🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
218 subscribers
10.3K photos
590 videos
108 files
3.01K links
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست
#امام_خامنه_ای
🌺شادی روح شهدا وسلامتی امام خامنه ای صلوات
!!این کانال هیچ صفحه ای دربرنامه های مجازی دیگر ندارد و متعلق به هیچ نهاد و موسسه ای نیست
ارتباط باخادم کانال:↙️↙️
@Ali_Faghiri
Download Telegram
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان #فرمانده_من #قسمت_هفتاد_وهشت سرمو به علامت مثبت تکون دادم پشت بندش بابا گفت :چرا صبحونتو نخوردی باباجان ؟ 🙁 _ میل ندارم ،وارد اتاقم شدم .🚶🏻 گوشیمو برداشتم و رو صندلیم نشستم .رفتم تو گالریمو به عکسمون نگاه کردم رو لبخند دلبرانه حسام زوم کردمو با حسرت…
#داستان
#فرمانده_من
#قسمت_هفتاد_ونه

برگشتم تا دورو اطرافمو نگاه کنم یه تک درخت سرو🌲
یکم اونطرف تر توجهمو جلب کرد که دورشو گلهای شقایق قاب گرفته بودن🌺
ناخوداگاه به اون سمت کشیده شدم
چند تا عکس از زوایای مختلف از اون قسمت انداختم📸
خیلی فضای متفاوتی داشت
خواستم سپیده رو صدا بزنم که یهو تو همون حالتی که بود شد سوژه ی عکاسیم📷
پشتش به من بود و سرشو به طرف اسمون بالا گرفته بود و دستاشو باز کرده بود
طبیعت اطرافش به عکسش جلوه ی خیلی بهتری می دادند اطرافشو گلهای شقایق پر کرده بودن که با رنگ سیاه چادرش تضاد خیلی قشنگیو ایجاد کرده بودن
رو زانوم نشستم و ازش عکس انداختم☺️
رفتم نزدیکش و گفتم: سپیده ببین چه عکسی ازت انداختم🤓
برگشت سمتم و گفت: ببینم چه کردی؟؟؟🤔
دوربینو گرفتم طرفش خیلی خوشش اومده بود😍
سپیده: فاطمه میگم تو عکاسی خوندی؟؟؟؟🤔
سرمو به نشونه ی منفی تکون دادمو گفتم: نه برای دل خودم عکس می اندازم رشته ی تحصیلیم ریاضی فیزیکه😇
_اهان خب خانم مهندس شدی الان؟🙄
_نه هنوز یه ترم از دانشگاه مونده که همین یه ماهه دیگه شروع میشه
_اها...اخه واسم واقعا سوال شده بود
یه لبخند بهش زدمو جوابی ندادم😇
زیر تک درخت نشستم و زانوهامو گرفتم تو بغلم باز تو افکارم غرق شدم یعنی الان حسام کجاست؟؟؟چیکار میکنه؟حالش خوبه؟؟؟🙁
پرسشگرانه رو کردم به سپیده و گفتم: میگم سپیده شما اگه بخواید با اشکان صحبت کنید چیکار میکنید؟؟🤔
_خب تقریبا هیچی چون اصلا شماره ای به ما نمیده هر موقع که موقعیتشون جور باشه خودشون زنگ میزنن معلوم نیست گاهی اوقاتم اصلا زنگ نمی زنن😕
اخمامو کشیدم تو هم و گفتم: یعنی چی؟؟؟چرا یه شغل انقدر ادمو محدود میکنه؟؟؟؟😠
_ خواهرمن تماساشون شنود میشه فکرشو بکن اونا با چه سختی این همه راهو میرن عملیات از خانوادشون دور میشن تو اون سختی تشویش اضطراب اونوقت با یه زنگ زدن ممکنه کله عملیاتشون لو بره
حرفش منطقی بود واقعا حرفی نداشتم که بزنم😔
با یاداوری نیمه شعبان که فردا بود از جام بلند شدم و گفتم: اوه سپیده ما فردا جشن داریم یعنی جشن ک نه ایستگاه صلواتی تو حیاطمون داریم من الان باید برم کمک مامانم دست تنهاس😮
سپیده ام از جاش بلند شد و بدون هیچ مخالفتی سوار ماشین شد🚶 حین رانندگی کردن خطاب به سپیده گفتم: میگم راستی خودتو مامانتم بیاید خوشحال میشیم😉
_منو دعوتم نمی کردی میومدم😆 دوست به این گلی داری اونوقت میخوای جشنتون نباشه؟؟🤔
لبخندی زدمو گفتم: قدمتون روی چشم🙂
بعد از اینکه سپیده رو رسوندم خونشون خودمم رفتم خونه

#ادامه_دارد...

🌹کانال عهدباشهدا🌹
╔══ೋღ
🌺ღೋ══╗
🌴 https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw 🌴
╚══ೋღ
🌺ღೋ══╝