🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
218 subscribers
10.3K photos
590 videos
108 files
3.01K links
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست
#امام_خامنه_ای
🌺شادی روح شهدا وسلامتی امام خامنه ای صلوات
!!این کانال هیچ صفحه ای دربرنامه های مجازی دیگر ندارد و متعلق به هیچ نهاد و موسسه ای نیست
ارتباط باخادم کانال:↙️↙️
@Ali_Faghiri
Download Telegram
🌷کانال عهدباشهدا🌷
@shahidegomnamm

💠#سردار_شهید_حسن_تهرانی_مقدم

🍃(قسمت ششم )

🔷مسئولیت تطبیق آتش خمپارهای سپاه در قرارگاه کربلا در عملیات طریقالقدس؛ آذر 1360

حاج حسن بعد از ⚡️عملیات ثامنالائمه، متوجه ضعف آتش پشتیبانی خودی مستقر در خطوط مقدم جنگ شد،. مدتها روی این موضوع 🤔فکر کرد و سرانجام در پاییز 1360 طرح ساماندهی آتش پشتیبانی (خمپارهاندازها) را به صورت سنجیده و مدون تقدیم #حسن باقری کرد.

📩نامه را #محسن_رضایی (فرمانده وقت کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) امضا کرد و تحویل #حسن_باقری داد و حسن باقری آن را به حسن مقدم داد.

حاج حسن ✉️نامه تایپ شده را خواند و دید 📉طرح خودش درباره ساماندهی خمپارهاندازها به منظور پشتیبانی از نیروهای پیاده است.
🔹در ✉️نامه خطاب به فرماندهان قرارگاه قدس، نصر، فجر و فتح سپاه در جبهههای جنوب آمده بود:
🍃«برادر حسن مقدم به عنوان فرمانده پشتیبانیکننده آتشهای خمپارهای سپاه معرفی میشوند؛ لازم است با او همکاری کنید».🍃



🌷کانال عهدباشهدا🌷

https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXetVvs7NM5AbyQ
🌷🌷🌷🌷🌷
Forwarded from عکس نگار
🌷کانال عهدباشهدا🌷
@shahidegomnamm

💠#سردار_شهید_حسن_تهرانی_مقدم

🍃(قسمت دهم )

👈پس از صدور فرمان تاریخ امام (ره) مبنی بر تشکیل نیروهای سه گانه سپاه پاسداران،‌ شهید مقدم در شهریور سال 1364 به سِمت🚩 #فرماندهی_موشکی_نیروی_هوایی_سپاه منصوب شد.

🔷روایت #محسن_رضایی از این ماجرا بدین ترتیب است:
🍃«جنگ شهرها که آغاز شد، صدام به شدت شهرهای ما را با 🚀موشک و بمباران هوایی مورد حمله قرار می‌داد و فشار خیلی زیادی روی ما می‌آمد. من یک روز برادر محسن رفیقدوست را که مسئول لجستیک سپاه بود خواستم و گفتم ما 🤔چاره‌ای نداریم جز اینکه جواب 🚀موشک‌ها را با موشک بدهیم، لذا ایشان را فرستادیم سوریه و لیبی و در آخر جنگ هم کره شمالی. بعد دیدم باید ساماندهی موشک‌ها را خودمان انجام دهیم. بعد از مشورت با برادران رشید، صفوی و شمخانی به این نتیجه رسیدم که فرد مناسب برای این کار حسن طهرانی است. ایشان را فراخواندیم و گفتیم توپخانه را بسپار به شفیع‌زاده و خودت با تیمی از دوستانت یگان موشکی را تشکیل دهید. ایشان کمی به من نگاه کرد و چیزی نگفت. بعدها برادر جعفری مسئول زرهی سپاه به من گفت در سوریه که بودیم حسن به من گفت: برادر محسن از من خواسته تیپ موشکی تشکیل بدهم. توپخانه را می‌شد کاری کرد، ولی موشک‌ها خیلی پیچیده‌اند. به هر حال باید با توکل این کار را انجام دهیم»🍃

🍃🍃🍃🍃🍃

🌷کانال عهدباشهدا🌷

https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXetVvs7NM5AbyQ
🌷🌷🌷🌷🌷
#شهدای_عرفه

سردار سرلشكر پاسدار #احمد_كاظمي فرمانده‌ي نيروي زميني سپاه 

سرتيپ پاسدار #سعيد_مهتدي جعفري فرمانده‌ي لشكر ‌27 محمد رسول‌الله 

سرتيپ پاسدار #سعيد_سليماني معاون عمليات نيروي زميني سپاه 

‌ سرتيپ پاسدار #نبي‌الله_شاه‌_مرادي معاون اطلاعات نيروي زميني سپاه 

سرتيپ پاسدار خلبان #عباس_كربندي مجرد فرمانده‌ي پايگاه هوايي قدر نيروي هوايي سپاه و خلبان يكم پرواز 

‌ سرتيپ پاسدار #غلامرضا_يزداني فرمانده‌ي توپخانه‌ي نيروي زميني سپاه 

‌ سرتيپ پاسدار #صفدر_رشادي معاون طرح و برنامه‌ي نيروي زميني سپاه 

‌ سرتيپ پاسدار خلبان #احمد_الهامي_نژاد
فرمانده‌ي دانشكده‌ي پروازي نيروي هوايي سپاه و كمك خلبان 

‌ سرتيپ دوم پاسدار #حميد_آذين_‌پور رييس دفتر فرماندهي نيروي زميني سپاه 

سرهنگ پاسدار #مرتضي_بصيري مهندس پرواز 

پاسدار #محسن_اسدي افسر همراه فرمانده‌ي شهيد نيروي زميني سپاه


#شهادت ۸۴/۱۰/۱۹ ارومیہ
سانحہ سقوط هواپیما درحین ماموریت
مصادف با ایام #عـرفہ

🌺"یادشان گرامے ، راهشان پر رهرو "🌺

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

🌷کانال عهدباشهدا🌷

https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌷💠🌷💠🌷💠🌷
#داستان 📚

#فرمانده_من

#قسمت_پانزدهم

چند قدم جلوتر رفتمو و از بقیه جدا شدم . هدف از گروه بندی این بود که راهو گم نکنیم و حالا به مقصد رسیده بودیم پس لزومی نداشت که بخواهیم با دو تا مرد ادامه ی مسیرمو بگذرونم و البته بهم خوش نگذره بنابراین قدمامو تند تر کردم .
پیش پوستر بزرگ #ما_آماده_ایم یه جمعیت حدودا 20 نفره به چشم میخورد.
منم به سمتشون رفتم تا بلکه اطلاعاتی نصیبم بشه.
در همون حین به پشتم برگشتم و جای قبلیمون (که ده متر تا اینجا فاصلا داشت ) رو نگاه کردم تا ببینم سپیده هنوز اونجاس یا نه اما با چهره ی خشمگین آقا حسام که یه اخم غلیظی توش موج میزد مواجه شدم و البته آقا اشکان و سپیده هم هر دو دست به سینه و با اخمی که اونقدرها غلیظ نبود نگاهم میکردن.
لبمو گاز گرفتم ولی سریع خودمو به اون راه زدم و گوشمو به حرفای راوی سپردم.
-دو روز از فروردین 61 گذشته بود که عملیات فتح المبین کلید خورد .تو استخاره ی محسن رضایی که برای انجام عملیات آزاد سازی این مناطق انجام شد ابتدای #سوره_ی_فتح آمد و نام عملیات فتح المبین گذاشته شد . رمزش رو هم گذاشتند #یا_زهرا(س)
مرحله ی اول عملیات رزمنده ها از شیار ها میکردن که به کمین عراقی ها خوردن. تو همین شیارها خیلیا شهید شدن . اینو گفتم که بدونید موقع راه رفتن کجا قدم میزارید . اگر فتح المبین پیروز نمیشد ،تا پنج تا عملیات هم نمیشد این زمین های بزرگ و سایت ها رو آزاد کرد . به یادبود شهدای این منطقه یادبود زیبایی ساختن تا شما شاید بتونید تو فضای اون روزها قدم بزنید .شیار های کوچه مانندی که آروم آروم شما رو از خودتون عبور میده تا دلتون نرم بشه و آشتی کنید با هر آنچه که از یاد بردید.
یاد شهدایی همچون #حسن_باقری ،#مجید_بقایی ،#محسن_وزوایی و خیلیای دیگه . التماس دعا ازتون داریم . بفرمایید از سمت دروازه حرکت کنید .
بعد از اتمام حرفای راوی شروع به حرکت به سمت دروازه کردم . باصدای پیام گوشیم قفلشو بازکردم . سپیده بود... –اصلا کار خوبی نکردی که خودتو با پلیس جماعت درانداختی .خربزه خوردی پای لرزشم بشین ...😁
وا یعنی چی ؟پلیس ؟کی پلیسه؟ بدون توجه به سوالاتی ک تو ذهنم پیش اومده بود گوشیمو گذاشتم تو کیفم . متاسفانه دوربینمو تو راه داده بودم سپیده نگه داره و نمیتونستم از سر در زیبای این دروازه ی کاهگلی عکس بندازم . بالای دروازه عبارت فالله خیر حافظا و هو الرحم الراحمین توی کادر آبی رنگ به چشم میخورد . از دیواره چسبیدم تا از پله ها بالا برم که با صدای سپیده سر جام ثابت موندم .😐
_فاططططمه تو همون حالتی که هستی بمون خیلی ژست قشنگیه
و بعد صدای چیک چیک دوربینم به گوش رسید . بعد اون صدا به پشتم برگشتم تا سپیده رو ببینم .
_فاطمه خانم درسته ک چند ساعت پیش شمارتو بهم دادی اما نگفتی ک پیام ندم.🤔
_خب اره.
_پس چرا ج نمیدی😐
_ج نمیدم ؟ یعنی چی ؟😕
_ای بابا یعنی چرا جواب نمیدی😩
_خب... چیزه.
_چیزه؟😑
_آخه تو نوشتی با پلیس جماعت در نیوفتو ازین حرفا خب یکم چرت و پرت نوشته بودی من باید چی جواب میدادم؟😶
و به شوخی بهش گفتم : من تو هزینه ها بهروی دارم.
_خانم نسبتا بهره ور من چرت و پرت ننوشته بودم و پیامی که دادم کاملا جدی بود . بعد دستاشو گرفت رو به آسمون و گفت : ای خدا چی میشه ماشین درست نشه برگشتنی هم با داش اشکان و آق احسام برگردیم تا این بفهمه پلیس کیه ؟😆
چه نوع خربزه ای خورده که باید پای لرزش بشینه و البته خدایا بهش بفهمون کوچه ی علی چپ شلوغه بره تو افق محوشه سنگین تره .
تک خنده ای کردمو گفتم : الهی آمین🙏🏻
اما وژدانن چرا اونجوری نگاهم میکردین ؟🙁
_میدونی ؟ آقا حسام خیلی ب این چیزا حساسه ما هم به تبعیت از اون اخم کرده بودیم . اونا با کلی دردسر یه راوی واسه کاروانمون پیدا کردن بعد تو رفتی پیش یه کاروان ک معلوم نیس واسه کجاس .از طرفی وقتی منو تورو به دست اونا سپردن خب به غیرتشون بر میخوره سرمونو بندازیم پایین هرجا دلمون خواست بریم دیگه .☹️
اشی (اشکان) میگه : حسام کلا تو عملیاتا هم رو نیروهاش فوق العاده حساسه .
یه تار مو از سر یکیشون کم بشه خون جلو چشاشو میگیره .😱
با چشمای پر از تعجب گفتم : واضح تر حرف میزنی ؟ نیروهاش دیگه کین ؟😳
_ای بابا تازه داری میگی لیلی مجرد بود یا متاهل ؟😖
_ههه . اونکه زن بود یا مرده خواهرم
_حالا همون،ببین این آقا حسام فرمانده اس. یعنی پلیسه، داداش منم پلیسه،اما من هیچ وقت این درجه مرجه هاشونو یاد نمیگیرم .😖 نمیدونم سرگرده یا سرهنگه به هر حال یه چیزی تو این مایع هاس دیگه، بنابراین اگر برگشتنی هرگونه خشونتی نسبت به خودت دیدی ناراحت نشیا ،هرچند آخر عصبانیتش با تعریفایی که اشی میکنه یه اخم کوچیکه . ولی ب نظر من خیلی ترسناکه یعنی خیلی جدیه😰
_که این طور 🤔

ادامه در بخش بعد

💠کانال عهد با شهدا 💠
╔══ೋღ
🌺ღೋ══╗
🌴 https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw 🌴
╚══ೋღ
🌺ღೋ══╝
امام حسین(ع):

من براي عبرت و پند ديگران شهيد مي‌شوم

📚بحارالانوار، ج 44، ص280
#حدیث
#محسن_کمالی_دهقان
#مدافع_حرم
ولادت:63/11/09
شهادت:94/01/27 حومه حلب

🌹کانال عهدباشهدا🌹
❤️ @shahidegomnamm ❤️
Forwarded from عکس نگار
‍ ‍ 🕊🕊🕊🕊🕊
🕊
🌹#شهید_محسن_وزوایی

🔸(قسمت ششم )
🌷 #شهادت1

💠محسن همیشه قبل از نماز📿 در آینه خود را می نگریست و محاسنش را شانه می کرد این بار برای مدتی در آینه خیره شد و گفت:داداشی رفتنی شدم، یقین دارم ساعتهای آخره...

🍃اینو که گفت پشتم تیر کشید😔، مطمئن بودم که این پیش بینی های محسن درست از آب در می آید، #حاج_احمد_متوسلیان بیسیم زد📞 و گفت برید کمک عباس شعف، اوضاعش بی ریخته.
🍃کار آنقدر سخت شده بود که در نهایت حاج احمد مجبور شده بود #محسن_وزوایی_علمدار رشید خود را برای حل مشکل گردان میثم که نیروهای آن از همه سو زیر آتش شدید توپ خانه قرار گرفته بودند روانه خط مقدم کند.

🍃با شدت گرفتن 💥آتش دشمن، زمین غرب کارون به لرزه درآمد و آتش منظم بیش از ده‌ها عراده توپ، صدها تانک مدرن و سایر سلاح‌های منحنی‌زن دشمن روی منطقه درگیری به صورت متراکم اجرا می‌شد.🚁 هلی‌ کوپتر‌های توپدار ساخت روسیه و فرانسوی یگان هوانیروز سپاه سوم دشمن هم از آسمان خود را بر فراز مواضع رزمندگان سبک اسلحه ایرانی رسانده و به شدت آنان را زیر 💥آتش گرفته بودند. در این لحظه نیروهای گردان میثم تمار به فرماندهی «عباس شعف» همرزم دیرینه محسن خود را به نزدیکی محل استقرار او رسانده بودند.

🌹کانال عهدباشهدا🌹

https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🕊🕊🕊🕊🕊
🕊

🌹#شهید_محسن_وزوایی

🔸(قسمت هفتم )
🌷#شهادت2

🔷محسن تمام قد ایستاده بر روی جاده بر سر نیروهایی که بدون کمترین سنگر و جان‌پناهی هنوز در غرب جاده می‌جنگیدند 🗣فریاد می‌زد، طوری که دیگر صدایش هم گرفته بود.

🔷او برآشفته می‌گفت «برادرها بیایید پشت جاده لااقل از روبه‌رو کمتر اذیت می‌شید» عباس شعف خود را به محسن رسانده، او را در آغوش کشید. آن دو لحظاتی در آن جهنم آتش💥 و دود در آغوش هم آرام گرفتند

🍂هنوز چند قدمی از هم جدا نشده بودند که ناگهان 💣انفجار مهیبی در نزدیکی محسن رخ داد و بعد...

🍂هنگامی که عباس بالای سرمحسن رسید، او را دید که به همراه معاون دومش حسین تقوی‌منش و بی‌سیم‌چی‌شان به خاک #شهادت غلطیده‌اند؛ 😔سپس با ملایمت چفیه سیاه‌رنگ دور گردن محسن را باز کرد و با همان، صورت خاک‌آلود دوست و برادر شهیدش را پوشاند، گوشی بی‌سیم 📞را به دست گرفت.

🔸ـ احمد، احمد، شعف

#متوسلیان: شعف، احمد بگوشم

🔸ـ حاج آقا، خوب گوش کن؛ آتیش سنگین؛ #محرم_بی‌علمدار_شد؛ آقا محسن... آقا محسن...😢

🔸شعف دیگر نای صحبت کردن نداشت و احمد متوسلیان آنچه را که می‌بایست بشنود، شنیده بود
توی صورت سبزه حاج احمد موجی ازخون دویده بود.گوشی بیسیم📞 را توی مشت خود فشرد.
چشمان حاجی به اشک نشست😢 و زیر لب گفت ؛ #محسن ، #خوشا_به_سعادتت!

🌹محسن وزوایی سرانجام در دهم اردیبهشت ماه سال 1361 در 22 سالگی به سوی معبود خویش پرواز کرد.🕊

🌹کانال عهدباشهدا🌹

https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
ساعتي پيش #معراج_شهدا
اولين ديدار خانواده #شهيد_خبرنگار #محسن_خزائي با پيكر مطهر شهيد

🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm
امام حسین(ع):

من براي عبرت و پند ديگران شهيد مي‌شوم

📚بحارالانوار، ج 44، ص280

#محسن_کمالی_دهقان
#مدافع_حرم
ولادت:63/11/09
شهادت:94/01/27 حومه حلب

🌹کانال عهدباشهدا👇
💞 @shahidegomnamm 💞
Forwarded from عکس نگار
💎کانال عهد باشهدا💎
#سخاوت_شهید
🌹#شهید_مدافع_حرمــ #محسن #قوطاسلو
.
📌سال 93 بود و رزمایش گردان های بیت المقدس بسیج بود #حاج_محسن هم از عوامل اجرایی این رزمایش بود ، شهید محسن یک اوور کت نظامی به تن داشت. .
📌شهید #حاج #محسن خیلی به آراستگی اهمیت میداد و واقعا تمیز پوش بودن👌
. 📌شب یکی از برنامه های رزمایش پیاده روی عمومی بسیجیان در محیطی کوهستانی بود. هوا تقریبا خیلی سرد بود،هرکدوم از بچه ها بنا بر مسولیت هایی که داشتن شروع به انجام وظیفه کردن، #محسن رو دیدم که اوور کتش رو تو اون سرما تنش نبود،تعجب کردیم و پرسیدم محسن جان پس اوورت کو..؟ خیلی پیگیر شدیم تا برامون داستان رو بگه..بالاخره راضی شد که بگه: .
📌میگفت تو پیاده روی دیدم یه بچه بسیجی خیلی سردشه اوورم رو دادم بهش😊 ما گفتیم مگه میشناختیش،گفت نه..
گفتیم پس اگه اوورت رو دیگه نیاره چی..؟ .
📌محسن با یه جمله ای قانع کرد مارو که دیگه نتونستیم چیزی بگیم..😔 .
#محسن گفت اگه اون اوورم رو نمیدادم به اون بچه از شدت سرما شاید سرما میخوردو به محض اینکه از این رزمایش بره،دیگه به هیچ وجه بسیج نمیاد..الان اینجا اگه من سرما بخورم هیچی نمیشه..😔

@shahidegomnamm
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
🕊🌹🕊🌹🕊🌹 بـسم ربـــــ الشـــــهدا و الصـــــدیقـین 📔 #زندگینامه 🌷 #شهید_رضا_رضائیان #قسمت_چهارم پاشنه پايش را به #پيشاني رضائيان کوبيد و او را نقش زمين کرد.و با اشاره به گروهبان گفت: 🍁بهتر از اين نمي شود.او را با خود مي بريم. #بهترين_هديه به فرماندار…
🕊🌹🕊🌹🕊🌹

بـسم ربـــــ الشـــــهدا و الصـــــدیقـین

📔 #زندگینامه
🌷 #شهید_رضا_رضائیان
#قسمت_پنجم

افسر عراقي اشاره کرد آن دو را
ببرند.مجددا با مقاومت آنها روبه رو شدند.
خشم در چشمان افسر😡 عراقي موج
ميزد.صداي تير اندازي ايراني ها نگرانش کرده بود.
افسر #کارد_کمري_اش را بيرون
آورد.گروهبان وسربازان عراقي آن دو را رها
کردند.افسر ابتدا به سمت #محسن رفت.کارد
را در کشاله ي رانش فرو برد.صداي محسن
بلند شد😢.خون از رانش بيرون زد.افسر به
سراغ رضائيان رفت .

رضائيان #سرش را پايين انداخت وحرفي نزد.
افسر عراقي #پا_روي_سينه_اش_گذاشت
واو را به پشت خواباند.محسن که خون زيادي
از او رفته بود،هنوز از هوش نرفته
بود.چشمانش گاه سياهي مي رفت و گاه آن
#منظره را در هاله اي از ابهام مي ديد.

💠ادامه دارد. ...

🌷کانال عهدبا شهـ🕊ـدا🌷
🆔 @shahidegomnamm 👈

🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍃🌸•°
#کلیپ 📽

آسمان فرصت #پرواز🕊 بلندی است

ولی...🥀

#قصه این است چه اندازه👌
کبوتر🕊 باشی...

#شعر_خوانی_شهید_مدافع_حرم✌️ #محسن_حججی 🕊

@Shahidegomnamm
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
°•🌸🍃
‍ کلیپ📽
به یاد شهیدمدافع حرم✌️
#محسن_حججی🕊

بعدمحسن حججی ها🌺
سخت #سرها🥀با #تن بسازه

با #نگاهش به ما فهموند
راه #شهادت💔هنوز بازه✌️

بامداحی: #کربلایی‌جوادمقدم

💠 @Shahidegomnamm
🌹🍃
🍃
✵بوے #پیراهن خونین ڪسے
مے آید

✵این خبر🕊 را برسانید بہ
#ایرانیها

#محسن داره مےیاد💔

#محسن_زهرا_در_راه_است🍃
#مدافع_حرم_شهید_حججی✌️
#جهاد_ادامه_دارد🥀
#الله_اڪبر

🍃 @Shahidegomnamm
🌹🍃
یادت باشه #خون های زیادی🍂
ریخته شده🥀تاڪشوری اسلامی
و #انقلابی داشته باشیم

از #دفاع_مقدس و #ابـراهیم_هـادی گرفته تا #مدافعان_حرم✌️
و #محسن_حججی ها

#شهیدمحسن_حججی🌷
#تلنگر⚠️

@Shahidegomnamm