#داستان
#فرمانده_من
#قسمت_چهل_و_نه
تا صدام دربیاد در نهایت با صدای خفه ای گفتم : چیزی میخواستین بگین؟؟؟😢
با همون لباسا رو زمین زانو زد، گوشه ی چادر مشکیمو گرفت تو دستش و صداش رشته ی افکار مزاحممو پاره کرد : راستش ... حرفاتونو، دردو دلاتونو با شهدا شنیدم ... نمی دونم چرا اینقدر حالتون شبیه منه اما اینو میدونم من از روز اولی ک تو دوکوهه حس و حالتون رو دیدم دلم لرزید ...😔
#من_اول_روز_دانستم_که_با_شیرین_درافتادم
عجیب دل بسته ی سیرت فاطمیتون شدم، صورت واسم مهم نبود .😓
شما رو اول از خدا، بعد از مادر و درآخر از همین شهدا خواستم ... 💕
من اومدم اینجا تا ب رسم عاشقی... ازتون بخوام خانوم خونم بشید... ب رسم شیعه بودن شما رو از مادرم زهرا(س) خواستگاری کنم ... به رسم مدافعا ... بی بی زینبو واسطه ی عشقم قرار بدم ...نیمه ی دیگه ی دینم ، نیمه ی دیگه ی قلبم میشی بانو ی بهار؟ 😥😓
دیگه صدای قلب بی قرارمو نمیشنیدم ...اشکام دیوونم کرده بودن ...هق هقم اوج گرفته بود ...😰😭
در جوابش چی میگفتم ؟ چی داشتم که بگم ؟ با صدایی ک به زور شنیده میشد گفتم : ب رسم عاشقی، میشم خاتوم خونت .... ب رسم شیعه بودن میشم خاک پای مادر ... ب رسم مدافعا میشم فدائی بی بی زینبــــــ😥
چادرمو بوسید رو چشاش گذاشتـــ و زیر لب یه چیزایی گفت فقط شکرللهشو شنیدم ...😢
#یاحیدر💚
#ادامه_دارد...
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع و پیگرد الہے دارد ⛔️🚫
💠کانال عهد با شهدا 💠
╔══ೋღ
🌺ღೋ══╗
🌴 https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw 🌴
╚══ೋღ
🌺ღೋ══╝
#فرمانده_من
#قسمت_چهل_و_نه
تا صدام دربیاد در نهایت با صدای خفه ای گفتم : چیزی میخواستین بگین؟؟؟😢
با همون لباسا رو زمین زانو زد، گوشه ی چادر مشکیمو گرفت تو دستش و صداش رشته ی افکار مزاحممو پاره کرد : راستش ... حرفاتونو، دردو دلاتونو با شهدا شنیدم ... نمی دونم چرا اینقدر حالتون شبیه منه اما اینو میدونم من از روز اولی ک تو دوکوهه حس و حالتون رو دیدم دلم لرزید ...😔
#من_اول_روز_دانستم_که_با_شیرین_درافتادم
عجیب دل بسته ی سیرت فاطمیتون شدم، صورت واسم مهم نبود .😓
شما رو اول از خدا، بعد از مادر و درآخر از همین شهدا خواستم ... 💕
من اومدم اینجا تا ب رسم عاشقی... ازتون بخوام خانوم خونم بشید... ب رسم شیعه بودن شما رو از مادرم زهرا(س) خواستگاری کنم ... به رسم مدافعا ... بی بی زینبو واسطه ی عشقم قرار بدم ...نیمه ی دیگه ی دینم ، نیمه ی دیگه ی قلبم میشی بانو ی بهار؟ 😥😓
دیگه صدای قلب بی قرارمو نمیشنیدم ...اشکام دیوونم کرده بودن ...هق هقم اوج گرفته بود ...😰😭
در جوابش چی میگفتم ؟ چی داشتم که بگم ؟ با صدایی ک به زور شنیده میشد گفتم : ب رسم عاشقی، میشم خاتوم خونت .... ب رسم شیعه بودن میشم خاک پای مادر ... ب رسم مدافعا میشم فدائی بی بی زینبــــــ😥
چادرمو بوسید رو چشاش گذاشتـــ و زیر لب یه چیزایی گفت فقط شکرللهشو شنیدم ...😢
#یاحیدر💚
#ادامه_دارد...
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع و پیگرد الہے دارد ⛔️🚫
💠کانال عهد با شهدا 💠
╔══ೋღ
🌺ღೋ══╗
🌴 https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw 🌴
╚══ೋღ
🌺ღೋ══╝