Forwarded from عکس نگار
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🕊🌹
🌹#سردارشهید_مهدی_زین_الدین
💠#قسمت_بیست_وچهارم
📔#خاطرات
✍عراق پاتک سنگینی کرده بود. آقا مهدی، طبق معمول، سوار موتورش🏍 توی خط این طرف و آن طرف می رفت و به بچه ها سر می زد. یک مرتبه دیدم پیدایش نیست.🙄
از بچه ها پرسیدم، گفتند«رفته عقب.» یک ساعت نشد که برگشت و دوباره با موتور، از این طرف به آن طرف.
بعد از عملیات، بچه ها توی سنگرش یک شلوار خونی پیدا کردند. #مجروح شده بود، رفته بود عقب، زخمش را بسته بود، شلوارش را عوض کرده بود، انگار نه انگار و دوباره برگشته بود خط.
🌹کانال عهدباشهدا🌹➡️⬇️
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🕊🌹
🌹#سردارشهید_مهدی_زین_الدین
💠#قسمت_بیست_وچهارم
📔#خاطرات
✍عراق پاتک سنگینی کرده بود. آقا مهدی، طبق معمول، سوار موتورش🏍 توی خط این طرف و آن طرف می رفت و به بچه ها سر می زد. یک مرتبه دیدم پیدایش نیست.🙄
از بچه ها پرسیدم، گفتند«رفته عقب.» یک ساعت نشد که برگشت و دوباره با موتور، از این طرف به آن طرف.
بعد از عملیات، بچه ها توی سنگرش یک شلوار خونی پیدا کردند. #مجروح شده بود، رفته بود عقب، زخمش را بسته بود، شلوارش را عوض کرده بود، انگار نه انگار و دوباره برگشته بود خط.
🌹کانال عهدباشهدا🌹➡️⬇️
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_محمد_زهره_وند
#قسمت_بیست_وچهارم
#خاطرات
🍁خاطره ای از زبان همرزم شهید
✍یکبار که در قالب کاروان های
#راهیان_نور به مناطق جنگی اعزام
شده بودیم در حالی که برای #بازدید
آمده بود وقتی دید که یک سوله در
مناطق جنگی در حال ساخت است
برای کمک به ساخت این سوله به عنوان
یک #کارگر_ساده مشغول به کار شد.
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_محمد_زهره_وند
#قسمت_بیست_وچهارم
#خاطرات
🍁خاطره ای از زبان همرزم شهید
✍یکبار که در قالب کاروان های
#راهیان_نور به مناطق جنگی اعزام
شده بودیم در حالی که برای #بازدید
آمده بود وقتی دید که یک سوله در
مناطق جنگی در حال ساخت است
برای کمک به ساخت این سوله به عنوان
یک #کارگر_ساده مشغول به کار شد.
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊✨🌹🕊✨🌹🕊
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_سردار_سیدحمیدتقوی_فر
#قسمت_بیست_وچهارم
✍بارها وبارها وقتي كه #مهماني به اتاق او كه #اتاق فرماندهي هم بود ميآمد، اين مهمان هر كسي و با هر درجهاي كه بود بايد در #بالاي اتاق مينشست و او پايينتر از مهمان قرار ميگرفت. هرآنچه داشت هم به مهمان تعارف ميكرد.
تا به حال نشده كه #دوستي از وي چيزي بخواهد و او آنرا تقديم نكند. او هركاري كه ميتوانست براي همه ميكرد حال اين كمك از طريق #نصيحت كردن باشد يا دادن جاي خود به آن فرد و يا حتي #دادن_غذايش به كسان ديگر. او اين كارها را بارها انجام داده بود.
🍀وقتي كنارش بوديد بالاخره چيزي به شما #تعارف ميكرد. حتي اگر گرسنه هم نبوديد احساس ميكرديد انگار غذا از دست او طعم ديگري دارد.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_سردار_سیدحمیدتقوی_فر
#قسمت_بیست_وچهارم
✍بارها وبارها وقتي كه #مهماني به اتاق او كه #اتاق فرماندهي هم بود ميآمد، اين مهمان هر كسي و با هر درجهاي كه بود بايد در #بالاي اتاق مينشست و او پايينتر از مهمان قرار ميگرفت. هرآنچه داشت هم به مهمان تعارف ميكرد.
تا به حال نشده كه #دوستي از وي چيزي بخواهد و او آنرا تقديم نكند. او هركاري كه ميتوانست براي همه ميكرد حال اين كمك از طريق #نصيحت كردن باشد يا دادن جاي خود به آن فرد و يا حتي #دادن_غذايش به كسان ديگر. او اين كارها را بارها انجام داده بود.
🍀وقتي كنارش بوديد بالاخره چيزي به شما #تعارف ميكرد. حتي اگر گرسنه هم نبوديد احساس ميكرديد انگار غذا از دست او طعم ديگري دارد.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🕊✨🕊✨🕊✨
#شهیدمدافع_حرم_محمودرضا_بیضایی
#قسمت_بیست_وچهارم
#خاطرات
🍂خاطره ای از زبان برادر شهید؛
✍یکبار #عکسهایی را که آنجا از دیوار نوشتههای #تکفیریها گرفته بود نشانم داد؛ توی عکسها یک عکس هم از یکی از بچههای #خودشان بود که او را در حال #نوشتن_شعاری به زبان #عربی روی دیوار نشان میداد.
🍂به این #عکس که رسیدیم محمودرضا گفت: این بعد از نوشتن #شعار زیرش نوشت 🔸«جیش الخمینی فی سوریا»🔸… این را که گفت زد زیر #خنده. 😁
🍂گفتم به چی میخندی؟ گفت #تکفیریها از ما و #نام_امام_خمینی (ره) بشدت #میترسند! بعد تعریف کرد که یک روز در یکی از مناطقی که آزاد شده بود، متوجه #پیرمردی شدیم که سرگردان به این طرف و آن طرف میدوید؛ رفتیم جلو و پرسیدیم چه شده؟🤔
🍂گفت پسرش #مجروح در خانه افتاده اما کسی از اهالی محل اینجا نیست که از او #کمک بخواهد؛ با تعدادی از بچهها رفتیم داخل خانهاش و دیدیم پسرش #یکی از #تکفیریهای_مسلح است؛ با #هیکل درشت و #ریش بلند و #لباس_چریکی که یک گوشه افتاده بود و #خون زیادی از او رفته بود.
🍂تا متوجه حضور ما در خانه شد شروع کرد به #رجز خواندن و داد و فریاد کردن و هر چه از در دهانش درآمد نثار #علویها و #سوریهایی کرد که با آنها میجنگند؛ همینطور که داشت فریاد میزد و بد و بیراه میگفت، یکی از بچهها رفت نزدیکش و توی #گوشش به عربی گفت میدانی ما #کی هستیم؟ ما #ایرانی هستیم؛ این را که گفت دیگر #صدایی از طرف در #نیامد!😉
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
#شهیدمدافع_حرم_محمودرضا_بیضایی
#قسمت_بیست_وچهارم
#خاطرات
🍂خاطره ای از زبان برادر شهید؛
✍یکبار #عکسهایی را که آنجا از دیوار نوشتههای #تکفیریها گرفته بود نشانم داد؛ توی عکسها یک عکس هم از یکی از بچههای #خودشان بود که او را در حال #نوشتن_شعاری به زبان #عربی روی دیوار نشان میداد.
🍂به این #عکس که رسیدیم محمودرضا گفت: این بعد از نوشتن #شعار زیرش نوشت 🔸«جیش الخمینی فی سوریا»🔸… این را که گفت زد زیر #خنده. 😁
🍂گفتم به چی میخندی؟ گفت #تکفیریها از ما و #نام_امام_خمینی (ره) بشدت #میترسند! بعد تعریف کرد که یک روز در یکی از مناطقی که آزاد شده بود، متوجه #پیرمردی شدیم که سرگردان به این طرف و آن طرف میدوید؛ رفتیم جلو و پرسیدیم چه شده؟🤔
🍂گفت پسرش #مجروح در خانه افتاده اما کسی از اهالی محل اینجا نیست که از او #کمک بخواهد؛ با تعدادی از بچهها رفتیم داخل خانهاش و دیدیم پسرش #یکی از #تکفیریهای_مسلح است؛ با #هیکل درشت و #ریش بلند و #لباس_چریکی که یک گوشه افتاده بود و #خون زیادی از او رفته بود.
🍂تا متوجه حضور ما در خانه شد شروع کرد به #رجز خواندن و داد و فریاد کردن و هر چه از در دهانش درآمد نثار #علویها و #سوریهایی کرد که با آنها میجنگند؛ همینطور که داشت فریاد میزد و بد و بیراه میگفت، یکی از بچهها رفت نزدیکش و توی #گوشش به عربی گفت میدانی ما #کی هستیم؟ ما #ایرانی هستیم؛ این را که گفت دیگر #صدایی از طرف در #نیامد!😉
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🕊✨🕊✨🕊✨
#شهیدمدافع_حرم_هاشم_دهقانی_نیا
#قسمت_بیست_وچهارم
#خاطرات
🍂خاطره ای از زبان مادر شهید؛
💠قرآن را از هاشم آموختم
✍قرآن را خیلی خوب میخواند یکی از #مسابقات به او قرآن قلمی #جایزه داده بودند آورد به من گفت : "مادر دیگه فرزندانت را فرستادهای رفتهاند سر خانه و زندگیشان بیا این #قرآن_رفیق_و_همراه خوبی برایت هست بخوان تا #تنها نباشی". گفتم پسرم من که #بلد نیستم خوب بخوانم. گفت: "خودم یادت می دهم" هر شب #خسته از سرکار میآمد ولی برای من وقت میگذاشت اول #قربان صدقهام میرفت بعد من قرآن را دستم میگرفتم. او هم به هر نحوی بود با من #همخوانی میکرد گاهی از #خستگی دراز میکشید میدیدم خوب #حفظ است و همراهیام میکند.
🕊کانال عهدباشهدا🕊
↪️ @shahidegomnamm 👈
#شهیدمدافع_حرم_هاشم_دهقانی_نیا
#قسمت_بیست_وچهارم
#خاطرات
🍂خاطره ای از زبان مادر شهید؛
💠قرآن را از هاشم آموختم
✍قرآن را خیلی خوب میخواند یکی از #مسابقات به او قرآن قلمی #جایزه داده بودند آورد به من گفت : "مادر دیگه فرزندانت را فرستادهای رفتهاند سر خانه و زندگیشان بیا این #قرآن_رفیق_و_همراه خوبی برایت هست بخوان تا #تنها نباشی". گفتم پسرم من که #بلد نیستم خوب بخوانم. گفت: "خودم یادت می دهم" هر شب #خسته از سرکار میآمد ولی برای من وقت میگذاشت اول #قربان صدقهام میرفت بعد من قرآن را دستم میگرفتم. او هم به هر نحوی بود با من #همخوانی میکرد گاهی از #خستگی دراز میکشید میدیدم خوب #حفظ است و همراهیام میکند.
🕊کانال عهدباشهدا🕊
↪️ @shahidegomnamm 👈