🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
218 subscribers
10.3K photos
590 videos
108 files
3.01K links
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست
#امام_خامنه_ای
🌺شادی روح شهدا وسلامتی امام خامنه ای صلوات
!!این کانال هیچ صفحه ای دربرنامه های مجازی دیگر ندارد و متعلق به هیچ نهاد و موسسه ای نیست
ارتباط باخادم کانال:↙️↙️
@Ali_Faghiri
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
🕊🕊🕊
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm ↩️

#روایتگری🎙
#راوی؛ رادیو صدای میقات
او هم اینجایی نبود
به یاد #شهیدمصطفی_احمدی_روشن

#راوی،همسرشهید مصطفی احمدی روشن

سر قبر نشسته بودم #بارون میومد...روی #سنگ_قبر نوشته بود...شهید مصطفی احمدی روشن...از #خواب پریدم...مصطفی ازم خواستگاری کرده بود...ولی هنوز عقد نکرده بودیم...بعد از ازدواج خوابمو براش تعریف کردم...زد به خنده و شوخی...گفت بادمجون بم آفت نداره...
ولی یه بار #جدی پاپیچش شدم...که #کی شهید میشی مصطفی؟
...مکث نکرد ...گفت ... #سی سالگی...
بارون میومد شبی که خاکش میکردیم...👇
💞تاشهدازنده اند مادرشهید زنده است

لبخندمادران شهدابودکه دل فرزندان شهیدشان را درراه ولایت ثابت‌قدم مینمود

🕊مزارمادر #شهید_محمد_بروجردی 🕊
💐شادی روح مادر وفرزندشهیدش صلوات💐
🍃 @shahidegomnamm 🍃
📌شناخت دشمن...

👈نشانه‌گیری...

💥شلیک...

💢یادمان نرود #امروز هم همین مراحل را در #فضای_فرهنگی داریم

#شهیدمدافع_حرم_سیدحمیدطباطبایی_مهر
#دلنوشته

🌹کانال عهدباشهدا🌹
↪️ @shahidegomnamm ↩️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❄️🌲خدایا
سپاس برای تمام شبهای زیبا
وغروب‌هایی که دیدم

❄️🌲برای شکیبایی وصبری که
اجازه داد‌لحظه‌های بزرگ اندوه را
تحمل کنم
زیرازندگی باوجود همه غمها
بازهم زیباست

#شبتون_بخیر🌙

💠 @shahidegomnamm
🍃تا ڪی دل من چشم بہ در داشتہ باشد؟
ای ڪاش ڪسی از تو خبر داشتہ باشد

🍃آن باد ڪہ آغشتہ بہ بوی نفس توست
از ڪوچہ ما ڪاش گذر داشتہ باشد

#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شعر

🌹کانال عهدباشهدا🌹
@Shahidegomnamm
🌤هر صبح سلامے

بہ گل روے تو زیباست

💚چون یادگل روے تو

یاد آور عشق است

#سلام_علیڪم
#صحبتون_منور_به_لبخند_شهدا 😊
#دلنوشته📝

🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm ↩️
ஜ۩﷽۩ஜ▬▬
#تلاوت_روزانه_یک_صفحه_ازکلام_وحی
🔸صفحه 154
🔹جزء 8
🔸سوره اعراف
🔹آیه 31 الی 37

🌷کانال عهد با شهدا 🌷
@Shahidegomnamm 👆کلیک
ஜ۩﷽۩ஜ▬▬
#تلاوت_روزانه_یک_صفحه_ازکلام_وحی
🔸صفحه 154
🔹جزء 8
🔸سوره اعراف
🔹آیه 31 الی 37

🌷کانال عهد با شهدا 🌷
@Shahidegomnamm 👆کلیک
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان #فرمانده_من #قسمت_صدوشش هر لحظه شگفتــ زده تر میشدم، با علاقه لنز دوربینو ثابت کردم روش و عکس انداختم ... ناخودآگاه به سمتش می رفتم مداح ناله میزد : او می برید و من می بریدم ...او از حسین سر ... من از حسین دل...😭 جمعیت از ته دل زار میزد، دنباله…
#داستان
#فرمانده_من
#قسمت_صدوهفتم

بدون هیچ حرفے ماشینو روشن کرد و راه افتادیم سمت خونه، خیلی کم حرف شده بود .😞

شیشه ی طرف خودشو پایین داد، به دنبالش هوای سردی وارد ماشین شد، دستشو برد بیرون و روی در قرار داد.😶
نمی دونستم باید چیکار کنم تا از اون حال و هوا در بیاد چون توی کتاب خونده بودم مردا موقع ناراحتی دوست دارن سکوت کنن ترجیح میدادم ساکت باشم تا حالش بهتر بشه ...🤐

با اون حال دست خودم نبود، وقتی حسام پکر بود منم بق میکردم ...😔
مثل حسام شیشه رو دادم پایین بیرونو نگاه کردم باد یخ به صورتم خورد ...
سرما رو دوست داشتم ...🌬
مثل فضای ماشین بی روح بودند، سرمو به دیواره ی ماشین تکیه دادم نگاهمو دوختم به ماه که قرص کامل بود.🌕
"ماه همیشه تنهاس ولی چرا به این فکر نمیکنه که شاید یه ستاره همجنسش وجود داشته باشه؟ "☹️🤔

توی دلم رو به ماه گفتم : تو مثل حسام منی.

به خونه رسیدیم🚗

حسام بعد از عوض کردن لباساش رفت روی مبل نشست و بی هدف مشغول بالا پایین کردن کانالا شد ...🙄
سینیه چای رو برداشتم و رفتم کنارش نشستم ...لبخند بی جونی زد و گفت : دستت درد نکنه حاج خانوم ...❤️
چای رو برداشتن و نزدیک لبش برد به صفحه ی تلویزیون خیره شدم ...


چشمامو باز کردم، به پهلوی راست چرخیدم ... حسام رفته بود و جاش خالی بود از جام بلند شدم ساعت دقیقا یک ربع به هشت بود، رفتم آشپزخونه با عجله یه لقمه ی سر سری گرفتم و همون طور که گازش میزدم رفتم سمت کمد لباسام و سریع سر تا پا مشکی پوشیدم ... کتابامو انداختم تو کوله پشتیم و رفتم تو حیاط، سریع بندای کتونیمو بستم از حیاط خارج شدمو درو هم قفل کردم ...🚶🏻
سوار ماشین شدم که کولمو گذاشتم رو صندلی بغلیم حرک کردم سمت دانشگاه با اینکه همسر پلیس بودم ولی دیرم شده بود و مجبور شدم یخورده با سرعت بالا رانندگی کنم، بلاخره ورودیه دانشگاه نمایان شد ...😪
ماشینو پارک کردم و پیاده شدم توی حیاط دانشگاه هیچکی نبود وارد ساختمون دانشگاه شدم و به سمت کلاس حرکت کردم ،.تقه ای به در زدمو وارد شدم.
به دنبالش صدای جیر بلند در توی کلاس پیچید استاد که در حال حرف زدن بود با صدای در توجهش به من جلب شد ...
سر تا پامو برانداز کرد، قبل از اینکه چیزی بگه
گفتم : سلام استاد ...شرمنده دیر شد ....استاد به آرومی سلام کردو درحالیکه به صندلیا اشاره میکرد گفت : اشکالی نداره بفرمایید.
بی توجه به سنگینی نگاه پسرا رفتم و نشستم رویه صندلی ...
تقریبا تا ساعت دوازده کلاس داشتم ،کلاسام که تموم شد تصمیم گرفتم برم خونه حسامینا.
شاید مامانش میفهمید چش شده بالاخره مامانش بود حسام سرکار بود و تقریبا ساعت سه بعد از ظهر برمیگشت.
جلوی در وایستاده بودم تا زنگ بزنم که گوشیمو برداشتم و به حسام پیام دادم که بیاد اینجا، زنگ درو زدم مامان حسام درو باز کرد به چهره ی مهربون مامانش نگاه کردم و به جای لبخند گوشه ی لبمو کج کردم🙂
رفتم داخل و باهاش احوالپرسی کردم...خیلی خوشحال بود چون این چند وقت اصلا نیومده بودیم خونشون...☺️
مامان: چی شد بالاخره یادی از ما دو تا پیرزن و پیر مرد کردید؟؟؟🙁
لبخند مصلحتی زدم و گفتم: ما همیشه به یادتونیم فقط این چند روز فرصت نمیشد بیایم شرمندتونم .
راستی حسامم سرکاره ساعت سه میاد ...
همون طور که حرف میزدیم از بین درختا گذشتیم ، از پله ها بالا رفتیم و وارد خونه شدیم ...
_ اتفاقا امروز قرمه سبزی درست کردم ، به دلم افتاده بود مهمون میخواد بیاد غذا رو زیاد پختم، حسام قورمه سبزی خیلی دوست داره...😅
در جوابش به یه لبخند اکتفا کردم
تو دلم خودمو سرزنش کردم که چرا اومدم نکنه یه وقت دله مادرش بشکنه؟؟؟!!!😞
بدون توجه به مامان که رفته بود تو اشپزخونه چادرمو در اوردم و رو مبل نشستم، نیم ساعت بعد داداش و بابا اومدن...
تو دستشون پر بود از کیسه های میوه، ساعت نزدیک سه بعد از ظهر بود سرفه رو پهن کردیم و ظرفا رو چیدم ... همه منتظر حسام بودیم تا ناهار بخوریم...😓
بابا: فاطمه جان یه زنگ به حسام بزن یاداوری کن زود بیاد☺️
دلم نمی خواست زنگ بزنم با اکراه گوشیمو از
تو کیفم درآوردم که همون لحظه زنگ در به صدا در اومد...
مامان سریع از جاش بلند شدتا بره در و باز کنه... خدا خدا میکردم حسام دلشو نشکنه یه دفعه ای تو دلم به خودم نهیب زدم فاطمه تو چی فکر کردی؟حسام؟ اخه حسامی که انقدر به مادر پدرش احترام میذاشت دلشونو بشکنه؟؟؟😢
ادامه دارد......

💠کانال عهدباشهدا💠
╔══ೋღ
🌺ღೋ══╗
🌴 https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw 🌴
╚══ೋღ
🌺ღೋ══╝
#اطلاع_رسانے

#مجلس_ترحیم
#حاج_محمدعلی_آخوندی
#پدر #سردارشهیدمسعود_آخوندی
#زمان؛ سه شنبه 95/10/28
#ساعت؛ 9:30 تا 11:30
#مکان؛ اصفهان،حسینیه بنی فاطمه(س) واقع در خیابان ابن سینا

@shahidegomnamm ↩️
💢پیام من فقط این استـ؛

👈در زمان غیبتـ، اطاعٺـ محض
از ولایتـ فقیہ داشتہ باشید...

#شهیدمحمدابراهیم_همت
#پیام_شهید
#شهداء_رایادڪنیم_باذڪر_یڪ_صلوات

🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm ↩️
💠هنگام #عبادت،از خود بیخود می شد
#نماز رو خاشعانه و خاضعانه میخوند،
#قرآن رو با تفکر قرائت می کرد
اهل #دعا وذکر ونیایش بود.

#شهیدحاج_حسین_خرازی
#خصوصیات_اخلاقی_شهید
#التماس_دعا

@shahidegomnamm
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
بسم رب العشق #قسمت_بیست_پنجم #علمـــــــدار_عشــــــق😍 سین برنامه اعتکاف از ۸ صبح شروع میشود البته شرکت درتمامی برنامه ها اختیاری بود امامن به زهرا گفته بودم بیدارم کنه تا توی همه برنامه ها حاضر بشم سین برنامه ها ۸-۱۰ مناجات أمیرالمومنین ۱۰-۱۱ حلقه…
بسم رب العشق
#قسمت_بیست_ششم
#عمــلدار_عشق


بعدازظهر روز اول جلسه حجاب - عفت برگزار شد
واقعا از خودم و جدم شرمنده بودم
مثلا سادات بودم اما یادگار مادرم حضرت زهرا س سرم نبود
من واقعا شرمنده مادر بودم

زهرا بچگی همش سرپا بود بعداز افطار روز اول
یه جشن ولادت گرفتن
شب موقع خواب به زهرا گفتم
آجی تو بخواب
من بیدارم حواسم هست
*باشه پس برای سحر بیدارم کن


نمازشبم که خوندم با چادر رفتم تو حیاط برای مناجات
ساعت ۳ بود که صدای آقای کرمی منو از فکر خارج کرد
•• زهرا خواهرجان
پاشدم رفتم سمتش
- سلام آقای کریمی زهرا خوابه
اگه امری هست در خدمت
+خانم موسوی لطفا بیدارش کنید
تایم توزیع سحره
- من خودم توزیع میکنم
+ آخه
- برادرمن آخه نداره که
همش ۳۰ نفریم
+ پس بگید یکی از خواهران بیان کمکتون
- چشم

بعداز توزیع سحری
زهرا بیدارکردم
هردفعه حلقه های معرفت و حجاب برگزار میشود
عطشم برای دین بیشتر میشود

روزسوم باانجام اعمال ام داوود اعتکاف تموم شد

بچه ها خسته بودن قرارشد فردا بیایم برای جمع آوری بنرها

بااذان مغرب روز سوم
اعتکاف تموم شد
مابعداز خروج تمام بچه ها از مسجد خارج شدیم

پیش ماشین مرتضی منتظر اومدنشون بودم تا بریم
که استاد مرعشی دیدم
وقتی منو با چادر دید
انگار خیلی خوشحال بود 😍😍
اما من کاملا متعجب 😳😳
استاد اومدن جلوتر
°° سلام خانم موسوی
اعتکافتون قبول 😍😍

- سلام استاد ممنونم 🙄🙄😳😳
°° چادر خیلی بهتون میاد 😍😍
- خیلی ممنونم
استاد بامن کاری ندارید
خانم کرمی دارن صدام میکنن

°° خانم کرمی که در دید من نیستن
ولی بفرمایید

وای داشتم آب میشدم از خجالت

نویسنده بانــــــــــو .....ش

🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸?
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm ◀️

🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔹۲۷ دی ۱۳۳۴؛
#سالروز_شهادت
#شهیدسیدمجتبی_نواب_صفوی
رهبر جمعیت فدائیان اسلام و یارانش
گرامی باد.🌺

💐شادی روحشون صلوات💐

🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm ↩️
Forwarded from عکس نگار
🕊🕊🕊

فرازی از #وصیتنامه

امت اسلامى: آگاه باشيد و بدانيد كه نعمتهاى باري تعالى در سرزمين ايران همچون باران روان است. بدانيد قدر و منزلت اين نعمت را. برايش #دعا كنيد كه ان شاءالله تا انقلاب #مهدى او را #حافظ باشد. واى بر شما از خدا بى‌خبران، به شما #كوردلان اين توصيه را دارم كه اگر چنانچه #عليه اين انقلاب كه #خونبهاى هزاران #شهيد غرق به خون تپيده است، حركتى كنيد، در خط #يزيد و مشركين گام برداشته‌ايد و خود را آزار مى‌دهيد، چون #حق پيروز است و باطل نابود. يزيديان تاريخ نابود و روسياهان هرگز روى عزت را نخواهيد ديد.

#سردارشهیدهاشم_اعتمادى
#شهادت؛ 65/10/25
#وصيتنامه

🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
سلام اللّه علی عبادک المخلصون

🍂این که معلوم است ،

نگاهمان میکنند از آن بالا ،

🍂جا مانده ایم دیگر ...

📎 جمعیت #جامانده ، خیــره شدن هم
دارد...😔

#دلنوشته📝

@shahidegomnamm ↩️
Forwarded from اتچ بات
🕊🕊🕊
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm ◀️

#صوت🎵
#روایتگری🎙
#راوی_حجت_السلام_پیشنمازی👇👇

💥 #شهید_علمدار چرا به #مقام_نور رسیده؟؟؟ مگه نور چیست؟
#خدا نور است و خدا به هرکس #نگاه_ویژه بکند او نورانی می شود....
مگه شهید علمدار چی کار کرده؟؟؟
یه چیزی هست خیلی جالبه...شهید علمدار بعد از #شهادت علمدار #شهدا نشد....شهید علمدار تو میدون جنگ به شهادت نرسید.....چند سالی در #میان شما بود... و همچنان که در میدان جنگ علمدار بود..بعد جنگ هم علمدار بود....خیلیا بودن تو میدان جنگ مثل علمدار بودند،اما بعد جنگ علمدار نماندند. شهید علمدار تو #جنگ_نرم هم علمدار بود....علت چیست؟؟؟بعضی یا می گن شهید علمدار شهید علمدار شد چون که #ادب شهید علمدار غوغا بوده..بله قطعا همین طور بوده....بعضیا گفتن #رزمنده خوب بود....قطعا همین طوریه...بعضیا گفتن شهید علمدار شهید علمدار شد چون اهل #تهجد بوده است....شهید علمدار اهل #حساب و کتاب بوده...ایشان به روایت #حاسبو_قبل_انت_حاسبو عمل کرده هست....شب ها از خودش حساب می کشید....من امروز چی کار کردم؟؟؟؟چه کار خوبی کردم که فردا بیشتر کنم ...چه ترک اولایی کردم فردا این رو هم مرتکب نشم....بعضیا گفتن شهید علمدار یه #مداح خوب بوده...
چی شد شهید علمدار به مقام نور رسیده است؟؟؟؟خدا به هرکس نگاه ویژه بکند او نورانی می شود.....
شهید علمدار چیکار کرده بود؟؟؟👇
Forwarded from عکس نگار
🌸۲۷ دی سالگرد شهادت #شهید_حسن_نوابی🌸

🍂قسمتی از وصیتنامه ی شهید :
((....وتو ای برادر وخواهر من
هشدار که دولت #عشق می آید.
در فلاح باید صبر و استقامت پیشه ساخت وازهیاهو و جنجال های پوچ دنیوی پرهیز نمود...))

🌺شادی روحش صلوات🌺
#پیام_شهید
💞کانال عهدباشهدا💞
🍃 @shahidegomnamm 🍃
💠رهبرمعظم انقلاب :

💢ما بر روی مسئله ی #شهدایمان انصافا کم کاری کردیم ، به نظر می رسد که این کار را هم بایستی سپرد به جناح #فرهنگی مومن انقلابی مردمی خود جوش .

#سخنان_بزرگان

@Shahidegomnamm ↩️