│ #خاطرات_شهدا│
من و اقا محمد رفتیم بازار واسه
خرید من دوتا شال خریدم یڪیش
شال سبز بود یه روز محمد به من
گفت: اون شال سبزت رو میشه
بدی بمن؟
گفتم: آره ڪه میشه تو هر ماموریتی ڪه میرفت یا به سرش می بست یا
دور گردنش مینداخت تو ماموریت آخرش همون شال دور گردنش بود
ڪه بعد شهادت🥀 برام آوردن ...
#به_روایت_همسر_شهید💌
#محمدتقی_سالخورده💐
#سالروز_ولادت🎋
___🌸🍃
❥• @Shahidegomnamm🕊
من و اقا محمد رفتیم بازار واسه
خرید من دوتا شال خریدم یڪیش
شال سبز بود یه روز محمد به من
گفت: اون شال سبزت رو میشه
بدی بمن؟
گفتم: آره ڪه میشه تو هر ماموریتی ڪه میرفت یا به سرش می بست یا
دور گردنش مینداخت تو ماموریت آخرش همون شال دور گردنش بود
ڪه بعد شهادت🥀 برام آوردن ...
#به_روایت_همسر_شهید💌
#محمدتقی_سالخورده💐
#سالروز_ولادت🎋
___🌸🍃
❥• @Shahidegomnamm🕊