Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
حاشیه دیدار خانوادههای شهدای مدافع حرم با رهبر انقلاب اسلامی
#بخش_یازدهم
✍دیگر معلوم است که اواخر این جلسهی دو ساعته نزدیک است:
🌼خانوادهی گرامی #شهید_حمیدرضا_فاطمی_اطهر؛ #پدر_شهید، آقای عبدالرضای مُمبِنی.
آقا از #پدر میپرسد «چرا فامیلها فرق داره؟» پدر میگوید بچهها عوض کردند و من تنها کسی هستم که فامیلیام هنوز مُمبِنی هست و شاید هم عوض کنم. آقا میگوید: «نه، چرا عوض کنید؟ بگذارید باشه.» و پدر میگوید که این نام یک قوم است. در حین همین گفتوگو، #کودکی جلو میآید و #روبهروی آقا میایستد:
- میشه یه چی بهت بگم؟
-بگو!
- میشه یه #یادگاری بهم بدی؟
- «چشم! یه یادگاری هم به ایشون بدین!
جمعیت میخندند؛ وقتی #آقا به #کودکان انگشتر میدهد، همیشه به مسئولان جلسه تأکید میکند که دقت کنند #انگشتر، اندازهی دست بچهها باشد؛ اینبار هم با همان دقت پیگیر بودند.
🌼 #شهید_اطهر در سن 37سالگی به #شهادت رسیده؛ #مادر_!شهید عنوان میکند:
- حمیدرضا خیلی #دوست داشت از نزدیک #شما رو #زیارت کنه ولی نتونست.
- خدا انشاءالله نصیب ما کنه که از نزدیک #شهید شما رو در قیامت زیارت کنیم.
🌼پس از احوالپرسی با #همسر_شهید اطهر، نوبت به اهدای قرآنها و یادگاریها میرسد؛ #فاطمه، #دختر_نوجوان_شهید جلو میآید و به آقا میگوید:
- میشه یه #انگشتر از توی #جیبتون بدین؟!
- «از کجا #فهمیدین که توی جیبم انگشتر هست؟»
- دیدم از دور که داشتین میدادین به بقیه!
-این انگشتر هم خدمت شما! دیگه هم تو جیبم انگشتر نیست، تموم شد!
آقا و دختر و جمعیت با هم میخندند.
🌼 #پسر_کوچکتر_شهید اطهر هم جلو میآید؛ میگویند #مداح است و کلاس ششمی؛ از آقا میپرسد:
- اگر #امام_خمینی بود، #شما ازش چی میخواستین؟
آقا #دست_پسر را میگیرد و به #دیوار روبهرویش نگاه میکند؛ همگی گوشهایشان را تیز میکنند که آقا چه جوابی میخواهد بدهد. آقا بعد از کمی تأمّل میگوید:
- «فرق میکنه؛ اگر در سنّ شما بودم یه چیز میخواستم؛ اگر حالا بودم یه چیز دیگه میخواستم.
- حالا فکر کنین تو سنّ من بودین!
- «بهترین چیز #دعاست؛ ازش میخواستم که برام دعا کنه که بتونم #مثل امام خمینی حرکت کنم. این بهترین چیزه.»
🌼پسر که گویا انتظار چنین جوابی را نداشته، کمی سرش را پایین میاندازد! آقا با خنده ادامه میدهد: «حالا اگه انگشتر هم بخوای میدیم بهتون، حرفی نداریم!» و دوباره همه میخندند.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌹🕊
حاشیه دیدار خانوادههای شهدای مدافع حرم با رهبر انقلاب اسلامی
#بخش_یازدهم
✍دیگر معلوم است که اواخر این جلسهی دو ساعته نزدیک است:
🌼خانوادهی گرامی #شهید_حمیدرضا_فاطمی_اطهر؛ #پدر_شهید، آقای عبدالرضای مُمبِنی.
آقا از #پدر میپرسد «چرا فامیلها فرق داره؟» پدر میگوید بچهها عوض کردند و من تنها کسی هستم که فامیلیام هنوز مُمبِنی هست و شاید هم عوض کنم. آقا میگوید: «نه، چرا عوض کنید؟ بگذارید باشه.» و پدر میگوید که این نام یک قوم است. در حین همین گفتوگو، #کودکی جلو میآید و #روبهروی آقا میایستد:
- میشه یه چی بهت بگم؟
-بگو!
- میشه یه #یادگاری بهم بدی؟
- «چشم! یه یادگاری هم به ایشون بدین!
جمعیت میخندند؛ وقتی #آقا به #کودکان انگشتر میدهد، همیشه به مسئولان جلسه تأکید میکند که دقت کنند #انگشتر، اندازهی دست بچهها باشد؛ اینبار هم با همان دقت پیگیر بودند.
🌼 #شهید_اطهر در سن 37سالگی به #شهادت رسیده؛ #مادر_!شهید عنوان میکند:
- حمیدرضا خیلی #دوست داشت از نزدیک #شما رو #زیارت کنه ولی نتونست.
- خدا انشاءالله نصیب ما کنه که از نزدیک #شهید شما رو در قیامت زیارت کنیم.
🌼پس از احوالپرسی با #همسر_شهید اطهر، نوبت به اهدای قرآنها و یادگاریها میرسد؛ #فاطمه، #دختر_نوجوان_شهید جلو میآید و به آقا میگوید:
- میشه یه #انگشتر از توی #جیبتون بدین؟!
- «از کجا #فهمیدین که توی جیبم انگشتر هست؟»
- دیدم از دور که داشتین میدادین به بقیه!
-این انگشتر هم خدمت شما! دیگه هم تو جیبم انگشتر نیست، تموم شد!
آقا و دختر و جمعیت با هم میخندند.
🌼 #پسر_کوچکتر_شهید اطهر هم جلو میآید؛ میگویند #مداح است و کلاس ششمی؛ از آقا میپرسد:
- اگر #امام_خمینی بود، #شما ازش چی میخواستین؟
آقا #دست_پسر را میگیرد و به #دیوار روبهرویش نگاه میکند؛ همگی گوشهایشان را تیز میکنند که آقا چه جوابی میخواهد بدهد. آقا بعد از کمی تأمّل میگوید:
- «فرق میکنه؛ اگر در سنّ شما بودم یه چیز میخواستم؛ اگر حالا بودم یه چیز دیگه میخواستم.
- حالا فکر کنین تو سنّ من بودین!
- «بهترین چیز #دعاست؛ ازش میخواستم که برام دعا کنه که بتونم #مثل امام خمینی حرکت کنم. این بهترین چیزه.»
🌼پسر که گویا انتظار چنین جوابی را نداشته، کمی سرش را پایین میاندازد! آقا با خنده ادامه میدهد: «حالا اگه انگشتر هم بخوای میدیم بهتون، حرفی نداریم!» و دوباره همه میخندند.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
حاشیه دیدار خانوادههای شهدای مدافع حرم با رهبر انقلاب اسلامی
#بخش_آخر
✍نوبت به #آخرین خانوادهی شهید میرسد:
«خانوادهی گرامی #شهید_علیرضا_قنواتی؛ #مادر از دنیا رفتن؛ #پدر بهعلت کسالت نیومدن؛ #همسر_شهید، خانم مریم آزادی؛ حال شما چطوره خانم؟ شهید چند سال داشتند؟»
- 53 سال حاج آقا
🔷آقا اسم #فرزندان_شهید را میآورند؛ پسر جوانی جلو میآید و میگوید حاج آقا ببخشید من تازه از #کربلا آمدهام، سرما خوردم و برای همین با شما روبوسی نمیکنم. آقا میپرسد:
- «شما چهکار میکنید؟»
- والّا چندبار میخواستیم #بریم_اونور دیگه.
- «کجا میخواستی بری؟»
- بالاخره ما رو اصلاً درست کردن برای اینکه بریم این #تکفیریها رو بزنیم؛ ولی حاج آقا ما رو #برگردوندن.
- «کی شما رو برگردونده؟»
- ایشون ما رو برگردوندن.
-ایشون از بستگان هستن؟
- نه، ایشون #مسئول_اعزام هستن.
مسئول اعزام که در انتهای #مجلس نشسته میگوید که #ایشان_فرزند_شهید هستند و #حاج_قاسم_سلیمانی دستور دادهاند که فرزندان شهدا اعزام نشوند.
🔷آقا این را که میشنود، میگوید: «خیلی خب؛ نروید... نروید... شما اینجا باشید برای نظام کار کنین.
🔷 #دختر_شهید قنواتی نیز جلو میآید و چند #نامه و #عکس به آقا هدیه میکند؛ نمیتواند گریهی خودش را کنترل کند؛ بهسختی خود را جمع میکند و به آقا میگوید که برایش #دعا کند. از آقا #یادگاری نیز میخواهد:
-اگر میشه این انگشتر دستتون رو هم به من بدید.
-انگشترهام رو که دادم دیگه؛ توی #دستم دیگه #انگشتری ندارم!
-خب انگشترهای اون یکی دستتون هم هست!
-نه، اینا دیگه برای هدیه نیست!
و به انگشترهای دیگر راضی میشود و مینشیند.
🔷حالا دیگر #دقایق_پایانی_دیدار است. هر کسی از گوشهای #تقاضای_یادگاری و #چفیه و #انگشتر میکند. گویا دیگر انگشترها و چفیهها تمام شده و مابقی افراد باید بعد از خروج آقا منتظر گرفتن هدایا باشند. #آقا دارد #روی_قاب_عکس_شهدایی که از طرف خانوادههای شهدا داده شده، چیزی #مینویسند به رسم یادگاری. پیرامون آقا کمکم #شلوغ میشود. آقا بالاخره بعد از یک ساعت و چهل و پنج دقیقه از روی صندلی خود بلند شده و از اتاق خارج میشوند. جمعیت #صلواتی میفرستند. همه شاداب و خندانند. گویا دیگر #دلتنگیهایشان پایان یافته باشد. به مجاهدتها میاندیشند؛ به بزرگ کردن این بچههای کوچک که جلوی رهبرشان ساعاتی بازی کردند، دراز کشیدند، دویدند و بزرگ شدند.
🔷آن دورترها هم -نه خیلی دورتر- انتهای #روضه، جور دیگری میشود. برای رأس و نیزه که نمیشود کاری کرد جز اشک؛ اما دست آتش از #دامن_حرم دور است و دیگر سنگ به پیشانی گنبد نمینشیند. از #جانها_سپری ساخته شده و سلام نظامی معینرضاها را پدران و پدربزرگها رو به گنبد و بارگاه میدهند؛ آنقدر محکم و مخلص که #کبوترها دوباره برگردند به #صحن و سرای #دختر_علی.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌹🕊
حاشیه دیدار خانوادههای شهدای مدافع حرم با رهبر انقلاب اسلامی
#بخش_آخر
✍نوبت به #آخرین خانوادهی شهید میرسد:
«خانوادهی گرامی #شهید_علیرضا_قنواتی؛ #مادر از دنیا رفتن؛ #پدر بهعلت کسالت نیومدن؛ #همسر_شهید، خانم مریم آزادی؛ حال شما چطوره خانم؟ شهید چند سال داشتند؟»
- 53 سال حاج آقا
🔷آقا اسم #فرزندان_شهید را میآورند؛ پسر جوانی جلو میآید و میگوید حاج آقا ببخشید من تازه از #کربلا آمدهام، سرما خوردم و برای همین با شما روبوسی نمیکنم. آقا میپرسد:
- «شما چهکار میکنید؟»
- والّا چندبار میخواستیم #بریم_اونور دیگه.
- «کجا میخواستی بری؟»
- بالاخره ما رو اصلاً درست کردن برای اینکه بریم این #تکفیریها رو بزنیم؛ ولی حاج آقا ما رو #برگردوندن.
- «کی شما رو برگردونده؟»
- ایشون ما رو برگردوندن.
-ایشون از بستگان هستن؟
- نه، ایشون #مسئول_اعزام هستن.
مسئول اعزام که در انتهای #مجلس نشسته میگوید که #ایشان_فرزند_شهید هستند و #حاج_قاسم_سلیمانی دستور دادهاند که فرزندان شهدا اعزام نشوند.
🔷آقا این را که میشنود، میگوید: «خیلی خب؛ نروید... نروید... شما اینجا باشید برای نظام کار کنین.
🔷 #دختر_شهید قنواتی نیز جلو میآید و چند #نامه و #عکس به آقا هدیه میکند؛ نمیتواند گریهی خودش را کنترل کند؛ بهسختی خود را جمع میکند و به آقا میگوید که برایش #دعا کند. از آقا #یادگاری نیز میخواهد:
-اگر میشه این انگشتر دستتون رو هم به من بدید.
-انگشترهام رو که دادم دیگه؛ توی #دستم دیگه #انگشتری ندارم!
-خب انگشترهای اون یکی دستتون هم هست!
-نه، اینا دیگه برای هدیه نیست!
و به انگشترهای دیگر راضی میشود و مینشیند.
🔷حالا دیگر #دقایق_پایانی_دیدار است. هر کسی از گوشهای #تقاضای_یادگاری و #چفیه و #انگشتر میکند. گویا دیگر انگشترها و چفیهها تمام شده و مابقی افراد باید بعد از خروج آقا منتظر گرفتن هدایا باشند. #آقا دارد #روی_قاب_عکس_شهدایی که از طرف خانوادههای شهدا داده شده، چیزی #مینویسند به رسم یادگاری. پیرامون آقا کمکم #شلوغ میشود. آقا بالاخره بعد از یک ساعت و چهل و پنج دقیقه از روی صندلی خود بلند شده و از اتاق خارج میشوند. جمعیت #صلواتی میفرستند. همه شاداب و خندانند. گویا دیگر #دلتنگیهایشان پایان یافته باشد. به مجاهدتها میاندیشند؛ به بزرگ کردن این بچههای کوچک که جلوی رهبرشان ساعاتی بازی کردند، دراز کشیدند، دویدند و بزرگ شدند.
🔷آن دورترها هم -نه خیلی دورتر- انتهای #روضه، جور دیگری میشود. برای رأس و نیزه که نمیشود کاری کرد جز اشک؛ اما دست آتش از #دامن_حرم دور است و دیگر سنگ به پیشانی گنبد نمینشیند. از #جانها_سپری ساخته شده و سلام نظامی معینرضاها را پدران و پدربزرگها رو به گنبد و بارگاه میدهند؛ آنقدر محکم و مخلص که #کبوترها دوباره برگردند به #صحن و سرای #دختر_علی.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊✨🌹🕊✨🌹🕊
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_سردار_سیدحمیدتقوی_فر
#قسمت_سی
✍در حاشیه #دیدارهای روزانه ،چند دقیقه ای #خانواده شهید سید تقوی فر به حضور #رهبر انقلاب مشرف شدند .
به نقل از #همسر_شهید ، حضرت آیت الله خامنه ای #خطاب به خانواده شهید تقوی فر فرمودند :
💠درجه ی شهادت پدرتان کم درجه ای نیست . انشاءالله با اولیاءالله محشور می شوند و #شفیع شما هم می شوند .
🗓جمعه 19 دی ماه 1393
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_سردار_سیدحمیدتقوی_فر
#قسمت_سی
✍در حاشیه #دیدارهای روزانه ،چند دقیقه ای #خانواده شهید سید تقوی فر به حضور #رهبر انقلاب مشرف شدند .
به نقل از #همسر_شهید ، حضرت آیت الله خامنه ای #خطاب به خانواده شهید تقوی فر فرمودند :
💠درجه ی شهادت پدرتان کم درجه ای نیست . انشاءالله با اولیاءالله محشور می شوند و #شفیع شما هم می شوند .
🗓جمعه 19 دی ماه 1393
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
به گلزار #شهدا که رسیدی😍
آهسته قدم بردار
اینجاقرارگاه همسرانی است
که هرروز
دلتنگی و❤️عشق❤️همسرانه شان را
کنارتربت مردخانه شان آورده اند
🌺اینجاقطعه ای ازبهشت است🌺
#همسر_شهید
💞 @shahidegomnamm 💞
آهسته قدم بردار
اینجاقرارگاه همسرانی است
که هرروز
دلتنگی و❤️عشق❤️همسرانه شان را
کنارتربت مردخانه شان آورده اند
🌺اینجاقطعه ای ازبهشت است🌺
#همسر_شهید
💞 @shahidegomnamm 💞
💛قرار یک #زندگی_الهی این است؛
❣یکی بشود: #شهید
❣و دیگری #همسر_شهید!
همسفربه بهشت
اما...
انتظار همیشه واژه ی ، دلتنگ کنندهِ
همسفران است😔
#به_یادهمسران_شهدا
#دلنوشته📝
⚛ @shahidegomnamm ↩️
❣یکی بشود: #شهید
❣و دیگری #همسر_شهید!
همسفربه بهشت
اما...
انتظار همیشه واژه ی ، دلتنگ کنندهِ
همسفران است😔
#به_یادهمسران_شهدا
#دلنوشته📝
⚛ @shahidegomnamm ↩️
Forwarded from عکس نگار
😍 #عاشقانہ_شہدا 😍
احـمدآقـا فن بیـان بسیـارخوبے داشـت🙂وروزخـواستگارے هم
بیشـترایشان صحبت کردکہ دوسـاعت طول کشیـد😕
براے ایشـان ولایی بـودن همسـرآینده اش مهم بـود.☺️
مے گفت:ازلحـاظ مالے موقعیـت مناسبے ندارم وممـکن است زندگے مشترکماݧ بہ سختے جلـوبرودولے ان شاالله خداکمکمان مے کنـد😇
👈تاکیـدداشت هرکجاظلم بـاشدآرام نمے نشیـندوبراے دفـاع مے رود
کہ من هم ایـن شرط راقـبول کردم😊
من ولایے بـودݧ ایشـان رادوست داشتم😍
#و_همان_روز_کہ_او_را_دیدم_دلم_آرام_گرفت💚
#خاطره
#همسر_شهید_احمد_اعطایے
#شهید_احمد_عطایی
🌹کانال عهدباشهدا🌹
💞💞 @shahidegomnamm 💞💞
احـمدآقـا فن بیـان بسیـارخوبے داشـت🙂وروزخـواستگارے هم
بیشـترایشان صحبت کردکہ دوسـاعت طول کشیـد😕
براے ایشـان ولایی بـودن همسـرآینده اش مهم بـود.☺️
مے گفت:ازلحـاظ مالے موقعیـت مناسبے ندارم وممـکن است زندگے مشترکماݧ بہ سختے جلـوبرودولے ان شاالله خداکمکمان مے کنـد😇
👈تاکیـدداشت هرکجاظلم بـاشدآرام نمے نشیـندوبراے دفـاع مے رود
کہ من هم ایـن شرط راقـبول کردم😊
من ولایے بـودݧ ایشـان رادوست داشتم😍
#و_همان_روز_کہ_او_را_دیدم_دلم_آرام_گرفت💚
#خاطره
#همسر_شهید_احمد_اعطایے
#شهید_احمد_عطایی
🌹کانال عهدباشهدا🌹
💞💞 @shahidegomnamm 💞💞
Forwarded from عکس نگار
🕊✨🕊✨🕊✨
#شهیدمدافع_حرم_هاشم_دهقانی_نیا
#قسمت_پانزدهم
💥آمدن #پیکر هاشم در #خواب الهام شده بود
✍نسیم سلطانی #همسر_شهید از آمدن پیکر شهید می گوید: من خودم #خواب دیدم دارم #کربلا حرم شش گوشه ابا عبدالله حسین (ع) را زیارت می کنم وزیر گنبد حضرت ابولفضل (ع) ایستاده بودم که دیدم از بالایی گنبد آب سرازیر می شود و من توسط ایستادن زیر این آب سر تا پام خیس شده است و خیلی خوشحالی می کردم.
⚜ #برادرهاشم هم شب 30 اردیبهشت #خواب دیده بود یک چیپ آمد و چهار نفر نشسته بودند هاشم و سه نفر دیگر که، برادر هاشم می رود جلو و با ناراحتی می گوید چرا این دو ماهه #زنگ نزدید؟ همه ما نگرانت بودیم. #هاشم_میگوید خواستم تو بروی این خبر را به زنم بگویی! #صبح همان روز به برادرشوهرم زنگ می زنند که #چهار_پیکر از #سوریه آمده است برای #شناسایی خودتان را به تهران برسانید
⚜من و برادر شوهرم و همچنین دایی خودم در مورد آمدن پیکر هاشم مثل یکدیگر خواب دیده بودیم که به #واقعیت هم پیوست و #پیکر_هاشم روز #پنجشنبه 30 اردیبهشت ماه به کشور #بازگشت.
🕊کانال عهدباشهدا🕊
↪️ @shahidegomnamm 👈
#شهیدمدافع_حرم_هاشم_دهقانی_نیا
#قسمت_پانزدهم
💥آمدن #پیکر هاشم در #خواب الهام شده بود
✍نسیم سلطانی #همسر_شهید از آمدن پیکر شهید می گوید: من خودم #خواب دیدم دارم #کربلا حرم شش گوشه ابا عبدالله حسین (ع) را زیارت می کنم وزیر گنبد حضرت ابولفضل (ع) ایستاده بودم که دیدم از بالایی گنبد آب سرازیر می شود و من توسط ایستادن زیر این آب سر تا پام خیس شده است و خیلی خوشحالی می کردم.
⚜ #برادرهاشم هم شب 30 اردیبهشت #خواب دیده بود یک چیپ آمد و چهار نفر نشسته بودند هاشم و سه نفر دیگر که، برادر هاشم می رود جلو و با ناراحتی می گوید چرا این دو ماهه #زنگ نزدید؟ همه ما نگرانت بودیم. #هاشم_میگوید خواستم تو بروی این خبر را به زنم بگویی! #صبح همان روز به برادرشوهرم زنگ می زنند که #چهار_پیکر از #سوریه آمده است برای #شناسایی خودتان را به تهران برسانید
⚜من و برادر شوهرم و همچنین دایی خودم در مورد آمدن پیکر هاشم مثل یکدیگر خواب دیده بودیم که به #واقعیت هم پیوست و #پیکر_هاشم روز #پنجشنبه 30 اردیبهشت ماه به کشور #بازگشت.
🕊کانال عهدباشهدا🕊
↪️ @shahidegomnamm 👈
امسال
بدون تو
عیدےنخواهم داشتــــ😔
داغ نبودنتـــ بر دل من
عجیبــــ سختـــ است...
بهار
آرام بیــا ... 💔
#دلنوشته
#همسر_شهید
🍃شادی روح شهداصلوات🍃
💟 @shahidegomnamm 💟
بدون تو
عیدےنخواهم داشتــــ😔
داغ نبودنتـــ بر دل من
عجیبــــ سختـــ است...
بهار
آرام بیــا ... 💔
#دلنوشته
#همسر_شهید
🍃شادی روح شهداصلوات🍃
💟 @shahidegomnamm 💟
Forwarded from عکس نگار
#خاطره
#رفتار_شهدا
❤️ #همسر_شهید :
✍مراسم عقدمان را در جوار مزار شهدای
گمنام برگزار کردیم😍 و نام فرزندمان را
احسان قبل از تولد فرزندش انتخاب کردند.
🍂اگرچه چشمان پدر نتوانست تولد پسرش
سیدمحمدطاها را نظارهگر باشد و شیرینی پدر
شدن را لمس کند و پرتاب خمپاره و اصابت
ترکش در سوریه موجب شهادتش شد.
🍂بزرگترین آرزوی همسرم شهادت بود که این
آرزو بعد از پنج سال و دو ماه از زندگی
مشترک به اجابت رسید.مداومت به خواندن
زیارت عاشورا و خواندن دو رکعت نماز
حضرت فاطمه زهرا(س) بعد از هر نماز
صبح از ویژگیهای منحصربه فرد همسر
شهیدم بود.....
💖شادی روح شهید مدافع حرم
#سیداحسان_حاجی_حتم_لو
صلواتی هدیه کنید💐
🌹کانال عهدباشهدا🌹
🍀 @shahidegomnamm 👈
#رفتار_شهدا
❤️ #همسر_شهید :
✍مراسم عقدمان را در جوار مزار شهدای
گمنام برگزار کردیم😍 و نام فرزندمان را
احسان قبل از تولد فرزندش انتخاب کردند.
🍂اگرچه چشمان پدر نتوانست تولد پسرش
سیدمحمدطاها را نظارهگر باشد و شیرینی پدر
شدن را لمس کند و پرتاب خمپاره و اصابت
ترکش در سوریه موجب شهادتش شد.
🍂بزرگترین آرزوی همسرم شهادت بود که این
آرزو بعد از پنج سال و دو ماه از زندگی
مشترک به اجابت رسید.مداومت به خواندن
زیارت عاشورا و خواندن دو رکعت نماز
حضرت فاطمه زهرا(س) بعد از هر نماز
صبح از ویژگیهای منحصربه فرد همسر
شهیدم بود.....
💖شادی روح شهید مدافع حرم
#سیداحسان_حاجی_حتم_لو
صلواتی هدیه کنید💐
🌹کانال عهدباشهدا🌹
🍀 @shahidegomnamm 👈
🌼بچه هیئتے بود و کاملاچشم پاڪ!
هیچوقت دیده نشد
که به نامحرم نگاه کنه🚫
و در آخر گلوله هم
به چشمش اصابت کرده بود😔
#شهیدامیرسیاوشی #همسر_شهید
#شهیدشدقبلاینکهعروسۍبگیرند💔
#خاطره
@shahidegomnamm
هیچوقت دیده نشد
که به نامحرم نگاه کنه🚫
و در آخر گلوله هم
به چشمش اصابت کرده بود😔
#شهیدامیرسیاوشی #همسر_شهید
#شهیدشدقبلاینکهعروسۍبگیرند💔
#خاطره
@shahidegomnamm
Forwarded from عکس نگار
│ #سیره_شهید✍│
•┄══❁🍃🌸🍃❁══┄•
هیچ وقت مناسبت ها🎈🎉
واعیاد ائمه اطهار رو یادش نمیرفت
و سعی داشت در این مناسبت ها
با یک شاخه گل بیاد خونه🌹
تا چراغ معرفت اهل بیت توی خونه ما خاموش نشه😌
عادت همیشگیش بود
وقتی از در میومد تو،
گل رو پشتش قایم میکرد
و اول مناسبت رو تبریک میگفت
بعد گل رو... ☺️🌹
تقریبا تموم گلهایی که میاورد
رو نگه میداشتم...👌😊
#همسر_شهید_رضا_دامرودی
•┄══❁🍃🌸🍃❁══┄•
🌹ڪانال عهـدبا شهـدا🌹
❥ @Shahidegomnamm ✿
•┄══❁🍃🌸🍃❁══┄•
هیچ وقت مناسبت ها🎈🎉
واعیاد ائمه اطهار رو یادش نمیرفت
و سعی داشت در این مناسبت ها
با یک شاخه گل بیاد خونه🌹
تا چراغ معرفت اهل بیت توی خونه ما خاموش نشه😌
عادت همیشگیش بود
وقتی از در میومد تو،
گل رو پشتش قایم میکرد
و اول مناسبت رو تبریک میگفت
بعد گل رو... ☺️🌹
تقریبا تموم گلهایی که میاورد
رو نگه میداشتم...👌😊
#همسر_شهید_رضا_دامرودی
•┄══❁🍃🌸🍃❁══┄•
🌹ڪانال عهـدبا شهـدا🌹
❥ @Shahidegomnamm ✿
Forwarded from عکس نگار
┄┅┅✿❀🍃🌹🍃❀✿┅┄┄
#عاشقانه_شهدا 💜
عروسیمان رنگ و بوی خاصی داشت😍
مسئول تالار به آقا مرتضی گفت: عروسی مذهبی در این تالار زیاد برگزار شده اما عروسی شما خیلی متفاوت بود🤔
برگه هایی را که در آن احادیث و #جملات بزرگان نوشته بودیم،❤️
بین مهمان ها توزیع کردیم و جالب آن که عده ای به ما گفتند آن جملات، راه زندگیمان را عوض کرد!👌☺️
برای ما خیلی جالب بود که تاثیر یک کلام معصوم در مکانی به نام تالار عروسی، تاثیرگذار باشد..😉🌹
#ایده_عاشقانه👌
#مدافع_عشق❤️
#همسر_شهید_مرتضی_زارع🕊
🌹ڪانال عهـدبـا شهـدا🌹
➣ @Shahidegomnamm
┄┅┅✿❀🍃🌹🍃❀✿┅┄┄
#عاشقانه_شهدا 💜
عروسیمان رنگ و بوی خاصی داشت😍
مسئول تالار به آقا مرتضی گفت: عروسی مذهبی در این تالار زیاد برگزار شده اما عروسی شما خیلی متفاوت بود🤔
برگه هایی را که در آن احادیث و #جملات بزرگان نوشته بودیم،❤️
بین مهمان ها توزیع کردیم و جالب آن که عده ای به ما گفتند آن جملات، راه زندگیمان را عوض کرد!👌☺️
برای ما خیلی جالب بود که تاثیر یک کلام معصوم در مکانی به نام تالار عروسی، تاثیرگذار باشد..😉🌹
#ایده_عاشقانه👌
#مدافع_عشق❤️
#همسر_شهید_مرتضی_زارع🕊
🌹ڪانال عهـدبـا شهـدا🌹
➣ @Shahidegomnamm
┄┅┅✿❀🍃🌹🍃❀✿┅┄┄
°•|🍃🌸
📃 #فــــرازےازوصیتنـــــامہ
▫️هنگام شهادت خواسته بود سرش را بلند كنند تا به آقا سلام دهد.
▫️به قبر شهید صدرزاده اشاره میکرد و میگفت: اين قبر آنقدر خالی میماند تا من برگردم..
راوی 👈 #همسر_شهید
#شهید_سجاد_عفتی🍃🌹
#ســالــــروز_شھــــادت🥀🍂
🍃🌹ڪانال عهدبا شهدا🍃🌹
❥• @Shahidegomnamm🕊
📃 #فــــرازےازوصیتنـــــامہ
▫️هنگام شهادت خواسته بود سرش را بلند كنند تا به آقا سلام دهد.
▫️به قبر شهید صدرزاده اشاره میکرد و میگفت: اين قبر آنقدر خالی میماند تا من برگردم..
راوی 👈 #همسر_شهید
#شهید_سجاد_عفتی🍃🌹
#ســالــــروز_شھــــادت🥀🍂
🍃🌹ڪانال عهدبا شهدا🍃🌹
❥• @Shahidegomnamm🕊