از بهشتی برای امروز
765 subscribers
78 photos
65 videos
24 files
175 links
این کانال فرصتی است برای بازخوانی اندیشه و گفتار
اسوه صراحت و صداقت و صلابت انقلابی
شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی
امید که برای امروزمان به کار آید

ارتباط با مدیر کانال
@Hamednikoonahad
Download Telegram
نظر #شهید_بهشتی در مورد #ابراهیم_یزدی، #نهضت_آزادی و مهندس #بازرگان

1- آقای مهندس بازرگان از دوستان خیلی قدیم من هستند و آقای #یزدی همینطور، هرچند چون ایشان مدت زیادی در خارج بوده اند ارتباط مستقیم زیاد نبوده، ولی هر دوی این برادرها را همچنان #برادرهای_دوست_داشتنی و برخوردار از درجه بالایی از #صداقت و صمیمیت می دانم. ولی #خط_فکری شان را در مورد #سیاست_انقلابی ایران از اول هم خطی که با ما بخواند، نمی یافتم و ما از همان اول حس می کردیم که نقطه نظرهامان مختلف است. منتها با توجه به اینکه اینها یاران و دوستان انقلاب بوده‌اند و خدماتی داشته اند و سهمی داشته اند، آقای بازرگان که سهم زیادی در سابقه فعالیت قبلی شان مخصوصا داشته اند، ما ترجیح می دادیم که با وجود این اختلاف نظرها همکاری داشته باشیم، تا وقتی که آقایان به این نتیجه رسیدند که نمی تواند پابه‌پای این نقطه نظرها بیایند و #استعفا دادند.
بنابراین من آقایان را چهره هایی دوست داشتنی و برخوردار از صداقت و خوب می دانم ولی نقطه نظرشان را #در_جهت_این_انقلاب هم، از پیش، نمی‌یافتم . روز به روز این نظر قوی تر می شد. چه در #مسائل_داخلی_انقلاب و چه در مورد #مسائل_خارجی_انقلاب. ما معتقد بودیم انقلاب ایران یک #انقلاب_جهانی است لااقل در #جهان_اسلام و در دنیای #مستضعفین. شاید آقایان چنین دیدی نداشتند، مخصوصا آقای مهندس بازرگان خیلی اینطورها نمی اندیشیدند. باز آقای دکتر یزدی هم نقطه نظرهاشان با آقای بازرگان یکی نیست. ایشان هم با آقای بازرگان اختلاف نظرهایی داشتند.

منبع: بهشتی از زبان بهشتی، (1392) جلد دوم، صص 328-329 به نقل از کتاب شهید بهشتی؛ اسطوره‌ای بر جاودانه تاریخ

2- وقتى كه #نهضت_آزادى تشكيل شد، با خوشحالى از اين خبر استقبال كردم و وقتى در اساسنامۀ آن از #اسلام به عنوان يك #مكتب و از نهضت آزادى به عنوان يك #حزب_اسلامی_تمام_عيار ياد نشده بود، به دوستان بنيانگذار نهضت آزادى انتقاد كردم و گفتم كه اين حزب، مكتبى نيست. اسمش را هم گذاشته ايد نهضت آزادى. #آزادى_كه_همۀ_اسلام_نيست. آزادى از مسائل مهم بشرى است و از اركان اسلام، ولى همۀ اسلام نيست. دوستان گفتند براى اين كه ما خواستيم كسانى كه #آلرژى دارند، روى عنوان اسلام از اين تشكيلات فرار نكنند. ولى حقيقتش اينكه قصه فقط اسم نبود. قصه اين بود كه #مرامنامه نشان می داد كه يك عده مسلمان آمده اند يك حزب درست كرده اند، اما در اين #تشكيلات_سياسى، اسلام را به عنوان يك #مكتب_تمام_عيار مطرح نكرده اند. در عين حال به اين تشكيلات علاقه مند بودم. براى اين كه لااقل چهره هاى برجسته اى از مسلمانهاى متفكر، مبارز و فعال در اين تشكيلات گرد آمده بودند. اما به همين دليل كه از نظر مكتبى و مرامى ملتزم به اسلام نبودند، از اينكه عضو آن بشوم، خوددارى كردم.

منبع: حزب جمهوری اسلامی، 1390 صص310-311

3- از روى ناچارى با علم و آگاهى به اینکه آقاى مهندس بازرگان عضو نهضت آزادی اند و راه اسلامی و سیاسی و اجتماعى نهضت آزادى با راه انقلاب و راه ما هم يكى نبود، براى اينكه همان سه ماه قبلش بود كه آقاى مهندس بازرگان در #پاريس آمده بودند #امام را قانع كنند كه اگر مثلاً #شوراى_سلطنت باشد و آزادى انتخابات باشد، مبارزه به همين جا ختم بشود و ايشان تشريف بياورند به ايران بهتر است و امام هم بعد از يك ديدار گفته بودند كه نه اينطور نمى شود. اگر مى خواهيد ديدار دومی با من داشته باشيد، بايد بر ضد اين رژيم اعلاميه بدهيد. اگر اعلاميه داديد، مى توانيد با من ديدار دوم داشته باشيد و الّا نه. و چون ايشان در آنجا اعلاميه ندادند، برگشتند ايران و اعلاميه اى عليه اين مضامين دادند، اين بود كه ديدار دومى هم با امام نداشتند. و همانجا من با ايشان و آقاى #دكتر_يزدى چقدر صحبت كردم تا آقاى مهندس بازرگان را قانعشان كنم كه اين راه، راه صحيحترى است، به اين راه بياييد. خوب با علم و آگاهى ما از وضع ايشان، بعد از پيروزى انقلاب از روى #اضطرار، ناچار شديم آقاى مهندس بازرگان را به عنوان #نخست_وزير معرفى كنيم. #شوراى_انقلاب ناچار شد ايشان را معرفى كند و ايشان هم نخست وزير شدند.

منبع: حزب جمهوری اسلامی، (1390)، صص 231-232

https://t.iss.one/shahiddoctorbeheshti
چرا علی؟ چرا غدیر؟

اگر با شما مشورت می‌شد، چه کسی را غیر از علی معرفی می کردید؟

نگرانی پیامبر در مورد #میراث گرانبهایش!

قصه #شيعه و #سنى مطرح نيست

سخنرانی در سال 1351 ؛ #آبادان

در سال‌هايى كه ما اين جشن بزرگ را در مسجد #هامبورگ جشن مى‌گرفتيم، در آن چند سال كه آنجا بودم همه ساله خود به خود من سخن مى گفتم. خوب به خاطر دارم كه در هيچ سال ناچار نشدم مطلبى را تكرار كنم يا براى اجتناب از تكرار مطلب، موضوع سخنرانى #عيد_غدير را مسأله‌اى غير از غدير و #مولا_على، عليه السلام، قرار دهم. همواره با خودم فكر مى كردم كه #اگر_سالها_بگذرد و بخواهم براى همان مردم درباره غدير سخن بگويم قافيه سخن تنگ نيست، چون مسأله اى كه موضوع عيد غدير است يك مسأله جزئى پيش پا افتاده نيست بلكه مسأله اى بسيار مهم است. مطلب اين است كه پيامبرى به فرمان خدا مأموريت يافته در جهان پرغوغاى چهارده قرن پيش #جامعه_نمونه اى بر مبناى اسلام بسازد. جامعه اى كه به تمام معنا يك #جامعه_انقلابى است. جامعه اى است كه وضع موجود را كاملاً دگرگون كرده است. ...

پيغمبر بزرگوار اسلام به فرمان خدا و با اتكا بر وحى خدا، بر پايه #توحيد و يكتاپرستى، بر پايه احترام به#ارزشهاى_عالى_انسانى و بر پايه كنار زدن همه ارزشهاى ضد انسانى ديروز، جامعه اى نو ساخته است. حالا چنين بنيانگذارى الهام گرفته است كه ماه‌ها، هفته‌ها و روزهاى پايان عمرش نزديك مى شود. #نگران است. نگران اينكه اين جامعه نوبنياد را با اين خصلتهاى نو بايد به دست چه كسى سپرد و چه كسى مى تواند پس از او اين جامعه را #اداره كند؛ اداره اى كه همراه با آن، #حتى_يك_درجه_زاويه_انحرافى در مسير #نهضت به وجود نيايد. اين #نگرانى_بزرگ است. مسأله، #شوخى_نيست ...

پيغمبر احساس مى كند، مى‌يابد، مى‌داند و به عنوان #رهبرى_الهى، دانا، تيزبين و ژرف‌نگر مى بيند كه با #انقلاب_اسلام، عده معدودى مسلمان زبده خالص ساخته است. بقيه هم به اسلام و #جامعه_اسلامى آمده‌اند، نماز مسلمانى را مى‌خوانند، ماه رمضان هم روزه مى‌گيرند، حتى زكات هم مى‌دهند، حتى به ميدان جنگ و جهاد هم مى‌روند و براى اسلام شمشير هم مى‌زنند، اما آيا ساختمان درون و جسم و جان و روح و خلق و عادت آنها #ساختمان_خالص_سره_اسلامى است؟ نه! تعجب نكنيد. ...

چطور پيغمبر اسلام نگران است كه اين بزرگترين ميراث را پس از او چه كسى نگهدارى خواهد كرد؟ پيغمبر به اطراف خودش نگاه مى‌كند و هر بار نگاه مى‌كند مقدم بر همه #فقط_يك_انسان، #واجد_شرايط مىباشد؛ انسانى كه اصولاً از #نسل_انقلاب_اسلام است، چون ده ساله بوده كه مسلمان شده و چند سال از همان ده سال را نيز زير دست پيغمبر بزرگ شده است. او كسى است كه چند سال قبل از بعثت را هم با خصلتهاى پيغمبر بزرگوار اسلام رشد كرده است: #على . اين انسان زبده آگاه هوشمند بافضيلت، كودك بود كه به خانه محمد رفت. دوران كودكى را در #خانه_پاك_پيغمبر گذراند. ده ساله شد كه #نهضت_اسلام شروع شد. اولين مردى بود كه اسلام را پذيرفت .چه اسلام پذيرفتنى؟ خالص، مخلص، باصفا، باصميميت، #بى‌دغل،# بى‌طمع .نه طمع در رياست دارد، نه طمع در ثروت دارد، نه طمع در سالارى لشكر دارد. هيچ طمعى ندارد. #خالص_در_راه_خدا! شما اصلا از #فرمان_خدا صرف نظر كنيد، از تصميم پيغمبر صرف نظر كنيد؛ فكر كنيد كه به جاى پيغمبر، يك رهبر ديگر، جامعه اى را با آن #خون_دل ساخته بود، مى آمد با شما و با آنها كه با تاريخ سرنوشت اسلام آشنايى دارند و با اين حقايق اجتماعى هم كه عرض كردم آشنا هستند#مشورت مى‌كرد و مى‌گفت چه كسى مى‌تواند پس از من اين ميراث را به خوبى نگه دارد و نهضت اسلام را در مسيرش نگه دارد تا منحرف نشود؟ چه كسى را مى‌توانيم معرفى كنيم غير از على؟ #منصف باشيد. قصه #شيعه و #سنى مطرح نيست. ...

آیا پيغمبر نگران بود كه اگر دست #على_عليه‌السلام، را بگيرد و بگويد «#من_كنت_مولاه_فهذا_على_مولاه» مردم على را #ترور كنند؟ نگرانى پيغمبر اين نبود. او چنين ترسى از مردم نداشت .پيغمبر نگرانى ديگرى داشت. از اين طرف نگران بود كه اگر على بر سر كار نيايد ميراث گرانبهايش، يعنى #جامعه_نوساخته_و_نوخاسته_اسلامى، به چه سرنوشتى دچار خواهد شد، و از آن سو نگران بود كه اگر على را به فرمان خدا به #زمامدارى منصوب كند #عكس‌العمل_سياسى دارد. مسأله اين است كه پيغمبر از عكس‌العملهاى سياسى اين امر كه ممكن بود يك #بحران_سياسى در مسير نهضت اسلام به وجود بياورد بيمناك بود ...

منبع: ولایت رهبری روحانیت (1390) صص74-83


https://t.iss.one/shahiddoctorbeheshti
نظر #شهید_بهشتی در مورد #ابراهیم_یزدی، #نهضت_آزادی و مهندس #بازرگان

1- آقای مهندس بازرگان از دوستان خیلی قدیم من هستند و آقای #یزدی همینطور، هرچند چون ایشان مدت زیادی در خارج بوده اند ارتباط مستقیم زیاد نبوده، ولی هر دوی این برادرها را همچنان #برادرهای_دوست_داشتنی و برخوردار از درجه بالایی از #صداقت و صمیمیت می دانم. ولی #خط_فکری شان را در مورد #سیاست_انقلابی ایران از اول هم خطی که با ما بخواند، نمی یافتم و ما از همان اول حس می کردیم که نقطه نظرهامان مختلف است. منتها با توجه به اینکه اینها یاران و دوستان انقلاب بوده‌اند و خدماتی داشته اند و سهمی داشته اند، آقای بازرگان که سهم زیادی در سابقه فعالیت قبلی شان مخصوصا داشته اند، ما ترجیح می دادیم که با وجود این اختلاف نظرها همکاری داشته باشیم، تا وقتی که آقایان به این نتیجه رسیدند که نمی تواند پابه‌پای این نقطه نظرها بیایند و #استعفا دادند.
بنابراین من آقایان را چهره هایی دوست داشتنی و برخوردار از صداقت و خوب می دانم ولی نقطه نظرشان را #در_جهت_این_انقلاب هم، از پیش، نمی‌یافتم . روز به روز این نظر قوی تر می شد. چه در #مسائل_داخلی_انقلاب و چه در مورد #مسائل_خارجی_انقلاب. ما معتقد بودیم انقلاب ایران یک #انقلاب_جهانی است لااقل در #جهان_اسلام و در دنیای #مستضعفین. شاید آقایان چنین دیدی نداشتند، مخصوصا آقای مهندس بازرگان خیلی اینطورها نمی اندیشیدند. باز آقای دکتر یزدی هم نقطه نظرهاشان با آقای بازرگان یکی نیست. ایشان هم با آقای بازرگان اختلاف نظرهایی داشتند.

منبع: بهشتی از زبان بهشتی، (1392) جلد دوم، صص 328-329 به نقل از کتاب شهید بهشتی؛ اسطوره‌ای بر جاودانه تاریخ

2- وقتى كه #نهضت_آزادى تشكيل شد، با خوشحالى از اين خبر استقبال كردم و وقتى در اساسنامۀ آن از #اسلام به عنوان يك #مكتب و از نهضت آزادى به عنوان يك #حزب_اسلامی_تمام_عيار ياد نشده بود، به دوستان بنيانگذار نهضت آزادى انتقاد كردم و گفتم كه اين حزب، مكتبى نيست. اسمش را هم گذاشته ايد نهضت آزادى. #آزادى_كه_همۀ_اسلام_نيست. آزادى از مسائل مهم بشرى است و از اركان اسلام، ولى همۀ اسلام نيست. دوستان گفتند براى اين كه ما خواستيم كسانى كه #آلرژى دارند، روى عنوان اسلام از اين تشكيلات فرار نكنند. ولى حقيقتش اينكه قصه فقط اسم نبود. قصه اين بود كه #مرامنامه نشان می داد كه يك عده مسلمان آمده اند يك حزب درست كرده اند، اما در اين #تشكيلات_سياسى، اسلام را به عنوان يك #مكتب_تمام_عيار مطرح نكرده اند. در عين حال به اين تشكيلات علاقه مند بودم. براى اين كه لااقل چهره هاى برجسته اى از مسلمانهاى متفكر، مبارز و فعال در اين تشكيلات گرد آمده بودند. اما به همين دليل كه از نظر مكتبى و مرامى ملتزم به اسلام نبودند، از اينكه عضو آن بشوم، خوددارى كردم.

منبع: حزب جمهوری اسلامی، 1390 صص310-311

3- از روى ناچارى با علم و آگاهى به اینکه آقاى مهندس بازرگان عضو نهضت آزادی اند و راه اسلامی و سیاسی و اجتماعى نهضت آزادى با راه انقلاب و راه ما هم يكى نبود، براى اينكه همان سه ماه قبلش بود كه آقاى مهندس بازرگان در #پاريس آمده بودند #امام را قانع كنند كه اگر مثلاً #شوراى_سلطنت باشد و آزادى انتخابات باشد، مبارزه به همين جا ختم بشود و ايشان تشريف بياورند به ايران بهتر است و امام هم بعد از يك ديدار گفته بودند كه نه اينطور نمى شود. اگر مى خواهيد ديدار دومی با من داشته باشيد، بايد بر ضد اين رژيم اعلاميه بدهيد. اگر اعلاميه داديد، مى توانيد با من ديدار دوم داشته باشيد و الّا نه. و چون ايشان در آنجا اعلاميه ندادند، برگشتند ايران و اعلاميه اى عليه اين مضامين دادند، اين بود كه ديدار دومى هم با امام نداشتند. و همانجا من با ايشان و آقاى #دكتر_يزدى چقدر صحبت كردم تا آقاى مهندس بازرگان را قانعشان كنم كه اين راه، راه صحيحترى است، به اين راه بياييد. خوب با علم و آگاهى ما از وضع ايشان، بعد از پيروزى انقلاب از روى #اضطرار، ناچار شديم آقاى مهندس بازرگان را به عنوان #نخست_وزير معرفى كنيم. #شوراى_انقلاب ناچار شد ايشان را معرفى كند و ايشان هم نخست وزير شدند.

منبع: حزب جمهوری اسلامی، (1390)، صص 231-232

https://t.iss.one/shahiddoctorbeheshti
نظر #شهید_بهشتی در مورد #ابراهیم_یزدی، #نهضت_آزادی و مهندس #بازرگان -1

آقای #مهندس_بازرگان از دوستان خیلی قدیم من هستند و آقای #یزدی همینطور، هرچند چون ایشان مدت زیادی در خارج بوده‌اند ارتباط مستقیم زیاد نبوده، ولی هر دوی این برادرها را همچنان #برادرهای_دوست_داشتنی و برخوردار از درجه بالایی از #صداقت و صمیمیت می‌دانم. ولی #خط_فکری شان را در مورد #سیاست_انقلابی ایران از اول هم خطی که با ما بخواند، نمی‌یافتم و ما از همان اول حس می‌کردیم که نقطه نظرهامان مختلف است. منتها با توجه به اینکه اینها یاران و دوستان انقلاب بوده‌اند و خدماتی داشته‌اند و سهمی داشته‌اند، آقای بازرگان که سهم زیادی در سابقه فعالیت قبلی‌شان مخصوصا داشته‌اند، ما ترجیح می‌دادیم که با وجود این اختلاف‌نظرها همکاری داشته باشیم، تا وقتی که آقایان به این نتیجه رسیدند که نمی‌تواند پابه‌پای این نقطه‌نظرها بیایند و #استعفا دادند.
بنابراین من آقایان را چهره‌هایی دوست‌داشتنی و برخوردار از صداقت و خوب می‌دانم ولی نقطه‌نظرشان را #در_جهت_این_انقلاب هم، از پیش، نمی‌یافتم. روزبه‌روز این نظر قوی تر می‌شد. چه در #مسائل_داخلی_انقلاب و چه در مورد #مسائل_خارجی_انقلاب. ما معتقد بودیم انقلاب ایران یک #انقلاب_جهانی است لااقل در #جهان_اسلام و در دنیای #مستضعفین. شاید آقایان چنین دیدی نداشتند، مخصوصا آقای مهندس بازرگان خیلی اینطورها نمی‌اندیشیدند. باز آقای دکتر یزدی هم نقطه‌نظرهاشان با آقای بازرگان یکی نیست. ایشان هم با آقای بازرگان اختلاف‌نظرهایی داشتند.

منبع: بهشتی از زبان بهشتی، (1392) جلد دوم، صص 328-329 به نقل از کتاب شهید بهشتی؛ اسطوره‌ای بر جاودانه تاریخ

@shahiddoctorbeheshti
نظر #شهید_بهشتی در مورد #نهضت_آزادی و مهندس #بازرگان -2

#از_روى_ناچارى با علم و آگاهى به اینکه آقاى #مهندس_بازرگان عضو نهضت آزادی اند و راه اسلامی و سیاسی و اجتماعى نهضت آزادى با راه انقلاب و راه ما هم يكى نبود، براى اينكه همان سه ماه قبلش بود كه آقاى مهندس بازرگان در #پاريس آمده بودند #امام را قانع كنند كه اگر مثلاً #شوراى_سلطنت باشد و آزادى انتخابات باشد، مبارزه به همين‌جا ختم بشود و ايشان تشريف بياورند به ايران بهتر است و امام هم بعد از يك ديدار گفته بودند كه نه اينطور نمى‌شود. اگر مى‌خواهيد ديدار دومی با من داشته باشيد، بايد بر ضد اين رژيم اعلاميه بدهيد. اگر اعلاميه داديد، مى‌توانيد با من ديدار دوم داشته باشيد و الّا نه. و چون ايشان در آنجا اعلاميه ندادند، برگشتند ايران و اعلاميه‌اى عليه اين مضامين دادند، اين بود كه ديدار دومى هم با امام نداشتند. و همانجا من با ايشان و آقاى #دكتر_يزدى چقدر صحبت كردم تا آقاى مهندس بازرگان را قانعشان كنم كه اين راه، راه صحيحترى است، به اين راه بياييد. خوب با علم و آگاهى ما از وضع ايشان، بعد از پيروزى انقلاب از روى #اضطرار، ناچار شديم آقاى مهندس بازرگان را به عنوان #نخست_وزير معرفى كنيم. #شوراى_انقلاب ناچار شد ايشان را معرفى كند و ايشان هم نخست وزير شدند و دولتشان هم #دولت_انقلاب شد؟ نه، دولت انقلاب كه نشد. خودشان گفتند من اصلاً دولت انقلاب نيستم. خودشان گفتند كه اين دولت، دولت انقلاب نيست، دولت انتقال است. انتقال از مرحلۀ پيش به مرحلۀ انقلاب. حالا چه‌طور مى‌شود كه يك انقلاب پيروز بشود و اولين دولتش دولت انقلاب نباشد و دولت انتقال باشد؟ و گفتند #من_بلدوزر_نيستم، من يك #ماشین_سوارى_ضعيف_نازك‌نارنجى هستم كه مى‌توانم در جادۀ هموارِ آسفالته حركت كنم و بعد هم معلوم شد كه #دولت_انتقال هم نيست.

منبع: #حزب_جمهوری_اسلامی، (1390)، صص 231-232

@shahiddoctorbeheshti
چرا علی؟ چرا غدیر؟

اگر با شما مشورت می‌شد، چه کسی را غیر از علی معرفی می کردید؟

نگرانی پیامبر در مورد #میراث گرانبهایش!

قصه #شيعه و #سنى مطرح نيست

سخنرانی در سال 1351 ؛ #آبادان

در سال‌هايى كه ما اين جشن بزرگ را در مسجد #هامبورگ جشن مى‌گرفتيم، در آن چند سال كه آنجا بودم همه ساله خود به خود من سخن مى گفتم. خوب به خاطر دارم كه در هيچ سال ناچار نشدم مطلبى را تكرار كنم يا براى اجتناب از تكرار مطلب، موضوع سخنرانى #عيد_غدير را مسأله‌اى غير از غدير و #مولا_على، عليه السلام، قرار دهم. همواره با خودم فكر مى كردم كه #اگر_سالها_بگذرد و بخواهم براى همان مردم درباره غدير سخن بگويم قافيه سخن تنگ نيست، چون مسأله اى كه موضوع عيد غدير است يك مسأله جزئى پيش پا افتاده نيست بلكه مسأله اى بسيار مهم است. مطلب اين است كه پيامبرى به فرمان خدا مأموريت يافته در جهان پرغوغاى چهارده قرن پيش #جامعه_نمونه اى بر مبناى اسلام بسازد. جامعه اى كه به تمام معنا يك #جامعه_انقلابى است. جامعه اى است كه وضع موجود را كاملاً دگرگون كرده است. ...

پيغمبر بزرگوار اسلام به فرمان خدا و با اتكا بر وحى خدا، بر پايه #توحيد و يكتاپرستى، بر پايه احترام به#ارزشهاى_عالى_انسانى و بر پايه كنار زدن همه ارزشهاى ضد انسانى ديروز، جامعه اى نو ساخته است. حالا چنين بنيانگذارى الهام گرفته است كه ماه‌ها، هفته‌ها و روزهاى پايان عمرش نزديك مى شود. #نگران است. نگران اينكه اين جامعه نوبنياد را با اين خصلتهاى نو بايد به دست چه كسى سپرد و چه كسى مى تواند پس از او اين جامعه را #اداره كند؛ اداره اى كه همراه با آن، #حتى_يك_درجه_زاويه_انحرافى در مسير #نهضت به وجود نيايد. اين #نگرانى_بزرگ است. مسأله، #شوخى_نيست ...

پيغمبر احساس مى كند، مى‌يابد، مى‌داند و به عنوان #رهبرى_الهى، دانا، تيزبين و ژرف‌نگر مى بيند كه با #انقلاب_اسلام، عده معدودى مسلمان زبده خالص ساخته است. بقيه هم به اسلام و #جامعه_اسلامى آمده‌اند، نماز مسلمانى را مى‌خوانند، ماه رمضان هم روزه مى‌گيرند، حتى زكات هم مى‌دهند، حتى به ميدان جنگ و جهاد هم مى‌روند و براى اسلام شمشير هم مى‌زنند، اما آيا ساختمان درون و جسم و جان و روح و خلق و عادت آنها #ساختمان_خالص_سره_اسلامى است؟ نه! تعجب نكنيد. ...

چطور پيغمبر اسلام نگران است كه اين بزرگترين ميراث را پس از او چه كسى نگهدارى خواهد كرد؟ پيغمبر به اطراف خودش نگاه مى‌كند و هر بار نگاه مى‌كند مقدم بر همه #فقط_يك_انسان، #واجد_شرايط مىباشد؛ انسانى كه اصولاً از #نسل_انقلاب_اسلام است، چون ده ساله بوده كه مسلمان شده و چند سال از همان ده سال را نيز زير دست پيغمبر بزرگ شده است. او كسى است كه چند سال قبل از بعثت را هم با خصلتهاى پيغمبر بزرگوار اسلام رشد كرده است: #على . اين انسان زبده آگاه هوشمند بافضيلت، كودك بود كه به خانه محمد رفت. دوران كودكى را در #خانه_پاك_پيغمبر گذراند. ده ساله شد كه #نهضت_اسلام شروع شد. اولين مردى بود كه اسلام را پذيرفت .چه اسلام پذيرفتنى؟ خالص، مخلص، باصفا، باصميميت، #بى‌دغل،# بى‌طمع .نه طمع در رياست دارد، نه طمع در ثروت دارد، نه طمع در سالارى لشكر دارد. هيچ طمعى ندارد. #خالص_در_راه_خدا! شما اصلا از #فرمان_خدا صرف نظر كنيد، از تصميم پيغمبر صرف نظر كنيد؛ فكر كنيد كه به جاى پيغمبر، يك رهبر ديگر، جامعه اى را با آن #خون_دل ساخته بود، مى آمد با شما و با آنها كه با تاريخ سرنوشت اسلام آشنايى دارند و با اين حقايق اجتماعى هم كه عرض كردم آشنا هستند#مشورت مى‌كرد و مى‌گفت چه كسى مى‌تواند پس از من اين ميراث را به خوبى نگه دارد و نهضت اسلام را در مسيرش نگه دارد تا منحرف نشود؟ چه كسى را مى‌توانيم معرفى كنيم غير از على؟ #منصف باشيد. قصه #شيعه و #سنى مطرح نيست. ...

آیا پيغمبر نگران بود كه اگر دست #على_عليه‌السلام، را بگيرد و بگويد «#من_كنت_مولاه_فهذا_على_مولاه» مردم على را #ترور كنند؟ نگرانى پيغمبر اين نبود. او چنين ترسى از مردم نداشت .پيغمبر نگرانى ديگرى داشت. از اين طرف نگران بود كه اگر على بر سر كار نيايد ميراث گرانبهايش، يعنى #جامعه_نوساخته_و_نوخاسته_اسلامى، به چه سرنوشتى دچار خواهد شد، و از آن سو نگران بود كه اگر على را به فرمان خدا به #زمامدارى منصوب كند #عكس‌العمل_سياسى دارد. مسأله اين است كه پيغمبر از عكس‌العملهاى سياسى اين امر كه ممكن بود يك #بحران_سياسى در مسير نهضت اسلام به وجود بياورد بيمناك بود ...

منبع: ولایت رهبری روحانیت (1390) صص74-83


https://t.iss.one/shahiddoctorbeheshti
نظر #شهید_بهشتی در مورد #ابراهیم_یزدی، #نهضت_آزادی و مهندس #بازرگان -1

آقای #مهندس_بازرگان از دوستان خیلی قدیم من هستند و آقای #یزدی همینطور، هرچند چون ایشان مدت زیادی در خارج بوده‌اند ارتباط مستقیم زیاد نبوده، ولی هر دوی این برادرها را همچنان #برادرهای_دوست_داشتنی و برخوردار از درجه بالایی از #صداقت و صمیمیت می‌دانم. ولی #خط_فکری شان را در مورد #سیاست_انقلابی ایران از اول هم خطی که با ما بخواند، نمی‌یافتم و ما از همان اول حس می‌کردیم که نقطه نظرهامان مختلف است. منتها با توجه به اینکه اینها یاران و دوستان انقلاب بوده‌اند و خدماتی داشته‌اند و سهمی داشته‌اند، آقای بازرگان که سهم زیادی در سابقه فعالیت قبلی‌شان مخصوصا داشته‌اند، ما ترجیح می‌دادیم که با وجود این اختلاف‌نظرها همکاری داشته باشیم، تا وقتی که آقایان به این نتیجه رسیدند که نمی‌تواند پابه‌پای این نقطه‌نظرها بیایند و #استعفا دادند.
بنابراین من آقایان را چهره‌هایی دوست‌داشتنی و برخوردار از صداقت و خوب می‌دانم ولی نقطه‌نظرشان را #در_جهت_این_انقلاب هم، از پیش، نمی‌یافتم. روزبه‌روز این نظر قوی تر می‌شد. چه در #مسائل_داخلی_انقلاب و چه در مورد #مسائل_خارجی_انقلاب. ما معتقد بودیم انقلاب ایران یک #انقلاب_جهانی است لااقل در #جهان_اسلام و در دنیای #مستضعفین. شاید آقایان چنین دیدی نداشتند، مخصوصا آقای مهندس بازرگان خیلی اینطورها نمی‌اندیشیدند. باز آقای دکتر یزدی هم نقطه‌نظرهاشان با آقای بازرگان یکی نیست. ایشان هم با آقای بازرگان اختلاف‌نظرهایی داشتند.

منبع: بهشتی از زبان بهشتی، (1392) جلد دوم، صص 328-329 به نقل از کتاب شهید بهشتی؛ اسطوره‌ای بر جاودانه تاریخ

@shahiddoctorbeheshti
نظر #شهید_بهشتی در مورد #نهضت_آزادی و مهندس #بازرگان -2

#از_روى_ناچارى با علم و آگاهى به اینکه آقاى #مهندس_بازرگان عضو نهضت آزادی اند و راه اسلامی و سیاسی و اجتماعى نهضت آزادى با راه انقلاب و راه ما هم يكى نبود، براى اينكه همان سه ماه قبلش بود كه آقاى مهندس بازرگان در #پاريس آمده بودند #امام را قانع كنند كه اگر مثلاً #شوراى_سلطنت باشد و آزادى انتخابات باشد، مبارزه به همين‌جا ختم بشود و ايشان تشريف بياورند به ايران بهتر است و امام هم بعد از يك ديدار گفته بودند كه نه اينطور نمى‌شود. اگر مى‌خواهيد ديدار دومی با من داشته باشيد، بايد بر ضد اين رژيم اعلاميه بدهيد. اگر اعلاميه داديد، مى‌توانيد با من ديدار دوم داشته باشيد و الّا نه. و چون ايشان در آنجا اعلاميه ندادند، برگشتند ايران و اعلاميه‌اى عليه اين مضامين دادند، اين بود كه ديدار دومى هم با امام نداشتند. و همانجا من با ايشان و آقاى #دكتر_يزدى چقدر صحبت كردم تا آقاى مهندس بازرگان را قانعشان كنم كه اين راه، راه صحيحترى است، به اين راه بياييد. خوب با علم و آگاهى ما از وضع ايشان، بعد از پيروزى انقلاب از روى #اضطرار، ناچار شديم آقاى مهندس بازرگان را به عنوان #نخست_وزير معرفى كنيم. #شوراى_انقلاب ناچار شد ايشان را معرفى كند و ايشان هم نخست وزير شدند و دولتشان هم #دولت_انقلاب شد؟ نه، دولت انقلاب كه نشد. خودشان گفتند من اصلاً دولت انقلاب نيستم. خودشان گفتند كه اين دولت، دولت انقلاب نيست، دولت انتقال است. انتقال از مرحلۀ پيش به مرحلۀ انقلاب. حالا چه‌طور مى‌شود كه يك انقلاب پيروز بشود و اولين دولتش دولت انقلاب نباشد و دولت انتقال باشد؟ و گفتند #من_بلدوزر_نيستم، من يك #ماشین_سوارى_ضعيف_نازك‌نارنجى هستم كه مى‌توانم در جادۀ هموارِ آسفالته حركت كنم و بعد هم معلوم شد كه #دولت_انتقال هم نيست.

منبع: #حزب_جمهوری_اسلامی، (1390)، صص 231-232

@shahiddoctorbeheshti
چرا علی؟ چرا غدیر؟

اگر با شما مشورت می‌شد، چه کسی را غیر از علی معرفی می کردید؟

نگرانی پیامبر در مورد #میراث گرانبهایش!

قصه #شيعه و #سنى مطرح نيست

سخنرانی در سال 1351 ؛ #آبادان

در سال‌هايى كه ما اين جشن بزرگ را در مسجد #هامبورگ جشن مى‌گرفتيم، در آن چند سال كه آنجا بودم همه ساله خود به خود من سخن مى گفتم. خوب به خاطر دارم كه در هيچ سال ناچار نشدم مطلبى را تكرار كنم يا براى اجتناب از تكرار مطلب، موضوع سخنرانى #عيد_غدير را مسأله‌اى غير از غدير و #مولا_على، عليه السلام، قرار دهم. همواره با خودم فكر مى كردم كه #اگر_سالها_بگذرد و بخواهم براى همان مردم درباره غدير سخن بگويم قافيه سخن تنگ نيست، چون مسأله اى كه موضوع عيد غدير است يك مسأله جزئى پيش پا افتاده نيست بلكه مسأله اى بسيار مهم است. مطلب اين است كه پيامبرى به فرمان خدا مأموريت يافته در جهان پرغوغاى چهارده قرن پيش #جامعه_نمونه اى بر مبناى اسلام بسازد. جامعه اى كه به تمام معنا يك #جامعه_انقلابى است. جامعه اى است كه وضع موجود را كاملاً دگرگون كرده است. ...

پيغمبر بزرگوار اسلام به فرمان خدا و با اتكا بر وحى خدا، بر پايه #توحيد و يكتاپرستى، بر پايه احترام به#ارزشهاى_عالى_انسانى و بر پايه كنار زدن همه ارزشهاى ضد انسانى ديروز، جامعه اى نو ساخته است. حالا چنين بنيانگذارى الهام گرفته است كه ماه‌ها، هفته‌ها و روزهاى پايان عمرش نزديك مى شود. #نگران است. نگران اينكه اين جامعه نوبنياد را با اين خصلتهاى نو بايد به دست چه كسى سپرد و چه كسى مى تواند پس از او اين جامعه را #اداره كند؛ اداره اى كه همراه با آن، #حتى_يك_درجه_زاويه_انحرافى در مسير #نهضت به وجود نيايد. اين #نگرانى_بزرگ است. مسأله، #شوخى_نيست ...

پيغمبر احساس مى كند، مى‌يابد، مى‌داند و به عنوان #رهبرى_الهى، دانا، تيزبين و ژرف‌نگر مى بيند كه با #انقلاب_اسلام، عده معدودى مسلمان زبده خالص ساخته است. بقيه هم به اسلام و #جامعه_اسلامى آمده‌اند، نماز مسلمانى را مى‌خوانند، ماه رمضان هم روزه مى‌گيرند، حتى زكات هم مى‌دهند، حتى به ميدان جنگ و جهاد هم مى‌روند و براى اسلام شمشير هم مى‌زنند، اما آيا ساختمان درون و جسم و جان و روح و خلق و عادت آنها #ساختمان_خالص_سره_اسلامى است؟ نه! تعجب نكنيد. ...

چطور پيغمبر اسلام نگران است كه اين بزرگترين ميراث را پس از او چه كسى نگهدارى خواهد كرد؟ پيغمبر به اطراف خودش نگاه مى‌كند و هر بار نگاه مى‌كند مقدم بر همه #فقط_يك_انسان، #واجد_شرايط مىباشد؛ انسانى كه اصولاً از #نسل_انقلاب_اسلام است، چون ده ساله بوده كه مسلمان شده و چند سال از همان ده سال را نيز زير دست پيغمبر بزرگ شده است. او كسى است كه چند سال قبل از بعثت را هم با خصلتهاى پيغمبر بزرگوار اسلام رشد كرده است: #على . اين انسان زبده آگاه هوشمند بافضيلت، كودك بود كه به خانه محمد رفت. دوران كودكى را در #خانه_پاك_پيغمبر گذراند. ده ساله شد كه #نهضت_اسلام شروع شد. اولين مردى بود كه اسلام را پذيرفت .چه اسلام پذيرفتنى؟ خالص، مخلص، باصفا، باصميميت، #بى‌دغل،# بى‌طمع .نه طمع در رياست دارد، نه طمع در ثروت دارد، نه طمع در سالارى لشكر دارد. هيچ طمعى ندارد. #خالص_در_راه_خدا! شما اصلا از #فرمان_خدا صرف نظر كنيد، از تصميم پيغمبر صرف نظر كنيد؛ فكر كنيد كه به جاى پيغمبر، يك رهبر ديگر، جامعه اى را با آن #خون_دل ساخته بود، مى آمد با شما و با آنها كه با تاريخ سرنوشت اسلام آشنايى دارند و با اين حقايق اجتماعى هم كه عرض كردم آشنا هستند#مشورت مى‌كرد و مى‌گفت چه كسى مى‌تواند پس از من اين ميراث را به خوبى نگه دارد و نهضت اسلام را در مسيرش نگه دارد تا منحرف نشود؟ چه كسى را مى‌توانيم معرفى كنيم غير از على؟ #منصف باشيد. قصه #شيعه و #سنى مطرح نيست. ...

آیا پيغمبر نگران بود كه اگر دست #على_عليه‌السلام، را بگيرد و بگويد «#من_كنت_مولاه_فهذا_على_مولاه» مردم على را #ترور كنند؟ نگرانى پيغمبر اين نبود. او چنين ترسى از مردم نداشت .پيغمبر نگرانى ديگرى داشت. از اين طرف نگران بود كه اگر على بر سر كار نيايد ميراث گرانبهايش، يعنى #جامعه_نوساخته_و_نوخاسته_اسلامى، به چه سرنوشتى دچار خواهد شد، و از آن سو نگران بود كه اگر على را به فرمان خدا به #زمامدارى منصوب كند #عكس‌العمل_سياسى دارد. مسأله اين است كه پيغمبر از عكس‌العملهاى سياسى اين امر كه ممكن بود يك #بحران_سياسى در مسير نهضت اسلام به وجود بياورد بيمناك بود ...

منبع: ولایت رهبری روحانیت (1390) صص74-83


@shahiddoctorbeheshti
چرا علی؟ چرا غدیر؟

اگر با شما مشورت می‌شد، چه کسی را غیر از علی معرفی می کردید؟

نگرانی پیامبر در مورد #میراث گرانبهایش!

قصه #شيعه و #سنى مطرح نيست

سخنرانی در سال 1351 ؛ #آبادان

در سال‌هايى كه ما اين جشن بزرگ را در مسجد #هامبورگ جشن مى‌گرفتيم، در آن چند سال كه آنجا بودم همه ساله خود به خود من سخن مى گفتم. خوب به خاطر دارم كه در هيچ سال ناچار نشدم مطلبى را تكرار كنم يا براى اجتناب از تكرار مطلب، موضوع سخنرانى #عيد_غدير را مسأله‌اى غير از غدير و #مولا_على، عليه السلام، قرار دهم. همواره با خودم فكر مى كردم كه #اگر_سالها_بگذرد و بخواهم براى همان مردم درباره غدير سخن بگويم قافيه سخن تنگ نيست، چون مسأله اى كه موضوع عيد غدير است يك مسأله جزئى پيش پا افتاده نيست بلكه مسأله اى بسيار مهم است. مطلب اين است كه پيامبرى به فرمان خدا مأموريت يافته در جهان پرغوغاى چهارده قرن پيش #جامعه_نمونه اى بر مبناى اسلام بسازد. جامعه اى كه به تمام معنا يك #جامعه_انقلابى است. جامعه اى است كه وضع موجود را كاملاً دگرگون كرده است. ...

پيغمبر بزرگوار اسلام به فرمان خدا و با اتكا بر وحى خدا، بر پايه #توحيد و يكتاپرستى، بر پايه احترام به#ارزشهاى_عالى_انسانى و بر پايه كنار زدن همه ارزشهاى ضد انسانى ديروز، جامعه اى نو ساخته است. حالا چنين بنيانگذارى الهام گرفته است كه ماه‌ها، هفته‌ها و روزهاى پايان عمرش نزديك مى شود. #نگران است. نگران اينكه اين جامعه نوبنياد را با اين خصلتهاى نو بايد به دست چه كسى سپرد و چه كسى مى تواند پس از او اين جامعه را #اداره كند؛ اداره اى كه همراه با آن، #حتى_يك_درجه_زاويه_انحرافى در مسير #نهضت به وجود نيايد. اين #نگرانى_بزرگ است. مسأله، #شوخى_نيست ...

پيغمبر احساس مى كند، مى‌يابد، مى‌داند و به عنوان #رهبرى_الهى، دانا، تيزبين و ژرف‌نگر مى بيند كه با #انقلاب_اسلام، عده معدودى مسلمان زبده خالص ساخته است. بقيه هم به اسلام و #جامعه_اسلامى آمده‌اند، نماز مسلمانى را مى‌خوانند، ماه رمضان هم روزه مى‌گيرند، حتى زكات هم مى‌دهند، حتى به ميدان جنگ و جهاد هم مى‌روند و براى اسلام شمشير هم مى‌زنند، اما آيا ساختمان درون و جسم و جان و روح و خلق و عادت آنها #ساختمان_خالص_سره_اسلامى است؟ نه! تعجب نكنيد. ...

چطور پيغمبر اسلام نگران است كه اين بزرگترين ميراث را پس از او چه كسى نگهدارى خواهد كرد؟ پيغمبر به اطراف خودش نگاه مى‌كند و هر بار نگاه مى‌كند مقدم بر همه #فقط_يك_انسان، #واجد_شرايط مىباشد؛ انسانى كه اصولاً از #نسل_انقلاب_اسلام است، چون ده ساله بوده كه مسلمان شده و چند سال از همان ده سال را نيز زير دست پيغمبر بزرگ شده است. او كسى است كه چند سال قبل از بعثت را هم با خصلتهاى پيغمبر بزرگوار اسلام رشد كرده است: #على . اين انسان زبده آگاه هوشمند بافضيلت، كودك بود كه به خانه محمد رفت. دوران كودكى را در #خانه_پاك_پيغمبر گذراند. ده ساله شد كه #نهضت_اسلام شروع شد. اولين مردى بود كه اسلام را پذيرفت .چه اسلام پذيرفتنى؟ خالص، مخلص، باصفا، باصميميت، #بى‌دغل، #بى‌طمع .نه طمع در رياست دارد، نه طمع در ثروت دارد، نه طمع در سالارى لشكر دارد. هيچ طمعى ندارد. #خالص_در_راه_خدا! شما اصلا از #فرمان_خدا صرف نظر كنيد، از تصميم پيغمبر صرف نظر كنيد؛ فكر كنيد كه به جاى پيغمبر، يك رهبر ديگر، جامعه اى را با آن #خون_دل ساخته بود، مى آمد با شما و با آنها كه با تاريخ سرنوشت اسلام آشنايى دارند و با اين حقايق اجتماعى هم كه عرض كردم آشنا هستند #مشورت مى‌كرد و مى‌گفت چه كسى مى‌تواند پس از من اين ميراث را به خوبى نگه دارد و نهضت اسلام را در مسيرش نگه دارد تا منحرف نشود؟ چه كسى را مى‌توانيم معرفى كنيم غير از على؟ #منصف باشيد. قصه #شيعه و #سنى مطرح نيست. ...

آیا پيغمبر نگران بود كه اگر دست #على_عليه‌السلام، را بگيرد و بگويد « #من_كنت_مولاه_فهذا_على_مولاه» مردم على را #ترور كنند؟ نگرانى پيغمبر اين نبود. او چنين ترسى از مردم نداشت .پيغمبر نگرانى ديگرى داشت. از اين طرف نگران بود كه اگر على بر سر كار نيايد ميراث گرانبهايش، يعنى #جامعه_نوساخته_و_نوخاسته_اسلامى، به چه سرنوشتى دچار خواهد شد، و از آن سو نگران بود كه اگر على را به فرمان خدا به #زمامدارى منصوب كند #عكس‌العمل_سياسى دارد. مسأله اين است كه پيغمبر از عكس‌العملهاى سياسى اين امر كه ممكن بود يك #بحران_سياسى در مسير نهضت اسلام به وجود بياورد بيمناك بود ...

منبع: #شهیدبهشتی، ولایت رهبری روحانیت (1390) صص74-83


@Shahiddoctorbeheshti
نظر #شهید_بهشتی در مورد #ابراهیم_یزدی، #نهضت_آزادی و مهندس #بازرگان -1

آقای #مهندس_بازرگان از دوستان خیلی قدیم من هستند و آقای #یزدی همینطور، هرچند چون ایشان مدت زیادی در خارج بوده‌اند ارتباط مستقیم زیاد نبوده، ولی هر دوی این برادرها را همچنان #برادرهای_دوست_داشتنی و برخوردار از درجه بالایی از #صداقت و صمیمیت می‌دانم. ولی #خط_فکری شان را در مورد #سیاست_انقلابی ایران از اول هم خطی که با ما بخواند، نمی‌یافتم و ما از همان اول حس می‌کردیم که نقطه نظرهامان مختلف است. منتها با توجه به اینکه اینها یاران و دوستان انقلاب بوده‌اند و خدماتی داشته‌اند و سهمی داشته‌اند، آقای بازرگان که سهم زیادی در سابقه فعالیت قبلی‌شان مخصوصا داشته‌اند، ما ترجیح می‌دادیم که با وجود این اختلاف‌نظرها همکاری داشته باشیم، تا وقتی که آقایان به این نتیجه رسیدند که نمی‌تواند پابه‌پای این نقطه‌نظرها بیایند و #استعفا دادند.
بنابراین من آقایان را چهره‌هایی دوست‌داشتنی و برخوردار از صداقت و خوب می‌دانم ولی نقطه‌نظرشان را #در_جهت_این_انقلاب هم، از پیش، نمی‌یافتم. روزبه‌روز این نظر قوی تر می‌شد. چه در #مسائل_داخلی_انقلاب و چه در مورد #مسائل_خارجی_انقلاب. ما معتقد بودیم انقلاب ایران یک #انقلاب_جهانی است لااقل در #جهان_اسلام و در دنیای #مستضعفین. شاید آقایان چنین دیدی نداشتند، مخصوصا آقای مهندس بازرگان خیلی اینطورها نمی‌اندیشیدند. باز آقای دکتر یزدی هم نقطه‌نظرهاشان با آقای بازرگان یکی نیست. ایشان هم با آقای بازرگان اختلاف‌نظرهایی داشتند.

منبع: بهشتی از زبان بهشتی، (1392) جلد دوم، صص 328-329 به نقل از کتاب شهید بهشتی؛ اسطوره‌ای بر جاودانه تاریخ

@shahiddoctorbeheshti
چرا علی؟ چرا غدیر؟

اگر با شما مشورت می‌شد، چه کسی را غیر از علی معرفی می کردید؟

نگرانی پیامبر در مورد #میراث گرانبهایش!

قصه #شيعه و #سنى مطرح نيست

سخنرانی در سال 1351 ؛ #آبادان

در سال‌هايى كه ما اين جشن بزرگ را در مسجد #هامبورگ جشن مى‌گرفتيم، در آن چند سال كه آنجا بودم همه ساله خود به خود من سخن مى گفتم. خوب به خاطر دارم كه در هيچ سال ناچار نشدم مطلبى را تكرار كنم يا براى اجتناب از تكرار مطلب، موضوع سخنرانى #عيد_غدير را مسأله‌اى غير از غدير و #مولا_على، عليه السلام، قرار دهم. همواره با خودم فكر مى كردم كه #اگر_سالها_بگذرد و بخواهم براى همان مردم درباره غدير سخن بگويم قافيه سخن تنگ نيست، چون مسأله اى كه موضوع عيد غدير است يك مسأله جزئى پيش پا افتاده نيست بلكه مسأله اى بسيار مهم است. مطلب اين است كه پيامبرى به فرمان خدا مأموريت يافته در جهان پرغوغاى چهارده قرن پيش #جامعه_نمونه اى بر مبناى اسلام بسازد. جامعه اى كه به تمام معنا يك #جامعه_انقلابى است. جامعه اى است كه وضع موجود را كاملاً دگرگون كرده است. ...

پيغمبر بزرگوار اسلام به فرمان خدا و با اتكا بر وحى خدا، بر پايه #توحيد و يكتاپرستى، بر پايه احترام به#ارزشهاى_عالى_انسانى و بر پايه كنار زدن همه ارزشهاى ضد انسانى ديروز، جامعه اى نو ساخته است. حالا چنين بنيانگذارى الهام گرفته است كه ماه‌ها، هفته‌ها و روزهاى پايان عمرش نزديك مى شود. #نگران است. نگران اينكه اين جامعه نوبنياد را با اين خصلتهاى نو بايد به دست چه كسى سپرد و چه كسى مى تواند پس از او اين جامعه را #اداره كند؛ اداره اى كه همراه با آن، #حتى_يك_درجه_زاويه_انحرافى در مسير #نهضت به وجود نيايد. اين #نگرانى_بزرگ است. مسأله، #شوخى_نيست ...

پيغمبر احساس مى كند، مى‌يابد، مى‌داند و به عنوان #رهبرى_الهى، دانا، تيزبين و ژرف‌نگر مى بيند كه با #انقلاب_اسلام، عده معدودى مسلمان زبده خالص ساخته است. بقيه هم به اسلام و #جامعه_اسلامى آمده‌اند، نماز مسلمانى را مى‌خوانند، ماه رمضان هم روزه مى‌گيرند، حتى زكات هم مى‌دهند، حتى به ميدان جنگ و جهاد هم مى‌روند و براى اسلام شمشير هم مى‌زنند، اما آيا ساختمان درون و جسم و جان و روح و خلق و عادت آنها #ساختمان_خالص_سره_اسلامى است؟ نه! تعجب نكنيد. ...

چطور پيغمبر اسلام نگران است كه اين بزرگترين ميراث را پس از او چه كسى نگهدارى خواهد كرد؟ پيغمبر به اطراف خودش نگاه مى‌كند و هر بار نگاه مى‌كند مقدم بر همه #فقط_يك_انسان، #واجد_شرايط مىباشد؛ انسانى كه اصولاً از #نسل_انقلاب_اسلام است، چون ده ساله بوده كه مسلمان شده و چند سال از همان ده سال را نيز زير دست پيغمبر بزرگ شده است. او كسى است كه چند سال قبل از بعثت را هم با خصلتهاى پيغمبر بزرگوار اسلام رشد كرده است: #على . اين انسان زبده آگاه هوشمند بافضيلت، كودك بود كه به خانه محمد رفت. دوران كودكى را در #خانه_پاك_پيغمبر گذراند. ده ساله شد كه #نهضت_اسلام شروع شد. اولين مردى بود كه اسلام را پذيرفت .چه اسلام پذيرفتنى؟ خالص، مخلص، باصفا، باصميميت، #بى‌دغل، #بى‌طمع .نه طمع در رياست دارد، نه طمع در ثروت دارد، نه طمع در سالارى لشكر دارد. هيچ طمعى ندارد. #خالص_در_راه_خدا! شما اصلا از #فرمان_خدا صرف نظر كنيد، از تصميم پيغمبر صرف نظر كنيد؛ فكر كنيد كه به جاى پيغمبر، يك رهبر ديگر، جامعه اى را با آن #خون_دل ساخته بود، مى آمد با شما و با آنها كه با تاريخ سرنوشت اسلام آشنايى دارند و با اين حقايق اجتماعى هم كه عرض كردم آشنا هستند #مشورت مى‌كرد و مى‌گفت چه كسى مى‌تواند پس از من اين ميراث را به خوبى نگه دارد و نهضت اسلام را در مسيرش نگه دارد تا منحرف نشود؟ چه كسى را مى‌توانيم معرفى كنيم غير از على؟ #منصف باشيد. قصه #شيعه و #سنى مطرح نيست. ...

آیا پيغمبر نگران بود كه اگر دست #على_عليه‌السلام، را بگيرد و بگويد « #من_كنت_مولاه_فهذا_على_مولاه» مردم على را #ترور كنند؟ نگرانى پيغمبر اين نبود. او چنين ترسى از مردم نداشت .پيغمبر نگرانى ديگرى داشت. از اين طرف نگران بود كه اگر على بر سر كار نيايد ميراث گرانبهايش، يعنى #جامعه_نوساخته_و_نوخاسته_اسلامى، به چه سرنوشتى دچار خواهد شد، و از آن سو نگران بود كه اگر على را به فرمان خدا به #زمامدارى منصوب كند #عكس‌العمل_سياسى دارد. مسأله اين است كه پيغمبر از عكس‌العملهاى سياسى اين امر كه ممكن بود يك #بحران_سياسى در مسير نهضت اسلام به وجود بياورد بيمناك بود ...

منبع: #شهیدبهشتی، ولایت رهبری روحانیت (1390) صص74-83


@Shahiddoctorbeheshti