🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
218 subscribers
10.3K photos
590 videos
108 files
3.01K links
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست
#امام_خامنه_ای
🌺شادی روح شهدا وسلامتی امام خامنه ای صلوات
!!این کانال هیچ صفحه ای دربرنامه های مجازی دیگر ندارد و متعلق به هیچ نهاد و موسسه ای نیست
ارتباط باخادم کانال:↙️↙️
@Ali_Faghiri
Download Telegram
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
💥 #اسراف👉

مهمان‌ها #غذایشان را خورده بودند اما #سفره هنوز پهن بود. او که #صاحبخانه بود #دیرتر از همه رسید. نشست سرسفره و #بشقاب غذای مرا که #نصفه بود و روی سفره #جامانده، کشید جلو و شروع کرد به #خوردن.
گفتم:« حاجی! این #نیم_خورد_غذای_منه. زن‌داداش داره برات #غذا می‌کشه.».
گفت:« چه فرقی می‌کنه؟ این هم #برکت خداست و ما رو #سیر می‌کنه. من #بخورم بهتره یا #بره_توی_ظرف_آشغال؟».

#شهید_جعفر_ادب
#خاطره
📚منبع فرهنگنامه شهدای سمنان، ج1، ص358

🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/shahidegomnamm
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_سردار_سیدحمیدتقوی_فر
#قسمت_بیست_وسوم

اخلاق ايشان خارج از صحنه جنگ؛

🍀آنقدر #خوش‌اخلاق و #مهربان بود كه هيچ‌يك از مبارزان تمايل نداشتند حتي يك لحظه هم از او #جدا شوند.
همواره همه را #نصيحت مي‌كرد. #چهره‌اش، اخلاقش، رفتارش و حضورش تو را به #ياد_آخرت مي‌انداخت و به تعبير يكي از دوستان وقتي #كنار سردار تقوي هستي از #دنيا به #آخرت منتقل مي‌شوي!
#تواضع و افتادگي‌اش هم كه مسئله‌اي فراموش ناشدني است، از نحوه #لباس پوشيدن و #غذا خوردنش تا #مديريت جلسات جنگي يا نشست و برخاست‌هاي عادي‌اش در همه آنها اين افتادگي وتواضع به وضوح #ديده مي‌شد.


🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان📚✒️ #فرمانده_من👮 #قسمت_صدو_شصتو_چهار📖 مربوطه شده است؛ لذا با عمل صالح ربط ندارد. ❈ این شخص هرچه مى‏ خواهد #سحر بلند شود سنگين شده است و نمی تواند بلند شود. در حالی که مقدمات سنگينى را #خودش ايجاد كرده است. اگر مى‏ خواهى #سحر بلند شوی و سبک باشى غذايت🥙
#داستان📚✒️
#فرمانده_من👨‍✈️
#قسمت_صدو_شصتو_پنج📖


_البته همش #تقصیر من نیستا😔 میدونی مامانی؟ خدا بعضی وقتا بنده هاشو #امتحان میکنه😭 آدما باید #قوی باشن و از این امتحان #سربلند✌️ بیرون بیان،میگن خدا بعضی وقتا #دوس داره بندش هی #صداش بزنه😍من مطمئنم🙏 که #خدا کمکمون میکنه صدای زنگ در بلند شد مامان بود،همیشه این موقع میومد خونمون...

دستی به #صورتم کشیدم و آیفونو زدم.در 🚪پذیرایی تا نصفه #باز گذاشتم مامان 👩‍💼با قابلمه #غذا🥙 واردشد پشت سرش #بابا👨‍💼 هم وارد شد کارشون شده بود غذا آوردن برای من😁انگار خودم بلد نبودم ☹️غذا درست کنم.

به قول #مامان هنوز کاملا #مادر😍 نشده بودم تا احساساتشو درک کنم
بابا و مامان #وارد پذیرایی شدن
وسلام🤝 دادن با خوش رویی😇 جوابشونو دادم،مامان تو آشپزخونه👩‍🍳 مشغول آماده کردن غذا شد،بابا هم
پیشم نشست و با #مهربونی شروع کرد به #دلجویی از من بابا #تکیه گاه امنی بود برای گریه😭 کردن،درد و دل کردن من از نگاه های مامان و بابا هم چیز #غریبی احساس میکردم بی مقدمه گفتم:بابا؟

شما همتون یه طوری شدید امروز🙁اون از صدای خسته #حسام اون،از صدای #بغض الود مامان رعنا اینم از چهره غم زده شما فقط من نامحرمم؟🤔

به منم بگید چی شده؟😐بابا با #آرامش خاصی #دستمو گرفت و گفت:چیزی نشده دخترم چرا الکی #بدبین شدی؟همه چی خوبه حسامم که #امشب
بر میگرده🚖 دیگه چی از این #بهتر
مامان اومد کنارم نشست.

#چشماش سرخ بودعصبانی شدم😡
با #تعرض گفتم:بخدا اگه نگید چی شده یه بلایی سر خودم میارم😔 سرم گیج می رفت از جام بلند شدم و اروم اروم وارد #اشپزخونه شدم دستمو کشیدم
رو شکمم و اروم گفتم: ببین #فندق👶 من میخوام #شاد باشما اما نمی ذارن اروم لگد میزد👣

لپام گـ🌺ـل انداخت اهسته قربون #صدقه اش رفتم و گفتم: ولی من که
تا اینجا #استقامت کردم یه چند ساعت دیگه ام که #بابایی ات اومد صبر میکنم
#سکوت کردم #قلبم❤️بشدت می تپید نی نی👶 اروم شده بود دیگه لگد👣 نمیزد #قلبم با شدت میخواست #سینمو بشکافه ضربه ی ارومی ب شکمم زدمو...

#ادامه_دارد...

👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫

منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat


🍃🌹ڪانـال عهـدبـا شهـدا🌹🍃
❥❥❥ @Shahidegomnamm
🍂
💐🍃
🍂🌺🍃💐
💐🍃🌼🍃🌸🍃