دلنوشته مداح معروف برای شهید خان طومان
🔹وارد خان طومان که شدیم چپ و راست اطرافمان خمپاره فرود می آمد. بعضی از صدا ها دور وبعضی هم نزدیک.
🔹شهید کابلی را آنجا دیدم تا مرا دید خیلی گرم و صمیمی تحویلم گرفت و احوال پرسی کردیم.
🔹شروع کرد به تشریح دقیق منطقه و مواضع و استحکامات داعش.
🔹غربت عجیبی در خان طومان حاکم بود. یک حس درونی به من میگفت خیلی از این بچه ها به شهادت میرسند.
🔹دوست داشتم ساعت ها بنشینم و به چهره ی تک تکشان نگاه کنم. از پشت بی سیم خبر دادند دشمن در حال جابجایی خودروهای محمول و نیرو است و احتمالا قصد پاتک دارد.
🔹شهید کابلی میگفت دشمن مقابل ما تا دندان مسلح است و پر تعداد. اما به حول قوه ی الهی محکم در مقابلشان می ایستیم و تا زنده ایم یک وجب عقب نشینی نخواهیم کرد.
تصویر:
instagram.com/p/BF37It7vqny/
🔹وارد خان طومان که شدیم چپ و راست اطرافمان خمپاره فرود می آمد. بعضی از صدا ها دور وبعضی هم نزدیک.
🔹شهید کابلی را آنجا دیدم تا مرا دید خیلی گرم و صمیمی تحویلم گرفت و احوال پرسی کردیم.
🔹شروع کرد به تشریح دقیق منطقه و مواضع و استحکامات داعش.
🔹غربت عجیبی در خان طومان حاکم بود. یک حس درونی به من میگفت خیلی از این بچه ها به شهادت میرسند.
🔹دوست داشتم ساعت ها بنشینم و به چهره ی تک تکشان نگاه کنم. از پشت بی سیم خبر دادند دشمن در حال جابجایی خودروهای محمول و نیرو است و احتمالا قصد پاتک دارد.
🔹شهید کابلی میگفت دشمن مقابل ما تا دندان مسلح است و پر تعداد. اما به حول قوه ی الهی محکم در مقابلشان می ایستیم و تا زنده ایم یک وجب عقب نشینی نخواهیم کرد.
تصویر:
instagram.com/p/BF37It7vqny/
Instagram
پایگاه بسیج مردمی اینستاگرام
📷 goo.gl/KetsX7 دلنوشته مداح معروف برای شهید خان طومان 🔹وارد #خان_طومان که شدیم چپ و راست اطرافمان #خمپاره فرود می آمد. بعضی از صدا ها دور وبعضی هم نزدیک. 🔹#شهید کابلی را آنجا دیدم تا مرا دید خیلی گرم و صمیمی تحویلم گرفت و احوال پرسی کردیم. 🔹شروع کرد به تشریح…
#شهید_جاویدالاثر_مهدی_قاسمی
#خاطره_اے_از_سختی_ها 🕊🌺
شهید فرمانده ما بود یه شب زدیم به #قلب دشمن و تخته گاز جلو رفتیم. صبح کله سحر بود و من نزدیک سنگر آقا مهدی بودم که ناغافل #خمپاره ای اومد تو خاکریز ، زمین و زمان به هم ریخت و موج #انفجار منو بلند کرد و مثل هندونه کوبید زمین😐
داد زدم یا مهدی!
یک هو دیدم صدای خفه ای از زیرم میگوید:
«خانه خراب بلند شو تو که مهدی رو کشتی!»
از جا جستم خاک ها رو زدم کنار.
آقا مهدی زیر آوار داشت میخندید.😊
خودم هم خنده ام گرفت!
#شهادت۱۳۹۴/۱۱/۲۵
#پیکر_مطهر_بازنگشته...
#خاطره_اے_از_سختی_ها 🕊🌺
شهید فرمانده ما بود یه شب زدیم به #قلب دشمن و تخته گاز جلو رفتیم. صبح کله سحر بود و من نزدیک سنگر آقا مهدی بودم که ناغافل #خمپاره ای اومد تو خاکریز ، زمین و زمان به هم ریخت و موج #انفجار منو بلند کرد و مثل هندونه کوبید زمین😐
داد زدم یا مهدی!
یک هو دیدم صدای خفه ای از زیرم میگوید:
«خانه خراب بلند شو تو که مهدی رو کشتی!»
از جا جستم خاک ها رو زدم کنار.
آقا مهدی زیر آوار داشت میخندید.😊
خودم هم خنده ام گرفت!
#شهادت۱۳۹۴/۱۱/۲۵
#پیکر_مطهر_بازنگشته...
🍁با همرزمانش نشسته بود و صحبت می کرد.
وقت #نماز شد. محمد به پا خواست و به طرف منبع آب رفت و #وضو گرفت.
دوستانش گفتند:
-بیا، یک #چایی بخوریم،
بعد همگی می رویم و نماز می خوانیم.
محمد لبخند زنان گفت:
-امام حسین ع ظهر #عاشورا اول نماز خواند، بعد چایی را با فرشتگان در بهشت خورد.
او به سنگر رفت و به نماز ایستاد.
#خمپاره ای فرود آمد و محمد را #آسمانی کرد.
راوی: #همرزم_پدرشهیدش
#شهید_محمد_گلچین
#دفاع_مقدس
#الگوی_زندگی
وقت #نماز شد. محمد به پا خواست و به طرف منبع آب رفت و #وضو گرفت.
دوستانش گفتند:
-بیا، یک #چایی بخوریم،
بعد همگی می رویم و نماز می خوانیم.
محمد لبخند زنان گفت:
-امام حسین ع ظهر #عاشورا اول نماز خواند، بعد چایی را با فرشتگان در بهشت خورد.
او به سنگر رفت و به نماز ایستاد.
#خمپاره ای فرود آمد و محمد را #آسمانی کرد.
راوی: #همرزم_پدرشهیدش
#شهید_محمد_گلچین
#دفاع_مقدس
#الگوی_زندگی
خوردند و خوابیدند!
یکی #خمپاره را
و یکی هم #بیتالمال را...
ای نجومی ها....
خون #شهیدان گلوگیرتان
#سردارشهیدمحمدجوادروزی_طلب
#سالروزشهادت
💠 @basijtv 💠
یکی #خمپاره را
و یکی هم #بیتالمال را...
ای نجومی ها....
خون #شهیدان گلوگیرتان
#سردارشهیدمحمدجوادروزی_طلب
#سالروزشهادت
💠 @basijtv 💠