✒️شهدا این گونه میزیستند✒️
پدرش برایش بارانی خریده بود
اما او نمیپوشید،
هر کاری کردم نپوشید؛
میگفت:این پسر بیچاره نداره بپوشه من هم نمیپوشم،
پسر همسایمون رو میگفت،
پدرش رفتگر بود نداشت برای بچه هایش بارانی بخرد
علی هم نمیپوشید....
خاطره ای از دوران #نوجوانی شهید صیادشیرازی
یادگاران۱۱کتاب صیاد شیرازی
@War59_67
🌸🌸کانال عهدباشهدا🌸🌸 👇👇
https://telegram.me//shahidegomnamm
پدرش برایش بارانی خریده بود
اما او نمیپوشید،
هر کاری کردم نپوشید؛
میگفت:این پسر بیچاره نداره بپوشه من هم نمیپوشم،
پسر همسایمون رو میگفت،
پدرش رفتگر بود نداشت برای بچه هایش بارانی بخرد
علی هم نمیپوشید....
خاطره ای از دوران #نوجوانی شهید صیادشیرازی
یادگاران۱۱کتاب صیاد شیرازی
@War59_67
🌸🌸کانال عهدباشهدا🌸🌸 👇👇
https://telegram.me//shahidegomnamm
آن روز، به مسجد🕌 نرسيده بود. براي نماز به خانه آمد و رفت توي اتاقش. داشتم يواشکي نماز خواندنش را تماشا ميکردم👀. حالت عجيبي داشت. انگار خدا💫، در مقابلش ايستاده بود. طوري حمد و سوره ميخواند مثل اين که خدا را ميبيند؛ ذکرها را دقيق و شمرده ادا ميکرد. بعدها در مورد نحوهي نماز خواندنش ازش پرسيدم، گفت:💠«اشکال کار ما اينه که براي همه وقت ميذاريم، جز براي خدا! نمازمون رو سريع ميخونيم و فکر ميکنيم زرنگي کرديم؛ اما يادمون میره اوني که به وقتها برکت میده، فقط خود خداست.»💠
#نوجوانی_شهید_علیرضا_کریمی
📔#خاطره
📚منبع: مسافر کربلا، صفحه 32
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🍀💠🍃🍀💠🍃🍀💠🍃🍀
#نوجوانی_شهید_علیرضا_کریمی
📔#خاطره
📚منبع: مسافر کربلا، صفحه 32
🌷کانال عهدباشهدا🌷
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🍀💠🍃🍀💠🍃🍀💠🍃🍀
Forwarded from عکس نگار
🕊🕊🕊🕊🕊
🕊
🏴#عزاداری
#نوجوانی_شهیدسیدحسین_علم_الهدی
🔶مصری ها در اهواز سیرک زده بودند. شده بود پاتوق آدم های بی بند و بار و فاسد. هدفشان منحرف کردن بچه های مردم بود. کسی هم به فکر نبود.
اون موقع حسین، چهارده سالش بود که
چند نفر از دوستای مثل خودش رو جمع کرد، رفتند شبانه چادر سیرک رو آتیش زدند و بساط مصری ها را جمع کردند.
سال ها بود مسیر دور زدن دسته های عزاداری، از میدانی بود که وسط آن مجسمه شاه نصب شده بود.
سالی که مسئولیت هیئت با حسین بود،
گفت:(( مسیر حرکت ، باید عوض بشه.))
علتش را پرسیدند، گفت: ما نمی خواهیم دسته های عزاداری امام حسین( علیه السلام) دور مجسمه شاه بگردند!
از همان سال، دیگه مسیر عوض شد. مامورهای ساواک در به در دنبالش بودند.
وقتی گرفتنش، خشکشون زده بود، باورشان نمی شد کار یک بچه سیزده – چهارده ساله باشه .
#شهیدسیدحسین_علم_الهدی
#خاطره
📕منبع: ماهنامه امتداد، شماره3و4، صفحه:23
🏴کانال عهدباشهدا🏴
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🕊
🏴#عزاداری
#نوجوانی_شهیدسیدحسین_علم_الهدی
🔶مصری ها در اهواز سیرک زده بودند. شده بود پاتوق آدم های بی بند و بار و فاسد. هدفشان منحرف کردن بچه های مردم بود. کسی هم به فکر نبود.
اون موقع حسین، چهارده سالش بود که
چند نفر از دوستای مثل خودش رو جمع کرد، رفتند شبانه چادر سیرک رو آتیش زدند و بساط مصری ها را جمع کردند.
سال ها بود مسیر دور زدن دسته های عزاداری، از میدانی بود که وسط آن مجسمه شاه نصب شده بود.
سالی که مسئولیت هیئت با حسین بود،
گفت:(( مسیر حرکت ، باید عوض بشه.))
علتش را پرسیدند، گفت: ما نمی خواهیم دسته های عزاداری امام حسین( علیه السلام) دور مجسمه شاه بگردند!
از همان سال، دیگه مسیر عوض شد. مامورهای ساواک در به در دنبالش بودند.
وقتی گرفتنش، خشکشون زده بود، باورشان نمی شد کار یک بچه سیزده – چهارده ساله باشه .
#شهیدسیدحسین_علم_الهدی
#خاطره
📕منبع: ماهنامه امتداد، شماره3و4، صفحه:23
🏴کانال عهدباشهدا🏴
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
Forwarded from عکس نگار
🕊✨🕊✨🕊✨
#شهیدمدافع_حرم_محمودرضا_بیضایی
#قسمت_بیستم
#خاطرات
💥 #مهر_امام_زمان
🍃خاطره ای از زبان برادر شهید؛
✍در ایام #نوجوانی، ایامی که حدود شانزده یا هفده سال داشت، چند تا #نوار کاست #پاپ که #مجوز وزارت ارشاد را داشتند گرفته بود و توی خانه گاهی #گوش میداد من #مخالفت می کردم و چند بار به او اعتراض کردم که اینها را #گوش_نده، اما اعتنایی نمی کرد از راههای مختلف #سعی می کردم قانعش کنم که خودش را با این چیزها #مشغول نکند؛ حتی #آیه «و الذین هم عن اللغو معرضون» سوره #مؤمنون را روی یک تکه #کاغذ نوشتم و داخل یکی از کاستها گذاشتم که ببیند و #منصرف شود.
هر چه می گفتم، میگفت این موسیقی، #مجاز است و از #ارشاد مجوز گرفته؛ تا اینکه یکروز متوجه جای #خالی کاستها توی #قفسه کتابها شدم. به رویش نیاوردم تا یکی دو روز گذشت و از او پرسیدم کاستها را چکارشان کردی؟ گفت #ریختمشان_دور گفتم تو که میگفتی اینها مجوز ارشاد دارند و مجازند
💥گفت فکر کردم دیدم مگر #مُهرامام زمان (عج) خورده پشتشان که مجاز باشند؟!💥
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
#شهیدمدافع_حرم_محمودرضا_بیضایی
#قسمت_بیستم
#خاطرات
💥 #مهر_امام_زمان
🍃خاطره ای از زبان برادر شهید؛
✍در ایام #نوجوانی، ایامی که حدود شانزده یا هفده سال داشت، چند تا #نوار کاست #پاپ که #مجوز وزارت ارشاد را داشتند گرفته بود و توی خانه گاهی #گوش میداد من #مخالفت می کردم و چند بار به او اعتراض کردم که اینها را #گوش_نده، اما اعتنایی نمی کرد از راههای مختلف #سعی می کردم قانعش کنم که خودش را با این چیزها #مشغول نکند؛ حتی #آیه «و الذین هم عن اللغو معرضون» سوره #مؤمنون را روی یک تکه #کاغذ نوشتم و داخل یکی از کاستها گذاشتم که ببیند و #منصرف شود.
هر چه می گفتم، میگفت این موسیقی، #مجاز است و از #ارشاد مجوز گرفته؛ تا اینکه یکروز متوجه جای #خالی کاستها توی #قفسه کتابها شدم. به رویش نیاوردم تا یکی دو روز گذشت و از او پرسیدم کاستها را چکارشان کردی؟ گفت #ریختمشان_دور گفتم تو که میگفتی اینها مجوز ارشاد دارند و مجازند
💥گفت فکر کردم دیدم مگر #مُهرامام زمان (عج) خورده پشتشان که مجاز باشند؟!💥
🌹کانال عهدباشهدا🌹▶️🔽
https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXeuiNU6XhX3uiw
🖇 #سیره_شهید
ایام #نوجوانی اش بود ڪه یڪ روز
با برادرش #محمدرضا دعواشون
شده بود،
محمد هم پیش من آمد و #خبرچینی #علیرضا را ڪرد ڪه...
#شهید_علیرضا_موحد_دانش🕊
#یادش_گرامی🍃🌹
°•🌸 ➣ @Shahidegomnamm
ایام #نوجوانی اش بود ڪه یڪ روز
با برادرش #محمدرضا دعواشون
شده بود،
محمد هم پیش من آمد و #خبرچینی #علیرضا را ڪرد ڪه...
#شهید_علیرضا_موحد_دانش🕊
#یادش_گرامی🍃🌹
°•🌸 ➣ @Shahidegomnamm