Forwarded from عکس نگار
🕊✨🕊✨🕊✨
#معراج_شهدا🌷
✍اینجا تنها مکانی کوچک و سر بسته نیست برای گرد هم آمدن، اینجا به راستی محل رفت و آمد #ملائکه است و از ملائکه بالاتر. محل آمد و شد اشرف مخلوقات. آنها که به راستی آدمیت را تجربه کردند. آنها که امروز هم همچون #کودکان تازه متولد شده #سفید پوش و کوچک به این مکان آورده می شوند، بی نام و نشانند همچون مادرشان. می آیند تا طوافشان کنیم. گرد راهشان را به #تبرک برداریم و آنچه در دل داریم و می خواهیم آنان به هنگام عروج، با ساکنان عالم بالا از طرف ما بگویند با آنها در میان بگذاریم.
✨معراج مکانی است برای بدرقه سربازان #بی_پلاک . مکانی برای #آخرین_دیدار ، محل وداع با سردارانی که تازه رخ نموده اند به بشریت برای نشان دادن راه رهایی، آری آنان نیز چون سیدشان چراغ هدایتند، آنان پاسخ روز واقعه ی حسینند که سربازان به خون افتاده اش را صدا کرد برای یاری! آنان تفسیر آیه و لا تحسبن الذین هستند که با فریاد می گویند ما #زنده_ترینیم ما از خاک برخاسته ایم برای زنده کردن دل ها. اگر دلت اینجا زنده نشود هیچ جای دیگر نخواهد شد.😔
#دلنوشته
#شهداگاهےنگاهے
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🕊 @shahidegomnamm 👈
#معراج_شهدا🌷
✍اینجا تنها مکانی کوچک و سر بسته نیست برای گرد هم آمدن، اینجا به راستی محل رفت و آمد #ملائکه است و از ملائکه بالاتر. محل آمد و شد اشرف مخلوقات. آنها که به راستی آدمیت را تجربه کردند. آنها که امروز هم همچون #کودکان تازه متولد شده #سفید پوش و کوچک به این مکان آورده می شوند، بی نام و نشانند همچون مادرشان. می آیند تا طوافشان کنیم. گرد راهشان را به #تبرک برداریم و آنچه در دل داریم و می خواهیم آنان به هنگام عروج، با ساکنان عالم بالا از طرف ما بگویند با آنها در میان بگذاریم.
✨معراج مکانی است برای بدرقه سربازان #بی_پلاک . مکانی برای #آخرین_دیدار ، محل وداع با سردارانی که تازه رخ نموده اند به بشریت برای نشان دادن راه رهایی، آری آنان نیز چون سیدشان چراغ هدایتند، آنان پاسخ روز واقعه ی حسینند که سربازان به خون افتاده اش را صدا کرد برای یاری! آنان تفسیر آیه و لا تحسبن الذین هستند که با فریاد می گویند ما #زنده_ترینیم ما از خاک برخاسته ایم برای زنده کردن دل ها. اگر دلت اینجا زنده نشود هیچ جای دیگر نخواهد شد.😔
#دلنوشته
#شهداگاهےنگاهے
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🕊 @shahidegomnamm 👈
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨
💠یاد #پلاک بخیر که شماره پرواز بود؛
💠یاد #چفیه بخیر که علامت زهد بود و برآورنده بسیاری از نیازها؛
💠یاد #پوتین هایی بخیر که مشکی بودند اما از پس خود ذره ای تیرگی و تاریکی بر جای نگذاشتند؛
💠یاد #لباس هایی بخیر که از بس عزیز بودند، خدا زمین را به رنگ آنها آفرید؛
💠یاد #بی_سیم بخیر که رابط آن ها و آسمان بود؛
💠یاد #مین بخیر که سکوی پرواز بود؛
💠یاد #گلوله ها بخیر که قاصد وصال بودند؛
💠یاد #سنگر بخیر که مفصل ترین میهمانی اشک و خلوص را بدون خرج های کلان ترتیب می داد؛
💠کوتاهی کردیم... فراموش کردیم ...
🌹شهدا به خدا شرمنده ایم ...😔
#دلنوشته
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🕊🆔 @shahidegomnamm 👈
💠یاد #پلاک بخیر که شماره پرواز بود؛
💠یاد #چفیه بخیر که علامت زهد بود و برآورنده بسیاری از نیازها؛
💠یاد #پوتین هایی بخیر که مشکی بودند اما از پس خود ذره ای تیرگی و تاریکی بر جای نگذاشتند؛
💠یاد #لباس هایی بخیر که از بس عزیز بودند، خدا زمین را به رنگ آنها آفرید؛
💠یاد #بی_سیم بخیر که رابط آن ها و آسمان بود؛
💠یاد #مین بخیر که سکوی پرواز بود؛
💠یاد #گلوله ها بخیر که قاصد وصال بودند؛
💠یاد #سنگر بخیر که مفصل ترین میهمانی اشک و خلوص را بدون خرج های کلان ترتیب می داد؛
💠کوتاهی کردیم... فراموش کردیم ...
🌹شهدا به خدا شرمنده ایم ...😔
#دلنوشته
🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🕊🆔 @shahidegomnamm 👈
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎬 #کلیپ حجاب
همسر بزرگوار
#شهید_مسلم_خیزاب ،
😭چراااااا از رو بند من #تعجب می کنند....
📌اما کسی برای #حجاب و #بی_حیایی ها تعجب نمیکنه...!؟⁉️
🌷کانال عهدبا شهدا🌷
🆔 @shahidegomnamm 👈
همسر بزرگوار
#شهید_مسلم_خیزاب ،
😭چراااااا از رو بند من #تعجب می کنند....
📌اما کسی برای #حجاب و #بی_حیایی ها تعجب نمیکنه...!؟⁉️
🌷کانال عهدبا شهدا🌷
🆔 @shahidegomnamm 👈
👆ببین دشمن باجوانان وطنم چه کرد
جوانانی که برای درآسایش ماندن ما جانشان
روفدا کردند
👈اما توخواهرم
حواست هست داری با #بی_حجابی
دل همین دشمن رو شادمیکنی
وخون این شهدا رو پایمال
#حجاب
@shahidegomnamm
جوانانی که برای درآسایش ماندن ما جانشان
روفدا کردند
👈اما توخواهرم
حواست هست داری با #بی_حجابی
دل همین دشمن رو شادمیکنی
وخون این شهدا رو پایمال
#حجاب
@shahidegomnamm
🍃🌸•°
#زندگی_به_سبک_شهدا 📃✒️
💚 #عشق_یعنی_پریدن
#بی_بال_و_پر🕊🕊
باصدای بغض آلود🍂جوابش
رادادیم،واما مڪالمه قطع شد...🥀
#شهید_گمنام_فرزند_روح_الله🍃🌹
🍃🌸•° @Shahidegomnamm
#زندگی_به_سبک_شهدا 📃✒️
💚 #عشق_یعنی_پریدن
#بی_بال_و_پر🕊🕊
باصدای بغض آلود🍂جوابش
رادادیم،واما مڪالمه قطع شد...🥀
#شهید_گمنام_فرزند_روح_الله🍃🌹
🍃🌸•° @Shahidegomnamm
🌾نخستین #تصـویر
از پیڪر
گـلگـون #ڪفن شهـید
#بی سـر🥀
#شهید
محـ🌺ـسن حججی
در🌷 #معـراج_شهـدا🕊🕊
#شهید_محسن_حججی💚
#مدافع_حرم✌️
#شادی_روحش_صلوات💔
°•🌸 ➬ @Shahidegomnamm🕊
از پیڪر
گـلگـون #ڪفن شهـید
#بی سـر🥀
#شهید
محـ🌺ـسن حججی
در🌷 #معـراج_شهـدا🕊🕊
#شهید_محسن_حججی💚
#مدافع_حرم✌️
#شادی_روحش_صلوات💔
°•🌸 ➬ @Shahidegomnamm🕊
#شهدا هم گاهی تخلف
میڪردندو ازتابلوهای
اطرافشان #بی_هوا
ردمیشدند🍂
مخصوصا اگردر #عملیاتی
روی تابلویی نوشته شده بود
" #خطرمین "🥀
#جامانده_درحسرت_پرواز🕊
#مدافعان_آل_الله🇮🇷
°•🦋 @Shahidegomnamm✌️
میڪردندو ازتابلوهای
اطرافشان #بی_هوا
ردمیشدند🍂
مخصوصا اگردر #عملیاتی
روی تابلویی نوشته شده بود
" #خطرمین "🥀
#جامانده_درحسرت_پرواز🕊
#مدافعان_آل_الله🇮🇷
°•🦋 @Shahidegomnamm✌️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from عکس نگار
•●❥ 🖤 ❥●•
💌 #دلنوشته
🍂نرفتن ما به کربلا
تبدیل شد به سنت..
سنتی دیرینه و پا برجا!
🍂طبق سنت هر ساله جا مانده ایم
#پاهایمان آماده..
#دلهایمان بی قرار..
🍂خواستیم بشویم زائر
اما باز هم #بی_لیاقتی کار دستمان داد!😔
#فاطمه_قاف
#جامانده_ایم
#باز_هم_نطلبید
🌹ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
💌 #دلنوشته
🍂نرفتن ما به کربلا
تبدیل شد به سنت..
سنتی دیرینه و پا برجا!
🍂طبق سنت هر ساله جا مانده ایم
#پاهایمان آماده..
#دلهایمان بی قرار..
🍂خواستیم بشویم زائر
اما باز هم #بی_لیاقتی کار دستمان داد!😔
#فاطمه_قاف
#جامانده_ایم
#باز_هم_نطلبید
🌹ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
Forwarded from عکس نگار
🔸 " در محضـــر شهیـــــد "...
✍می دانست از #ساواڪی_ها مے باشند و مے خواهند براش #پرونده سازی ڪنند.
☘از او پرسـیده بودند #نظرت در مــورد
#حجــــاب چیه؟ گفـته بود: مــن ڪە
نظرے ندارم باید از روحانیت پرسید!
☘من فقط یه #حدیث بلدم ڪە هرڪـس #همسـرش را بـےحجــاب در #معــرض دید دیگران قرار دهد #بی_غیرت است و خـداوند او را #لعـنت می ڪند.
☘ساواڪی ازش پرسید شــاه را دارے
می گی؟ خـندهای ڪــرد و گفـت من
#فقط حـدیث خـواندم.
#شهید_محمد_منتظرالقائم💐
#خاطره 🍁
🕊ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
✍می دانست از #ساواڪی_ها مے باشند و مے خواهند براش #پرونده سازی ڪنند.
☘از او پرسـیده بودند #نظرت در مــورد
#حجــــاب چیه؟ گفـته بود: مــن ڪە
نظرے ندارم باید از روحانیت پرسید!
☘من فقط یه #حدیث بلدم ڪە هرڪـس #همسـرش را بـےحجــاب در #معــرض دید دیگران قرار دهد #بی_غیرت است و خـداوند او را #لعـنت می ڪند.
☘ساواڪی ازش پرسید شــاه را دارے
می گی؟ خـندهای ڪــرد و گفـت من
#فقط حـدیث خـواندم.
#شهید_محمد_منتظرالقائم💐
#خاطره 🍁
🕊ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان #فرمانده_من #قسمت_صدوپنجاه_وهشتم 💖با قدمای سست و آروم از پله ها بالا رفتم و وارد اتاقم شدم ... درو بستم ... روی تختم دراز کشیدم ... با وجود اینکه از داشتن یه همنفس که تو وجودم در حال رشد بود ، لذت می بردم ولی حال بدم اذیتم می کرد ....چشمامو بستم…
#داستان
#فرمانده_من
#قسمت_صدوپنجاه_ونهم
✍صدای ویبره ی موبایلم منو به خودم اورد .به پهلوی راستم چرخیدم و گوشیو از کنار تخت برداشتم ... با دیدن اسم حسام #قلبم به تپش افتاد💓 ... نمی دونستم با شنیدن خبر بارداریم خوشحال میشه یا نه...
💞تصوسر تلفن سبز رنگو لمس کردمو گوشیو گذاشتم تو گوشم ...
صدای بم حسام پیچید تو گوشم : السلام علیک یا نور عینی ...
خندیدمو گفتم : سلام ،حاج آقا، سوریه بهتون عربی هم یاد میدن ؟
💞_نخیر ، من برای اینکه حرف زدنم به دل شما بشینه عربی یاد گرفتم ... صدای اوپ اوپ قلبمو به وضوح می شنیدم ...💓 چند ثانیه سکوت بینمون حکم فرما شد حسام با صدایی که خوشحالی توش موج میزد گفت: چرا انتن قطع شد؟؟؟ فک کنم سیگنال قلبت مثه دله من اتصالی کرده:-)
💞حرفش با روح و روانم بازی کرد ارامش عجیبی وجودمو فرا گرفت... قدرت تکلم نداشتم نوک انگشتام از استرس گز گز میکرد... حسام با جدیت گفت: فاطمه جان حالت خوبه؟ بقیه خوبن؟؟ سریع به خودم اومدم و گفتم: ها؟ اره اره اتفاقا الانم خونه ی مامانینا ام سلام میرسونن خیلی دل نگرونتن
💞_ خب الحمدلله... به همشون سلام برسون... _حسام؟
_جانم؟
_راستش... _راستش چی؟
_خب... چجوری بگم؟
_خب یجوری بگو ک منم اینطرف پس نیوفتم
_عه خب هولم نکن... _الان من بیشتر هول کردم... عه عه دیدی چی شد این برادرا الان کله ی منو میکنن همشون میخوان زنگ بزنن به عیالشون..
_ باشه باشه
💞لبمو با زبونم تر کردم و گفتم : میخواستم بگم این صلابتت... مهربونیات... جدیتت.. نصیحت کردنات.. اصلا نگاهت منو یاد بابا ها میندازه.. حتم دارم پدر شدن خیلی بهت میاد اقا حسام..!!! سرتو درد نیارم ...برگرد نینیمون منتظر پدر جانشه... لپام گل انداخته بود قلبم دیووانه وار میکوبید چند لحظه همه جارو سکوت فرا گرفته بود اما بعدش حسام با صدایی ک هر ان میخواست فریاد بزنه گفت:فاطمه داری باهام شوخی میکنی دیگه؟ میخوای امتحانم کنی ک برگردم نه؟؟؟ _نه #فرمانده... قلبم از جا کنده شد..
💞صدای خوشحالی و شکر کردن حسام گوشمو پر کرد سر از پا نمیشناخت... کاش اینجا بود و خوشحالی رو تو صورت مهربونش میدیدم... تمام وجودم گرم شده بود... صدای حسام تو گوشم طنین انداز شد
_برمیگردم..! تو اولین فرصت.. قلبم صدای عجیب غریبی میداد... دیوونه شده بود از اینهمه هیجان!
💞حسام: بیادتم فاطمه! #اینجا #زمین خیلی ب #اسمون #نزدیکه لیاقت داشته باشم واست #دعا کردم! #بی_بی پشت و پناهت... یاعلی
_منتظرتم... التماس دعا.. خدانگهدار... :-)
💞صدای ممتد بوق گوشی گوشمو کر کرد... دلم تنگ میشد واسه صداش.. احساس میکردم هنوزم گونه هام سرخن... دلم هوایی شده بود... پر میکشید پیش حسام... الان شدیدا ب #حضورش نیاز داشتم...!
شهر بزرگیست تنم
#غم_طرفی
#من_طرفی ...
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع و پیگرد الہے دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
🌹ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
#فرمانده_من
#قسمت_صدوپنجاه_ونهم
✍صدای ویبره ی موبایلم منو به خودم اورد .به پهلوی راستم چرخیدم و گوشیو از کنار تخت برداشتم ... با دیدن اسم حسام #قلبم به تپش افتاد💓 ... نمی دونستم با شنیدن خبر بارداریم خوشحال میشه یا نه...
💞تصوسر تلفن سبز رنگو لمس کردمو گوشیو گذاشتم تو گوشم ...
صدای بم حسام پیچید تو گوشم : السلام علیک یا نور عینی ...
خندیدمو گفتم : سلام ،حاج آقا، سوریه بهتون عربی هم یاد میدن ؟
💞_نخیر ، من برای اینکه حرف زدنم به دل شما بشینه عربی یاد گرفتم ... صدای اوپ اوپ قلبمو به وضوح می شنیدم ...💓 چند ثانیه سکوت بینمون حکم فرما شد حسام با صدایی که خوشحالی توش موج میزد گفت: چرا انتن قطع شد؟؟؟ فک کنم سیگنال قلبت مثه دله من اتصالی کرده:-)
💞حرفش با روح و روانم بازی کرد ارامش عجیبی وجودمو فرا گرفت... قدرت تکلم نداشتم نوک انگشتام از استرس گز گز میکرد... حسام با جدیت گفت: فاطمه جان حالت خوبه؟ بقیه خوبن؟؟ سریع به خودم اومدم و گفتم: ها؟ اره اره اتفاقا الانم خونه ی مامانینا ام سلام میرسونن خیلی دل نگرونتن
💞_ خب الحمدلله... به همشون سلام برسون... _حسام؟
_جانم؟
_راستش... _راستش چی؟
_خب... چجوری بگم؟
_خب یجوری بگو ک منم اینطرف پس نیوفتم
_عه خب هولم نکن... _الان من بیشتر هول کردم... عه عه دیدی چی شد این برادرا الان کله ی منو میکنن همشون میخوان زنگ بزنن به عیالشون..
_ باشه باشه
💞لبمو با زبونم تر کردم و گفتم : میخواستم بگم این صلابتت... مهربونیات... جدیتت.. نصیحت کردنات.. اصلا نگاهت منو یاد بابا ها میندازه.. حتم دارم پدر شدن خیلی بهت میاد اقا حسام..!!! سرتو درد نیارم ...برگرد نینیمون منتظر پدر جانشه... لپام گل انداخته بود قلبم دیووانه وار میکوبید چند لحظه همه جارو سکوت فرا گرفته بود اما بعدش حسام با صدایی ک هر ان میخواست فریاد بزنه گفت:فاطمه داری باهام شوخی میکنی دیگه؟ میخوای امتحانم کنی ک برگردم نه؟؟؟ _نه #فرمانده... قلبم از جا کنده شد..
💞صدای خوشحالی و شکر کردن حسام گوشمو پر کرد سر از پا نمیشناخت... کاش اینجا بود و خوشحالی رو تو صورت مهربونش میدیدم... تمام وجودم گرم شده بود... صدای حسام تو گوشم طنین انداز شد
_برمیگردم..! تو اولین فرصت.. قلبم صدای عجیب غریبی میداد... دیوونه شده بود از اینهمه هیجان!
💞حسام: بیادتم فاطمه! #اینجا #زمین خیلی ب #اسمون #نزدیکه لیاقت داشته باشم واست #دعا کردم! #بی_بی پشت و پناهت... یاعلی
_منتظرتم... التماس دعا.. خدانگهدار... :-)
💞صدای ممتد بوق گوشی گوشمو کر کرد... دلم تنگ میشد واسه صداش.. احساس میکردم هنوزم گونه هام سرخن... دلم هوایی شده بود... پر میکشید پیش حسام... الان شدیدا ب #حضورش نیاز داشتم...!
شهر بزرگیست تنم
#غم_طرفی
#من_طرفی ...
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع و پیگرد الہے دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
🌹ڪانال عهـدبا شهـدا👇
💠 @Shahidegomnamm
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
💌 @Shahidegomnamm #رمان #داستان #فرمانده_من #قسمت_صدوشصت_یکم چشمامو با دستام پاک کردم . از دستپاچگی یادم رفت بپرسم کیه و درو باز کردم . سپیده در حالیکه دسته گلای ...... گرفته بود سمتم لبخند شیرینی زد و گفت : سلام مامان کوچولو .! با خوشحالی اومد سمتم و…
💐🍃🌼🍃🌸🍃
🍂🌺🍃💐
💐🍃
🍂
#داستان
#فرمانده_من
#قسمت_صدو_شصتو_دو
قدم سوم: انفاق در راه خدا
❖ زیر دست نواز بود بعد #شهادتش فهمیدیم که #سرپرستی پنج شیش تا خانواده رو به عهده داشته...
❖ در پایگاه #شیراز معماری به نام #قبادی بود که برای نجات یک مقنی از چاه مرده بود. جواد به #آشپز رستوران گفته بود از همان غذایی که تیمسار و افسران میخورند به خانواده ی #قبادی هم بدهد و خودش #پولش را حساب میکرد...
❖ البته هیچ وقت ب من نمیگفت یک روز #خانم قبادی امد منزل ما و موضوع را به من گفت و #تاکید کرد که میخواهد من هم #راضی باشم...
❖ گفتم انچه #سرهنگ فکوری میکند مورد #رضایت و خواست من است...
❖ #شهید_جواد_فکوری
برای رسیدن به #خدا اصولا پنج تا قدم وجود دارد...
❖ که این پنج تا در #ایمان،
#عمل صالح، اینکه #شک نکنیم و به عقب برنگردیم، #جهاد با #جان و #جهاد با #مال خلاصه میشه...
❖ بعضیا برای #انفاق از نون بچه هاشون میزنن،حالا ما چقدر #حاضریم مثل اون بعضیا در راه #خدا خرج کنیم؟ چقد #حاضریم از یه سری از #خوشیای زندگیمون #دل بکنیم واسه #رضای خدا؟
❖ برای نزدیک تر شدن به #خدا باید یه سری از #صفاتمونو شبیه بزرگا کنیم،با دو تا #مثال ناب توضیح میدم مثلا #حضرت_زهرا شب #عروسیش لباس عروسشو ب یه نیازمند #انفاق کردن،
یا مثل #امام_حسن که چند تا #نیازمند رو تا اخر عمرشون #بی_نیاز کرد.
❖ اصلا اساس کار همین #الگو برداری
از این #بزرگوارانه، ما هر چقدر #صفاتمونو به #اهل_بیت نزدیک تر کنیم #قدم برداشتیم سمت #خدا،
❖ #خدا به مال کسی که #انفاق و #بخشش در کارش هست #برکت میبخشه، و براش #رزق بیشتری کنار میزاره، هم #فقر امتحان الهیه هم #ثروت مثلا اگر ما به #فقرا و #ایتام کمک کنیم بزرگترا هم #دست مبارکشونو میکشن رو سرمون یکیش اینه که راهه #شهادتو میتونی به روی #خودت باز کنی،
❖ خیلی ساده است فقط باید یکم دلتو خالی کنی از #دنیا،صدای #سپیده باعث شد سریع #کتابو ببندم و بگم: الان میام، کتاب #عجیبی بود هر قدر که میخوندمش دلم میخواست بیشتر باهاش #انس بگیرم،
❖ دستی رو جلدش کشیدم و #هدایتش کردم سمت #قفسه ی کتابا به همراه #سپیده از خونه زدیم بیرونو سوار ماشین #اشکان که حالا سپیده ازش استفاده می کرد شدیم، #شیشه ها رو کشیدم #پایین، نیم #نگاهی به سپیده انداختم و گفتم : به به چه #ژستی ...!
❖ سپیده از پشت شیشه های #عینک دودیش نگاهم کردو گفت : ما اینیم دیگه ...
خب کجا بریم مادمازل ؟
_ نمی دونم ، بریم #کافه ... اینورا یه کافه ی خوب هست ...
❖سپیده با #اخمی ساختگی گفت : چرا #پارسی را #پاس نمیداری ؟بی مروت !
خب مگه #فرهنگسرا واژه بجاش #تصویب کرده ؟ نه مگه حتما باید اونا تصویب کنن؟ خودم تصویب می کنم... قهوه و امثالهم خوری خوبه ؟
امثالهم عربیه داداچ ...
خب چهوهسنی
جاننن؟ این الان یعنی چی ؟
ترکیب قهوه و چای و بستنی بود.
❖ من #ترجیح میدم تا تصویب کل،از کلمه ی میان #وعده خوری استفاده کنم
زارت ... بد تر شد که ...
_عوضش با مفهومه ...
خیلی خب #پیاده شو رسیدیم به
میان وعده خوری یا همون چهوهستنی .
خندیدمو #کمربندمو باز کردمو پیاده شدم ... با هم وارد شدیم ... یه میز دو نفره اون وسط خالی بود ... صندلی رو عقب کشیدم و نشستم ... #گارسون اومد کنارمون گفت : چی میل دارید ؟
سپیده از #قول خودش و من گفت : دو تا آب #طالبی ...
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع و پیگرد الہے دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
🍃🌹ڪانـال عهـدبـا شهـدا🌹🍃
❥❥❥ @Shahidegomnamm
🍂
💐🍃
🍂🌺🍃💐
💐🍃🌼🍃🌸🍃
🍂🌺🍃💐
💐🍃
🍂
#داستان
#فرمانده_من
#قسمت_صدو_شصتو_دو
قدم سوم: انفاق در راه خدا
❖ زیر دست نواز بود بعد #شهادتش فهمیدیم که #سرپرستی پنج شیش تا خانواده رو به عهده داشته...
❖ در پایگاه #شیراز معماری به نام #قبادی بود که برای نجات یک مقنی از چاه مرده بود. جواد به #آشپز رستوران گفته بود از همان غذایی که تیمسار و افسران میخورند به خانواده ی #قبادی هم بدهد و خودش #پولش را حساب میکرد...
❖ البته هیچ وقت ب من نمیگفت یک روز #خانم قبادی امد منزل ما و موضوع را به من گفت و #تاکید کرد که میخواهد من هم #راضی باشم...
❖ گفتم انچه #سرهنگ فکوری میکند مورد #رضایت و خواست من است...
❖ #شهید_جواد_فکوری
برای رسیدن به #خدا اصولا پنج تا قدم وجود دارد...
❖ که این پنج تا در #ایمان،
#عمل صالح، اینکه #شک نکنیم و به عقب برنگردیم، #جهاد با #جان و #جهاد با #مال خلاصه میشه...
❖ بعضیا برای #انفاق از نون بچه هاشون میزنن،حالا ما چقدر #حاضریم مثل اون بعضیا در راه #خدا خرج کنیم؟ چقد #حاضریم از یه سری از #خوشیای زندگیمون #دل بکنیم واسه #رضای خدا؟
❖ برای نزدیک تر شدن به #خدا باید یه سری از #صفاتمونو شبیه بزرگا کنیم،با دو تا #مثال ناب توضیح میدم مثلا #حضرت_زهرا شب #عروسیش لباس عروسشو ب یه نیازمند #انفاق کردن،
یا مثل #امام_حسن که چند تا #نیازمند رو تا اخر عمرشون #بی_نیاز کرد.
❖ اصلا اساس کار همین #الگو برداری
از این #بزرگوارانه، ما هر چقدر #صفاتمونو به #اهل_بیت نزدیک تر کنیم #قدم برداشتیم سمت #خدا،
❖ #خدا به مال کسی که #انفاق و #بخشش در کارش هست #برکت میبخشه، و براش #رزق بیشتری کنار میزاره، هم #فقر امتحان الهیه هم #ثروت مثلا اگر ما به #فقرا و #ایتام کمک کنیم بزرگترا هم #دست مبارکشونو میکشن رو سرمون یکیش اینه که راهه #شهادتو میتونی به روی #خودت باز کنی،
❖ خیلی ساده است فقط باید یکم دلتو خالی کنی از #دنیا،صدای #سپیده باعث شد سریع #کتابو ببندم و بگم: الان میام، کتاب #عجیبی بود هر قدر که میخوندمش دلم میخواست بیشتر باهاش #انس بگیرم،
❖ دستی رو جلدش کشیدم و #هدایتش کردم سمت #قفسه ی کتابا به همراه #سپیده از خونه زدیم بیرونو سوار ماشین #اشکان که حالا سپیده ازش استفاده می کرد شدیم، #شیشه ها رو کشیدم #پایین، نیم #نگاهی به سپیده انداختم و گفتم : به به چه #ژستی ...!
❖ سپیده از پشت شیشه های #عینک دودیش نگاهم کردو گفت : ما اینیم دیگه ...
خب کجا بریم مادمازل ؟
_ نمی دونم ، بریم #کافه ... اینورا یه کافه ی خوب هست ...
❖سپیده با #اخمی ساختگی گفت : چرا #پارسی را #پاس نمیداری ؟بی مروت !
خب مگه #فرهنگسرا واژه بجاش #تصویب کرده ؟ نه مگه حتما باید اونا تصویب کنن؟ خودم تصویب می کنم... قهوه و امثالهم خوری خوبه ؟
امثالهم عربیه داداچ ...
خب چهوهسنی
جاننن؟ این الان یعنی چی ؟
ترکیب قهوه و چای و بستنی بود.
❖ من #ترجیح میدم تا تصویب کل،از کلمه ی میان #وعده خوری استفاده کنم
زارت ... بد تر شد که ...
_عوضش با مفهومه ...
خیلی خب #پیاده شو رسیدیم به
میان وعده خوری یا همون چهوهستنی .
خندیدمو #کمربندمو باز کردمو پیاده شدم ... با هم وارد شدیم ... یه میز دو نفره اون وسط خالی بود ... صندلی رو عقب کشیدم و نشستم ... #گارسون اومد کنارمون گفت : چی میل دارید ؟
سپیده از #قول خودش و من گفت : دو تا آب #طالبی ...
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع و پیگرد الہے دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
🍃🌹ڪانـال عهـدبـا شهـدا🌹🍃
❥❥❥ @Shahidegomnamm
🍂
💐🍃
🍂🌺🍃💐
💐🍃🌼🍃🌸🍃
Forwarded from عکس نگار
•┄═══❁🍃🌸🍃❁═══┄•
#خانه_شهید_چیذر...
#سلام بر آنهایی ڪه #رفتند تا #بمانند
و #نماندند تا #بمیرند!
و تا ابد به آنانڪه #پلاڪشان را
از #گردن خویش در آوردند
تا مانند #مادرشان گمـ💚ـنام
و #بی_مزار بمانند #مدیونیم...
#شهید_چیذر💐
#موزه_شهدا🕊
#امامزاده🕌
#شهادت🥀
#تلنگر🍂
•┄═══❁🍃🌸🍃❁═══┄•
🍃🌹ڪانـال عهـدبـا شهـدا🍃🌹
❥❥❥ @Shahidegomnamm🕊
#خانه_شهید_چیذر...
#سلام بر آنهایی ڪه #رفتند تا #بمانند
و #نماندند تا #بمیرند!
و تا ابد به آنانڪه #پلاڪشان را
از #گردن خویش در آوردند
تا مانند #مادرشان گمـ💚ـنام
و #بی_مزار بمانند #مدیونیم...
#شهید_چیذر💐
#موزه_شهدا🕊
#امامزاده🕌
#شهادت🥀
#تلنگر🍂
•┄═══❁🍃🌸🍃❁═══┄•
🍃🌹ڪانـال عهـدبـا شهـدا🍃🌹
❥❥❥ @Shahidegomnamm🕊