Forwarded from عکس نگار
🌹 #سردارشهید_رضاشکری_پور
🔹(قسمت پانزدهم )
📒 #خاطرات
#خاطره ای ازشهیدصیادشیرازی وحاج رضا
به نقل از همرزم شهید
🍁#شهید_صیاد_شیرازی، مسئولان لشکر را دعوت کرده بود قرار گاه؛ جشن نیمه شعبان.
جمعیّت را کنار زدم به شهیدصیاد برسم. آن جلو حاج رضا مچم را گرفت و گفت:
کجا؟ 🤔
🍁گفتم: یه #عطره می خوام بدمش به صیاد.
گرفت و بو کرد.
🍁چشماشو بست و نفس عمیقی کشید:
به به چه بویی داره!
گذاشت تو جیبش.
🍁گفتم: نمیذارم ببری!
گفت: من به دردت می خورم! فردا که شهید بشم غصه می خوری ها!
کوتاه نیامدم.
🍁آخر مراسم رفت پیش صیاد.
گفت این عطر رو دوستم برای شما آورده
ولی چون خیلی خوش بو بود نتوانستم ازش بگذرم.
🍁شهید صیاد گرفت و بو کرد،
بعد دو دستی برگرداندش به حاج رضا و با لبخند گفت:
🍃 تقدیم به شما سرباز امام زمان🍃
🌾کانال عهدباشهدا🌾
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌹 #سردارشهید_رضاشکری_پور
🔹(قسمت پانزدهم )
📒 #خاطرات
#خاطره ای ازشهیدصیادشیرازی وحاج رضا
به نقل از همرزم شهید
🍁#شهید_صیاد_شیرازی، مسئولان لشکر را دعوت کرده بود قرار گاه؛ جشن نیمه شعبان.
جمعیّت را کنار زدم به شهیدصیاد برسم. آن جلو حاج رضا مچم را گرفت و گفت:
کجا؟ 🤔
🍁گفتم: یه #عطره می خوام بدمش به صیاد.
گرفت و بو کرد.
🍁چشماشو بست و نفس عمیقی کشید:
به به چه بویی داره!
گذاشت تو جیبش.
🍁گفتم: نمیذارم ببری!
گفت: من به دردت می خورم! فردا که شهید بشم غصه می خوری ها!
کوتاه نیامدم.
🍁آخر مراسم رفت پیش صیاد.
گفت این عطر رو دوستم برای شما آورده
ولی چون خیلی خوش بو بود نتوانستم ازش بگذرم.
🍁شهید صیاد گرفت و بو کرد،
بعد دو دستی برگرداندش به حاج رضا و با لبخند گفت:
🍃 تقدیم به شما سرباز امام زمان🍃
🌾کانال عهدباشهدا🌾
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw