🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
218 subscribers
10.3K photos
590 videos
108 files
3.01K links
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست
#امام_خامنه_ای
🌺شادی روح شهدا وسلامتی امام خامنه ای صلوات
!!این کانال هیچ صفحه ای دربرنامه های مجازی دیگر ندارد و متعلق به هیچ نهاد و موسسه ای نیست
ارتباط باخادم کانال:↙️↙️
@Ali_Faghiri
Download Telegram
🌹#شهید_بهمن_درولی

🍃 (قسمت هشتم )

دراواخـر شعبان سال ۶۵ در 🏳اردوگاه پادگان چند دقیقه به اذان صبح باقے مانده است ڪه بهمن چشم هایش😑 روی هم می رود. در خواب💭 مے بیند برای بار دوم به 🕋مکه مشرف شده است. اما این بار کمے فرق دارد. به همه #نامه_زیارت✉️ مے دهند. اما به صورت موقت مے توانند زیارت کنند.
👈اما به بهمـن #نامه ای✉️ مے دهند که چند جمله عربے روی آن نوشته شده است و تنها این مضمون به یادش مے ماند که
« #طواف_همیشگے»

در همین حال، یکی از شهدا را دیده که اصرار می‌کرد کاری کند تا به او ☝️اجازه‌ی زیارت داده شود. بهمـن هم #کارت_طواف_همیشگی را به دستش داده. او زیارت کرده و دوباره کارت را به بهمـن مے دهد. کہ ناگاه با 🗣صدای مؤذن گردان از 😯خواب مےپرد.

🌷کانال عهدباشهدا🌷

https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌷💠🌷💠🌷💠🌷
Forwarded from عکس نگار
🕊🕊🕊🕊🕊

#با_آنچه_كه_دوست_دارى_محشور_میشوى

در #حديث ريان بن شبيب از #امام_رضا عليه السلام نقل است كه آن حضرت فرمود:

اى پسر شبيب ! اگر مى خواهى كه به درجات اعلاى #بهشت رسى ، #با_ما_باش ! به غم ما غمگين باش و به شادى ما شاد! و بر تو باد #ولايت ما!

🍃كه هر كس سنگى را دوست داشته باشد، خداوند در روز قيامت او را با آن محشور كند.🍃

#علامه_حسن_زاده :شبى در حشر و معاد خود قكر مى كردم و به #نامه_اعمال_خويش نظر مى افكندم ، و اين كه چگونه به اعمالم رسيدگى خواهد شد كه ديدم چيزى ، لازمه #نفسم شده ، با آن #محشور گشته و از آن جدا نمى شود، وقتى دقت كردم ديدم #كتابى خطى است كه آن را به شدت #دوست دارم .
در اين وقت اين حديث را به ياد آوردم
كه🍃 هر كس سنگى را هم دوست داشته باشد با آن محشور مى شود.🍃 و #كتاب هم مانند، #سنگ ، از جمادات است و از اين جهت با آن فرقى ندارد.

#حدیث
#سخنان_بزرگان
#الهی_با_شهدا_محشورم_کن
#اللهم_الرزقنی_توفیق_شهادت

🌹کانال عهدباشهدا🌹

https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🕊🌹
💠حاشیه دیدار خانواده‌های شهدای مدافع حرم با رهبر انقلاب اسلامی

#بخش_سوم

الان هم [جوانها] به من #نامه📨 مینویسند، البته من جواب نمیدهم به این نامه‌ها. مرتّب جوانها از اطراف کشور نامه [مینویسند]، #التماس [میکنند]، خیال میکنند که من باید اجازه بدهم یا من باید دخالت بکنم؛ که آقا اجازه بدهید ما #برویم_سوریه_برای_جهاد. این #شوق_شهادت است و خیلی مهم است.

اگر در یک #ملّتی، در یک قوم و جمعیّتی، #قدرت و قوّت #چشم‌پوشی از زندگی باشد، این قوم #شکست_‌بخور_نیست. ما‌ها که گاهی اوقات در مقابل حوادث کم می‌آوریم، به خاطر این است که #دودستی_چسبیده‌ایم به #زندگی و زیبایی‌های زندگی.

زندگی یعنی چه؟ زندگی فقط نفس کشیدن خود ما نیست؛ زن و بچه و پدر و مادر ما هم زندگی است. پول و عنوان و اعتبار ما هم؛ به این چیزها چسبیده‌ایم. وقتی به این چیزها #چسبیدیم، در مقابل #حوادثِ سخت، کم می‌آوریم؛ اما کسانی که این قوّت و اراده در آنها هست که #از_زندگی_چشم_بپوشند، اینها بلند میشوند #میروند_به_میدان_شهادت.

بچه‌هایی که شماها دادید، چه همسران، چه فرزندان، چه پدران و مادرانشان، بدانند که واقعاً #مایه‌ی_افتخارند. این فقط #شعار_نیست؛ واقعیّت قضیّه این است.
[اینها] در #هر_ملتی که باشند -حالا ممکن است #شناخته_شده_نباشند برای فلان شهر، برای فلان روستا. [ممکن است کسی] مشغول یک شغل معمولی است؛ ستاره نیست، مثل بعضی‌ها که در جوامع به‌خاطر هیاهو به توهّم ستاره شدن هی دارند کار میکنند؛ اما اینها- #ستاره‌ی_واقعی‌اند؛ ستاره در چشم ما نیستند؛ ما که چشممان نزدیک‌بین و کوته‌بین است؛ #در_ملأ_اعلی_اینها_ستاره‌اند.

خداوند ان‌شاءالله #درجات آنهایی را که رفته‌اند، #عالی کند. به پدر و مادر و همسران و فرزندانشان #صبر و سکینه بدهد و بنده همیشه دعایم این است که خداوند ان‌شاءالله دل‌های شما را مشمول لطف و فضل و نورانیت خودش کند و به دلهای شما آرامش بدهد.»
 
نوبت رسیده به حال و احوال با خانواده‌های شهدا؛
خانواده‌ی #شهیدان_مجید_و_محمود_مختاربند، اولین خانواده‌ای هستند که به آقا معرفی می‌شوند. #مجید در #جنگ_تحمیلی #شهید شده و #محمود_در_سوریه.....

ادامه دارد. .....

🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
💥 #دنیا
📌 #تلنگر

بهش #زمین داده بودند. #نامه📨 نوشته بود که #نمی_خواهم، می ترسم #آخرتم را با گرفتن این زمین #معامله کنم. باهاش صحبت کردند؛ که قانعش کنند. گفتند: شما که تنها نیستی. خونواده ت هم هستن. اوناهم حق دارن. حرف گوش کن. این زمین رو بگیر و بساز. یعنی یه خونه هم سهم تو نمی شه ؟
#طلاهای خانمش را #فروخت و با قرض از این طرف و آن طرف، پول جورکرد. اسکلت خانه که عَلَم شد، دوباره #نامه📨 داد که #نمی_خواهم. 👇👇👇👇

💥نمی خواهم آخرتم را با دنیا معامله کنم.💥 دوباره آمدند. همان حرف ها وصحبت ها.

#شهید_صیاد_شیرازی
#خاطره
📕یادگاران، جلد 11 کتاب شهید صیاد، ص 60

🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
حاشیه دیدار خانواده‌های شهدای مدافع حرم با رهبر انقلاب اسلامی

#بخش_آخر

نوبت به #آخرین خانواده‌ی شهید می‌رسد:
«خانواده‌ی گرامی #شهید_علیرضا_قنواتی؛ #مادر از دنیا رفتن؛ #پدر به‌علت کسالت نیومدن؛ #همسر_شهید، خانم مریم آزادی؛ حال شما چطوره خانم؟ شهید چند سال داشتند؟»
- 53 سال حاج آقا

🔷آقا اسم #فرزندان_شهید را می‌آورند؛ پسر جوانی جلو می‌آید و می‌گوید حاج آقا ببخشید من تازه از #کربلا آمده‌ام، سرما خوردم و برای همین با شما روبوسی نمی‌کنم. آقا می‌پرسد:
- «شما چه‌کار میکنید؟»
- والّا چندبار می‌خواستیم #بریم_اون‌ور دیگه.
- «کجا میخواستی بری؟»
- بالاخره ما رو اصلاً درست کردن برای اینکه بریم این #تکفیری‌ها رو بزنیم؛ ولی حاج آقا ما رو #برگردوندن.
- «کی شما رو برگردونده؟»
- ایشون ما رو برگردوندن.
-ایشون از بستگان هستن؟
- نه، ایشون #مسئول_اعزام هستن.
مسئول اعزام که در انتهای #مجلس نشسته می‌گوید که #ایشان_فرزند_شهید هستند و #حاج_قاسم_سلیمانی دستور داده‌اند که فرزندان شهدا اعزام نشوند.

🔷آقا این را که می‌شنود، می‌گوید: «خیلی خب؛ نروید... نروید... شما اینجا باشید برای نظام کار کنین.

🔷 #دختر_شهید قنواتی نیز جلو می‌آید و چند #نامه و #عکس به آقا هدیه می‌کند؛ نمی‌تواند گریه‌ی خودش را کنترل کند؛ به‌سختی خود را جمع می‌کند و به آقا می‌گوید که برایش #دعا کند. از آقا #یادگاری نیز می‌خواهد:
 -اگر میشه این انگشتر دستتون رو هم به من بدید.
-انگشترهام رو که دادم دیگه؛ توی #دستم دیگه #انگشتری ندارم!
 -خب انگشترهای اون یکی دستتون هم هست!
-نه، اینا دیگه برای هدیه نیست!
و به انگشترهای دیگر راضی می‌شود و می‌نشیند.

🔷حالا دیگر #دقایق_پایانی_دیدار است. هر کسی از گوشه‌ای #تقاضای_یادگاری و #چفیه و #انگشتر می‌کند. گویا دیگر انگشترها و چفیه‌ها تمام شده و مابقی افراد باید بعد از خروج آقا منتظر گرفتن هدایا باشند. #آقا دارد #روی_قاب_عکس_شهدایی که از طرف خانواده‌های شهدا داده شده، چیزی #می‌نویسند به رسم یادگاری. پیرامون آقا کم‌کم #شلوغ می‌شود. آقا بالاخره بعد از یک ساعت و چهل و پنج دقیقه از روی صندلی خود بلند شده و از اتاق خارج می‌شوند. جمعیت #صلواتی می‌فرستند. همه شاداب و خندانند. گویا دیگر #دلتنگی‌هایشان پایان یافته باشد. به مجاهدت‌ها می‌اندیشند؛ به بزرگ کردن این بچه‌های کوچک که جلوی رهبرشان ساعاتی بازی کردند، دراز کشیدند، دویدند و بزرگ شدند.

🔷آن دورترها هم -نه خیلی دورتر- انتهای #روضه، جور دیگری می‌شود. برای رأس و نیزه که نمی‌شود کاری کرد جز اشک؛ اما دست آتش از #دامن_حرم دور است و دیگر سنگ به پیشانی گنبد نمی‌نشیند. از #جان‌ها_سپری ساخته شده و سلام نظامی معین‌رضا‌ها را پدران و پدربزرگ‌ها رو به گنبد و بارگاه می‌دهند؛ آن‌قدر محکم و مخلص که #کبوترها دوباره برگردند به #صحن و سرای #دختر_علی.

🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🕊🕊🕊

#شهیدمدافع_حرم_محمودرضا_بیضایی
#قسمت_سی_وهشتم

📨 #آخرین_نامه_شهیدبیضایی_به_همسرش

💥در سه بخش ارائه می شود

1⃣ #بخش_اول

باید به #خودمان بقبولانیم که در این زمان #بدنیا آمده‌ایم و #شیعه هم بدنیا آمده‌ایم که #مؤثر_در_تحقق_ظهور_مولا_باشیم و این همراه با #تحمل مشکلات، مصائب، سختی‌ها، غربت‌ها و دوری‌هاست و جز با #فدا شدن محقق نمی‌شود حقیقتاً.

نمی‌خواهم #حرفهای آرمانگرایانه بزنم و یا غیر واقعی صحبت بکنم؛ نه! حقیقتاً در مسیر #تحقق وعده بزرگ الهی قرار گرفته‌ایم. هم من، هم تو. بحمدالله. خدا را باید بخاطر این شرایط و این توفیق بزرگ #شاکر باشیم. الان که این #نامه📨 را برایت می‌نویسم، #شب_قدر است و شب شهادت حیدر کرار (علیه السلام) و در فضای #ملکوتی بین‌الحرمینِ صبر و مصیبت و تحمل مشکلات و سختی‌ها، بین‌الحرمینِ دو مظلومه، دو شهیده، یکی خانم #زینب کبری (روحی فداها) و دیگری بنت‌الحسین، #خانم_رقیه (سلام الله علیها) هستم و به یادتم. نمی‌دانی بارگاه ملکوتی سه ساله امام حسین الان هم چقدر #غریب است؛ در محل یهودی‌ها، در مجاورت کاخ ملعون معاویه و در #محاصره وهابی‌های وحشی و آدمکش.

چه بگویم از اوضاع اینجا؛# تاریخ دوباره #تکرار شده و این بار ابناء ابوسفیان و آل سفیان بار دیگر آل‌الله را #محاصره کرده‌اند؛ هم #مرقد مطهر خانم زینب کبری و هم مرقد مطهر دردانه اهل بیت، رقیه (سلام الله علیهما). ولی این بار تن به #اسارت آل‌الله نخواهیم داد چرا که به قول امام (ره) مردم ما از مردم زمان رسول الله بهترند.

🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
#نامه_ای_از_شهدا

بسمه تعالي
سلام
قرارمون اين نبود!
والسلام

⚠️رونوشت
👈به همه عاشقان شهادت جهت استحضار و اطلاع رساني به ديگران
به مدعيان راه ما جهت اصلاح رويه مورد اتخاذ

#تذکر

💖 @shahidegomnamm
👈قابل توجه حقوق و پاداش گیرندگان نجومی

این دست نوشته #نامه_ای هست که شهیدعلی اکبرشیرودی به فرمانده هوانیروز نوشتندو خواستار لغو درجه تشویقی شدند

#شهیدعلی_اکبر_شیرودی
#پیام_شهید

🆔 @shahidegomnamm
Forwarded from عکس نگار
‍ ‍ ‍ 📩 #نامه_ای_از_طرف_امام_حسین_به_شهید

قبل اذان صبح بود با حالت عجیبی از خواب
پرید گفت : "حاجے خواب دیدم #قاصد امام
حسین (ع) بود بهم گفت: آقا سلام رساندند و
فرمودند : به زودے بہ دیدارت خواهم آمد یہ
#نامہ_از_طرف_آقا به من داد کہ توش
نوشتہ بود:

« چرا این روزها ڪمتر #زیارت_عاشورا مےخوانی...؟»

همینجور کہ داشت حرف میزد گریہ مے کرد
صورتش شده بود خیس اشک دیگه تو حال
خودش نبود.

چند شب بعد شهید شد...😔

#شهید_محمدباقر_مومنےراد
#خاطره

🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm 👈
Forwarded from عکس نگار
‍ ‍🚩 #هر_روز_باقافله_ی_حسینی

💠 منزل قصر بنى مقاتل


🌴امام عليه ‏السلام روز چهارشنبه #اول_ماه_محرم‌الحرام سال شصت‌ویک هجرى بر اين منزل وارد شدند. 

🍃عمرو بن مشرقى گفت: با پسرعمویم بر امام حسين عليه ‏السلام وارد شدم و آن حضرت در «قصر بنى مقاتل» بود و بر او سلام كرديم،🤚

امام پرسيد: #آيا_به_يارى_من_مى‏_آيى؟!

🍃من گفتم: مردى هستم كه عائله زيادى دارم و #مال بسيارى از مردم نزد من است و نمی‌دانم كار به كجا مى ‏انجامد و خوش ندارم امانت مردم از بين برود؛ و پسرعمویم نيز همانند من پاسخ داد.

امام عليه ‏السلام فرمود: پس از اینجا برويد كه هر كس #فرياد ما را بشنود و يا ما را ببيند و #لبيك نگويد و به فرياد برنخيزد، بر خداوند است كه او را به بينى در #آتش اندازد.

🍃عقبة بن سمعان مى‏ گويد: در اواخر شب، امام حسين عليه‏ السلام دستور داد از «قصر بنى مقاتل» #آب برداشته و كوچ كنيم، چون حركت كرديم و ساعتى ركاب زديم امام عليه ‏السلام همان‌گونه كه سوار بود مختصرى به #خواب رفت، سپس بيدار شد درحالی‌ که مى‏ فرمود:

«انا لله و انا اليه راجعون و الحمدالله رب‌العالمین» و دو يا سه مرتبه اين جمله را تكرار كرد.

🍀#على_بن_الحسين_عليه ‏السلام روى به پدر نمود و گفت: اى پدر! جانم به فداي تو باد، خدا را حمد كرديم و آیه استرجاع خواندى، علت چيست؟⁉️👇👇

💥امام (ع)فرمود: پسرم! در اثنای راه مختصرى بخواب رفتم #شخصى را ديدم كه #سوار بر اسب بود و گفت: اين قوم سير مى ‏كنند و اجل هم به‌ سوی آنان درحرکت است، دانستم كه #خبر_مرگ_ماست كه به ما داده‌شده است.💥

امام عليه ‏السلام فرمود: سوگند به آن‌کسی كه بازگشت بندگان به‌سوی اوست ما برحقیم.

🍀 على بن الحسين عليه‏ السلام گفت: پس ما را باكى از #مرگ نيست كه بميريم و بر حق باشيم.

امام عليه‏ السلام فرمود: خداوند تو را جزاى خير دهد آن‌گونه كه پدرى را به فرزندش جزاى خير دهد.

🌞چون سپيده صبح دميد، امام پياده شد و 📿نماز صبح گزارد و با شتاب سوار شد و با ياران خود #حركت كردند؛

🍃#حر مى‏ خواست آن حضرت را به سمت #كوفه حركت دهد ولى امام به‌شدت امتناع مى‏ كرد تا چاشتگاه كه به «#نینوا» رسيدند، ناگاه سوارى از دور پديدار شد كه🗡 مسلح بود و از كوفه مى‏ آمد، همه ايستادند و او را تماشا مى‏ كردند، همین‌که رسيد به حر و همراهانش سلام كرد بی‌آنکه به امام حسين و اصحابش سلام كند، و بعد مكتوبى📜 را به دست حر داد كه از عبيدالله بن زياد بود به اين مضمون: 👇👇

📌📜چون نامه من به تو رسيد و فرستاده من نزد تو آيد، #حسين را نگاه‌دار و كار را بر او تنگ گير، و او را فرود مياور مگر در #بيابان_بى_سنگر و #بدون_آب! و من به قاصد گفته ‏ام از تو جدا نگردد تا خبر انجام دادن فرمان مرا بياورد، والسلام.

🍃#حر خدمت امام آمد و #نامه را براى آن حضرت قرائت كرد، امام به او فرمود: بگذار در «نینوا» و يا «غاضريات» و يا «شفيه» فرود آييم.

#حر گفت: ممكن نيست زيرا #عبيدالله اين آورنده نامه را بر من #جاسوس گمارده است!

🍃#زهير گفت: به خدا سوگند چنان مى ‏بينم كه پس‌ از این كار سخت‏تر گردد، اى پسر رسول خدا! قتال با اين گروه در اين ساعت براى ما آسان‌تر است از جنگ با آن‌ها كه بعد از این مى‏ آيند، به جان خودم قسم كه بعد از ايشان كسانى آيند كه ما طاقت مبارزه، با آن‌ها را نداريم.

امام عليه‏ السلام فرمود: من ابتدا به جنگ با اين جماعت نمی‌کنم.

پس آن حضرت به #حر التفات كرد و فرمود: كمى جلوتر برويم! پس مقدارى از مسافت را امام عليه ‏السلام با حر و همراهانش پيمودند تا به زمين « #كربلا» رسيدند.

#کاروان_عشق
#اول_ماه_محرم‌الحرام
#یا_حسین🚩

🏴ڪانال عهـدبا شهـدا🏴
💠 @Shahidegomnamm
Forwarded from عکس نگار
‍ ‍ ‍ ‍🚩 #هر_روز_باقافله_ی_حسینی 🚩

👺#عمر_بن_سعد يك روز بعد از ورود امام به #كربلا يعني روز #سوم_محرم با ‏چهار هزار سپاه از اهالي كوفه وارد كربلا شد.‏

📝برخي نوشته‌اند كه قوم بنوزهره نزد عمر بن سعد آمده و گفتند: تو را به ‏خدا سوگند می‌دهیم كه از اين كار ( #مقابله با امام حسين (ع)) درگذر و تو داوطلب جنگ ‏با حسين مشو، زيرا اين باعث دشمني ميان ما و بني‌هاشم مي‌شود.

💢عمر بن سعد نزد ‏عبيدالله رفت و استعفا كرد ولي عبيدالله استعفاي او را نپذيرفت و او تسليم شد.😞

🍁برخي از ‏تاريخ نويسان نوشته‌اند📝 #عمر_بن_سعد دو پسر داشت يكي به نام حفص كه پدر را تشويق و ‏ترغيب به رفتن مي‌كرد تا با امام (ع) مقاتله كند ولي فرزند ديگرش او را به‌شدت از اقدام ‏به چنين كاري بر حذر مي‌داشت و سرانجام حفص نيز با پدرش راهي كربلا شد.‏

💢از #وقايعي كه در روز #سوم_محرم‌الحرام ذکرشده اين است كه👇👇

#امام(ع)#قسمتي_از_زمين_كربلا_را_كه_قبرش_در_آن_واقع است از اهل نينوا و غاضريه به شصت هزار درهم #خريداري ‏كرد و با آن‌ها شرط كرد كه مردم را براي #زيارت_قبرش راهنمايي نموده و زوار او را تا سه روز ‏ميهماني كنند.‏

🍀سان بن فائد مي‌گويد من نزد عبيدالله بودم كه نامه عمر بن سعد را آوردند و در آن نامه ‏چنين آمده بود👇👇

📜 چون من با سپاهيانم در برابر حسين و يارانش پياده شدم قاصدي نزد او ‏فرستاده و از علت آمدنش جويا شوم او در جواب گفت: اهالي اين شهر براي من نامه📨 ‏نوشته و نمايندگان خود را نزد من فرستاده و از من دعوت كرده‌اند. 

📩عبيدالله چون #نامه ‏عمر بن سعد را خواند، گفت: اکنون‌که در چنگ ما گرفتارشده اميد نجات دارد! ولي حالا ‏وقت فرار نيست.‏

🍀عبيدالله به عمر بن سعد نوشت؛
نامه📨 تو رسيد و از مضمون آن اطلاع يافتم از #حسين_بن _علي بخواه تا او و تمام يارانش #با_يزيد_بيعت كنند، اگر چنين نكرد ما نظر خود را خواهيم ‏نوشت!

💢چون اين نامه📨 به دست عمر بن سعد رسيد گفت: مي‌پندارم كه عبيدالله بن زياد ‏خواهان عافيت و صلح نيست عمر بن سعد، نامه عبيدالله بن زياد را به اطلاع امام حسين ‏نرساند زيرامي‌دانست كه #آن_حضرت_با_يزيد_هرگز_بيعت_نخواهد_كرد.‏

🍀عبيدالله بن زياد پس از اعزام عمر بن سعد به كربلا، انديشه #اعزام_سپاهي_انبوه را در سر ‏مي‌پروراند و بعضي نوشته‌اند كه #مردم_كوفه جنگ كردن با امام حسين (ع) را ناخوش ‏مي‌داشتند و هر كس را به جنگ آن حضرت روانه مي‌كردند بازمي‌گشت.

🍀عبيدالله بن زياد ‏شخصي را به نام سويدبن عبدالرحمان فرمان داد تا در اين مسئله (فرار از جنگ) تحقيق كند ‏و متخلفان را نزد او برد و او يك نفر شامي را كه براي انجام امر مهمي از لشکرگاه به ‏كوفه آمده بود، گرفته و نزد عبيدالله برد و او دستور داد #سر آن مرد شامي را از تنش جدا ‏نمايند😱 تا كسي جرئت سرپيچي از دستورات او را نكند!
نوشته‌اند كه آن مرد شامي براي ‏طلب ميراث به كوفه آمده بود.

🍀عبيدالله شخصاً از كوفه به‌طرف نخيله حركت كرد و كسي را نزد حصين بن تميم كه به ‏قادسيه رفته بود، فرستاد او به همراه چهار هزار نفر كه با او بودند به نخيله آمد، سپس كثر ‏بن شهاب حارثي، محمد بن اشعث، قعقاع بن سويد و اسماء بن خارجه را طلب كرد و ‏گفت:

🔶 در شهر #كوفه گردش كنيد و مردم را به #طاعت و فرمان برداي از #يزيد و من فرمان ‏دهيد و آنان را از نافرماني و برپا كردن فتنه بر حذر داريد و آنان را به لشکرگاه فراخوانید ‏پس آن چهار نفر طبق دستور عمل كردند و سه نفر از آن‌ها به نخليه نزد عبيدالله بازگشتند ‏و كثير بن شهاب در كوفه ماند و در ميان كوچه‌ها و گذرگاه‌ها مي‌گشت و #مردم را به #‏پيوستن به #لشكر_عبيدالله تشويق مي‌كرد و #آنان_را_از_ياري_امام_حسين_(ع) #بر_حذر_‏مي‌داشت.‏

🍀عبيدالله گروهي سواره را بين خود و عمر بن سعد قرار داد كه هنگام نياز از وجود آن‌ها ‏استفاده شود و هنگامی‌که او در لشکرگاه نخيله بود شخصي به نام #عمار_بن_ابي_سلمه ‏تصميم گرفت كه او را ترور كند ولي موفق نشد و به‌طرف #كربلا حركت كرد و به امام ‏ملحق و #شهيد شد.‏

#کاروان_عشق
#سوم_ماه_محرم‌الحرام
#یا_حسین🚩


🏴ڪانال عهـدبا شهـدا🏴
💠 @Shahidegomnamm
❖ سه ماه بعد از #شهادتش🕊
در #گودالی پیدا شد،

❖در #نامه ای نوشته بود
#مادر می خواهند
مارا #زنده به گورڪنند...🍂

#شهید_عباس_سهیلی🌷
#راوی_مادر_شهید💐
#عاشقانه_های_شهدا💔

°•🌸@Shahidegomnamm
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
‍ ‍ #داستان📚✒️ #فرمانده_من👮 #قسمت_صدو_نود 📖 ┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅ ❥• می آیم پشتت بر نمی گردی نگاهم ڪنی، #همیشه بر میگشتی ها همانطور ڪه #پشتت است میگویی: ڪاری نداری #فاطمه جان...؟ #تلخ میگویم: به بی بی بگو ببخشه اینقدر تو رو پیشش #شرمنده ڪردم ❥• #مڪث…
#داستان📚✒️
#فرمانده_من👮
#قسمت_صدو_نودو_یڪ 📖

┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
❥• می آیم توی خانه #چشمم به شیئ #فیروزه ای رنگ روی میز می افتد ڪاسه از دستم #سر میخورد و روی زمین تڪه تڪه میشود #میدوم سمت میز #انگشترت است اشڪ هایم
بی محابا میریزند زار میزنم انگشتر
روی #پاڪتی قراردارد با #چشمانی
ڪه تار نبیندپاڪت را برمیدارم
اشکهایم را با بی رحمی پس میزنم

❥• دستانم #میلرزد پاڪت تاشده
را باز میڪنم
#خط توست... همان خط قشنگ
#نوشته ای:

#به_طواف_ڪعبه_رفتم
#به_حرم_رهم_ندادند

#تو_برون_در_چه_ڪرده ای
#به_درون_خانه ای؟

#بسم_رب_الشهدا_و_الصدیقین
فاطمه جانم سلام...
الان ڪه #نامه را میخوانی من راهی سرزمین #عشق شده ام میدانم حال دلت خوب نیست عزیز دلم شاید
این دفعه ڪه بروم #برگشتی
در ڪار نباشد #انگشترم را به
#صاحبش برمیگردانم،

❥• فاطمه جان #حلالم ڪن خیلی بخاطرم سختی ڪشیدی میدانم
بی تابیت بخاطر من نیست دل تو هم #شهادت میخواهد ، اما تو بمان
و ڪار #زینبی ڪن،تو بمان و به
#عمه سادات اقتدا ڪن اگر #لیاقت داشتم و شهید شدم سرقولم می مانم
و #زهیرت میشوم قربانت،تصدقت،
#حسام
#یاحیدر

❥• ازجایم بلند میشوم و توی اتاق میروم #سردرد بدی گرفته ام وارد اتاق میشوم #عڪست روی دیوار #اظهار وجود میڪند، برش میدارم و روی تخت مینشینم عڪست را بجای #تو بغل میڪنم، حالم بداست فڪر میڪنم اگر بخوابم دیگر بیدار نمی شوم، به همین #خیال دراز میڪشم و چشمانم را می بندم و به تو #فڪر میڪنم در فڪرت به #خواب میروم...

#این_داستان_ادامه_دارد...‍

👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat


🍃🌹ڪانـال عهـدبـاشهـدا🍃🌹
❥❥❥ @Shahidegomnamm

┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅