🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان #فرمانده_من #قسمت_پنجاه_و_شش اولین کسی که حضورمو حس کرد مادر برادر حسام بود😬 با دیدنم یه لبخند قشنگ زد و گفت😊: به به عروس خانم😉 از حرفش با شرم سرمو انداختم زیر و به زدن یه لبخند اکتفا کردم😌 خواستم اول به بابام چایی تعارف کنم که با چشم و ابروش اشاره…
#داستان
#فرمانده_من
#قسمت_پنجاه_وهفتم
و رو یکی از صندلیا نشستم
(کلا دو تا صندلی بود)
برادر حسامم رو اون یکی نشست سرمو انداخته بودم پایین و منتظر بودم حرفی بزنه...
اما سکوت یکم به درازا کشیده شد😁
سرمو اوردم بالا و دیدم برادر حسام داره به سمت راست نگاه میکنه 🙄
دنباله ی نگاهشو که
گرفتم متوجه شدم به عکسای شهدای روی دیوار اتاقم خیره شده
سنگینی نگاهمو که حس کرد به سمتم برگشت و گفت: می بخشید غرق این همه زیبایی شدم شما واقعا با سلیقه هستین این خوش به حالتون چقدر رفیق دارین
(بامکث) همینه که شهدا اینقدر هواتونو دارن😔
در جوابش فقط گفتم لطف دارید تعجب کرده بودم فکر نمی کردم برادر حسام درمورد من طوری که من دربارش فکر میکردم فکر کنه😳
زل زده بودم به گل روی چادرم و تو ذهنم داشتم حرفامو مرور میکردم که بالاخره صدای برادر حسام سکوتو شکست...
_خواهر ایران نژاد، لازم میدونم تو همین جلسه ی اول خاستگاری یه سری مطالبو باهاتون درمیون بذارم تا موقع جواب دادن به اینکه منو به همسری قبول میکنید یا نه بتونید با شناخت بیشتری تصمیم بگیرید🙂
#بسی_دارد_عاشقانه_تر_میشود
#یاحیدر💚
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع و پیگرد الہے دارد ⛔️🚫
╔══ೋღ
🌺ღೋ══╗
🌴 https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw 🌴
╚══ೋღ
🌺ღೋ══╝
#فرمانده_من
#قسمت_پنجاه_وهفتم
و رو یکی از صندلیا نشستم
(کلا دو تا صندلی بود)
برادر حسامم رو اون یکی نشست سرمو انداخته بودم پایین و منتظر بودم حرفی بزنه...
اما سکوت یکم به درازا کشیده شد😁
سرمو اوردم بالا و دیدم برادر حسام داره به سمت راست نگاه میکنه 🙄
دنباله ی نگاهشو که
گرفتم متوجه شدم به عکسای شهدای روی دیوار اتاقم خیره شده
سنگینی نگاهمو که حس کرد به سمتم برگشت و گفت: می بخشید غرق این همه زیبایی شدم شما واقعا با سلیقه هستین این خوش به حالتون چقدر رفیق دارین
(بامکث) همینه که شهدا اینقدر هواتونو دارن😔
در جوابش فقط گفتم لطف دارید تعجب کرده بودم فکر نمی کردم برادر حسام درمورد من طوری که من دربارش فکر میکردم فکر کنه😳
زل زده بودم به گل روی چادرم و تو ذهنم داشتم حرفامو مرور میکردم که بالاخره صدای برادر حسام سکوتو شکست...
_خواهر ایران نژاد، لازم میدونم تو همین جلسه ی اول خاستگاری یه سری مطالبو باهاتون درمیون بذارم تا موقع جواب دادن به اینکه منو به همسری قبول میکنید یا نه بتونید با شناخت بیشتری تصمیم بگیرید🙂
#بسی_دارد_عاشقانه_تر_میشود
#یاحیدر💚
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع و پیگرد الہے دارد ⛔️🚫
╔══ೋღ
🌺ღೋ══╗
🌴 https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw 🌴
╚══ೋღ
🌺ღೋ══╝