🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
218 subscribers
10.3K photos
590 videos
108 files
3.01K links
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست
#امام_خامنه_ای
🌺شادی روح شهدا وسلامتی امام خامنه ای صلوات
!!این کانال هیچ صفحه ای دربرنامه های مجازی دیگر ندارد و متعلق به هیچ نهاد و موسسه ای نیست
ارتباط باخادم کانال:↙️↙️
@Ali_Faghiri
Download Telegram
🌹#شهید_بهمن_درولی
💠#منـاجـات_نـامه

🍃 (قسمت سیزدهم )

💠عارفی دلسوز:

💫«خدایا! آنچنان که از تو می‌ترسم، به #رحمتت_امید دارم.
💫 خدایا! می‌دانم آنچنان که داده‌ای مؤاخذه می‌کنی، اما ای #فریادرس! روزی که مؤآخذه ام می‌کنی، هیچ جوابی برایت ندارم😔. تو را به وحدانیتت قسم می‌دهم آن روز دست رد بر سینه ام نزن!😔
💫خدایا! دوست داشتم در این #مسافرت ۲۵ ساله آنچنان در دنیا #کشت کنم که در آخرت #روسفید باشم، اما چه کنم که این #نفس من را به دنبال خود کشید.»😔


📝بهمن در یکی از #یادداشت‌هایش نوشته بود:

🍀«امروز تا این ساعت برایم پر ارزش و فراموش نشدنی بود، زیرا مقدار زیادی بر #اعمال گذشته ام بازگشت داشتم و #استغفار نمودم … 💫خدایا! #راضیم_به_رضایت، ولی دوست دارم و امیدوارم هر لحظه که نوبتم باشد، حتی مویی از بدنم باقی نماند.»🍀

🌷کانال عهدباشهدا🌷

https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌷🍀🌷🍀🌷🍀
🌹#شهدای_ارتفاعات_جاسوسان

💠(قسمت دوازدهم )

#شهید_یوسف_فدایی_نژاد

📙خاطــره از زبان همرزم شهید

شهید فدایی توی پیاده روی ها بیسیم📞 رو می گرفت و وقتی که نیازی به ارتباطات رادیویی نبود دستشو روی شاسی نگه مےداشت و می گفت: ...آقا خط دیگه اشغاله و خطو به کسی نمیدم ! و شروع میکرد به مداحی ...
البته بچه ها هم همراهی میکردن و اکثرا می گفتن یوسف مثل بمب روحیه بود بین ما. همکارای شهید میگفتن : #یوسف بعضی مواقع روزی یک ساعت برای ما
#روضه_حضرت_زهرا (س) میخوند و همین شد که بچه ها این اواخر به شهید فدائی نژاد می گفتن 🍃یوسف زهرا!

و چه اسم با مسمایی بود !

هم با مسما هم مرتبط !

چندین نفر از همکاران شهید فدائی نژاد هم این مطلب عجیب رو مطرح کردند ! اونا گفتند :

یه شب قبل شهادت یوسف،ما توی آسایشگاه نشسته بودیم . شهید خواب بود😑 ، از خواب بیدار شد و گفت 👌: بچه ها فردا توی سنگر یک گلوله میاد که فقط با من کار داره!
ما خندیدیم😀 و اگه دوروغ نگیم یکم شهیدو مسخره کردیم! 😬
اما شهید خیلی جدّی گفت👌 : فردا یک خمپاره میاد تو سنگر و بین شما فقط من #شهیدمیشم!
ما با حالتی ناباورانه😳 یکم سربه سرش گذاشتم و گفتیم : باز تو هوایی شدی؟ ولی شهید باز جدی و محکم گفت : کسی اگه دوست داره از این دنیا بره فردا کنار من بشینه ...!

روز فرداش همه چیز عادی بود ! ما تیر میزدیم ! پژاک تیر میزد ! همه چیز مثل همیشه بود که صدای #خمپاره ای که از صبح بصورت نامنظم میزد به نزدیکی یکی از #سنگرا خورد ....
😳ناگهان یکی داد زد🗣 !
امدادگر ! امدادگر ! برانکارد ! برانکارد بیارید !

تاگفتن #یوسف_شهید_شده ! نشستیم رو زمین و ناباورانه😨 به سرمون زدیم! راست گفته بود! وااااای خدایا! ...😢

💠وقتی شهید فدائی نژاد شهید شد بچه ها دیدن بدنش از ناحیه چپ بشدت آسیب دیده .

سر و صورتو گردنو بازو. یازهرا (سلام الله علیها)

آقا یوسف بعد از برخورد ترکش های خمپاره کنار سنگر افتاد و ازش بشدت داشت خون میرفت .
ایشون رو روی برانکاردگذاشتن وتو همون حال در #نفس_آخر 3 بار گفت :
#یازهرا_یازهرا_یازهرا ..

🍀تک تیرنداز یگان ویژه صابرین با ذکریازهـرا به دیدار معبودشتافت.🕊

🌷کانال عهدباشهدا🌷

https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌷🍂🌷🍂🌷🍂🌷🍂
🌹تنها کسانی شهید می شوند❗️
که #شهید باشند...

🌹باید قتلگاهی رقم زد؛
باید کشت‼️
#منیت را😌
#تکبر را😏
#دلبستگی را😍
#غرور را😒
#غفلت را😑
آرزوهای دراز را🙄
#حسد را😣
#حرص را🤑
#ترس را😰
#هوس را😈
#شهوت را🤕
حب دنیا را...😇

🌹 باید از خود گذشت❗️
🌹باید کشت #نفس را...

🌹#شهادت درد دارد❗️
دردش کشتن #لذت هاست...

🌹باید کشته شویم،تا شهید شویم‼️

#اللهم_ارزقنا_توفیق_شهادت_فی_سبیلک

#دلنوشته
🌺🌺🌺
@shahidegomnamm
🌺🌺🌺
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
#وصیتنامه📃

بسم الله الرحمن الرحیم

سخن و توصیه های خود به برادران وخواهران:

1⃣- در #سوره اعلی آیه " قد افلح من تزکی خداوند "رستگاری را برای کسانی می داند که #نفس خود را پاک کرده باشند و راه حق را به درستی پیموده و خانواده و جامعه را بر محوراخلاق پایه ریزی کنند.

2⃣- همواره باید گوشهایتان #شنوا و چشمانی بصیر و #بینا به #امر_ولی_فقیه داشته باشید که اگر این چنین شد هیچ وقت گمراه نخواهید شد.

3⃣- همیشه #حق و #باطل در پیکار و جنگند و در همه حال حق را بگویید و عمل کنید و از باطل روی گردان باشید.

این اصل بصیرت است که باید در خود تقویت کنید تا این دو مخلوط نشوند و فتنه به وجود نیاید.

در #فتنه_های_آخر_زمان و فتنه های سال 78 و88 با اینکه افراد خوبی نیز بوده اند ولی به دلیل #عدم_بصیرت گمراه میشوند و خود را از صف مردم و ولی فقیه جدا میکنند و تنها گمراهی وحقارت نصیب آنها می شود

4⃣- در آیات #قرآن تدبر کنید و به فرامین آن عمل نمایید.

5⃣- #ظلم یکی از #گناهان_بزرگ در اسلام است و عقلا و شرعا گناهی بزرگتر از ظلم وجود ندارد که ظلم به بندگان خدای متعال را ظلم به حق الناس نامیده اند و همین جا ذکر میکنم که اگر به کسی ظلم کرده ام و خود نیز از آن آگاهی ندارم #طلب_بخشش میکنم و عاجزانه درخواست دارم که این حقیر راعفو کنید.

6⃣- در سفارش به #احترام_به_پدر_و_مادر به آیات قرآن اشاره میکنیم که خداوند فرمود"بالوالدین احسانا فلا تقل لهما اف" حتی به پدر و مادر خود اف نگویید.

7⃣- سفارش میکنم همه ی شما را به #نماز_اول_وقت و به #جماعت چرا که نماز ساده ترین و زیبا ترین رابطهی انسان با خداست که در تمام ادیان آسمانی بوده است.

#شهیدمدافع_حرم_عبدالمهدی_کاظمی
#وصیتنامه
#سالروز_شهادت

🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
بسم رب العشق #قسمت_پنجا_پنجم #علمدار_عشق 😍# - مرتضی + جانم - چرا باید یه دختر با بی حجابیش باعث شهادت یه جوان مذهبی بشه + نرگس تو اینو میگی علی آقا شهید شده از مقام اخروی برخود دار شده اما من تو رفقام دیدم یه دختر با بی حجابش باعث شده اون پسر…
بسم رب العشق
#قسمت_پنجاه_ششم
#علمدار_عشق😍#

به سمت مزار شهید هادی راه افتادیم
+ نرگسم گفتی چیز زیادی از شهید ابراهیم هادی نمیدونی
- اوهوم تقریباهیچی نمیدونم
+ شهید ابراهیم هادی
به
علمدار کمیل
شهرت داره
گمنام هستش
یه بار یکی از راویان جنگ تعریف میکرد
درمورد مرام ورزشکاری شهید هادی

صدای بلند گو دو کشتی گیر را برای برگزاری فینال مسابقات کشوری به تشک می خواند.

ابراهیم هادی با دوبنده ی ... .

محمود.ک با دوبنده ی ... .

از سوی تماشاچیا ابراهیم را می دیدم.

همه ی حدس ها بر این باور بود که ابراهیم هادی با یک ضربه فنی حریف را شکست خواهد داد.

ولی سرانجام ابراهیم شکست خورد.

در حین بازی انگار نه انگار، داد و بیداد مربی اش را می شنود.

با عصبانیت خودم را به ابراهیم رساندم و هر چه نق نق کردم با آرامی گوش می داد و دست آخر هم گفت: غصه نخور ولباس هایش را پوشید و رفت.

با مشت و لگد عقده هایم را بر در و دیوار ورزشگاه خالی کردم، خسته شدم نیم ساعتی نشستم تا آرام شدم و بعد از ورزشگاه زدم بیرون.

بیرون ورزشگاه محمود.ک حریف ابراهیم را دید که تعدادی از آشنایان و مادرش نیز دوره اش کرده بودند.

حریف ابراهیم بادیدن من صدایم کرد: ببخشید شما رفیق آقا ابراهیم هستید؟

با اعصبانیت گفتم : فرمایش .

گفت: آقا عجب رفیق با مرامی دارید، من قبل از مسابقه به آقا ابراهیم عرض کردم من شکی ندارم از شما می خورم ولی واقعا هوای ما را داشته باش . مادر و برادرم اون بالا نشسته اند و ما رو جلوی مادرمون خیلی ضایع نکن.

حریف ابراهیم زیر گریه زد و اینجوری ادامه داد: من تازه ازدواج کردم و به جایزه نقدی این مسابقه خیلی نیاز داشتم ... .

سرم رو پائین انداختم  و رفتم .

یاد تمرین های سختی که ابراهیم در این مدت کشیده بود افتادم و به یاد لبخند اون پیرزن و اون جوون، خلاصه گریه ام گرفت.

عجب آدمیه ابراهیم... . این کلمه مرتضی برابر شد با رسیدنمون به یادمان شهید هادی
بازهم من گلاب ریختم و مرتضی شروع کرد به زمزمه این شعر

تنها کسانی شهید می شوند!
که #شهید باشند...
.
باید قتلگاهی رقم زد؛
باید کشت!!
#منیت را
#تکبر را
#دلبستگی را
#غرور را
#غفلت را
#آرزوهای دراز را
#حسد را
#حرص را
#ترس را
#هوس را
#شهوت را
#حب_دنیا را...
.
باید از #خود گذشت!
باید کشت #نفس را...
.
شهادت #درد دارد!
دردش کشتن #لذت هاست...
.
به یاد #قتلگاه کربلا...
به یاد قتلگاه #شلمچه و #طلاییه و #فکه...
الهی،#قتلگاهی...
باید #کشته شویم،تا #شهید شویم!!
بايد اقتدا كرد به #ابراهيم_هادی #

نویسنده بانو...ش

🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm ◀️
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🚫کپی بدون ذکر نام و آیدی نویسنده حرام است🚫
📃 #وصیتنامه

💢در بین خطراتے ‌ڪہ‌ما راتهدیدمےڪنند،
هیچ #خطرے بالاتر از #نفس نیست؛ڪہ گاه
انسان را بہ انحراف مےڪشاند و خود انسان متوجہ نمےشود.

#شهیده_مریم_فرهانیان

🆔 @shahidegomnamm 👈
🔻 #پیام_شهید

💠میدان جنگ با تمام مسائلی که دارد،
جهاد اصغر است؛ جهاد اکبر مبارزه
با #نفس است.

#شهید_علیرضا_توسلی(ابوحامد)


🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm 👈
✒️📃
👌🏼یــ❗️ـک تلنـ⚠️ـگر

غرق در #افڪارم زمزمه میڪنم
ڪه باید #شهید🥀شد

آری باید #شهید🕊شد
تنهاراه میانبربه #خدا💚

برای #شهادت🌷باید چڪارڪرد
#نفس🍂خود را سر بِبُر...

#تلنگر✌️

🏴 @Shahidegomnamm🌷
#زندگی_به_سبڪ_شهدا°•🦋

#رفیق
راه #رفتنت را
#نفس زدنت را
#سجده هایت‌ را عاشقانه ڪن
فقط برای #او ڪه باشی
او‌هم برای ُ خواهد شد...

#راوی همسـ🌺ـر
#شهیدسیدحمید_طباطبایی_مهر🕊

°•🌸🍃 @Shahidegomnamm
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کلیپ🎞

بابای من
#نفس
#نفس
نمی زند🍂
بابای من
#پرپر می زند ؛
برای #شهادت🕊
#بابا_نفس هایت ڪه می گیرد
#اشڪ هایم بهانه ی #باریدن
می گیرد🥀

°•🌸JOiN 👇🏻
🌹ڪانـال عهـدبـا شهـدا🌹
ID➬ @Shahidegomnamm
🖇 #کلام_شهید

ڪسی میتواند #شب_عملیات
از #سیم های خاردار #دشمن
عبور ڪند ڪه از #سیم های
خاردار #نفس خود گذشته باشد.

#شهیدعلی_چیت_سازیان💐
#سالروز_شهادت🕊

🍃🌸•°ID @Shahidegomnamm
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان📚✒️ #فرمانده_من👨‍✈️ #قسمت_صدو_شصتو_هفت📖 ❖ موهای شقیقه اش کمی #سفید شده بود خسته و #درمانده بود میون اون محاسن مشکیش چند تار سفید خودنمایی میکرد چه با خودش کرده بود؟😔 ❖ #چادرم از سرم افتاد موهام به صورتم شلاق زدن یه قدم👣 عقب رفتم و #حسام به تبعیت ازم…
#داستان📚✒️
#فرمانده_من👮
#قسمت_صدو_شصتو_هشت📖

❖ سرشو به نشونه ی #منفی😔 تکون داد اروم بلند شدم و به سختی روی زمین نشستم بند #پوتیناشو👞 باز کردم
خواستم جوراباشو در بیارم که
صورتش از #درد مچاله شد،اخ بلندی گفت😩 با #بهت بهش نگاه کردممم و گفتم: مگه نگفتی #زخمی نشدی؟😲

❖ تو #منطقه وقت نبود هی کفشامو
در بیارم پاهام #تاول زده😔 از بس این جورابارو در نیاوردم #چسبیده به زخما
#بغض کردم😭 با ملایمت جوراباشو در اوردم و در همون حین گفتم: یکم تحمل کنی تموم میشه،

❖ با دیدن 😱زخماش #دلم ریش شد
از جا بند شدم بغض راه #گلومو بسته بود #نفس عمیقی کشیدم و سعی کردم خودمو #کنترل کنم،صبر کن بتادین
بیارم وارد خونه شدم و یه تشت اب💦 برداشتم خیلی سنگین شده بودم به سختی از #پله ها پایین اومدم و تشتو از #اب حوض پر کردم سنگین بود ولی با هر سختی بود اوردمش جلوی پای حسام اروم #پاهاشو گذاشتم تو تشت،🙂

❖ چشماشو👀 بسته بود و دستاشو به تخت تکیه داده بود #بتادینو آهسته تو اب ریختم رنگ قرمزش تو آب پخش شد دستمو بردم تو اب و #نوازش😍 گونه پاهاشو لمس کردم صورتش از درد فشرده شده بود،😔

❖ با صدای #بغض الودم گفتم: من قربون این #زخمای تنت بشم
#چشماشو مثه برق گرفته ها باز کرد
و گفت: خدا نکنه😐 #فاطمه
من #فدای این فاطمه گفتنات
#متعجب نگاهم کرد و گفت: مثه مامانا👪 حرف میزنی!
یه نگاه به شکمم انداختم و گفتم: مگه نیستم؟🤷‍♀
نگاه #محبت امیزی کرد و گفت: چقدر مامان شدن بهت میاد!😍

❖سرم انداختم زیر و به کارم ادامه دادم دستای #مردونشو کرد تو آب دستامو گرفت تو دستش اوردتشون بالا بوسه ی😘 نرمی روشون کاشت و گفت: #نمیخواد این زخما رو بشوری شما الان باید #استراحت کنی دستمو کشید سمت خودش و وادارم کرد تا روی تخت بشینم

❖ نگاهشو به روبروش دوخته بود تو افکارش #غرق شده بود #خطاب بهش گفتم: نمیخوای یکم🤔 از سوریه واسم بگی؟نفس عمیقی کشید و گفت: چی بگم؟نگاهه #مشتاقمو🙂 دوختم به لباش و #منتظر شدم تا برام تعریف کنه...

#این_داستان_ادامه_دارد...

👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫

منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat

🍃🌹ڪانـال عهـدبـا شهـدا🌹🍃
❥❥❥ @Shahidegomnamm
🌿
🍂
💐🍃
🍂🌺🍃
💐🍃🌼🍃🌸🍃🌿
✒️📃
#حدیث_روز🔎

امام ع🌺لی(؏)↯↯

چونان ڪسی #مباش ڪه...
مردم را #سرزنش و #عیب جویی
میڪند🍂

اما با #نفس خویش #مدارا
میڪند🥀

#نهج_البلاغه_حڪمت۱۵۰📚

@Shahidegomnamm
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان📚✒️ #فرمانده_من👮 #قسمت_صدو_هشتادو_سه📖 ┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅ ❥• درحالیکه دستام تو دستای #حسام بود ،آهسته به سمت #اتاق نی نی قدم بر داشتم #چشمامو به اصرار حسام بسته بودم بعد از برداشتن چند تا قدم ،خسام دستامو #رها کرد و با صدای مردونش تو گوشم…
#داستان📚✒️
#فرمانده_من👮
#قسمت_صدو_هشتادو_چهار📖

┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅

❥• گرفتمش رو به روم با #عشق نگاهش کردمو بعد همون نگاه عاشقانمو به حسام دوختم #حسام بهم نزدیک شد و گفت: از صبحه تو دلم یه شوری دارم تا اینو ببینی می دونستم #خوشت میاد بردمش یه خیاط دوخته دفعه ی قبل بردمش #سوریه متبرکش کردم میخوام دفعه ی بعد که برگشتم اینو #تنش کرده باشی ‌
حالت #صورتم جدی شد ابروهام توی هم گره خورد به شکمم نگاه کردمو
دوباره چشم دوختم به #حسام
#التماس گونه خطابش کردم: حسام ؟ مگه میخوای بری؟! سرشو به علامت #مثبت تکون داد با صدای بغض آلودی گفتم : خیلی #نامردی چجوری دلت میاد دو نفرو چشم به راه بذاری؟!
با تموم شدن جملم بغضم امون ندادو #اشکام سرازیر شد.

❥• حسام بهم نزدیک تر شد و با جدیت گفت: #فاطمه؟ مگه نگفتم ازم دل بکن ؟ بابا اینقد #دوسم نداشته باش #قلبت شده سد #شهادت من!
بدون هیچ حرفی سرمو گذاشتم رو شونشو هق هقم اوج گرفت با حالت زاری گفتم : نمیخوام دلم میخواد تو دوست داشتنت #اسراف کنم حتی اگه دیگه دوسم نداشته باشی، من مثه یه معتاد ترک کرده تو این پنج ماه با نبودنت کنار اومدم ولی وقتی برگشتی دوباره عاشقت شدم من هر بار که می بینمت دوباره #عاشقت میشم هزار و یک بار عاشقت شدم چجوری از تو #دل بکشم ؟
حسام دستشو گذاشت پشتمو با مهربونی به #آغوشم کشید،

❥• از ته دلم زار زدمو محکم دستامو دور کمرش حلقه کردم ثانیه به ثانیه بیشتر بهش #وابسته میشدم اگه بری کی برمیگردی؟ میام روزی که اقا #امیر علی میاد به خونه یه تای ابرومو انداختم بالا و گفتم:امیرعلی؟ من دوست داشتم اسم پسرم #علی داشته باشه یهو ب ذهنم رسید، اشکامو پاک کردمو گفتم: نه همین اسم خیلی #عالیه اینکه یهو از دلت گذشته برام #دوست داشتنیه
اگه میخواست از دل تو بگذره چی؟
همون اقا #امیر_علی

❥• حصار دستاشو تنگ تر کرد و روی سرم بوسه ای کاشت #غرق ارامش بودم وقتی کنارم #نفس میکشید #تـو شدی منبعِ هر #شعر و #کلام و #نفسم ؛
این چه تکرار #قشنگیست که #تکراری نیست...

#این_داستان_ادامه_دارد..‍

👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫

منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat

🍃🌹ڪانـال عهـدبـاشهـدا🍃🌹
❥❥❥ @Shahidegomnamm

┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان📚✒️ #فرمانده_من👮 #قسمت_صدو_هشتادو_شش📖 ┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅ ❥• بغض همانیست که #علمدار پیش حسین داشت همانیست که حسین پیش نعش #اصغرش داشت. همانیست که #علی پیش بستر #فاطمه اش داشت همانیست که #ارباب از گناهانم دارد همانیست که من از #فراق تو خواهم…
#داستان📚✒️
#فرمانده_من👮
#قسمت_صدو_هشتادو_هفت📖

┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅

❥• به سمتم برمیگردی صورتهایمان چند سانتی متر فاصله دارند #پیشانیت را روی پیشانیم میگذاری و #چشمانت را می بندی روی چشمان بسته ات دست میکشم مژگانت #خیس خیسند آرام زمزمه میکنی:
#آسمان_قصه_ی_پرواز_بلندیست
ولی، #قصه_اینست_چه_اندازه_کبوتر #باشی

❥• از تو جدا میشوم داریم از هم #دل میکنیم چادرم را روی سرت میکشم دوباره رویت را به #شهدا میکنی و
سرت پایین است #آه میخواهم از اشک هایم سیلی درست کنم اما می ترسم تو در آن غرق شوی انگار #قطره ای از دریای بغضت رفع شده به چهره ی
گرفته ات می نگرم دستی به ریشت میکشی #یاعلی گفته و چادر را کنار میزنی برمیخیزی سراتا پایمان گلی شده است #نفس عمیقی میکشم، نای بلند شدن ندارم رو به رویم #زانو ،میزنی
و میگویی :
#فاطمه حرفهامو بذار بپای ناراحتی جدی نگیر، مکث میکنی و چند ثانیه بعد ادامه میدهی ،
میای بریم #کهف_الشهدا...؟

❥• چه سوالیست که میپرسی مگر میشود جوابم #منفی باشد من با تو حاضرم به #بدترین جای جهان سفر کنم اینجا که بهشتیست برای خودش سرم را به علامت #مثبت تکان میدهم و
می گویم :
به شرطی که تا #صبح بمونیم
#عشق_میدان_جنون_است،
#نه_پس_کوچه_عقل،
#دل_دیوانه_مهیاست
اگر میخواهی لب از لب باز میکنی تا #مخالفت کنی اما #حرفت را میخوانم
و میگویم : جان #فاطمه نه نگو...
اخم خفیف میکنی و میگویی : به جونت قسم نخور جانانم، هیچ نمیگویم...

#این_داستان_ادامه_دارد..‍

👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫

منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat

🍃🌹ڪانـال عهـدبـاشهـدا🍃🌹
❥❥❥ @Shahidegomnamm

┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅