🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
218 subscribers
10.3K photos
590 videos
108 files
3.01K links
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست
#امام_خامنه_ای
🌺شادی روح شهدا وسلامتی امام خامنه ای صلوات
!!این کانال هیچ صفحه ای دربرنامه های مجازی دیگر ندارد و متعلق به هیچ نهاد و موسسه ای نیست
ارتباط باخادم کانال:↙️↙️
@Ali_Faghiri
Download Telegram
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊

🔶وقتي امشب #دورهم جمع ميشيد

🔶فراموش نکنيد يه.جمعي، #يکي توش نيست ...


🔶يه جمعي،به خاطر،جمع شدن توکنار خانوادت خودشوازجمع خانوادش کم کرده

🔶حلب ازاد شد با #خون شيرمرد هايي که يلداشون شاديه ناموساشونه

🔶تو دور همياتون ياد #مادران_شهداکه پسرش کنارش نیست و #همسران_شهدا که مرد خونشون نیست و #بچههاي_شهدا که پدری ندارندو بیاد #رزمندگان مدافع حرم بی بی زینب سلام الله علیها هم باشيد.

#یلداتون_مبارک💚
#دلنوشته

🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❁﷽❁

📽 #ڪلیپ
#زمان2.27

🍎اے ڪـاش
🍏فـال شـب یـلـداے هـمـہ ایـن بـشـود

🍎یـوسـف
🍏گـمـگـشـتـہ بـاز آیـدبہ ڪنـعان
غــم مـخـور...💔

#اللهـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج💖
#یلدا_مبارڪ🍉

🍃🌺 @shahidegomnamm
🍂يلداى آدم ها
هميشه اوّل دى نيست!
🍂هركس شبى بى يار
بنشيند شبش يلداست

#شهیدمدافع_حرم_سیدطباطبایی_مهر
#به_یادهمسران_شهدا

💐شادی روحشون صلوات💐

↪️ @shahidegomnamm ↩️
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان #فرمانده_من #قسمت_هفتاد_ونه برگشتم تا دورو اطرافمو نگاه کنم یه تک درخت سرو🌲 یکم اونطرف تر توجهمو جلب کرد که دورشو گلهای شقایق قاب گرفته بودن🌺 ناخوداگاه به اون سمت کشیده شدم چند تا عکس از زوایای مختلف از اون قسمت انداختم📸 خیلی فضای متفاوتی داشت خواستم…
#داستان
#فرمانده_من
#قسمت_هشتاد

خودمم رفتم خونه...🏚
مثل اینکه مامان بابام برای خرید وسایلای نیمه شعبان خونه نبودن اخه همه ی چراغا خاموش بود خونه خیلی سوت و کور بود و این حالمو بدتر میکرد...😶😣
ناچار تو حیاط نشستمو به روبروم زل زدم به همونجایی که ازم خداحافظی کرد...😑
اشکی از گوشه ی چشمم چکید...😢
یاد حرفاش که میوفتدم قلبم فشرده میشد...
با اینکه دو روز از رفتنش می گذره ولی من عجیب دلتنگشم.... ❤️
نمی دونم چجوری باید این یک ماهو تحمل کنم... 😞
صدای اذان مغرب که از مسجد محلمون بلند شد توجهمو جلب کردو یه یاعلی گفتمو رفتم تا وضو بگیرم...💦
سر سجاده ی سفیدم نشسته بودم...📿💛
دعای هر لحظه ام سلامتیه رزمنده هایی بود که از خانواده هاشون دور بودن...
به قول حـــســ❤️ـــام: واقعا سخته دل کندن از جیگر گوشه ات...
از عشقت ...
از خانواده ات....😔
صبح با صدای مولودی خوانی که از حیاطمون پخش می شد بیدار شدم...😍☺️
نمیدونم چقدر خوابیده بودم یه نگاه به ساعت کردم ساعت نه صبح بود...🕘
پتومو کنار زدم و بعد از شستن دست و روم چادر سر کردم و رفتم تو حیاط...🚶
کله حیاطمون چراغونی بود ریسه های رنگی دو تادور حیاط زده شده بودن و چراغای رنگاو وارنگ به درختا وصل شده بودن...

🎈🎊🎉🎊🎉🎊

بوی اسفند و صدای صلوات همه جارو پر کرده بود.... 😍
واقعا حس و حال عجیبی داشت تولد امام و مهتدات بود...تولد کسی بود که با تمام وجود دوستش داری💚
بساط شیرینی و شربت به راه بود و مردم که چشمشون به خونمون میوفتاد نزدیک میومدن و پذیرایی می شدن...😋
چند تا از دوستای نظامی بابام گوشه ی حیاط وایستاده بودن و مشغول خوش و بش با بابا بودن...
خالمو ومامانم در تکاپو بودن و شربت اماده می کردن به مهمونا خوش امد میگفتن... ☺️
رفتم جلو مامانم که متوجه حضورم شد گفت: عه بیدار شدی دخترم؟؟ برو کمک عمت تو اشپزخونه شیرینی هارو بیارید
چشمی گفتم و وارد اشپز خونه شدم... کلا خانواده ی پر جمعیتی نبودیم و از دار دنیا یه عمه و خاله داشتم با این حساب خیلی برام عزیز بودن....💞
چون اختلاف سنیه عمم باهام زیاد نبود باهاش راحت تر بودم رو میز ناهارخوری نشسته بود و داشت شیرینی هارو میچید تو ظرف... 🍩
رفتم جلو و بهش سلام دادم عمه مریم بر گشت سمتم و باهام احوال پرسیه گرمی کرد... به چهره ی مهربون و بشاش لبخندی زدمو گفتم: عمه بده من شیرینی هارو بچینم😎
_نه عمه جان به تازه عروس که کار نمیگن...👰
_ وا یعنی چی؟ این قانونو دیگه کی تصویب کرده؟؟؟
_برادر حسام😉
با چشمای گرد بهش خیره شدم😮


#ادامه_دارد...

💠کانال عهدباشهدا💠
╔══ೋღ
🌺ღೋ══╗
🌴 https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw 🌴
╚══ೋღ
🌺ღೋ══╝
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
#ازدواج💞

ازش گله کردم که چرا دیر به دیر سر
می زند. گفت «پیش #زن_های_دیگه ام. » گفتم «چی؟»⁉️⁉️
گفت «نمی دونستی #چهار_تا_زن دارم؟» دیدم شوخی می کند. چیزی نگفتم.
گفت «جدی می گم.
من اول با #سپاه ازدواج کردم،
بعد با #جبهه،
بعد با #شهادت،
آخرش هم با #تو. »

#شهیدمهدی_زین_الدین
#خاطره
📚یادگاران، جلد ده، کتاب شهید زین الدین، ص 70

🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
💠اگر #عاشقانہ با ڪار پیش بیایے
بہ طور قطع بریدن و عمل زدگے و
خستگے برایت مفهومے پیدا نمیڪند.

#شهید_همت
#پیام_شهید

🌹کانال عهدباشهدا🌹

↪️ @shahidegomnamm
🍁امشب شب یلداست..

🔶وقتی باآرامش خاطر کنار خانواده
مشغول خوردن هندوانه بودید...
یادتون باشه که این آرامش را
مدیون چه کسانی هستیم.

🌷 #یلدا_با_شهدا

🌹کانال عهدباشهدا🌹

↪️ @shahidegomnamm
🌺یک بار دگر آمد یلدای زمستانی
🌺یلداست ولی چشمم دلواپس و بارانی

🍀هرشب سحری دارد حتی شب طولانی
🍀یلدای تو ما را کشت ای یوسف کنعانی

#اللهم_عجل_لولیک_الفرج

#شبتون_بخیر

🆔 @shahidegomnamm
قرار عاشقی شمردن نعمت
www.saeedpourandi.com
@shahidegomnamm
💟┄┄┄┅┅❅✾❅┅┅┄┄┄💟

قرار عاشقی امشب
مهمان ما باشید

🌷کانال عهدبا شهدا🌷
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ڪوچہ ها چشم انتظار
روے زیباے تواند
گوش خود خوابانده اند روے زمین
منتظر بر یڪ صداے پاے تو

#أللَّھُمَ_عـجِـلْ_لِوَلیِڪْ_ألْفَرَج 🌺🍃
#دلـنـوشتـہ

🌷ڪانال عهـدبـا شهـدا🌷

🆔 @shahidegomnamm
✠از تو برآید از دلم ،
هر نفس و تنفسم ...

من نروم ز ڪوے تو ،
تا ڪه شوم فناے تو ...

#مولانا
#صبحتان_معطر_به_عطر_شهدا

🌷ڪانال عهـدبـا شهـدا🌷

🆔 @shahidegomnamm
امام صادق(ع)🔅

🌀ما(حضرات معصوم)همان ریسمان الهی هستیم🌀

که خداوندمیفرمایند:⬇️
همگی به ریسمان الهی چنگ زنیدوپراکنده
نشوید

📚بحارالانوار
#حـدیـث_روز🌺🍃

🌷ڪانال عهـدبـاشهـدا🌷

🆔 @shahidegomnamm
◉چو جَماݪِ او بتابَـــــد
چه بوَد #جماݪِ خوبـــان؟


◉ڪه رُخ چو آفتابـَش
بکُشد چراغ‌هـــا را ...


#شهید_احمد_مشلب

🌷ڪانال عهـدبـا شهـدا🌷

🆔 @shahidegomnamm
هــوابــاران ؛🌧
💔دلــم نــالان ؛
ڪجایید اےسبڪ بالان...⁉️

هـواےبرف ؛🌨
🗣دهان پرحرف ؛
شــھادت باشماشدصـرف...‼️

🍃🌹ڪجایندمردان بےادعا🌹🍃
#دلـنـوشتـہ

🌷ڪانال عهـدبـا شهـدا🌷

🆔 @shahidegomnamm
ஜ۩﷽۩ஜ▬▬
#تلاوت_روزانه_یک_صفحه_ازکلام_وحی
🔸صفحه 128
🔹جزء 7
🔸سوره انعام
🔹آیه 1 الی 8

🌷کانال عهد با شهدا 🌷
@Shahidegomnamm 👆کلیک
ஜ۩﷽۩ஜ▬▬
#تلاوت_روزانه_یک_صفحه_ازکلام_وحی
🔸صفحه 128
🔹جزء 7
🔸سوره انعام
🔹آیه 1 الی 8

🌷کانال عهد با شهدا 🌷
@Shahidegomnamm 👆کلیک
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
حاشیه دیدار خانواده‌های شهدای مدافع حرم با رهبر انقلاب اسلامی

#بخش_آخر

نوبت به #آخرین خانواده‌ی شهید می‌رسد:
«خانواده‌ی گرامی #شهید_علیرضا_قنواتی؛ #مادر از دنیا رفتن؛ #پدر به‌علت کسالت نیومدن؛ #همسر_شهید، خانم مریم آزادی؛ حال شما چطوره خانم؟ شهید چند سال داشتند؟»
- 53 سال حاج آقا

🔷آقا اسم #فرزندان_شهید را می‌آورند؛ پسر جوانی جلو می‌آید و می‌گوید حاج آقا ببخشید من تازه از #کربلا آمده‌ام، سرما خوردم و برای همین با شما روبوسی نمی‌کنم. آقا می‌پرسد:
- «شما چه‌کار میکنید؟»
- والّا چندبار می‌خواستیم #بریم_اون‌ور دیگه.
- «کجا میخواستی بری؟»
- بالاخره ما رو اصلاً درست کردن برای اینکه بریم این #تکفیری‌ها رو بزنیم؛ ولی حاج آقا ما رو #برگردوندن.
- «کی شما رو برگردونده؟»
- ایشون ما رو برگردوندن.
-ایشون از بستگان هستن؟
- نه، ایشون #مسئول_اعزام هستن.
مسئول اعزام که در انتهای #مجلس نشسته می‌گوید که #ایشان_فرزند_شهید هستند و #حاج_قاسم_سلیمانی دستور داده‌اند که فرزندان شهدا اعزام نشوند.

🔷آقا این را که می‌شنود، می‌گوید: «خیلی خب؛ نروید... نروید... شما اینجا باشید برای نظام کار کنین.

🔷 #دختر_شهید قنواتی نیز جلو می‌آید و چند #نامه و #عکس به آقا هدیه می‌کند؛ نمی‌تواند گریه‌ی خودش را کنترل کند؛ به‌سختی خود را جمع می‌کند و به آقا می‌گوید که برایش #دعا کند. از آقا #یادگاری نیز می‌خواهد:
 -اگر میشه این انگشتر دستتون رو هم به من بدید.
-انگشترهام رو که دادم دیگه؛ توی #دستم دیگه #انگشتری ندارم!
 -خب انگشترهای اون یکی دستتون هم هست!
-نه، اینا دیگه برای هدیه نیست!
و به انگشترهای دیگر راضی می‌شود و می‌نشیند.

🔷حالا دیگر #دقایق_پایانی_دیدار است. هر کسی از گوشه‌ای #تقاضای_یادگاری و #چفیه و #انگشتر می‌کند. گویا دیگر انگشترها و چفیه‌ها تمام شده و مابقی افراد باید بعد از خروج آقا منتظر گرفتن هدایا باشند. #آقا دارد #روی_قاب_عکس_شهدایی که از طرف خانواده‌های شهدا داده شده، چیزی #می‌نویسند به رسم یادگاری. پیرامون آقا کم‌کم #شلوغ می‌شود. آقا بالاخره بعد از یک ساعت و چهل و پنج دقیقه از روی صندلی خود بلند شده و از اتاق خارج می‌شوند. جمعیت #صلواتی می‌فرستند. همه شاداب و خندانند. گویا دیگر #دلتنگی‌هایشان پایان یافته باشد. به مجاهدت‌ها می‌اندیشند؛ به بزرگ کردن این بچه‌های کوچک که جلوی رهبرشان ساعاتی بازی کردند، دراز کشیدند، دویدند و بزرگ شدند.

🔷آن دورترها هم -نه خیلی دورتر- انتهای #روضه، جور دیگری می‌شود. برای رأس و نیزه که نمی‌شود کاری کرد جز اشک؛ اما دست آتش از #دامن_حرم دور است و دیگر سنگ به پیشانی گنبد نمی‌نشیند. از #جان‌ها_سپری ساخته شده و سلام نظامی معین‌رضا‌ها را پدران و پدربزرگ‌ها رو به گنبد و بارگاه می‌دهند؛ آن‌قدر محکم و مخلص که #کبوترها دوباره برگردند به #صحن و سرای #دختر_علی.

🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
#وصیت_شهیدبہ_کودکش

💠محمد
زندگے ڪن براے مهدی
درس بخوان براے مهدی
محمد، ورزش ڪن براے مهدے
من تورا از خدا براے خودم نخواستم
تورا از خداخواستم براے مهدی

#شهیدحمید_اسدالهی
#وصيتنامه

@shahidegomnamm
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
💥 #شهیدی_که_درقبر_خندید

وقتے #صلوات مردمی که برای #تشییع پیکر #محمــدرضا_حقیقی آمده بودند تمام شد ، #پیکر شهید به آرامے از داخل #تابوت درون 🔲قبر قرار داده شد. لحظاتے بعد محمــدرضا آرام تر ازهمیشه درون قبر خوابیده بود😑. تا این لحظه همه چیز روال عادی خود را طی می کرد. اما هنوز فرازهای اول #تلقین تمام نشده بود که #عموی_شهید فریاد زد:🗣

«الله اکبر! #شهید_می_خندد😊

او که خم شده بود تا برای آخرین بار چهره ی پاک،آرام ونورانے محمـــدرضا را ببیند، متوجه شده بودکه #لبهای_محمــدرضا در حال #تکان خوردن است و #دو_لب او که به هم قفل و کاملاً بسته شده بود ، درحال #باز_شدن و جدا شدن است و #دندان های محمــدرضا یکے پس از دیگری در حال #نمایان و ظاهرشدن است.
عموی او می گفت: ابتدا خیال کردم لغزش حلقه های اشک در چشمان من است که باعث می شود لب های شهید را در حال #حرکت ببینم، با آستین، اشک هایم 😢را پاک کردم و متوجه شدم که اشتباه نکردم.لب های او در حال باز شدن بود و گونه های او گل مے انداخت.😊

#شهیدمحمدرضا_حقیقی
#خاطره

🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw