🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
218 subscribers
10.3K photos
590 videos
108 files
3.01K links
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست
#امام_خامنه_ای
🌺شادی روح شهدا وسلامتی امام خامنه ای صلوات
!!این کانال هیچ صفحه ای دربرنامه های مجازی دیگر ندارد و متعلق به هیچ نهاد و موسسه ای نیست
ارتباط باخادم کانال:↙️↙️
@Ali_Faghiri
Download Telegram
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
بسمـ رب العشق #قسمت_هفتاد_نهم #علمدار_عشق# مرتضی بردن اتاق عمل بعداز ۵-۶ساعت دکتر ارغوانی هم به تیم پزشکی پیوست به خاطر شوکی بهش واردشده بود مجبور شدن دستشم قطع کن ساعتها ساعتهای سختی برای همون بود گوشیم زنگ زد به اسم روش نگاه کردم داداشم محمد…
بسم رب العشق

#قسمت_هشتاد
#علمدار_عشق

نرگس سادات عزیزم
آروم باش
بیا بریم ببینن داداش😭😭😭

وارد راهرو سردخانه
یاد خوابم افتاد

حرکاتم دست خودم نبود
تو راهرو داد زد

امام رضا
مگه نگفتی آقا بسپرش به من
پس چرا رفت
چرا شهیدشد

چرا
برادرزاده جوانم پرپر شد
آقا شوهر جوانم بهم بده


واردسردخونه شدم
انقدر سرد بود
من با لباس داشتم منجمد میشدم

زیرلب گفتم
مادرجان
تاحالا ازتون چیزی نخاستم
شمارا ب حسینتون قسم میدم
شوهرم بهم برگردونید



یخچال بازشد
زیب کاور پایین اومد

یهو اون دکتر سردخونه گفت
کاور دوم بخار کرده

یاامام رضا


مرتضی خیلی سریع منتقل شد بخش مراقب ویژه

سه چهار روز طول کشید تا حالتش صداش طبیعی بشه

امروز ده روز مرتضی من برگشته
قراره منتقل بشه بخش
-مرتضی جان اجازه میدی من برم خونه
برگردم
چشماش باز بسته کرد گفت برو اما زود بیا

-چشم

وارد خونه شدم
نرجس سادات رو تاب تو حیاط نشسته بود
تمام سعیم کردم نشون ندم خستم

-سلام آبجی خانم
چه عجب از اینورا

&&سلام عجب به جمالت
-چیه آبجی خانم قرمزشدی
&&🙈🙈من مامان شدم
-ای جانم
عزیزم
امروز چه روز خوبیه
مرتضی هم قراره بخش
من برم لباسهام جمع کنم برگردم تهران
بهش قول دادم زود برگردم
&&نرگس لباسات جمع کردی
قبل از رفتن بیا میخام باهات حرف بزنم
-چشم

لباسام جمع کردم
گذاشتم تو ماشینم
-آبجی خانم بفرمایید بنده در خدمتم
&&نرگس تصمیمت برای آینده چیه؟
-یعنی چی حرفت ؟
&&تو که نمیخای مرتضی تنها بذاری -نرجس میفهمی چی میگی
پاشدم وایستادم
اشکام جاری شد
اون مردی که تو بیمارستان هست عشق منه
نفسم به نفسش وصله
شیمیایی ،پیوند و قطع دست چیزی نیست که
اگه حتی یه تیکه گوشت برمیگشت همسرم بود
فهمیدی نرجس خانم
خواهرت انقدر نامرد فرض کردی

&&نرگس
من منظورم این نبود،

- بسه
به همه بگو نفس نرگس به نفس مرتضی وصله
پس فکر بیخود نکنن

راهی تهران شدم تمام راه اشک میرختم

سرراهم یه شاخه گل رز قرمز براش خریدم

وارد بخش شدم
پرستار :خانم کرمی دکتر ارغوانی گفتن اومدیم حتما برید پیششون

-چشم
وارد اتاق مرتضی شدم
چشمام قرمز بود
لب زد طوری که مادر نبینه چیزی شده

سرم به چپ و راست تکان دادم یعنی نه

با صدای بغض آلودی گفتم این گل مال تو خریدم عزیزم

رو کردم به مادر :مامان چند دقیقه دیگه میشه باشید من برم پیش دکتر برگردم

مادر: آره عزیزم

درزدم صدای خانم دکتر بود که گفت بفرمایید

-خانم دکتر گفتید بودید بیام پیشتون

خانم دکتر:آره دخترم بشین
ببین دخترگلم
معجزه است شوهرت برگشته شاید همکاری دیگه بگن من خرافاتیم اما من باوردارم

خانمی ببین شوهرت از اینجا رفت تا شش ماه باید غذاش میکس بشه چون پیوند ریه زده

-چشم ممنونم
خاستم خارج بشم
صدام کرد
دخترم
-بله

میشه از امام رضا بخای گمشده ی منم برگرده

با تعجب نگاش کردم گفت میشه بشینی چندلحظه
-بله

۳۰سال پیش که بعث به ایران حمله کرد
مردمنم رفت جبهه
الان ۲۷ساله تو مجنون گم شده دعا کن برگرده

سرم انداختم پایین گفتم چشم

وارد اتاق مرتضی شدم
مادر داشت میرفت
از ما خداحافظی کرد رفت

+ساداتم چی شده خانم
-مرتضی من عاشقتم قبول کن
+‌میدونم عزیزم
-‌پس چرا ازم میخان نرن
+کی گفته
گریه ام گرفت تو چشماش نگاه کردم گفتم دوستت دارم
سرم گذاشت
رو سینه اش گفت میدونم


نویسنده بانو.....ش

🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm ◀️
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#اینم از مرتضی #

ادامه دارد
🚫کپی بدون ذکر نام و آیدی نویسنده حرام است 🚫