Forwarded from عکس نگار
🕊🕊🕊🕊🕊
🍁به یاد دارم زمانی که برای اولین بار به #دفتر_مهندسی وزارت دفاع وارد شدند #لباسی_ساده به تن داشتند و #چکمه_های لاستیکی به پا و سراغ #مدیر_دفتر_مهندسی را میگرفتند که به ایشان راهنمایی شدند.
🍁 از دوستی که تا حدودی ایشان را می شناخت سؤال کردم ایشان چگونه شخصی است؟
🍁آن طرف به من پاسخ داد که ایشان #آقاسی_زاده هستند از #مهندسینی که در #خارج از کشور مشغول #تحصیل بوده و الان هم مدتی است که در #جبهه های نبرد حق علیه باطل مشغول #خدمت هستند.
#شهید_حسن_آقاسیزادهشعرباف
#خاطره
📚منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و شهدای استانهای خراسان
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🍁به یاد دارم زمانی که برای اولین بار به #دفتر_مهندسی وزارت دفاع وارد شدند #لباسی_ساده به تن داشتند و #چکمه_های لاستیکی به پا و سراغ #مدیر_دفتر_مهندسی را میگرفتند که به ایشان راهنمایی شدند.
🍁 از دوستی که تا حدودی ایشان را می شناخت سؤال کردم ایشان چگونه شخصی است؟
🍁آن طرف به من پاسخ داد که ایشان #آقاسی_زاده هستند از #مهندسینی که در #خارج از کشور مشغول #تحصیل بوده و الان هم مدتی است که در #جبهه های نبرد حق علیه باطل مشغول #خدمت هستند.
#شهید_حسن_آقاسیزادهشعرباف
#خاطره
📚منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و شهدای استانهای خراسان
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
♥️🍃| #سیره_شهید
#بابڪ گفت:
میخوام برم #خارج از #ڪشور
مردم #فڪر ڪردند میخواد
بره #آلمان
همچون #برادرش
اما #بابڪ به جای آلمان
#سوریه را انتخاب ڪرد بود...
#شهید_بابک_نوری💐
♥️🍃| @Shahidegomnamm🕊
#بابڪ گفت:
میخوام برم #خارج از #ڪشور
مردم #فڪر ڪردند میخواد
بره #آلمان
همچون #برادرش
اما #بابڪ به جای آلمان
#سوریه را انتخاب ڪرد بود...
#شهید_بابک_نوری💐
♥️🍃| @Shahidegomnamm🕊
#داستان📚✒️
#فرمانده_من👮
#قسمت_صدو_نود 📖
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
❥• می آیم پشتت بر نمی گردی نگاهم ڪنی، #همیشه بر میگشتی ها
همانطور ڪه #پشتت است میگویی:
ڪاری نداری #فاطمه جان...؟
#تلخ میگویم:
به بی بی بگو ببخشه اینقدر تو رو پیشش #شرمنده ڪردم
❥• #مڪث میڪنی و میگویی:
#مراقب خودت باش عزیز دلم،
صدایت #میلرزد، مڪث میڪنی
و #بغض دار ادامه میدهی:
زود برمیگردم... #یاحیدر...
❥• و من با #قلبی سراسر #دلتنگی
ندا برمی آورم:
خداحافظ #زهیرم
ناگاه به سمتت میدوم و رو به رویت
می ایستم و تو را برای آخرین بار در آغوش میگیرم، دارم #دل ڪندنت
را سخت میڪنم ولی باور ڪن
دست خودم نیست، #چادرم از سرم
می افتد تو موهایم را نوازش میڪنی
و رویشان بوسه میزنی چقدر #صبور شده ای،
❥• #ریه هایم را پر از عطر قشنگت
میڪنم #عطریاس میدهی دوباره
عزمت را جذم میڪنی برای رفتن
میروی #آب را پشتت میریزم...
#هزار_ابر_نباریده_توشه_راهت
#برو_مسافر_خسته_خدا_به_همراهت
❥• سوار #ماشین میشوی ماشین
راه می افتد تا لحظه ای ڪه از
ڪوچه #خارج شود،
#نگاهش میڪنم...
#این_داستان_ادامه_دارد... ✍
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
🍃🌹ڪانـال عهـدبـاشهـدا🍃🌹
❥❥❥ @Shahidegomnamm
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
#فرمانده_من👮
#قسمت_صدو_نود 📖
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
❥• می آیم پشتت بر نمی گردی نگاهم ڪنی، #همیشه بر میگشتی ها
همانطور ڪه #پشتت است میگویی:
ڪاری نداری #فاطمه جان...؟
#تلخ میگویم:
به بی بی بگو ببخشه اینقدر تو رو پیشش #شرمنده ڪردم
❥• #مڪث میڪنی و میگویی:
#مراقب خودت باش عزیز دلم،
صدایت #میلرزد، مڪث میڪنی
و #بغض دار ادامه میدهی:
زود برمیگردم... #یاحیدر...
❥• و من با #قلبی سراسر #دلتنگی
ندا برمی آورم:
خداحافظ #زهیرم
ناگاه به سمتت میدوم و رو به رویت
می ایستم و تو را برای آخرین بار در آغوش میگیرم، دارم #دل ڪندنت
را سخت میڪنم ولی باور ڪن
دست خودم نیست، #چادرم از سرم
می افتد تو موهایم را نوازش میڪنی
و رویشان بوسه میزنی چقدر #صبور شده ای،
❥• #ریه هایم را پر از عطر قشنگت
میڪنم #عطریاس میدهی دوباره
عزمت را جذم میڪنی برای رفتن
میروی #آب را پشتت میریزم...
#هزار_ابر_نباریده_توشه_راهت
#برو_مسافر_خسته_خدا_به_همراهت
❥• سوار #ماشین میشوی ماشین
راه می افتد تا لحظه ای ڪه از
ڪوچه #خارج شود،
#نگاهش میڪنم...
#این_داستان_ادامه_دارد... ✍
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat
🍃🌹ڪانـال عهـدبـاشهـدا🍃🌹
❥❥❥ @Shahidegomnamm
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅