🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
218 subscribers
10.3K photos
590 videos
108 files
3.01K links
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست
#امام_خامنه_ای
🌺شادی روح شهدا وسلامتی امام خامنه ای صلوات
!!این کانال هیچ صفحه ای دربرنامه های مجازی دیگر ندارد و متعلق به هیچ نهاد و موسسه ای نیست
ارتباط باخادم کانال:↙️↙️
@Ali_Faghiri
Download Telegram
🌺🌺🌺کانال عهدباشهدا
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺


#داستــان_دنبــــاله_دار ...📚

#قسمت_سی_ویکم 📝

مهمانی بزرگ ...🌷

📡🇮🇷
@shahidegomnamm

بعد از مدت ها پدر و مادرم قرار بود بیان خونه مون ... علی هم تازه راه افتاده بود و دیگه می تونست بدون کمک دیگران راه بره ...
اما نمی تونست بیکار توی خونه بشینه ... منم برای اینکه مجبورش کنم استراحت کنه ... نه می گذاشتم دست به چیزی بزنه و نه جایی بره ...

📡🇮🇷
@shahidegomnamm

بالاخره با هزار بهانه زد بیرون و رفت سپاه دیدن دوستاش ... قول داد تا پدر و مادرم نیومدن برگرده ... همه چیز تا این بخشش خوب بود ... اما هم پدر و مادرم زودتر اومدن ...
هم ناغافلی سر و کله چند تا از رفقای جبهه اش پیدا شد ...
پدرم که دل چندان خوشی از علی و اون بچه ها نداشت ... زینب و مریم هم که دو تا دختر بچه شیطون و بازیگوش ... دیگه نمی دونستم باید حواسم به کی و کجا باشه ... مراقب پدرم و دوست های علی باشم ... یا مراقب بچه ها که مشکلی پیش نیاد ...
📡🇮🇷
@shahidegomnamm

یه لحظه، دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم ... و زینب و مریم رو دعوا کردم .... و یکی محکم زدم پشت دست مریم...
نازدونه های علی، بار اولشون بود دعوا می شدن ... قهر کردن و رفتن توی اتاق ... و دیگه نیومدن بیرون ...
توی همین حال و هوا ... و عذاب وجدان بودم ... هنوز نیم ساعت نگذشته بود که علی اومد ... قولش قول بود ... راس ساعت زنگ خونه رو زد ... بچه ها با هم دویدن دم در ... و هنوز سلام نکرده ...
- بابا ... بابا ... مامان، مریم رو زد ...

🌺🌺🌺کانال عهدباشهدا
🌺🌺🌺https://telegram.me/shahidegomnamm
Forwarded from عکس نگار
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🕊🌹
🌹#سردارشهید_مهدی_زین_الدین
💠#قسمت_سی_ویکم
📔#خاطرات

💥#آن_گریه_شگفت

پیش از عملیات خیبر، با شهید زین الدین و چند تا از دوستان دیگر رفتیم برای بازدید از منطقه ای در فکه. موقع برگشتن به اهواز، از شوش که رد می شدیم، آقا مهدی گفت: «خوب، حالا به کدام میهمانخانه برویم؟!»

🔷گفتیم: «مهمانخانه ای هست بغل سپاه شوش که بچه ها خیلی تعریفش را می کنند.»

🔷رفتیم. وضو که گرفتیم، آقا مهدی گفت: «هر کس هر غذایی دوست داشت سفارش بدهد.»

🔷بچه ها هم هر چی دوست داشتند سفارش دادند. بعد رفتیم بالا، نماز جماعتی خواندیم و آمدیم نشستیم روی میز.آقا #مهدی همین طوری روی #سجاده نشسته بود، مشغول تعقیبات. بعضی از مردم و راننده ها هم در حال غذا خوردن و گپ زدن بودند. موی بدنمان سیخ شد. این مردم هم با ناباوری چشمهاشان😳 متوجه بالکن بود که چه اتفاقی افتاده است!⁉️

🔷شاید کسانی که درک نمی کردند😒، توی دلشان می گفتند مردم چه بچه بازیهایی در می آورند!

💥خدا شاهد است که من از ذهنم نمی رود آن #اشکها و #گریه_ها و « #الهی_العفو » گفتن های عاشقانه آقا مهدی که دل آدم را می لرزاند.😔

🔷شهید زین الدین توی حال خودش داشت می آمد پایین. #شبنم_اشکها بر #نورانیت_چهره_اش افزوده بود با تبسمی شیرین آمد نشست کنارمان.

🔷در دلم گفتم: « #خدایا! این چه #ارتباطی است که وقتی برقرار شد، دیگر #خانه و #مسجد و #مهمانخانه #نمی_شناسد

🔷غذا که رسید، منتظر بودم ببینم آقا مهدی چی سفارش داده است. خوب نگاه می کردم. یک بشقاب #سوپ_ساده جلویش گذاشتند. خیال کردم سوپ چاشنی پیش از غذای اصلی است! دیدم نه؛ نانها را خرد کرد، ریخت تویش، شروع کرد به خوردن....

🔷از غذا خوری که زدیم بیرون، آقا مهدی گفت: «بچه ها طوری رانندگی کنید که بتوانم از آنجا تا اهواز را بخوابم.»

🔷بهترین فرصت #استراحتش_توی_ماشین و در ماموریتهای طولانی بود!

🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
‍ ‍ ‍ ‍ 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_محمد_زهره_وند
#قسمت_سی_ویکم
#خاطرات

💥 #حجاب

همسرش می گوید ؛ محمد خیلی #غیرت داشت.همیشه به من #احترام می گذاشت و مرا #تشویق می کرد تا با #حجاب_کامل
اسلامی بیرون بروم.
او می گفت درست است که با #مانتو و #روسری هم #حجاب وجود دارد ولی #چادر_حجاب_کاملتری_است. او حتی در #آخرین_خداحافظی هم ما را به #حجاب اسلامی سفارش می کرد و گفت ؛ خودت و #دخترم همیشه حجاب اسلامی (چادر) داشته باشید.
همین که #رفت تا حریم اهل بیت علیهم السلام شکسته نشود و بدون #مدافع نماند ، نشانه #غیرت و جوانمردیش بود.

🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_سردار_سیدحمیدتقوی_فر
#قسمت_سی_ویکم
#خاطرات

🔸راوی همسر شهید:
آن زمان در اهواز بودیم ، چند روز بعد از #ترور نا فرجام حاج حمید در پذیرایی نشسته بود و تلوزیون نگاه می کرد که از شدت خستگی خوابش برد .#ساعت حدود ۱۲ شب #نارنجکی داخل پذیرایی انداختند همراه با دختر هایم در اتاق خواب بودیم با شنیدن #صدای_مهیب از اتاق خارج شدیم و او هم به سمت هال دوید .
در آن #حادثه پتو سوخت ولی حاج حمید #صدمه ای ندید .تکه های #نارنجک به سقف و دیوار اتاق ها پخش شده بود . همسایه سپاهی مان حادثه را به حفاظت #سپاه اطلاع داد. حفاظت احتمال می داد که بخاطر #ترورصدام که #نقشه_حاج_حمید بود این ترور از طرف #منافقین یا نفوذی ها انجام شده است .
حاج حمید نقشه ترور صدام را کشیده بود در آن ترور فرزند صدام ۱۳ تیر خورد و خود صدام زنده ماند .
فردای ان روز هوا بسیار سرد بود . از طرف #حفاظت سپاه هم یک سرباز را برای #نگهبانی به درب منزلمان فرستادند .حاج حمید گفت" #نیازی_به_نگهبانی_نیست،برو" آن سرباز رفت و مجدد سرباز دیگری آمد . حاج حمید با دیدن سرباز عصبانی شد و گفت"در این هوای سرد نیاز به نگهبانی نیست اتفاقی نمی افتد . بروید" با سپاه تماس گرفت که سربازی نفرستد .
پس از #ترور نافرجام حاج حمید برخی اقوام تماس گرفتند و خبر دادند که #صدام برای #سر حاج حمید #جایزه گذاشته است .اقوام از من می خواستند که مانع فعالیت هایش شوم اما هر بار که بر سر این موضوع بحث می کردیم حاج حمید به من اطمینان می داد که نگران نباشم و چیز مهمی نیست .

🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🕊🕊🕊

#شهیدمدافع_حرم_محمودرضا_بیضایی
#قسمت_سی_ویکم
#خاطرات

💠خاطره ای از زبان مادر شهید؛

📌 #زلزله_رودبار

در ایام زلزله رودبار که محمودرضا #کودکى٩ ساله بود پس از وقوع زلزله که #اعلام شد و سازمان هاى #امدادى شروع به جمع آورى #کمک هاى مردمى کردند به خانه آمد و گفت مادر #میخواهم به زلزله زدگان کمک کنم. گفتم #پسرم آفرین کار خوبى میکنى بگذار شب پدرت بیاید خانه از او #پول میگیریم میبرى در محل جمع آورى تحویل میدى.
🔷محمودرضا گفت نه مادر #الان وضعیت آنها خیلى #اضطرارى است و باید هر چه #سریعتر به آنها کمک برسد تا شب #دیر میشود من میخواهم از #وسایل خانه چیزى بدهم.
وقتى شب پدرش به خانه آمد جریان را گفتم که هزینه اى را کمک کند اما محمودرضا پول را نگرفت و گفت من #ظهر کمک کردم خودم.
بعد از چند سال متوجه شدیم #پتوى نو اما قدیمى که در خانه داشتیم را برداشته و #برده به محل جمع آورى #تحویل داده است.

🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw