#داستان
#فرمانده_من
#قسمت_بیست_و_هفتم
به اینجای مداحی که رسید دیگه نتونست ادامه بده همینجور که پرده ی اشک جلوی دیدمو میگرفت دیدم برادر حسام سرشو انداخت زیر و شونه هاش شروع کردن به لرزیدن...😔
خیلی قشنگ و با احساس خوند،بدجوری دلم پرکشید سمت بی بی زینب (س)💚
نخواستم خلوتشو بهم بزنم اروم از کنارش بلند شدم حواسش بهم نبود بخاطر همین متوجه رفتنم نشد وسط راه برگشتم پشت سرمو نگاه انداختم که دیدم با تضرع دستاشو رو به اسمون گرفته بدجوری بهش غبطه میخوردم...نخواستم بگم حسودی میکنم چون غبطه خوردن حلاله و قشنگ تر به این میگن زرنگی...😜
از رفتنم پشیمون شدم برگشتم تا از دوربینو فلش کارته تشکر کنم.📷
با قدمای اروم و محکم خودمو نزدیک برادر حسام رسوندم...با تردید گفتم: برادر سعادت؟اروم سرشو بلند کرد...😞
این دومین بار بود که خلوتشو بهم می زدم یه ببخشیدی گفتمو بعد ادامه دادم:خواستم ازتون بابته دوربینم تشکر ویژه بکنم و همچنین بابت فلش کارت،اجرتون با بی بی زینب...☺
از جاش بلند شد و با صدای بغض دارش گفت:این چه حرفیه وظیفه بودخواهر...🙏🏻
بعد سرشو انداخت پایینو اروم از کنارم رد شد حالشو درک نمی کردم،دلم انگار متعلق به خودم نبود به قوله برادر حسام دلم یجوریه ولی پر از صبوریه....💔😢
بسه دیگه خیلی احساساتی شدم😑
وقتی برادر حسام رفت هم چنان سر جام ایستاده بودمو به خاکای رو ب روم زل زده بودم شلمچه #عشق_آباد من بود.😍
تو ناخودآگاه ذهنم هنوز داشتم به برادر حسام فکر میکردم.
مداحیش به دلم نشسته بود.❤
چه شعر قشنگی بود.💜
وصف حال من بود.💖
منی ک دختر بودمو نمی تونستم برم از حرم خانوم زینب کبری (س) محافظت کنم..💚
میگن آرزو بر جوانان عیب نیست.😢 #مدافع_حرم_شدنم_آرزوست.
هرچند به قول مامانم دختر مدافع حرم نیست مدافع حریمه (#ای_جااااان 😍)
#مدافع_حیا 😌
#مدافع_عفت 😌
#مدافع_حجاب 😍
با همون بغضی که از اول دوکوهه همراهم بود به سمت گنبد فیروزه ای ک بخش مرکزی یادمان و آرامگاه هشت شهید گمنام بود حرکت کردم❤
موقع ناهار زیارتشون کرده بودم اما الان قرار بود کنار یادمان برامون سخنرانی کنن. سپیده رو پیدا کردم و پیشش نشستم.😊
چند دقیقه بعد یه راوی اومدو شروع کرد به صحبت کردن:
بسم الله الرحمن الرحیم ...
عزیزان من همه شلمچه رو با عملیات کربلای 5 میشناسن ... شلمچه منطقه ای مرزی در غرب خرمشهر و نزدیکترین نقطه مرزی به شهر بصره ست..
در طول جنگ تحمیلی منطقه شلمچه صحنه عملیات های بیت المقدس، رمضان ،کربلای4 ،کربلای5 ،کربلای8 و بیت المقدس7 بوده که در این میان ، نبرد کربلای 5 از جایگاه ویژه ای برخورداره💔
این عملیات رومی تونیم سخت ترین عملیات دوران مقدس نام ببریم😔
تو عملیات کربلای 5 مردان بزرگی از این منطقه آسمانی شدن.💚😢
که در بینشون سرداران شهیدی چون
حسین خرازی ،یدالله کلهراسماعیل دقیقی ،عبدالله میثمی و ... به چشم می خورن.
بنا به دستور معظم له یادمان شهدای شلمچه توسط آستان مقدس رضوی بنا شد.❤
توی این یادمان 8 شهید مدفون هستند که زیارتگاه زائران راهیان نور و مسافران کربلاست.
وقتی حرفای اقای راوی تمام شد یکی از برادر بسیجی های خودمون جاش اومد و بی مقدمه شروع کرد به حرف زدن: خواهرم ،برادرم ؛برگرد ...
پشت سرتو نگاه کن ....
خوب بو بکش ....
چیزی جا نذاشتی ؟؟؟
فردا حتی دلتنگ عطر غریب اینجا میشی ..
دلتنگ تابلوهای #خسته_نباشی_بسیجی ،اگر خسته شدی بگو #یا_حسین_(ع) ❤
دلتنگ تموم این مناطق میشی .... 《سکوت دوکوهه♡ ،غروب شلمچه♡ ،غربت طلائیه♡》 ( صدای گریه ی جمعیت😭 )
بازم بگم؟ یادت نیومد چی جا گذاشتی؟ وقتی اومدی باورت نمیشد کجا اومدی ... به دیدار کی؟؟؟ چی؟؟؟
اومدی ودیدی جز خاک هیچی نیس...
بی اختیار کفشاتو دراوردی و چفیتو گردنت انداختی و با کاروان راهی شدی..
از همون جایی ک یه روز قدمگاه یارای خمینی بود و یه روز قدمگاه یارای مهدی (عج)💚
آهای راهی وادی نور ،فردا که به شهر برگشتی باورت میشه؟
دیروز #دلت رو تو یه گوشه از این خاکا جا گذاشتی 💔
باورت میشه خاک مظلومیت شهدا به تنت نشسته😔
و خدا میدونه این خاک با دل بی قرارت چه خواهد کرد
(#دلم_پر_کشید😭)
التماس دعا عزیزان.
ان شاء الله کاروان تهران بیست دقیق دیگه حرکت میکنه "یاعلی"
بعد اون حرفا دلم حسابی گرفت،چقد دلم میخواست اینجا بمونم و #خادم_الشهدا بشم . #هنوز_نرفته_دلتنگ_اینجا_ام.
از چهره ی سپیده معلوم بود ک حسابی پکره به همین دلیل دیگه هیچ حرفی بینمون رد و بدل نشد.😥
راه افتادیم سمت ماشین...
توی راه به سپیده گفتم بره خودم موندم کنار آبا به اندازه ی کافی عکس انداخته بودم میخواستم تصویر اینجا تو ذهنم ثبت بشه.
جایی ک تو هر قدمی ک برداری کلی آدم شهید شدن .💚
#آهسته_قدم_بردار_اینجا_شهیدی_خفته_است
#ادامه_دارد...
💠کانال عهد با شهدا 💠
╔══ೋღ
🌺ღೋ══╗
🌴 https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXe
uiNU6XhX3uiw 🌴
╚══ೋღ
🌺ღೋ══╝
#فرمانده_من
#قسمت_بیست_و_هفتم
به اینجای مداحی که رسید دیگه نتونست ادامه بده همینجور که پرده ی اشک جلوی دیدمو میگرفت دیدم برادر حسام سرشو انداخت زیر و شونه هاش شروع کردن به لرزیدن...😔
خیلی قشنگ و با احساس خوند،بدجوری دلم پرکشید سمت بی بی زینب (س)💚
نخواستم خلوتشو بهم بزنم اروم از کنارش بلند شدم حواسش بهم نبود بخاطر همین متوجه رفتنم نشد وسط راه برگشتم پشت سرمو نگاه انداختم که دیدم با تضرع دستاشو رو به اسمون گرفته بدجوری بهش غبطه میخوردم...نخواستم بگم حسودی میکنم چون غبطه خوردن حلاله و قشنگ تر به این میگن زرنگی...😜
از رفتنم پشیمون شدم برگشتم تا از دوربینو فلش کارته تشکر کنم.📷
با قدمای اروم و محکم خودمو نزدیک برادر حسام رسوندم...با تردید گفتم: برادر سعادت؟اروم سرشو بلند کرد...😞
این دومین بار بود که خلوتشو بهم می زدم یه ببخشیدی گفتمو بعد ادامه دادم:خواستم ازتون بابته دوربینم تشکر ویژه بکنم و همچنین بابت فلش کارت،اجرتون با بی بی زینب...☺
از جاش بلند شد و با صدای بغض دارش گفت:این چه حرفیه وظیفه بودخواهر...🙏🏻
بعد سرشو انداخت پایینو اروم از کنارم رد شد حالشو درک نمی کردم،دلم انگار متعلق به خودم نبود به قوله برادر حسام دلم یجوریه ولی پر از صبوریه....💔😢
بسه دیگه خیلی احساساتی شدم😑
وقتی برادر حسام رفت هم چنان سر جام ایستاده بودمو به خاکای رو ب روم زل زده بودم شلمچه #عشق_آباد من بود.😍
تو ناخودآگاه ذهنم هنوز داشتم به برادر حسام فکر میکردم.
مداحیش به دلم نشسته بود.❤
چه شعر قشنگی بود.💜
وصف حال من بود.💖
منی ک دختر بودمو نمی تونستم برم از حرم خانوم زینب کبری (س) محافظت کنم..💚
میگن آرزو بر جوانان عیب نیست.😢 #مدافع_حرم_شدنم_آرزوست.
هرچند به قول مامانم دختر مدافع حرم نیست مدافع حریمه (#ای_جااااان 😍)
#مدافع_حیا 😌
#مدافع_عفت 😌
#مدافع_حجاب 😍
با همون بغضی که از اول دوکوهه همراهم بود به سمت گنبد فیروزه ای ک بخش مرکزی یادمان و آرامگاه هشت شهید گمنام بود حرکت کردم❤
موقع ناهار زیارتشون کرده بودم اما الان قرار بود کنار یادمان برامون سخنرانی کنن. سپیده رو پیدا کردم و پیشش نشستم.😊
چند دقیقه بعد یه راوی اومدو شروع کرد به صحبت کردن:
بسم الله الرحمن الرحیم ...
عزیزان من همه شلمچه رو با عملیات کربلای 5 میشناسن ... شلمچه منطقه ای مرزی در غرب خرمشهر و نزدیکترین نقطه مرزی به شهر بصره ست..
در طول جنگ تحمیلی منطقه شلمچه صحنه عملیات های بیت المقدس، رمضان ،کربلای4 ،کربلای5 ،کربلای8 و بیت المقدس7 بوده که در این میان ، نبرد کربلای 5 از جایگاه ویژه ای برخورداره💔
این عملیات رومی تونیم سخت ترین عملیات دوران مقدس نام ببریم😔
تو عملیات کربلای 5 مردان بزرگی از این منطقه آسمانی شدن.💚😢
که در بینشون سرداران شهیدی چون
حسین خرازی ،یدالله کلهراسماعیل دقیقی ،عبدالله میثمی و ... به چشم می خورن.
بنا به دستور معظم له یادمان شهدای شلمچه توسط آستان مقدس رضوی بنا شد.❤
توی این یادمان 8 شهید مدفون هستند که زیارتگاه زائران راهیان نور و مسافران کربلاست.
وقتی حرفای اقای راوی تمام شد یکی از برادر بسیجی های خودمون جاش اومد و بی مقدمه شروع کرد به حرف زدن: خواهرم ،برادرم ؛برگرد ...
پشت سرتو نگاه کن ....
خوب بو بکش ....
چیزی جا نذاشتی ؟؟؟
فردا حتی دلتنگ عطر غریب اینجا میشی ..
دلتنگ تابلوهای #خسته_نباشی_بسیجی ،اگر خسته شدی بگو #یا_حسین_(ع) ❤
دلتنگ تموم این مناطق میشی .... 《سکوت دوکوهه♡ ،غروب شلمچه♡ ،غربت طلائیه♡》 ( صدای گریه ی جمعیت😭 )
بازم بگم؟ یادت نیومد چی جا گذاشتی؟ وقتی اومدی باورت نمیشد کجا اومدی ... به دیدار کی؟؟؟ چی؟؟؟
اومدی ودیدی جز خاک هیچی نیس...
بی اختیار کفشاتو دراوردی و چفیتو گردنت انداختی و با کاروان راهی شدی..
از همون جایی ک یه روز قدمگاه یارای خمینی بود و یه روز قدمگاه یارای مهدی (عج)💚
آهای راهی وادی نور ،فردا که به شهر برگشتی باورت میشه؟
دیروز #دلت رو تو یه گوشه از این خاکا جا گذاشتی 💔
باورت میشه خاک مظلومیت شهدا به تنت نشسته😔
و خدا میدونه این خاک با دل بی قرارت چه خواهد کرد
(#دلم_پر_کشید😭)
التماس دعا عزیزان.
ان شاء الله کاروان تهران بیست دقیق دیگه حرکت میکنه "یاعلی"
بعد اون حرفا دلم حسابی گرفت،چقد دلم میخواست اینجا بمونم و #خادم_الشهدا بشم . #هنوز_نرفته_دلتنگ_اینجا_ام.
از چهره ی سپیده معلوم بود ک حسابی پکره به همین دلیل دیگه هیچ حرفی بینمون رد و بدل نشد.😥
راه افتادیم سمت ماشین...
توی راه به سپیده گفتم بره خودم موندم کنار آبا به اندازه ی کافی عکس انداخته بودم میخواستم تصویر اینجا تو ذهنم ثبت بشه.
جایی ک تو هر قدمی ک برداری کلی آدم شهید شدن .💚
#آهسته_قدم_بردار_اینجا_شهیدی_خفته_است
#ادامه_دارد...
💠کانال عهد با شهدا 💠
╔══ೋღ
🌺ღೋ══╗
🌴 https://telegram.me/joinchat/BJAToDwBXe
uiNU6XhX3uiw 🌴
╚══ೋღ
🌺ღೋ══╝
#طبیب دلت ڪه #شهدا
باشند🍃
هوای #دلت هم #آسمانی
می شود🍂
#شهید امر به معروف
و نهی از منڪر✌️
#شهید_علی_خلیلی❤️
#مدافع_آل_الله🚩
#یادش_باصلوات🌷
#حدیث📜
🏴 @Shahidegomnamm🕊
باشند🍃
هوای #دلت هم #آسمانی
می شود🍂
#شهید امر به معروف
و نهی از منڪر✌️
#شهید_علی_خلیلی❤️
#مدافع_آل_الله🚩
#یادش_باصلوات🌷
#حدیث📜
🏴 @Shahidegomnamm🕊
همیشه راه #دل از #تن
جداست در سفرجان🥀
#دلت مراست
تو خود گفته ای اگر #بدنت
نیست🍂
#پنجشنبه_های_دلتنگی🕊
#یادشهیدان_باصلوات🍃🌹
🍃🌸 JOiN 👇🏻
🌹ڪانال عهـدبـا شهـدا🌹
°•🌸 ➬ @Shahidegomnamm
جداست در سفرجان🥀
#دلت مراست
تو خود گفته ای اگر #بدنت
نیست🍂
#پنجشنبه_های_دلتنگی🕊
#یادشهیدان_باصلوات🍃🌹
🍃🌸 JOiN 👇🏻
🌹ڪانال عهـدبـا شهـدا🌹
°•🌸 ➬ @Shahidegomnamm
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان📚✒️ #فرمانده_من👮 #قسمت_صدو_هشتادو_هفت📖 ┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅ ❥• به سمتم برمیگردی صورتهایمان چند سانتی متر فاصله دارند #پیشانیت را روی پیشانیم میگذاری و #چشمانت را می بندی روی چشمان بسته ات دست میکشم مژگانت #خیس خیسند آرام زمزمه میکنی: #آسما…
#داستان📚✒️
#فرمانده_من👮
#قسمت_صدو_هشتادو_هشت 📖
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
❥• دستت را به سمتم دراز میکنی
دستت را میگیرم #یاعلی میگویم
و بلند میشوم حالم #دگرگون است دستت را محکم تر میگیرم بی اختیار خم میشوم و دستت را می بوسم اشکم روی دستت سر میخورد،به #انگشتر فیروزه ایت خیره میشوم دلم قرص است که هنوز از دستت درش نیاوردی با جدیت چانه ام را میگیری و سرم را بالا میاوری نگاهت به رو به رویت است دوباره #پایین را مینگری و میگویی : عزیزدلم چرا اینقد #نگرانی ؟بخدا فردا که رفتم، دو هفته ای برمیگردم، #بغض میکنم میگویم :
چرا #نگاهم نمیکنی ؟ هان ؟
میخوای ازم #دل بکنی می ترسی نگاهم کنی #دلت بلرزه ؟خیالت راحت تو #دلت بلرزه ، #ایمانت نمی لرزه
❥• با #مهربانی نگاهم میکنی شاید دلیلت این بوده که من راحت تر دل بکنم میدانی ؟ تو پیش خودت نیستی و نمیدانی مبتلا شدن به #چشمان تو چه دردی داردمی ترسم #شیطان در جلدم فرو رفته باشد #اعوذ_بالله میگویم
و به انگشتر #فیروزه ایت خیره میشوم میگویم : بریم ؟
جوابی نمی دهی و راه میفتی چقدر امشب کم حرف شدی سوار ماشین میشویم #باران شدت گرفته، #خیس خیسیم یاد #شلمچه می افتم :
یاد #مداحیت،راه میفتیم همه جا
ساکت است بی مقدمه میگویم :
#حسام ؟
به سمتم برمیگردی و میگویی :
#جانم؟
برام #مداحی میکنی؟
دوباره به روبه رویت نگاه میکنی
و میگویی : چشششممم،کمی بعد با صدای بم #مردانه ات شروع به خواندن میکنی و من پنهانی دارم صدای قشنگت را #ضبط میکنم تا هنگام نبودنت #لالایی_قلب بی قرارم باشد : میباره #بارون_روی_سر_مجنون ،
#توی_خیابون_رویایی
❥• میلرزه #پاهاش ، #بارونی چشماش
میگه خدایی تو کجایی ؟ من مانوسم ، به #حرمت آقا،حرم تو والله برام #بهشته
#کربلا... #کربلا .... #اللهم_الرزقنا
#کربلا ... #کربلا... #اللهم_الرزقنا ...
ادامه نمیدهی،نفس عمیقی میکشم میگویی : #فاطمه ببخشید جور نشد بریم #کربلا،جبران میکنم اشکالی نداره فدای سرت ماشین را نگه میداری #آسمان را مینگری و میگویی :
#بارون شدیده ها،خبر نداری همین شدت باران دلیل این پیاده روی شده . پیاده میشوم از پشت ماشین دو تا #چفیه میاوری یکی را روی سرم می اندازی و یکی را روی سر خودت دستم را میگیری و راه میفتیم ...
#این_داستان_ادامه_دارد.. ✍
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hema
🍃🌹ڪانـال عهـدبـاشهـدا🍃🌹
❥❥❥ @Shahidegomnamm
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
#فرمانده_من👮
#قسمت_صدو_هشتادو_هشت 📖
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
❥• دستت را به سمتم دراز میکنی
دستت را میگیرم #یاعلی میگویم
و بلند میشوم حالم #دگرگون است دستت را محکم تر میگیرم بی اختیار خم میشوم و دستت را می بوسم اشکم روی دستت سر میخورد،به #انگشتر فیروزه ایت خیره میشوم دلم قرص است که هنوز از دستت درش نیاوردی با جدیت چانه ام را میگیری و سرم را بالا میاوری نگاهت به رو به رویت است دوباره #پایین را مینگری و میگویی : عزیزدلم چرا اینقد #نگرانی ؟بخدا فردا که رفتم، دو هفته ای برمیگردم، #بغض میکنم میگویم :
چرا #نگاهم نمیکنی ؟ هان ؟
میخوای ازم #دل بکنی می ترسی نگاهم کنی #دلت بلرزه ؟خیالت راحت تو #دلت بلرزه ، #ایمانت نمی لرزه
❥• با #مهربانی نگاهم میکنی شاید دلیلت این بوده که من راحت تر دل بکنم میدانی ؟ تو پیش خودت نیستی و نمیدانی مبتلا شدن به #چشمان تو چه دردی داردمی ترسم #شیطان در جلدم فرو رفته باشد #اعوذ_بالله میگویم
و به انگشتر #فیروزه ایت خیره میشوم میگویم : بریم ؟
جوابی نمی دهی و راه میفتی چقدر امشب کم حرف شدی سوار ماشین میشویم #باران شدت گرفته، #خیس خیسیم یاد #شلمچه می افتم :
یاد #مداحیت،راه میفتیم همه جا
ساکت است بی مقدمه میگویم :
#حسام ؟
به سمتم برمیگردی و میگویی :
#جانم؟
برام #مداحی میکنی؟
دوباره به روبه رویت نگاه میکنی
و میگویی : چشششممم،کمی بعد با صدای بم #مردانه ات شروع به خواندن میکنی و من پنهانی دارم صدای قشنگت را #ضبط میکنم تا هنگام نبودنت #لالایی_قلب بی قرارم باشد : میباره #بارون_روی_سر_مجنون ،
#توی_خیابون_رویایی
❥• میلرزه #پاهاش ، #بارونی چشماش
میگه خدایی تو کجایی ؟ من مانوسم ، به #حرمت آقا،حرم تو والله برام #بهشته
#کربلا... #کربلا .... #اللهم_الرزقنا
#کربلا ... #کربلا... #اللهم_الرزقنا ...
ادامه نمیدهی،نفس عمیقی میکشم میگویی : #فاطمه ببخشید جور نشد بریم #کربلا،جبران میکنم اشکالی نداره فدای سرت ماشین را نگه میداری #آسمان را مینگری و میگویی :
#بارون شدیده ها،خبر نداری همین شدت باران دلیل این پیاده روی شده . پیاده میشوم از پشت ماشین دو تا #چفیه میاوری یکی را روی سرم می اندازی و یکی را روی سر خودت دستم را میگیری و راه میفتیم ...
#این_داستان_ادامه_دارد.. ✍
👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hema
🍃🌹ڪانـال عهـدبـاشهـدا🍃🌹
❥❥❥ @Shahidegomnamm
┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
✨ #دلَت که خالی شد از غیر
پُر می شود از #خدا ...🥀
آن وقت ، #شهید می شوی!🌺
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹کـانـال عهـدبـا شهـدا🌹🍃
🔮 @shahidegomnamm
پُر می شود از #خدا ...🥀
آن وقت ، #شهید می شوی!🌺
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹کـانـال عهـدبـا شهـدا🌹🍃
🔮 @shahidegomnamm