🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
218 subscribers
10.3K photos
590 videos
108 files
3.01K links
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست
#امام_خامنه_ای
🌺شادی روح شهدا وسلامتی امام خامنه ای صلوات
!!این کانال هیچ صفحه ای دربرنامه های مجازی دیگر ندارد و متعلق به هیچ نهاد و موسسه ای نیست
ارتباط باخادم کانال:↙️↙️
@Ali_Faghiri
Download Telegram
‍ بـــســـمـ الـلّٰـه

میتــرسم از خــودم زمـانی که؛
"دلِ مــادر خـودم" را میشــ‌‌‌‌‌‌‌‌ـ‍‌ـ‌کنم
و در عـین حـال بر احوالِ
"دلِ #مادران_شهدا" گریـه میکنم...

میتــرسم از خـودم زمانی کـه؛
به #نامحرم نگــاه میکنم!
و در عیـن حال هیات میروم
و بر #امام_حسین اشک میریزم
و از #شهدا دم میزنـم...

میترسـم از خـودم زمانی که؛
از اهل بیت و‌ شهدا دم میزنـم
و نمـازم #اول_وقت نیست...

میترسـم از خودم زمانی که؛
#عاشق_شهادت هستم
و #اخلاق و #ادب ندارم...
#تکلیف_مدار نیستم...

میترسـم از خـودم زمـانی که؛
از عشقِ #امام_خامنه_ای دم میزنـم
و به حرف ها و خواسته هایشان بی توجهـم...

میترسـم از خـودم زمانی که؛
#ریش یا #چادر میگذارم
ولی گفتگوی بی مورد با #نامـحــرم برایم عادی شده...

میترسم از #خـودم زمانی کـه؛
حرفـ هایـم با #عملــم فرسنـگ ها فاصله دارد...

به خودمان بیاییم🌺

#امان_از_نفس_توجیه_گر‌‌
#غفلت🍃🕊🍃🕊🍃


💠کانال عهد با شهدا 💠
@Shahidegomnamm
Forwarded from عکس نگار
🕊🕊🕊

#شهیدمدافع_حرم_محمودرضا_بیضایی
#قسمت_بیست_وچهارم
#خاطرات

🍂خاطره ای از زبان برادر شهید؛

یکبار #عکس‌هایی را که آنجا از دیوار نوشته‌های #تکفیری‌ها گرفته بود نشانم داد؛ توی عکس‌ها یک عکس هم از یکی از بچه‌های #خودشان بود که او را در حال #نوشتن_شعاری به زبان #عربی روی دیوار نشان می‌داد.

🍂به این #عکس که رسیدیم محمودرضا گفت: این بعد از نوشتن #شعار زیرش نوشت 🔸«جیش الخمینی فی سوریا»🔸… این را که گفت زد زیر #خنده. 😁

🍂گفتم به چی می‌خندی؟ گفت #تکفیری‌ها از ما و #نام_امام_خمینی (ره) بشدت #می‌ترسند! بعد تعریف کرد که یک روز در یکی از مناطقی که آزاد شده بود، متوجه #پیرمردی شدیم که سرگردان به این طرف و آن طرف می‌دوید؛ رفتیم جلو و پرسیدیم چه شده؟🤔

🍂گفت پسرش #مجروح در خانه افتاده اما کسی از اهالی محل اینجا نیست که از او #کمک بخواهد؛ با تعدادی از بچه‌ها رفتیم داخل خانه‌اش و دیدیم پسرش #یکی از #تکفیری‌های_مسلح است؛ با #هیکل درشت و #ریش بلند و #لباس_چریکی که یک گوشه افتاده بود و #خون زیادی از او رفته بود.

🍂تا متوجه حضور ما در خانه شد شروع کرد به #رجز خواندن و داد و فریاد کردن و هر چه از در دهانش درآمد نثار #علوی‌ها و #سوری‌هایی کرد که با آنها می‌جنگند؛ همینطور که داشت فریاد می‌زد و بد و بیراه می‌گفت، یکی از بچه‌ها رفت نزدیکش و توی #گوشش به عربی گفت میدانی ما #کی هستیم؟ ما #ایرانی هستیم؛ این را که گفت دیگر #صدایی از طرف در #نیامد!😉

🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw