🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
218 subscribers
10.3K photos
590 videos
108 files
3.01K links
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست
#امام_خامنه_ای
🌺شادی روح شهدا وسلامتی امام خامنه ای صلوات
!!این کانال هیچ صفحه ای دربرنامه های مجازی دیگر ندارد و متعلق به هیچ نهاد و موسسه ای نیست
ارتباط باخادم کانال:↙️↙️
@Ali_Faghiri
Download Telegram
می آیی ...
نمی آیی ...
می آیی ...
نمی آیی ...
می آیی ...
نمی آیی ...

چه بلاتڪلیف است تسبیح مادر شھید جاویدالاثر ...
🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm ◀️
🍀معرفی بخش چهارم از شهید این هفته
لطفا با ما همراه باشید.

باتشکر🙏

🌹کانال عهدباشهدا🌹

https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌷🍃🍀🌷🍃🍀🌷🍃
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_محمد_زهره_وند
#قسمت_سی
#خاطرات

🍀 #عاشق_طبیعت

فرصتی که برایش پیش می آمد به روستای پدری می رفت، وقتی از ماشین پیاده می شد با چند نفس عمیق خودش را از زندگی شهری آزاد می کرد و با آهنگ طبیعت همنوا می شد. و وقتی بر می گشت شادابی و سر حالی را با خود به ارمغان می آورد.
برادرش می گوید ؛ در همین رفت و آمد های او به روستا بود که به #علاقه_محمد به طبیعت زیبای روستا پی بردم . در یکی از این روزها با همدیگر #30_درخت_کاشتیم .
#انتخاب_تعداد_درخت_اتفاقی_بود و دلیل خاصی نداشت اما شاید آن روز #الهام شده بود که محمد در #آستانه 30 سالگی به #شهادت خواهد رسید .

🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
‍ ‍ ‍ ‍ 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_محمد_زهره_وند
#قسمت_سی_ویکم
#خاطرات

💥 #حجاب

همسرش می گوید ؛ محمد خیلی #غیرت داشت.همیشه به من #احترام می گذاشت و مرا #تشویق می کرد تا با #حجاب_کامل
اسلامی بیرون بروم.
او می گفت درست است که با #مانتو و #روسری هم #حجاب وجود دارد ولی #چادر_حجاب_کاملتری_است. او حتی در #آخرین_خداحافظی هم ما را به #حجاب اسلامی سفارش می کرد و گفت ؛ خودت و #دخترم همیشه حجاب اسلامی (چادر) داشته باشید.
همین که #رفت تا حریم اهل بیت علیهم السلام شکسته نشود و بدون #مدافع نماند ، نشانه #غیرت و جوانمردیش بود.

🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_محمد_زهره_وند
#قسمت_سی_ودوم
#خاطرات

خواهر محمد می گوید؛ یک روز خسته از کار روزانه و #بی_حوصله بودم، بچه ها هم حسابی شلوغ کاری می کردند. #کلافه شده و صبرم تمام شده بود که #ناگهان شروع کردم به داد و بی داد و #تندی_کردن با آنها.

🍁#محمد که لحظاتی #آرام نگاهم می کرد و با این کار سعی می کرد آرامم کند. به خود آمده ساکت شدم.سکوتمان طولانی شد او هیچ حرف نمی زد و این سکوت آزارم می داد. با همان سکوت #خجالت_زده_شدم، انگار همه چیز را احساس می کرد و بالاخره لبخند زد و آرام تر از هر زمانی گفت؛ 👇👇

🍁با #زبان_خوش و #مهربانتر عمل کردن زودتر ساکت می شوند.

🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_محمد_زهره_وند
#قسمت_سی_وسوم
#خاطرات

دوستش نقل می کند؛ بعضی از روزها که با سرویس به #پادگان می رفتیم در کنار صندلی محمد می نشستم ، می دیدم که او خم شده #کتابی در دست گرفته و #زمزمه می کند.زمزمه های محمد که به گوشم می رسید ، می فهمیدم که #زیارت_عاشورا می خواند و من هم در کنارش آرام با او زمزمه می کردم. محمد می گفت ؛ امروز توفیق نداشتم بعد از نماز صبح زیارت عاشورا بخونم.

در #ماموریت هایی که با هم بودیم هیچ وقت بعد از #نماز_صبح_زیارت_عاشورایش ترک نمی شد .خودش #روضه می خواند و دل شکسته برای مظلومیت اهل بیت پیامبر آرام #اشک می ریخت.😢

در ماموریت #سوریه، اولین شبی که به الحویز رسیدیم تقریبا نیمه شب بود. همه خسته در گوشه ای به خواب رفتند . پاسی از #شب نگذشته بود که #صدای_زیارت_عاشورای محمد بلند شد. زمزمه می کرد و اشک می ریخت .همین زیارت ها و روضه خوانی یک نفره محمد بود که او را از ما جدا کرد.😔

🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_محمد_زهره_وند
#قسمت_سی_وچهارم
#خاطرات

🍁خاطره ای از زبان همرزم شهید؛

تازه به #روستای_القراصی_سوریه رسیده بودیم #خسته از راهی که آمده بودیم ، هر کدام از بچه ها در گوشه ای استراحت می کردند . #بارانی که چند ساعت قبل شروع شده بود حالا آرام تر می بارید.

🔶محمد گفت : بیا با هم به #پشت_بام برویم تا اطراف را بررسی کنیم .
هوا ابرآلود و کسل کننده بود و حس و حالی برای بالا رفتن از پله ها را نداشتم او که اکراه مرا دید ، اصرار نکرد و در حالی که بند پوتین هایش را سفت می کرد ، دستی تکان داد و بیرون رفت.

🔶دقایقی گذشت ، اما محمد برنگشت.کنجکاو شدم که کجا مانده است. لباس پوشیدم و به پشت بام رفتم. محمد را دیدم که سخت مشغول فعالیت است.با #تکه_چوبی آب های جمع شده روی پشت بام را پایین می ریخت. نزدیک تر که رفتم آرام با خودش حرف می زد و می گفت : "ناودان ها گرفته است، ممکن است #خانه های مردم #خراب شود، کنارش که رسیدم متوجه حضور من شد؛ لبخندی زد و گفت : آقا وحید؛ ببین چقدر آب جمع شده؛ اگه بارون ادامه پیدا کنه شاید خونه های مردم خراب بشه ! کمک کن ناودان ها را باز کنیم ، شاید #اهالی_روستا دوباره به #خونه_هاشون بر گردند.

🔶چند ساعتی مشغول باز کردن ناودان ها بودیم . با خودم فکر می کردم چقدر این محمد برای مردم #دلسوزی می کند، مردمی که هیچ وقت آنها را ندیده است.
آنجا بود که فهمیدم #تفاوت آدم هایی که برای دفاع می جنگند با کسانی که برای حس برتری جویی بر سر مردم بی دفاع یمن و سوریه بمب می ریزند در چیست!!!

🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_محمد_زهره_وند
#قسمت_سی_وپنجم
#خاطرات

برادرش می گوید " #آخرین_نماز پر احساسی که در کنارش بودم و شاید بیش از #یک_ساعت طول کشید ، در بازگشت از سفر #مشهد مقدس در بارگاه #حضرت_معصومه(ع) بود . چنان #مشتاقانه عبادت می کرد که من حیران نگاهش می کردم.انگار با تمام وجود #غرق_در_نماز بود و شاید هیچ کس و هیچ چیز را نمی دید"
وقتی هم #دستش به #ضریح حضرت معصومه (ع) رسید از آن دل نمی کند.گویا به او #الهام شده بود که #آخرین_زیارت_دنیایی_اوست . دستش را گرفتم و گفتم بیا بریم، بچه ها خسته شده اند ، باید حرکت کنیم . با #چشمان_خیس نگاهم کرد و گفت :چه زیارت خاطره انگیزی شد، از دست بوس آقا تا دست بوس خانم.

🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
‍ ‍ 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_محمد_زهره_وند
#قسمت_سی_وششم

💗روزی با نجوای مادرانه:

🌸دختر گلم !
این قدر #غریبانه به عکس بابا نگاه نکن؛
این قدر #منتظر و چشم به راه بابا نباش؛تا کی ؟
بسه دیگه؛
از پا می افتی؛
تا کی می خوای پشت در منتظر بمونی؟
🌸دختر گلم ! عزیزم! نازنینم!
خدای مهربون، بابا را برده پیش خودش؛
این را درک کن؛
این قدر با من لجبازی نکن؛
این قدر دل مادر را غصه دار نکن؛
وقتی این جوری به #عکس_بابات نگاه میکنی، جگرم گر می گیره ؛
تو چه می دانی من از همه غمگین ترم؛
باید باور کنی بابات دیگه بر نمی گرده؛
باید باور کنی بابات رفته #پیش_خدا؛
شاید از چشمام می خونی که منم هنوز باور نکرده ام که او از پیش ما رفته و دیگه برنمی گرده؛

🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_محمد_زهره_وند
#قسمت_سی_وهفتم
#وصيتنامه📃

بسم الله الرحمن الرحیم

💞همسرم

💠نمی‌دانم چه بگویم و چه بنویسم، فقط می توانم بگویم #حلالم_کن و مرا ببخش و از همه دوستان و آشنایان حلالیت مرا بخواه.

💠چند خواسته از تو دارم، اول: مثل همیشه #حجابت را خوب #حفظ_کن و این حجاب و معرفت را به #دخترم ریحانه جان یاد بده و از تو می‌خواهم در همیشه در سختی ومشکلات به #خدا_توکل_کنی و با ذکر نام خدا آرامش بگیری و بدانی #وجود و #حضور ما همه #وسیله است و بود و نبود ما خیلی مهم نیست، اگر توکل کردی و خدا را در همه حال احساس کردی می‌بینی که پشتیبان و یار محکمی داری و هیچ وقت تنهایی و ترس بر تو غلبه نخواهد کرد.

💚ریحانه جان

💠دختر شیرین #عسل_بابا با تمام وجود دوستت دارم و #همیشه_به_یادت_هستم و از تو نور چشمم می خواهم همیشه حرفهای مادرت را خوب گوش کنی و مثل مادرت با #حجاب و با #معرفت و فهم و #کمالات باشی ودر تمام مراحل زندگی گوش به فرمان مادرت باشی و مبادا مادرت از تو ناراضی باشد.

❤️پدر و مادر عزیزم

از اینکه این همه برای بنده #زحمت کشیدید و خون دل ما را خوردید #تشکر و قدردانی می کنم و از اینکه مرا در #راه_مستقیم_هدایت_کردید_ممنونم.

💠از شما همسر و دختر عزیزم ریحانه و پدر و مادر مهربانم می خواهم همیشه #پشتیبان #اسلام و #ولایت_فقیه باشید و هیچ وقت نگذارید کسی به #رهبر عزیزتر از جانم حرفی بزند و همیشه #مدافع_انقلاب و #خون_شهدا باشید.

💠از شما می خواهم اگر روزی بنده حقیر سراپا تقصیر #لیاقت_شهادت را در راه اسلام، قرآن و ولایت را پیدا کردم، #گریه_نکنید و بدانید عمر دست خداست و چه #لیاقتی بهتر از اینکه عمر بنده با #شهادت که #بالاترین_مرگ و رسیدن به خداست به پایان برسد.

🍃دعاکردم که از جسمم نماند
🍃تا کسی نماز میتی بر تن نخواند

والسّلام
محمد زهره وند ۲۸ شهریور ۹۴

🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
کتاب ستارگان سرزمین آفتاب (1)، که حاوی زندگینامه #شهیدمدافع_حرم_محمد_زهره_وند است و توسط عبدالرضا ملکی به رشته تحریر در آمده است .

🌹کانال عهدباشهدا🌹

↪️ @shahidegomnamm
#شهیدمدافع_حرم_محمد_زهره_وند

🌺روحش شاد و یادش گرامی باد🌺

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

🍃 پایان معرفی شهید این هفته 🍃

🌹کانال عهدباشهدا🌹

↪️ @shahidegomnamm
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📌سربازان امام خامنه ای هر لحظه آل سعود را لعنت می کنند و‌ با هر قدم در اصل آل سعود را زیر چکمه های خود لگدمال میکنند👊

وعده ما ان شاء الله بقیع حرم امام حسن ،صحن حضرت زهرا (س)✌️

↪️ @shahidegomnamm
😍یک روزعالی درمزارشهدا😍

😍😍یک روز عالی درکنارپرچم گنبدحضرت عباس(ع) بر روی قبرمطهر #شهید_حمید_طباطبایی_مهر درکنار همسر بزرگوارشون😍😍
💐شادی روحشون صلوات💐
🌹کانال عهدباشهدا🌹
❤️ @shahidegomnamm ❤️
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان #فرمانده_من #قسمت_هفتاد_وپنج تازود برگردم.بالاخره عزممو جزم کردم و اومدم بیرون تو صحن انقلاب بودم پشت به ایوان طلا و رو به سقاخونه.با صدای زنگ گوشیم نگاهمو از وارسی کردن صحن گرفتم و گوشیمو📱 از تو کیفم دراوردم یه نگاه به شماره انداختم مامانم بود.احتمالا…
#داستان
#فرمانده_من
#قسمت_هفتاد_وشش


بودم...که اعلام کردن هواپیما آماده پروازه
چون از دو نصف شب که می رسیدیم حسام یک راست باید می رفت ماموریت به اصرار من کل راهو تو هواپیما خوابید
منم سعی میکردم با ذکر گفتن تسکین دهنده ی قلب بی قرارم باشم
تقریبا بعد از دوساعت فرودگاه مهر آباد بودیم.🛬
چون اذان صبحو داده بودن نمازو تو فرودگاه خوندیم و بعد رفتیم تو پارکینگ و سوار ماشین شدیم.

دلهره ی عجیبی تمام وجودمو فرا گرفته بود😣 و انگار دلم گواه خبر بدی رو میداد...
این جور مواقع عجیب آشفته میشدم و تند تند آیة الکرسی می خوندم
ماشین راه افتاد ، سخت بود جدا شدن از مردی که وجودت به وجودش محتاجه
زیر چشمی می پاییدمش و دلم غنج می رفت برای اخم قشنگی که ناخوداگاه رو پیشونیش نقش بسته بود و البته جذاب ترش میکرد😋
با خنده چرخید سمتمو گفت: چرا اینجوری نگام می کنی؟☺️
نخندیدم .حوصله نداشتم ،با سماجت پرسیدم: کی برمی گردی؟🙁
دستش رو دنده بود وبه روبه رو نگاه میکرد که گفت: احتمالا یک ماهه☺️
تو چرا انقدر نگرانی دختر؟🤔
_حسام اگه خدایی نکرده زبونم لال یه چیزیت شد من چیکار کنم؟؟؟😢
و بعد از فکری که تو ذهنم اومد تنم لرزید و چشمامو عصبی بستم😞 دوباره پرسشگر نگاهش کردم...
حسام باز هم خندید و گفت: بادمجون بم افت نداره😂
با اخم نگاهش کردمو گفتم: اصلنم خنده نداره چرا میخندی؟؟؟؟😡
خندش شدید تر شد و گفت : اخه من هنوز مأموریت نرفتم تو فکر مراسم هفت منی😅
_ وای خدانکنه😢
_بفرمایید رسیدیم...😇
ای وای اصلا نفهمیدم کی رسیدیم اروم پیاده شدم و حسام هم همین طور کلیدو انداختم و درحیاطو باز کردم
وارد حیاط شدم حسام چمدونارو گذاشت تو و گفت: فاطمه جان سوغاتی ها هم دست تو باشه☺️
_باشه
التماس گونه نگاهش کردم...
امید داشتم برگره و بگه که هیچ جا نمیره سرمو بالا اوردم و به چشمایی که دنیای من بود خیره شدم😍
اروم گفت: اخ...داشت یادم میرفت خداحافظی کنم ، می بینی عشقت با ادم چه ها که نمی کنه؟؟؟🙈
اغوششو باز کرد و من بدون هیچ پروایی تو اغوشش جا گرفتم اینجا بهشت بود ،میون بازو های کسی که دوستش داری قلبم اروم گرفته بود
اشکام لباسشو کامل خیس کرده بودن اروم ازم جدا شد و گفت: خب دیگه...حلال کن همسر جان...
سپردمت به خدا😊
باحرفش اشکام شدت گرفتن اروم گفتم : زود برگرد😢 یاعلی
اروم چشماشو بازو بسته کرد دستشو گذاشت رو چشمش و گفت : چشم😍
برگشت و ازم دور شد رفت ورفت و درو بست.
صدای بسته شدن در همانا و شکسته شدن قلب من همانا💔
با حالت دو رفتم سمت در و بازش کردم و تنها تصویر دور شدن ماشینش تو ذهنم حک شد😔

#ادامه_دارد...

💠کانال عهدباشهدا💠
╔══ೋღ
🌺ღೋ══╗
🌴 https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw 🌴
╚══ೋღ
🌺ღೋ══╝
Forwarded from عکس نگار
👇👇👇👇اين دختر خانم كه بغل حضرت آقاست
#زينب_بلباسی دختر #شهيد_محمد_بلباسی شهيد مدافع حرم مازندرانيه كه بعد شهادت پدرش به دنيا اومده

😍😍حضرت آقا تو گوش اين بچه اذان گفتن😍😍

🙄🙄به راستي چه لذتي باعث ميشه پدري كه در انتظار لحظه شيرين تولد دلبندشه بيخيال همه لذائذ دنيوي ميشه و به سادگي از جونش ميگذره😔😔

🙏🙏خدايا حلاوت اون لذت رو به ما هم بچشان🙏🙏
❤️اَللّٰهُمّٓ الرْزُقْني شٓهادٓةٓ في سٓبيلِك❤️

🌹کانال عهدباشهدا🌹
💞 @shahidegomnamm 💞
#امام_خامنه_ای :

مهمترین امتیاز شهدای ما نسبت به كسانی كه در سایر كشورها در راه آرمانهای خود فداكاری می كنند انتخاب آگاهانه و به دور از احساس است
#سخنان_بزرگان
🌹کانال عهدباشهدا🌹
❤️ @shahidegomnam
🌹باز آئینه،آب،سینی و چای و نبات
🌹باز پنجشنبه و یاد شهدا با صلوات
🌹به یاد شهدا

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
#دلنوشته

🌹کانال عهدباشهدا🌹
@shahidegomnamm ◀️