🌹 #سردارشهید_عبدالمهدی_مغفوری
👌 نمی خوابید،مےگفت #مے_تـرسـم پـدرم بیاید و درحالت درازڪـش #خـواب بـاشم،آن وقـت #جـواب این #بےاحتـرامی را چه طور بـدهم؟😔...
💠 @Shahidegomnamm 👈
⤵️⤵️⤵️⤵️⤵️⤵️
👌 نمی خوابید،مےگفت #مے_تـرسـم پـدرم بیاید و درحالت درازڪـش #خـواب بـاشم،آن وقـت #جـواب این #بےاحتـرامی را چه طور بـدهم؟😔...
💠 @Shahidegomnamm 👈
⤵️⤵️⤵️⤵️⤵️⤵️
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
🌹💫🕊🌹💫🕊🌹💫🕊 ✨بـسم ربـــــ الشـــــهدا و الصـــــدیقـین✨ 📔 #زنـدگینـامه 🌷 #سردارشهید_عبدالمهدی_مغفوری 🔻 #قسمـت 8⃣2⃣ 🍁 #خاطرات ✍توی خط فـاو داشت براے نیـروهاے عازم خط مقدم #سخنـرانے مےڪرد ڪه #بـاران🌧 شدیدی شـروع شد چون نیـروها اورڪت نداشتند ، حاجـے اورڪتـش…
✨بـسم ربـــــ الشـــــهدا و الصـــــدیقـین✨
📔 #زنـدگینـامه
🌷 #سردارشهید_عبدالمهدی_مغفوری
🔻 #قسمـت 9⃣2⃣
🍁 #خاطرات
💖احتــرام به پـــدر و مــــادر
✍تا آنجا ڪه بـه یاد دارم #هیـچ_وقـت نـدیـدم ایشان #کنـار_سفـره_اے ڪه پـدر و مـادرش نشسته اند دستـش را زودتـر از آنها به سفـره برده باشد .
💟شبهایے ڪه در منزل پدرے حـاجے #میهمـان بودیم ،بنا بر شرایـط شغلے پـدرش دیـرتـر به خانه مے آمد اما حاج مهـدے را مے دیدم ڪه همینطور با #لبـاس بیـرون نشسته است مے گفتم چرا نمے خوابے ؟🤔
💟مے گفت #مے_تـرسـم پـدرم بیاید و در حـالت درازڪـش #خـواب باشم ، آن وقت #جـواب این #بے احترامی را چه طور بدهم؟😔
💟بعد #صبـر مے ڪرد و وقتے پدرش مے آمد چـراغ را خاموش مے ڪرد ایشان هم مے رفت بخوابد .
💟صبـح هم قبل از همه بیـدار مے شد و به
#نمـاز مے ایستاد .
🔸راوی : همسر شهید
💠ادامــه دارد......🖊
🕊ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
•┈••✾◆🍃🌸🍃◆✾••┈•
📔 #زنـدگینـامه
🌷 #سردارشهید_عبدالمهدی_مغفوری
🔻 #قسمـت 9⃣2⃣
🍁 #خاطرات
💖احتــرام به پـــدر و مــــادر
✍تا آنجا ڪه بـه یاد دارم #هیـچ_وقـت نـدیـدم ایشان #کنـار_سفـره_اے ڪه پـدر و مـادرش نشسته اند دستـش را زودتـر از آنها به سفـره برده باشد .
💟شبهایے ڪه در منزل پدرے حـاجے #میهمـان بودیم ،بنا بر شرایـط شغلے پـدرش دیـرتـر به خانه مے آمد اما حاج مهـدے را مے دیدم ڪه همینطور با #لبـاس بیـرون نشسته است مے گفتم چرا نمے خوابے ؟🤔
💟مے گفت #مے_تـرسـم پـدرم بیاید و در حـالت درازڪـش #خـواب باشم ، آن وقت #جـواب این #بے احترامی را چه طور بدهم؟😔
💟بعد #صبـر مے ڪرد و وقتے پدرش مے آمد چـراغ را خاموش مے ڪرد ایشان هم مے رفت بخوابد .
💟صبـح هم قبل از همه بیـدار مے شد و به
#نمـاز مے ایستاد .
🔸راوی : همسر شهید
💠ادامــه دارد......🖊
🕊ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
•┈••✾◆🍃🌸🍃◆✾••┈•
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
✨بـسم ربـــــ الشـــــهدا و الصـــــدیقـین✨ 📔 #زنـدگینـامه 🌷 #سردارشهید_عبدالمهدی_مغفوری 🔻 #قسمـت 6⃣3⃣ 🍁 #خاطرات ✍عبدالمهدے با یڪ مـوتـور با #لبـاس_خـاڪ_آلـود از ماموریت برگشته بود و با همان لبـاس آمد خانه ما تا از مـادرم، من را #خـواستـگارے 💍ڪند. 💞مادر…
🌹💫🕊🌹💫🕊🌹💫🕊
✨بـسم ربـــــ الشـــــهدا و الصـــــدیقـین✨
📔 #زنـدگینـامه
🌷 #سردارشهید_عبدالمهدی_مغفوری
🔻 #قسمـت 7⃣3⃣
🍁 #خاطرات
✍«حسیـن انجـم شعـاع»از شهـداے استان ڪرمان در دوران دفاع مقدس است و آنچه در زیرمےخوانید خاطرهاے از زبان #مـادر این شهید است.
🌼براے #زیـارت شهداء به گلزار شهداء رفتم. بر سر قبـر #شهید_حسیـن_انجـم_شعـاع ڪه نزدیڪ شهید علے شفیعی و در همسایگی شهیـد عبدالمهدے مغفورے قرار دارد، نشستـم و فاتحهای خواندم.
🌼مـادر شهید شفیعی هم حضـور داشت. به من گفت: میبینی ڪه #مـزار شهید مغفورے چقدر #شلـوغ است؟
🌼اول احسـاس ڪردم ڪه مےخواهد از این بابت #گـلایـه ڪند و بگوید ڪه چرا قبـر فرزند من این قدر شلـوغ نیست.
🌼اما او در حالے ڪه اشک در چشمانش حلقه زده بود،😢 گفت: یڪ روز ڪه این جا نشستـه بودم، نـوهام نزد من آمد و گفت: مےگویند شهید مغفورے #حـاجـتها را برآورده مےکند.
🌼به #شوخے گفتم: تو برو حاجتے طلب ڪن، اگر برآورده شد، من ۵۰۰ هزار تومان اینجا خـرج مےکنم.
🌼همان شـب، حسیـن شهیدم( انجمشعاع) را در #خـواب دیدم. من هیچ وقت خـوابش را ندیده بودم. اما آن شـب و در حالے ڪه بسیار #نـاراحـت بود به خوابم آمد.
🌼زانـوهایش را در بغل گرفته و سر بر زانـو نهاده بود و حتی به من #نـگاه نمےڪرد. به او گفتم حسیـن جان چرا ناراحتے؟ چرا قهـر ڪردے؟
🌼گفت: مـادر! 👌دیگر در مـورد شهید مغفورے اینگونه سخـن نگـو.
🌼از خواب بیـدار شدم و با خود گفتم من ڪه به #شوخے این حـرف را زده بودم اما از آن به بعد بیش از پیش به #زنـده بودن شهـداء و #ڪرامـت شهید مغفورے #ایمـان آوردم.
💠ادامــه دارد.....🖊
🕊ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
┄┅🍃✿❀🌺❀🍃✿┅┄
✨بـسم ربـــــ الشـــــهدا و الصـــــدیقـین✨
📔 #زنـدگینـامه
🌷 #سردارشهید_عبدالمهدی_مغفوری
🔻 #قسمـت 7⃣3⃣
🍁 #خاطرات
✍«حسیـن انجـم شعـاع»از شهـداے استان ڪرمان در دوران دفاع مقدس است و آنچه در زیرمےخوانید خاطرهاے از زبان #مـادر این شهید است.
🌼براے #زیـارت شهداء به گلزار شهداء رفتم. بر سر قبـر #شهید_حسیـن_انجـم_شعـاع ڪه نزدیڪ شهید علے شفیعی و در همسایگی شهیـد عبدالمهدے مغفورے قرار دارد، نشستـم و فاتحهای خواندم.
🌼مـادر شهید شفیعی هم حضـور داشت. به من گفت: میبینی ڪه #مـزار شهید مغفورے چقدر #شلـوغ است؟
🌼اول احسـاس ڪردم ڪه مےخواهد از این بابت #گـلایـه ڪند و بگوید ڪه چرا قبـر فرزند من این قدر شلـوغ نیست.
🌼اما او در حالے ڪه اشک در چشمانش حلقه زده بود،😢 گفت: یڪ روز ڪه این جا نشستـه بودم، نـوهام نزد من آمد و گفت: مےگویند شهید مغفورے #حـاجـتها را برآورده مےکند.
🌼به #شوخے گفتم: تو برو حاجتے طلب ڪن، اگر برآورده شد، من ۵۰۰ هزار تومان اینجا خـرج مےکنم.
🌼همان شـب، حسیـن شهیدم( انجمشعاع) را در #خـواب دیدم. من هیچ وقت خـوابش را ندیده بودم. اما آن شـب و در حالے ڪه بسیار #نـاراحـت بود به خوابم آمد.
🌼زانـوهایش را در بغل گرفته و سر بر زانـو نهاده بود و حتی به من #نـگاه نمےڪرد. به او گفتم حسیـن جان چرا ناراحتے؟ چرا قهـر ڪردے؟
🌼گفت: مـادر! 👌دیگر در مـورد شهید مغفورے اینگونه سخـن نگـو.
🌼از خواب بیـدار شدم و با خود گفتم من ڪه به #شوخے این حـرف را زده بودم اما از آن به بعد بیش از پیش به #زنـده بودن شهـداء و #ڪرامـت شهید مغفورے #ایمـان آوردم.
💠ادامــه دارد.....🖊
🕊ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
┄┅🍃✿❀🌺❀🍃✿┅┄