فک کن بری #سوریه......
به همه بگی فردا #میرم پیش بی بی......
بری تو #صحن.......
پرچم یا #عباس............
سربند کلنا #عباسک یا زینب.......
بری تو #حرم رو به روی ضریح.... ..
#دست تو بزاری رو #قلبت با زبون بی زبونی بگی..
خانوم جات اینجاست اونجا #چیکار میکنین...
بگی خانوم اجازه #میدین برم دفاع کنم از #حرمتون......
بعد............
یه #پلاک..............
یه #لباس #ارتشی................
یه #کلاشینکف...............
یه #کلت................
یه #کلش............
یه #بیابون...............
بیابون ن #بهشت...............
پشتت يه #گنبد...........
انگار #خانوم داره نگات میکنه......
خانوم #نگات میکنه...........
حس میکنی #کنارته...............
بهت :افتخار میکنه بهت #لبخند میزنه......
یه نگاه به #پشت سرت به پرچم یا #عباس میندازی
میگی #ارباب تا اسم شما رو گنبد هست.......
مگه کسی #میتونه به #حرم چپ نگاه کنه..
خم شی بند پوتینتو سفت میکنی....
#سربندتو #سفت میکنی...
#کلشتو سفت #میچسبی...
#کلشتو میگیری میگی یا عباس.......
بعد از اینکه چندتا #داعشی حرومی رو به #هلاکت رسوندی
ببینی یه #ضربه خورده به قلبت...........
#قلبت شروع میکنه به سوختن.....
از خون دستت میفهمی #مجروح شدی....
میگی بی بی ببخشید شرمندم......
#دیگه توان ندارم........
دوستات جمع شن دورت #نفسات به شمارش میوفته
چشمات تار ميبینه..........
بی بی بیاد بالا سرت برا #شفاعت........
خون زیادی ازت رفته....... .
دوستات پاهاتو بلند کنن تا خون به #مغزت برسه...
اما ميگی پاهامو بذارین #زمین سرمو بلند کنین...
بی بی اومده میخوام بهش #سلام بدم......
چند دقیقه بعد چشماتو ببندی.......
چند روز بعد به #خانوادت خبر بدن شهید شدی.......
عجب رویایی.......
اللهم الرزقنا شهادت فی سبیلک بحق بی بی زینب.
🌺🌺🌺
@shahidegomnamm
🌺🌺🌺
به همه بگی فردا #میرم پیش بی بی......
بری تو #صحن.......
پرچم یا #عباس............
سربند کلنا #عباسک یا زینب.......
بری تو #حرم رو به روی ضریح.... ..
#دست تو بزاری رو #قلبت با زبون بی زبونی بگی..
خانوم جات اینجاست اونجا #چیکار میکنین...
بگی خانوم اجازه #میدین برم دفاع کنم از #حرمتون......
بعد............
یه #پلاک..............
یه #لباس #ارتشی................
یه #کلاشینکف...............
یه #کلت................
یه #کلش............
یه #بیابون...............
بیابون ن #بهشت...............
پشتت يه #گنبد...........
انگار #خانوم داره نگات میکنه......
خانوم #نگات میکنه...........
حس میکنی #کنارته...............
بهت :افتخار میکنه بهت #لبخند میزنه......
یه نگاه به #پشت سرت به پرچم یا #عباس میندازی
میگی #ارباب تا اسم شما رو گنبد هست.......
مگه کسی #میتونه به #حرم چپ نگاه کنه..
خم شی بند پوتینتو سفت میکنی....
#سربندتو #سفت میکنی...
#کلشتو سفت #میچسبی...
#کلشتو میگیری میگی یا عباس.......
بعد از اینکه چندتا #داعشی حرومی رو به #هلاکت رسوندی
ببینی یه #ضربه خورده به قلبت...........
#قلبت شروع میکنه به سوختن.....
از خون دستت میفهمی #مجروح شدی....
میگی بی بی ببخشید شرمندم......
#دیگه توان ندارم........
دوستات جمع شن دورت #نفسات به شمارش میوفته
چشمات تار ميبینه..........
بی بی بیاد بالا سرت برا #شفاعت........
خون زیادی ازت رفته....... .
دوستات پاهاتو بلند کنن تا خون به #مغزت برسه...
اما ميگی پاهامو بذارین #زمین سرمو بلند کنین...
بی بی اومده میخوام بهش #سلام بدم......
چند دقیقه بعد چشماتو ببندی.......
چند روز بعد به #خانوادت خبر بدن شهید شدی.......
عجب رویایی.......
اللهم الرزقنا شهادت فی سبیلک بحق بی بی زینب.
🌺🌺🌺
@shahidegomnamm
🌺🌺🌺
✨زائران اربعین ... یادتان باشد که #ستون به ستون را #مدیون_قطره_قطره_خون_شهیدان هستید.
آنها که #پشت_پیراهن خاکی نوشتند #مسافر_کربلا
ولی هیچگاه #حرم_یار را #ندیدند.😔
#دلنوشته
🌹 @shahidegomnamm 🌹◀
آنها که #پشت_پیراهن خاکی نوشتند #مسافر_کربلا
ولی هیچگاه #حرم_یار را #ندیدند.😔
#دلنوشته
🌹 @shahidegomnamm 🌹◀
Forwarded from عکس نگار
🕊🕊🕊🕊🕊
🕊
🍂آخــــــرین باری که می رفت جــــــبهه بدرقه اش کردم
وقت رفتن خواستم #صــــورتش را ببوسم، که یکی صداش کرد ســـــرش رو برگردوند سمت صدا ، نا خود آگاه به جای صورتش، #پشت_گـــــردنش رو بوسیدم.
#پیکرش رو که آوردند رفتم بالای سرش ..
دیدم #تـــــرکش خورده به #گردنش
درست همون جایی که بوســــــیده بودم.😔
راوی مادرشهید...
#شهید_مصطفی_پیش_قدم
#خاطره
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🕊
🍂آخــــــرین باری که می رفت جــــــبهه بدرقه اش کردم
وقت رفتن خواستم #صــــورتش را ببوسم، که یکی صداش کرد ســـــرش رو برگردوند سمت صدا ، نا خود آگاه به جای صورتش، #پشت_گـــــردنش رو بوسیدم.
#پیکرش رو که آوردند رفتم بالای سرش ..
دیدم #تـــــرکش خورده به #گردنش
درست همون جایی که بوســــــیده بودم.😔
راوی مادرشهید...
#شهید_مصطفی_پیش_قدم
#خاطره
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🕊🕊🕊🕊🕊
🕊
🍂 #اربعین هم تمام شد
اما یادمان نرود...
هر #ثانیه،،هر #ساعت،،هر #روز و هر #فصل از #سال،
#کشتی_نجات #حسین (ع) همیشه در حرکت است...
در دنیایی که #طوفان سهمگین #فتنه های #آخرالزمان امان ما را بریده،،
#گناه از هر زمانی آسان تر و حفظ ایمان از هر زمان سخت تر است...
و هنوز هم ندایی هست
زنده و حاضرکه
در گوشمان تکرار میشود:
#کیست_مرا_یاری_کند؟!
کیست مرا یاری کند؟!
یکی از این فتنه ها شاید این باشد
که #حسین به #محرم و #صفر محدود شود... راه مقابله با آن عمل به دو جمله است
یکی خبری ، دیگری پرسشی
1.با حسین زندگی باید کرد...
2.آیا حسین زمانه را یاری میکنیم؟!
.
در شرح چگونگی عمل به این دو جمله اختلاف است...
هر کسی به اندازه #علم و بصیرتش نسخه ای می پیچد
اما همینقدر بدانید
خودشان قول داده اند...
اگر دغدغه ای باشد و #پشت_کار و #توکل
بدون شک راه را خواهی یافت...
شک نکنید...
#ان_الحسین_مصباح_الهدی_و_سفینة_النجاة
با حسین زندگی باید کرد...
.
#السلام_علی_الحسین
و علی علی بن الحسین
و علی اولاد الحسین
و علی اصحاب الحسین
.
#اللهم_عجل_لوليک_الفرج
#دلنوشته
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🕊
🕊🕊🕊🕊🕊
🕊
🍂 #اربعین هم تمام شد
اما یادمان نرود...
هر #ثانیه،،هر #ساعت،،هر #روز و هر #فصل از #سال،
#کشتی_نجات #حسین (ع) همیشه در حرکت است...
در دنیایی که #طوفان سهمگین #فتنه های #آخرالزمان امان ما را بریده،،
#گناه از هر زمانی آسان تر و حفظ ایمان از هر زمان سخت تر است...
و هنوز هم ندایی هست
زنده و حاضرکه
در گوشمان تکرار میشود:
#کیست_مرا_یاری_کند؟!
کیست مرا یاری کند؟!
یکی از این فتنه ها شاید این باشد
که #حسین به #محرم و #صفر محدود شود... راه مقابله با آن عمل به دو جمله است
یکی خبری ، دیگری پرسشی
1.با حسین زندگی باید کرد...
2.آیا حسین زمانه را یاری میکنیم؟!
.
در شرح چگونگی عمل به این دو جمله اختلاف است...
هر کسی به اندازه #علم و بصیرتش نسخه ای می پیچد
اما همینقدر بدانید
خودشان قول داده اند...
اگر دغدغه ای باشد و #پشت_کار و #توکل
بدون شک راه را خواهی یافت...
شک نکنید...
#ان_الحسین_مصباح_الهدی_و_سفینة_النجاة
با حسین زندگی باید کرد...
.
#السلام_علی_الحسین
و علی علی بن الحسین
و علی اولاد الحسین
و علی اصحاب الحسین
.
#اللهم_عجل_لوليک_الفرج
#دلنوشته
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🕊
🕊🕊🕊🕊🕊
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_محمد_زهره_وند
#قسمت_سی_وچهارم
#خاطرات
🍁خاطره ای از زبان همرزم شهید؛
✍تازه به #روستای_القراصی_سوریه رسیده بودیم #خسته از راهی که آمده بودیم ، هر کدام از بچه ها در گوشه ای استراحت می کردند . #بارانی که چند ساعت قبل شروع شده بود حالا آرام تر می بارید.
🔶محمد گفت : بیا با هم به #پشت_بام برویم تا اطراف را بررسی کنیم .
هوا ابرآلود و کسل کننده بود و حس و حالی برای بالا رفتن از پله ها را نداشتم او که اکراه مرا دید ، اصرار نکرد و در حالی که بند پوتین هایش را سفت می کرد ، دستی تکان داد و بیرون رفت.
🔶دقایقی گذشت ، اما محمد برنگشت.کنجکاو شدم که کجا مانده است. لباس پوشیدم و به پشت بام رفتم. محمد را دیدم که سخت مشغول فعالیت است.با #تکه_چوبی آب های جمع شده روی پشت بام را پایین می ریخت. نزدیک تر که رفتم آرام با خودش حرف می زد و می گفت : "ناودان ها گرفته است، ممکن است #خانه های مردم #خراب شود، کنارش که رسیدم متوجه حضور من شد؛ لبخندی زد و گفت : آقا وحید؛ ببین چقدر آب جمع شده؛ اگه بارون ادامه پیدا کنه شاید خونه های مردم خراب بشه ! کمک کن ناودان ها را باز کنیم ، شاید #اهالی_روستا دوباره به #خونه_هاشون بر گردند.
🔶چند ساعتی مشغول باز کردن ناودان ها بودیم . با خودم فکر می کردم چقدر این محمد برای مردم #دلسوزی می کند، مردمی که هیچ وقت آنها را ندیده است.
آنجا بود که فهمیدم #تفاوت آدم هایی که برای دفاع می جنگند با کسانی که برای حس برتری جویی بر سر مردم بی دفاع یمن و سوریه بمب می ریزند در چیست!!!
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_محمد_زهره_وند
#قسمت_سی_وچهارم
#خاطرات
🍁خاطره ای از زبان همرزم شهید؛
✍تازه به #روستای_القراصی_سوریه رسیده بودیم #خسته از راهی که آمده بودیم ، هر کدام از بچه ها در گوشه ای استراحت می کردند . #بارانی که چند ساعت قبل شروع شده بود حالا آرام تر می بارید.
🔶محمد گفت : بیا با هم به #پشت_بام برویم تا اطراف را بررسی کنیم .
هوا ابرآلود و کسل کننده بود و حس و حالی برای بالا رفتن از پله ها را نداشتم او که اکراه مرا دید ، اصرار نکرد و در حالی که بند پوتین هایش را سفت می کرد ، دستی تکان داد و بیرون رفت.
🔶دقایقی گذشت ، اما محمد برنگشت.کنجکاو شدم که کجا مانده است. لباس پوشیدم و به پشت بام رفتم. محمد را دیدم که سخت مشغول فعالیت است.با #تکه_چوبی آب های جمع شده روی پشت بام را پایین می ریخت. نزدیک تر که رفتم آرام با خودش حرف می زد و می گفت : "ناودان ها گرفته است، ممکن است #خانه های مردم #خراب شود، کنارش که رسیدم متوجه حضور من شد؛ لبخندی زد و گفت : آقا وحید؛ ببین چقدر آب جمع شده؛ اگه بارون ادامه پیدا کنه شاید خونه های مردم خراب بشه ! کمک کن ناودان ها را باز کنیم ، شاید #اهالی_روستا دوباره به #خونه_هاشون بر گردند.
🔶چند ساعتی مشغول باز کردن ناودان ها بودیم . با خودم فکر می کردم چقدر این محمد برای مردم #دلسوزی می کند، مردمی که هیچ وقت آنها را ندیده است.
آنجا بود که فهمیدم #تفاوت آدم هایی که برای دفاع می جنگند با کسانی که برای حس برتری جویی بر سر مردم بی دفاع یمن و سوریه بمب می ریزند در چیست!!!
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌹🕊
#خواستگاری_شهدا💍
✍توی جلسه #خواستگاری، رو کرد به دختر و گفت: #همسر من باید کسی باشد با همه ی دشواری های زندگی من بسازه.من نه از نظر #مادی وضع بالایی دارم ونه #امکان رسیدگی بیش از حد به خانواده ام را دارم؛ممکن است بروم #جبهه. #معلول یا #شهید شوم.این ها را می گویم تا اگر شما پذیرفتید،در #قیامت چیزی بر عهده ام نباشد.
🍃آدمی نیستم که این جا بمانم. #جبهه_ای هستم و اگر قرار باشد به جبهه بروم و بجنگم،شما باید #پشت_جبهه ها #لباس های پر خون رزمندگان را بشویید."
🍃داشت #حرفش را می زد که صدای #اذان بلند شد.عذر خواهی کرد و گفت:من اگه #نمازم را اول وقت نخوانم،تا آخر شب #حالم_گرفته است.
#شهید_محمد_گرامی
#خاطره
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌹🕊
#خواستگاری_شهدا💍
✍توی جلسه #خواستگاری، رو کرد به دختر و گفت: #همسر من باید کسی باشد با همه ی دشواری های زندگی من بسازه.من نه از نظر #مادی وضع بالایی دارم ونه #امکان رسیدگی بیش از حد به خانواده ام را دارم؛ممکن است بروم #جبهه. #معلول یا #شهید شوم.این ها را می گویم تا اگر شما پذیرفتید،در #قیامت چیزی بر عهده ام نباشد.
🍃آدمی نیستم که این جا بمانم. #جبهه_ای هستم و اگر قرار باشد به جبهه بروم و بجنگم،شما باید #پشت_جبهه ها #لباس های پر خون رزمندگان را بشویید."
🍃داشت #حرفش را می زد که صدای #اذان بلند شد.عذر خواهی کرد و گفت:من اگه #نمازم را اول وقت نخوانم،تا آخر شب #حالم_گرفته است.
#شهید_محمد_گرامی
#خاطره
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊✨🌹🕊✨🌹🕊
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_سردار_سیدحمیدتقوی_فر
#قسمت_سوم
#فعالیتهای_انقلابی
✍پس از پیروزی انقلاب اسلامی✌️ ابتدا وارد #کمیته_های_انقلاب_اسلامی شد. سپس سال 1358 به عضویت #سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اهواز درآمد و دوره آموزشی عمومی سپاه را گذراند و بعد از آن در واحد #اطلاعات و #تحقیقات سپاه مشغول خدمت شد.
🍃کار #ستادی و #پشت_میز نشینی را #دوست_نداشت مدام در #بیایان ها بود و به دنبال کارهای سخت می گشت.
🍃قبل ازجنگ که قائله خلق عرب در خوزستان شکل گرفت یکی از مسئولین #مبارزه با خلق عرب شد. آن روزها خلق عرب سبب #بمب_گذاری و #آتش_زدن لوله های نفت خوزستان می شدند و همیشه به دنبال #شناسایی و #دستگیری عوامل ناامنی ها می گشت. کاملا با فرهنگ مردم خوزستان آشنایی داشت و توانسته بود ستون پنجم دشمن که از عوامل نفوذی صدام می شدند را بشناسد تا عوامل را روستا به روستا و شهر به شهر #دستگیر کند. شب و روز خود را برای مبارزه با این ضد انقلاب ها گذاشته بود.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_سردار_سیدحمیدتقوی_فر
#قسمت_سوم
#فعالیتهای_انقلابی
✍پس از پیروزی انقلاب اسلامی✌️ ابتدا وارد #کمیته_های_انقلاب_اسلامی شد. سپس سال 1358 به عضویت #سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اهواز درآمد و دوره آموزشی عمومی سپاه را گذراند و بعد از آن در واحد #اطلاعات و #تحقیقات سپاه مشغول خدمت شد.
🍃کار #ستادی و #پشت_میز نشینی را #دوست_نداشت مدام در #بیایان ها بود و به دنبال کارهای سخت می گشت.
🍃قبل ازجنگ که قائله خلق عرب در خوزستان شکل گرفت یکی از مسئولین #مبارزه با خلق عرب شد. آن روزها خلق عرب سبب #بمب_گذاری و #آتش_زدن لوله های نفت خوزستان می شدند و همیشه به دنبال #شناسایی و #دستگیری عوامل ناامنی ها می گشت. کاملا با فرهنگ مردم خوزستان آشنایی داشت و توانسته بود ستون پنجم دشمن که از عوامل نفوذی صدام می شدند را بشناسد تا عوامل را روستا به روستا و شهر به شهر #دستگیر کند. شب و روز خود را برای مبارزه با این ضد انقلاب ها گذاشته بود.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🌹🕊✨🌹🕊✨🌹🕊
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_سردار_سیدحمیدتقوی_فر
#قسمت_بیست_وپنجم
💥کار پشت میزی را دوست نداشت
✍کار ستادی و #پشت_میز نشینی را دوست نداشت مدام در #بیایان_ها بود و به دنبال کارهای سخت می گشت. قبل ازجنگ که قائله خلق عرب در #خوزستان شکل گرفت یکی از #مسئولین مبارزه با خلق عرب شد. آن روزها خلق عرب سبب #بمب_گذاری و آتش زدن لوله های نفت خوزستان می شدند و همیشه به دنبال #شناسایی و دستگیری عوامل ناامنی ها می گشت. کاملا با فرهنگ مردم خوزستان آشنایی داشت و توانسته بود ستون پنجم دشمن که از عوامل نفوذی صدام می شدند را بشناسد تا عوامل را روستا به روستا و شهر به شهر دستگیر کند. شب و روز خود را برای #مبارزه با این #ضد_انقلاب ها گذاشته بود.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🌹🕊
#شهیدمدافع_حرم_سردار_سیدحمیدتقوی_فر
#قسمت_بیست_وپنجم
💥کار پشت میزی را دوست نداشت
✍کار ستادی و #پشت_میز نشینی را دوست نداشت مدام در #بیایان_ها بود و به دنبال کارهای سخت می گشت. قبل ازجنگ که قائله خلق عرب در #خوزستان شکل گرفت یکی از #مسئولین مبارزه با خلق عرب شد. آن روزها خلق عرب سبب #بمب_گذاری و آتش زدن لوله های نفت خوزستان می شدند و همیشه به دنبال #شناسایی و دستگیری عوامل ناامنی ها می گشت. کاملا با فرهنگ مردم خوزستان آشنایی داشت و توانسته بود ستون پنجم دشمن که از عوامل نفوذی صدام می شدند را بشناسد تا عوامل را روستا به روستا و شهر به شهر دستگیر کند. شب و روز خود را برای #مبارزه با این #ضد_انقلاب ها گذاشته بود.
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🕊✨🕊✨🕊✨
#شهیدمدافع_حرم_محمودرضا_بیضایی
#قسمت_بیست_وهشتم
#خاطرات
🍀خاطره ای از زبان برادر شهید؛
✍تهران که بود، با ماشین خیلی این طرف و آن طرف میرفت؛ بقول #همسر معززش، بیشتر #عمرش توی ماشینش گذشته بود! گاهی که با هم بودیم نگرانش میشدم؛ دیده بودم که #پشت_فرمان، گوشیش چقدر #زنگ میخورد؛ همهاش هم تماسهای کاری.
🔹چند باری خیلی #جدی به او گفتم پشت فرمان اینقدر با تلفن صحبت نکن؛ #خطرناک است! ولی بخاطر #ضرورتهای کاری انگار نمیشد؛ گاهی هم خیلی #خسته و بیخواب بود اما #ساعتهای زیادی پشت فرمان مینشست؛ با این همه، #دقت رانندگیش خیلی خوب بود، خیلی.
🍀من هیچوقت توی ماشینش #احساس خطر نکردم؛ همیشه #کمربندش بسته بود و با سرعت معقول میراند؛ لااقل دفعاتی را که با هم بودیم اینطور بود! یکی از #همرزمانش میگوید: «من بستن کمربند را از محمودرضا یاد گرفتم؛ توی #سوریه هم که رانندگی میکرد، تا مینشست کمربند را میبست؛ یکبار در سوریه به من گفت: 💥محسن! میدانی چقدر #مواظب بودهام که #با_تصادف_نمیرم؟!»💥
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
#شهیدمدافع_حرم_محمودرضا_بیضایی
#قسمت_بیست_وهشتم
#خاطرات
🍀خاطره ای از زبان برادر شهید؛
✍تهران که بود، با ماشین خیلی این طرف و آن طرف میرفت؛ بقول #همسر معززش، بیشتر #عمرش توی ماشینش گذشته بود! گاهی که با هم بودیم نگرانش میشدم؛ دیده بودم که #پشت_فرمان، گوشیش چقدر #زنگ میخورد؛ همهاش هم تماسهای کاری.
🔹چند باری خیلی #جدی به او گفتم پشت فرمان اینقدر با تلفن صحبت نکن؛ #خطرناک است! ولی بخاطر #ضرورتهای کاری انگار نمیشد؛ گاهی هم خیلی #خسته و بیخواب بود اما #ساعتهای زیادی پشت فرمان مینشست؛ با این همه، #دقت رانندگیش خیلی خوب بود، خیلی.
🍀من هیچوقت توی ماشینش #احساس خطر نکردم؛ همیشه #کمربندش بسته بود و با سرعت معقول میراند؛ لااقل دفعاتی را که با هم بودیم اینطور بود! یکی از #همرزمانش میگوید: «من بستن کمربند را از محمودرضا یاد گرفتم؛ توی #سوریه هم که رانندگی میکرد، تا مینشست کمربند را میبست؛ یکبار در سوریه به من گفت: 💥محسن! میدانی چقدر #مواظب بودهام که #با_تصادف_نمیرم؟!»💥
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨
💥 #دست_نوشــته_ای ازیک شهید با ۳ خواسته
#که_ اتفاق_افتاد
✍بعد از #شهادتش کوله پشتی اش را باز کردنددر #برگه ای نوشته بود:
1⃣ـ خدایا ! #امام_حسین علیه السلام با لب #تشنه شهید شد ، من هم می خواهم تشنه شهید شوم. ( وقتی او شهید شد ، تانکرهای آب خالی بوده و فرمانده برای رزمنده ها تقاضای آب کرده بود )
2⃣ـ اربابم با #سر_بریده شهید شده و سرش را از پشت بریده اند ، من هم می خواهم از پشت سرم بریده شود ( نقل کردند که #خمپاره از #پشت_سر_به_شهید خورده است )
3⃣ـ سر بریده ی مولایم امام حسین علیه السلام #بالای_نی_قرآن می خواند ، من سرّش را نمی دانم ، ولی می خواهم با سر بریده « #یا_حسین » بگویم.در جاده خمپاره خورد و #سرش قطع شد. دیدند سر بریده #لبهایش_تکان_می خورد و « یا حسین » می گوید.
#طلبه_شهیدمصطفی_آقاجانی
#آرزوهای_یک_شهید
#خاطره
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
💥 #دست_نوشــته_ای ازیک شهید با ۳ خواسته
#که_ اتفاق_افتاد
✍بعد از #شهادتش کوله پشتی اش را باز کردنددر #برگه ای نوشته بود:
1⃣ـ خدایا ! #امام_حسین علیه السلام با لب #تشنه شهید شد ، من هم می خواهم تشنه شهید شوم. ( وقتی او شهید شد ، تانکرهای آب خالی بوده و فرمانده برای رزمنده ها تقاضای آب کرده بود )
2⃣ـ اربابم با #سر_بریده شهید شده و سرش را از پشت بریده اند ، من هم می خواهم از پشت سرم بریده شود ( نقل کردند که #خمپاره از #پشت_سر_به_شهید خورده است )
3⃣ـ سر بریده ی مولایم امام حسین علیه السلام #بالای_نی_قرآن می خواند ، من سرّش را نمی دانم ، ولی می خواهم با سر بریده « #یا_حسین » بگویم.در جاده خمپاره خورد و #سرش قطع شد. دیدند سر بریده #لبهایش_تکان_می خورد و « یا حسین » می گوید.
#طلبه_شهیدمصطفی_آقاجانی
#آرزوهای_یک_شهید
#خاطره
🌹کانال عهدباشهدا🌹
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
سه گروهان نیروی بسیجی تحت فرمان داشت که حاظربودند جان خودرا برایش فدا کننداما ظرفهای خودرا شخصا می شست واین همان چیزی است که #پشت_شیطان رامی لرزاند
#شهیدحاج_محمود_امینی
#شهادت12اسفند
@shahidegomnamm
#شهیدحاج_محمود_امینی
#شهادت12اسفند
@shahidegomnamm