This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 وحید سایلنت، هنرمند آزادیخواه با انتشار این ویدئو خواهان حمایت مردم ایران از توماج صالحی، هنرمند زندانی محکوم به اعدام شد.
#توماج_صالحی
@SepehrAzadi
#توماج_صالحی
@SepehrAzadi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 تبریز - شعارنویسی گستردهی جوانان انقلابی در حمایت از توماج صالحی
🗓 جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
#تبریز #توماج_صالحی #برای_توماج
@SepehrAzadi
🗓 جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
#تبریز #توماج_صالحی #برای_توماج
@SepehrAzadi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 تجمع ایرانیان شهر استکهلم در اعتراض به حکم اعدام #توماج_صالحی
#رضا_رسایی
#عباس_دریس
#حبیب_دریس
#مجاهد_کورکور
@SepehrAzadi
#رضا_رسایی
#عباس_دریس
#حبیب_دریس
#مجاهد_کورکور
@SepehrAzadi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
امروز اجرای موزیک فریاد ایران در کلن
به امید ازادی کشورمون ایران و تمام عزیزان در بند ... 💚🕊❤️
#توماج_صالحی #رضا_رسايی #مجاهد_کورکور #عباس_دریس
@VahidSilentmusic
@SepehrAzadi
به امید ازادی کشورمون ایران و تمام عزیزان در بند ... 💚🕊❤️
#توماج_صالحی #رضا_رسايی #مجاهد_کورکور #عباس_دریس
@VahidSilentmusic
@SepehrAzadi
🔴 تحمل شنیدن شکنجه های که بر توماج صالحی رفته بود نداشتم
✍️جعفر پناهی
«چند روزی بود که از زندان بیرون آمده بود. قرار بود با محمد رسولاف به ملاقاتش برویم. زنگ زد برای مداوا به تهران آمده است. قرار گذاشته شد و دیداری کوتاه داشتیم. لبخند بر لب و روحیه بالا داشت. از هر دری سخن به میان آمد. تا آنکه به ورزش رسید. سکوت کرد. دو باره با لبخند گفت:«تنها ناراحتیم در زندان این بود که چند ماه اول نمی توانستم ورزش کنم. وقتی گرفتنم دوازده ساعت زیر شکنجه بودم .
چون قبل از دستگیری ورزش بوکس می کردم تحمل درد را داشتم. ولی آنها آمپول می زدند که بیهوش نشوم و درد را بیشتر حس کنم . صدای شکستن استخوانهای پا و انگشتانم دستم را میشنیدم»در آن زمان من و محمد حتی تحمل شنیدن این شکستنها را نداشتیم. ولی خوشحال بودیم با خنده زیبایش روبروی ما نشسته و آزاد است. اما اکنون بعد از این حکم قرون وسطایی وظیفه من و تو است که با انفعال خود، قلب پسر ایران را نشکنیم. #توماج_صالحی»
@SepehrAzadi
✍️جعفر پناهی
«چند روزی بود که از زندان بیرون آمده بود. قرار بود با محمد رسولاف به ملاقاتش برویم. زنگ زد برای مداوا به تهران آمده است. قرار گذاشته شد و دیداری کوتاه داشتیم. لبخند بر لب و روحیه بالا داشت. از هر دری سخن به میان آمد. تا آنکه به ورزش رسید. سکوت کرد. دو باره با لبخند گفت:«تنها ناراحتیم در زندان این بود که چند ماه اول نمی توانستم ورزش کنم. وقتی گرفتنم دوازده ساعت زیر شکنجه بودم .
چون قبل از دستگیری ورزش بوکس می کردم تحمل درد را داشتم. ولی آنها آمپول می زدند که بیهوش نشوم و درد را بیشتر حس کنم . صدای شکستن استخوانهای پا و انگشتانم دستم را میشنیدم»در آن زمان من و محمد حتی تحمل شنیدن این شکستنها را نداشتیم. ولی خوشحال بودیم با خنده زیبایش روبروی ما نشسته و آزاد است. اما اکنون بعد از این حکم قرون وسطایی وظیفه من و تو است که با انفعال خود، قلب پسر ایران را نشکنیم. #توماج_صالحی»
@SepehrAzadi