سه #دانشجو داشت که دو تایشان #فکلی بودند و یکی #ریش داشت.
جلوی پای هر سه بلند میشد!
برایش فرقی نمیکرد که فکلی است یا #چادری.
هر کس به دفترش می آمد جلویش بلند میشد!
جواب سوالات و #مشکلات همه را میداد.
اگر به این می گفت #دخترم، به آن یکی هم میگفت دخترم!
#اذان که میگفتند، نمی گفت بروید #نماز!
همان جا آستین هایش را بالا میزد!
همین بچه فکلی را سال بعد در #نمازخانه دیدم.
#نماز_اول_وقت و #قرآن بعد از نمازش همیشه به راه بود...
#دانشمند_شهید_دکتر_مجید_شهریاری
📚 شهید علم
@basijtv 🇮🇷پایگاه بسیج تلگرام
تصویر:
https://www.instagram.com/p/BLs_DzEgs3K/
جلوی پای هر سه بلند میشد!
برایش فرقی نمیکرد که فکلی است یا #چادری.
هر کس به دفترش می آمد جلویش بلند میشد!
جواب سوالات و #مشکلات همه را میداد.
اگر به این می گفت #دخترم، به آن یکی هم میگفت دخترم!
#اذان که میگفتند، نمی گفت بروید #نماز!
همان جا آستین هایش را بالا میزد!
همین بچه فکلی را سال بعد در #نمازخانه دیدم.
#نماز_اول_وقت و #قرآن بعد از نمازش همیشه به راه بود...
#دانشمند_شهید_دکتر_مجید_شهریاری
📚 شهید علم
@basijtv 🇮🇷پایگاه بسیج تلگرام
تصویر:
https://www.instagram.com/p/BLs_DzEgs3K/
Instagram
سه #دانشجو داشت که دو تایشان #فکلی بودند و یکی #ریش داشت.
جلوی پای هر سه بلند میشد!
برایش فرقی نمیکرد که فکلی است یا #چادری.
هر کس به دفترش می آمد جلویش بلند میشد!
جواب سوالات و #مشکلات همه را میداد.
اگر به این می گفت #دخترم، به آن یکی هم میگفت دخترم!
…
جلوی پای هر سه بلند میشد!
برایش فرقی نمیکرد که فکلی است یا #چادری.
هر کس به دفترش می آمد جلویش بلند میشد!
جواب سوالات و #مشکلات همه را میداد.
اگر به این می گفت #دخترم، به آن یکی هم میگفت دخترم!
…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
16 آذر روز #دانشجو ، روز آدم شدن برای بیرون نشدن مبارک باد!
🔴 همه باید داخل در #خیمه_بسیج شوند
💠 بسیج از نگاه #رهبرانقلاب:
🔹 #تشکیلات بسیج ، یعنی #هیات_رئیسه و #مدیران و #مسوولان_بسیج ، باید آنچنان #ظریف عمل کنند که به تدربج بتوانند همه ی آحاد مستعد کشور را داخل در #خیمه_ی_بسیج کنند
🔹تا او ضمن اینکه احساس میکند #زن_خانه_دار است، احساس کند یک #نظامی است،
ضمن اینکه احساس میکند یک #دانشجو است احساس کند یک #نظامی است.
🔹این کار ، با #تبلیغات و #سازماندهی خوب و توجه به اینکه از هر قشری چه انتظاری هست و ذهن آن قشر را چگونه میشود با #حقیقت_مساله ی #بسیج ، سیراب و اشباع کرد، #میسر است
📚حدیث ولایت: ج3 ص24
🇮🇷پایگاه بسیج تلگرام
@basijtv
💠 بسیج از نگاه #رهبرانقلاب:
🔹 #تشکیلات بسیج ، یعنی #هیات_رئیسه و #مدیران و #مسوولان_بسیج ، باید آنچنان #ظریف عمل کنند که به تدربج بتوانند همه ی آحاد مستعد کشور را داخل در #خیمه_ی_بسیج کنند
🔹تا او ضمن اینکه احساس میکند #زن_خانه_دار است، احساس کند یک #نظامی است،
ضمن اینکه احساس میکند یک #دانشجو است احساس کند یک #نظامی است.
🔹این کار ، با #تبلیغات و #سازماندهی خوب و توجه به اینکه از هر قشری چه انتظاری هست و ذهن آن قشر را چگونه میشود با #حقیقت_مساله ی #بسیج ، سیراب و اشباع کرد، #میسر است
📚حدیث ولایت: ج3 ص24
🇮🇷پایگاه بسیج تلگرام
@basijtv
🌹 #ولایت_امیرالمؤمنین
💠 #امداد_شهدا
#راهیان_نور
#حتما_بخونید
🌸 ڪاروانے از خواهران دانشجوی #زاهدان وارد مناطق عملیاتے خوزستان شده بود و من مأمور شدم تا آنها را در چند نقطہ ، بہ عنوان راوی همراهے ڪنم .
#ڪاروان حال و هوای عجیبے داشت .
✳️ وقتے از حماسہها و #مظلومیتهای شهدای چزابہ برایشان تعریف مےڪردم ، صدای گریہ و #زاریشان طوری بود ڪہ انگار با چشم خود شهادت عزیزانشان را مےبینند .
🌸 صحبتهایم ڪہ تمام شد ، گوشہای رفتم . در فڪر بودم ڪہ یڪے از خواهران #دانشجو آمد و در حالے ڪہ سعی مےڪرد متوجہ اشڪهایش نشوم گفت :
«حاج آقا من اشتباه ڪردم پام رو اینجا گذاشتم .»
✳️ گفتم : « چطور ؟ اتوبوس رو اشتباه سوار شدید؟»
با صدای لرزانش حرفم را برید و گفت :
«آخہ من #ارمنے مذهب هستم»
تازه منظورش را فهمیدم . خندیدم و گفتم : «دخترم اشتباه مےڪنے . شهدا متعلق بہ همہ هستن . این سرزمین هم برای تمام انسانهای #آزاده جا داره ... »
🌸 دختر ڪمے مڪث ڪرد و گفت :
« من با راه و رسم #شهدا خیلے فاصلہ دارم . دوست دارم شیعہ بشم ، اما مےترسم ڪہ خانواده منو بیرون ڪنند .
برای همین با شهدای چزابہ عهد بستم ڪہ در دل بہ ولایت #امیرمؤمنان (ع) ایمان بیارم و اعمال #شیعیان رو مخفیانہ انجام بدم .
از اونها خواستم تو این راه کمکم کنن»
✳️ نمےدانم حرفهایش را تمام ڪرد یا نہ گفتم :
« دخترم توڪلتون رو از خداوند قطع نڪنین . انشاءالله شهدا هم #ڪمڪتون میڪنن . سعے کنین همیشه به یاد شهدا باشین ... »
🌸 مدتے گذشت .
یڪ روز در اتاق خود مشغول ڪار بودم ڪہ نامہای را برایم آوردند .
وقتے آن را باز ڪردم ، دیدم از همان دخترخانم بلوچستانے است .
🔴👈 نوشته بود :
« حاج آقا ! بہ #برڪت_شهدا ، رفتار من باعث شد تا خانوادهام نیز #شیعہ شوند ... »
✍ راوی : محمد امین پوررڪنے
#خاطرات_ڪاروان_راهیان_نور
#خاطرات_ناب
@basijtv🇮🇷پایگاه بسیج فضای مجازی
💠 #امداد_شهدا
#راهیان_نور
#حتما_بخونید
🌸 ڪاروانے از خواهران دانشجوی #زاهدان وارد مناطق عملیاتے خوزستان شده بود و من مأمور شدم تا آنها را در چند نقطہ ، بہ عنوان راوی همراهے ڪنم .
#ڪاروان حال و هوای عجیبے داشت .
✳️ وقتے از حماسہها و #مظلومیتهای شهدای چزابہ برایشان تعریف مےڪردم ، صدای گریہ و #زاریشان طوری بود ڪہ انگار با چشم خود شهادت عزیزانشان را مےبینند .
🌸 صحبتهایم ڪہ تمام شد ، گوشہای رفتم . در فڪر بودم ڪہ یڪے از خواهران #دانشجو آمد و در حالے ڪہ سعی مےڪرد متوجہ اشڪهایش نشوم گفت :
«حاج آقا من اشتباه ڪردم پام رو اینجا گذاشتم .»
✳️ گفتم : « چطور ؟ اتوبوس رو اشتباه سوار شدید؟»
با صدای لرزانش حرفم را برید و گفت :
«آخہ من #ارمنے مذهب هستم»
تازه منظورش را فهمیدم . خندیدم و گفتم : «دخترم اشتباه مےڪنے . شهدا متعلق بہ همہ هستن . این سرزمین هم برای تمام انسانهای #آزاده جا داره ... »
🌸 دختر ڪمے مڪث ڪرد و گفت :
« من با راه و رسم #شهدا خیلے فاصلہ دارم . دوست دارم شیعہ بشم ، اما مےترسم ڪہ خانواده منو بیرون ڪنند .
برای همین با شهدای چزابہ عهد بستم ڪہ در دل بہ ولایت #امیرمؤمنان (ع) ایمان بیارم و اعمال #شیعیان رو مخفیانہ انجام بدم .
از اونها خواستم تو این راه کمکم کنن»
✳️ نمےدانم حرفهایش را تمام ڪرد یا نہ گفتم :
« دخترم توڪلتون رو از خداوند قطع نڪنین . انشاءالله شهدا هم #ڪمڪتون میڪنن . سعے کنین همیشه به یاد شهدا باشین ... »
🌸 مدتے گذشت .
یڪ روز در اتاق خود مشغول ڪار بودم ڪہ نامہای را برایم آوردند .
وقتے آن را باز ڪردم ، دیدم از همان دخترخانم بلوچستانے است .
🔴👈 نوشته بود :
« حاج آقا ! بہ #برڪت_شهدا ، رفتار من باعث شد تا خانوادهام نیز #شیعہ شوند ... »
✍ راوی : محمد امین پوررڪنے
#خاطرات_ڪاروان_راهیان_نور
#خاطرات_ناب
@basijtv🇮🇷پایگاه بسیج فضای مجازی