Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
💥 #شهیدی_که_درقبر_خندید
✍وقتے #صلوات مردمی که برای #تشییع پیکر #محمــدرضا_حقیقی آمده بودند تمام شد ، #پیکر شهید به آرامے از داخل #تابوت درون 🔲قبر قرار داده شد. لحظاتے بعد محمــدرضا آرام تر ازهمیشه درون قبر خوابیده بود😑. تا این لحظه همه چیز روال عادی خود را طی می کرد. اما هنوز فرازهای اول #تلقین تمام نشده بود که #عموی_شهید فریاد زد:🗣
✨«الله اکبر! #شهید_می_خندد!»✨😊
او که خم شده بود تا برای آخرین بار چهره ی پاک،آرام ونورانے محمـــدرضا را ببیند، متوجه شده بودکه #لبهای_محمــدرضا در حال #تکان خوردن است و #دو_لب او که به هم قفل و کاملاً بسته شده بود ، درحال #باز_شدن و جدا شدن است و #دندان های محمــدرضا یکے پس از دیگری در حال #نمایان و ظاهرشدن است.
عموی او می گفت: ابتدا خیال کردم لغزش حلقه های اشک در چشمان من است که باعث می شود لب های شهید را در حال #حرکت ببینم، با آستین، اشک هایم 😢را پاک کردم و متوجه شدم که اشتباه نکردم.لب های او در حال باز شدن بود و گونه های او گل مے انداخت.😊
#شهیدمحمدرضا_حقیقی
#خاطره
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌹🕊
💥 #شهیدی_که_درقبر_خندید
✍وقتے #صلوات مردمی که برای #تشییع پیکر #محمــدرضا_حقیقی آمده بودند تمام شد ، #پیکر شهید به آرامے از داخل #تابوت درون 🔲قبر قرار داده شد. لحظاتے بعد محمــدرضا آرام تر ازهمیشه درون قبر خوابیده بود😑. تا این لحظه همه چیز روال عادی خود را طی می کرد. اما هنوز فرازهای اول #تلقین تمام نشده بود که #عموی_شهید فریاد زد:🗣
✨«الله اکبر! #شهید_می_خندد!»✨😊
او که خم شده بود تا برای آخرین بار چهره ی پاک،آرام ونورانے محمـــدرضا را ببیند، متوجه شده بودکه #لبهای_محمــدرضا در حال #تکان خوردن است و #دو_لب او که به هم قفل و کاملاً بسته شده بود ، درحال #باز_شدن و جدا شدن است و #دندان های محمــدرضا یکے پس از دیگری در حال #نمایان و ظاهرشدن است.
عموی او می گفت: ابتدا خیال کردم لغزش حلقه های اشک در چشمان من است که باعث می شود لب های شهید را در حال #حرکت ببینم، با آستین، اشک هایم 😢را پاک کردم و متوجه شدم که اشتباه نکردم.لب های او در حال باز شدن بود و گونه های او گل مے انداخت.😊
#شهیدمحمدرضا_حقیقی
#خاطره
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw