Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
💥 #امداد_غیبی
✍به خاطر دارم یک بار که برادرم سید محمد احمدی به #مرخصی آمده بود #خاطره ای از جبهه اینگونه برایم نقل می کرد؛ می گفت: در یکی از #عملیاتها که با نام ( #زهرا (س)) شروع شده بود. من در حال #مداوا کردن رزمنده ها بودم و باند پیچی می کردم. ناگهان دیدیم یک #خواهری در حال باند پیچیدن رزمنده ای است. ناراحت شدم و رفتم به ایشان گفتم: جای شما #اینجا نیست #خواهرم شما باید در سنگر بمانید. وظیفه ی ما مردها است که به مجروحها برسیم. ایشان در جواب من گفت: مگر ما از شماها چه چیزی کمتر داریم. این عملیات را شما با #نام چه کسی آغاز کردید و با #یاد و نام چه کسی می جنگید. و من دوباره مشغول شدم به مداوای رزمنده ها که یک مرتبه به خودم آمدم دیدم آن #خواهر_غیبش_زد و نیست.
#شهید_محمد_احمدی
#خاطره
📚منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 23000شهید استانهای خراسان
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌹🕊
💥 #امداد_غیبی
✍به خاطر دارم یک بار که برادرم سید محمد احمدی به #مرخصی آمده بود #خاطره ای از جبهه اینگونه برایم نقل می کرد؛ می گفت: در یکی از #عملیاتها که با نام ( #زهرا (س)) شروع شده بود. من در حال #مداوا کردن رزمنده ها بودم و باند پیچی می کردم. ناگهان دیدیم یک #خواهری در حال باند پیچیدن رزمنده ای است. ناراحت شدم و رفتم به ایشان گفتم: جای شما #اینجا نیست #خواهرم شما باید در سنگر بمانید. وظیفه ی ما مردها است که به مجروحها برسیم. ایشان در جواب من گفت: مگر ما از شماها چه چیزی کمتر داریم. این عملیات را شما با #نام چه کسی آغاز کردید و با #یاد و نام چه کسی می جنگید. و من دوباره مشغول شدم به مداوای رزمنده ها که یک مرتبه به خودم آمدم دیدم آن #خواهر_غیبش_زد و نیست.
#شهید_محمد_احمدی
#خاطره
📚منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 23000شهید استانهای خراسان
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw