(ص) فرمودند:

بوسیله #من_هشدار داده شدید
بوسیله #علی(ع) #هدایت میابید
بوسیله #حسن_احسان می شوید
وبوسیله #حسین_خوشبخت میگردید
و بدون او #بدبخت...
___🌸🍃
@Shahidegomnamm
Forwarded from عکس نگار
‍ ‍ ‍
💐🍃🌼🍃🌸🍃
🍂🌺🍃💐
💐🍃
🍂
#خاطره‍│

❖ برای یہ #ڪار بزرگ و سخٺ
ڪہ ٺوی #فناوری اش، مشڪل داشٺیم #انٺخاب شدم

#حسن گفٺ: اگہ میخوای دراین ڪار #موفق باشی،بچہ های گروه رو جمع ڪن

❖ بعد #دسٺاٺون رو بهم بدید و بگین: #خدایا! ما برای #رضای ٺو این ڪار رو می ڪنیم،

❖ و همه ی #ثوابش رو #ٺقدیم
مے ڪنیم بہ #حضرٺ_زهرا(س)

❖ بچہ ها #خالصانہ بہ حرف حسن
# عمل ڪردند، واٺفاقا در #ڪوٺاه ٺرین #زمان ممڪن ڪہ ڪسی #فڪرش رو نمیڪرد #ڪار انجام شد...

#شهید_حسن_ٺهرانی_مقدم🕊
#خاطراٺ_شهدا🔎

🍃🌹ڪانـال عهـدبـا شهـدا🌹🍃
❥❥❥ @Shahidegomnamm
🍂
💐🍃
🍂🌺🍃💐
💐🍃🌼🍃🌸🍃
💠 #امام_خامنه_ای :
من عقیده‌ راسخ دارم بر اینکه یکی ازنیازهای اساسی کشور زنده نگه داشتن نام شهداست

🕊 #سالروز_شهادت سردار مقاومت #حسن_شاطری گرامی باد
#صلوات

🌹اینجامیعادگاه شهداست
@Shahidegomnamm