سپاه سربازان رهبر
1.37K subscribers
8.72K photos
3.36K videos
137 files
1.13K links
سپاه بزرگ اسلام و سربازان رهبر در تمام جهان و انعکاس اخبار جبهه مقاومت و جهان اسلام ، امام خمینی (ره) در تجلیل از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فرمودند: من از سپاه راضی هستم، و به هیچ وجه نظرم از شما برنمی‌گردد. اگر سپاه نبود، کشور هم نبود.
@vorojax
Download Telegram
‍ وقتی در #آمریکا بود، یک شب با چند نفر خلبان #هلی_کوپتر که در #جنگ آمریکا علیه #ویتنام شرکت داشتند، شروع به بحث کرد.

صیاد به آنها گفت:
شما با چریک های ویتنامی جنگ داشتین، برای چی #زن و #بچه ی اونها رو می کشتین؟

آن #خلبان هم با این توجیه که ما #مأمور بودیم و #فرمان از بالا می آمد، جواب می داد!

صیاد گفت:
کسی که بتونه #ظلم کنه، آمادگی پذیرش ظلم رو هم داره!

صحبت های او به حدی تاثیرگذار بود که حتی یکی از آنها شروع به #گریه کرد و در حال گریه کردن بعضی از #جنایت هایش در #جنگ_ویتنام را نیز تعریف کرد.

در همین حال و هوا، سرپرست دانشجویان ایرانی از راه رسید و به صیاد گفت:
بلند شو بیا بیرون!

به محض اینکه از سالن بیرون آمد، سرپرست خطاب به صیاد گفت:
حضرت آقا!
این چه کارهای خطرناکیه که می کنی؟
هیچ می دونی که تو داری کار #سیاسی می کنی؟
من دیگه تحمل این رفتار تو ندارم و می خوام گزارش کارهات رو بفرستم #ایران!

صیاد جواب داد:
اولاً که آمریکایی ها خودشون عاقل و بالغ اند و با حرف من اغفال نمی شن!
دوماً مگه یکی از اهداف این دوره آموزشی، آشنایی نظامیان ملل متحد با هم نیست؟
یعنی ما نظامیان #ایرانی حق نداریم بدونیم که همکاران #آمریکایی به چه انگیزه ای توی ویتنام می جنگیدن؟

در این موقع سرپرست صحبت را به بحث های #مذهبی کشاند و گفت:
آقاجان اینجا حوزه علمیه #قم نیست!
اینجا آمریکاست!
جای این شیخ بازی ها اینجا نیست!
ما که نیومدیم کسی رو #مسلمون کنیم!
ما به اندازه وزنمون #دلار هزینه شده تا بیاییم اینجا و از روی دست این ها یه چیزی یاد بگیریم!
من هر طور شده گزارشت رو به ایران می فرستم!

صیاد جواب داد:
به هرکسی که می خوای گزارش کنی، #گزارش کن!
هرزگی نکرده ام که بترسم!

پس از آن او نه تنها این اقدامات خود را کم نکرد، بلکه از هر فرصتی برای بحث با آمریکایی ها استفاده می کرد.... #شهید_علی_صیاد_شیرازی
📚 دلم برایت تنگ شده

🇮🇷 پایگاه بســــــیــج تلگرام 🇮🇷
telegram.me/joinchat/BaOAwT5zfbIlCz_3z1Lpjg

تصویر:
https://www.instagram.com/p/BJgI5U2gvDu/
#مسابقات قهرمانی باشگاه ها بود
ابراهیم در اوج آمادگی بود.
مربیان می گفتند امسال کسی حریف ابراهیم نیست!

ابراهیم همه را یکی یکی از پیش رو بر می داشت.

تا اینکه رفت روی تشک برای #فینال!
ابراهیم جلو رفت و با #لبخند به حریفش سلام کرد و دست داد.
#حریف او چیزی گفت که متوجه نشدم.
اما ابراهیم سرش رو به علامت تائید تکان داد.
بعد هم حریف او، جائی را در بالای سالن بین تماشاگرها به او نشان داد.

ابراهیم خیلی بد #کشتی را شروع کرد.
همه اش #دفاع می کرد!
در پایان هم باخت و حریف ابراهیم قهرمان 74 کیلو شد!

وقتی داور دست حریف را بالا می برد، ابراهیم #خوشحال بود!
انگار که خودش #قهرمان شده!

حریف ابراهیم در حالی که از خوشحالی #گریه می کرد خم شد و دست ابراهیم را بوسید!

با عصبانیت سمت ابراهیم آمدم و سرش #داد زدم!
ابراهیم خیلی #آرام و با لبخند همیشگی گفت:
اینقدر حرص نخور!
بعد سریع لباسهایش را پوشید و رفت.

بیرون #ورزشگاه، حریف فینال ابراهیم من را صدا کرد.
برگشتم و با #اخم گفتم:
بله؟
گفت:
شما #رفیق آقا ابرام هستید،درسته؟
با #عصبانیت گفتم:
فرمایش؟

گفت:
آقا عجب رفیق بامرامی دارید!
من قبل مسابقه به آقا ابرام گفتم شک ندارم که از شما می خورم،
اما هوای ما رو داشته باش!
#مادر و برادرام بالای سالن نشستند!
کاری کن ما خیلی #ضایع نشیم!

بعد ادامه داد:
رفیقتون سنگ تموم گذاشت.
نمی دونی مادرم چقدر خوشحاله!

بعد هم گریه اش گرفت و گفت:
من تازه #ازدواج کرده ام.
به جایزه نقدی مسابقه هم خیلی احتیاج داشتم،
نمی دونی چقدر خوشحالم!

مانده بودم که چه بگویم.
یاد تمرین های سختی که ابراهیم در این مدت کشیده بود افتادم!
یاد لبخندهای آن پیرزن و خوشحالی آن #جوان!
یکدفعه گریه ام گرفت!

عجب آدمیه این ابراهیم!

#شهید_ابراهیم_هادی
📚 سلام بر ابراهیم

🇮🇷 پایگاه بســــــیــج تلگرام 🇮🇷
telegram.me/joinchat/BaOAwT5zfbIlCz_3z1Lpjg

تصویر:
https://www.instagram.com/p/BJ9qxZ9gmC7/
‍ در دفتر #فرماندهی سر و صدا به حدی رسید که فرمانده از اتاقش بیرون آمد و جویای قضیه شد.

مسئول دفتر گفت:
این #سرباز تازه از مرخصی برگشته و دوباره تقاضای مرخصی داره!

فرمانده گفت:
خب،!
پسرجان تو تازه از #مرخصی آمدی نمیشه دوباره بری!

یک دفعه سرباز جلو آمد و #سیلی محکمی نثار #فرمانده کرد!
در کمال تعجب دیدم محمد خندید و آن طرف صورتش را برد جلو و گفت:
دست سنگینی داری پسر!
یکی هم این طرف بزن تا میزون بشه!

بعد هم او را برد داخل اتاق.
صورتش را بوسید و گفت:
#ببخشید!
نمی دانستم این قدر ضروری است.
می گم سه روز برات مرخصی بنویسند!

سرباز خشکش زده بود!
وقتی مسئول دفتر خواست مرخصیش را با کارگزینی هماهنگ کند، گوشی را از دستش گرفت و گفت:
برای کی می خوای مرخصی بنویسی؟
برای من؟
نمی خواد!
من لیاقتش رو ندارم!

بعد هم با #گریه بیرون رفت.
بعدها شنیدم آن سرباز، #راننده و #محافظ شهید بروجردی شده!
یازده ماه بعد هم به #شهادت رسید!
آخرش هم به مرخصی نرفت!

#شهید_محمد_بروجردی
#مسیح_کردستان

🇮🇷 پایگاه بســــــیــج تلگرام 🇮🇷
telegram.me/joinchat/BaOAwT5zfbIlCz_3z1Lpjg

تصویر:
https://www.instagram.com/p/BKfkJA0g8GK/
زنده زنده سوخت....
امل آخ نگفت....‍

حسین خرازی نشست ترک موتورم.
بین راه، به یک نفربر پی ام پی برخوردیم که در #آتش می سوخت.
فهمیدیم یک #بسیجی داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می سوزد!

من و حسین آقا هم برای نجات آن بنده ی خدا با بقیه همراه شدیم.
گونی سنگرها را برمی داشتیم و از همان دو سه متری، می پاشیدیم روی آتش!
جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت می سوخت، اصلا #ضجه و #ناله نمی زد!
و همین پدر همه ی ما را درآورده بود!

بلند بلند فریاد می زد:
#خدایا!
الان پاهام داره می سوزه!
می خوام اون ور ثابت قدمم کنی!
خدایا!
الان سینه ام داره می سوزه!
این سوزش به سوزش سینه ی حضرت #زهرا نمی رسه!
خدایا!
الان دست هام سوخت!
می خوام تو اون دنیا دست هام رو طرف تو دراز کنم!
نمی خوام دست هام گناه کار باشه!
خدایا!
صورتم داره می سوزه!
این سوزش برای امام زمانه!
برای ولایته!
اولین بار حضرت زهرا این طوری برای ولایت سوخت!

آتش که به سرش رسید، گفت:
خدایا! دیگه طاقت ندارم،
دیگه نمی تونم،
دارم تموم می کنم.
لااله الا الله،
خدایا!
خودت #شاهد باش!
خودت شهادت بده آخ نگفتم!

آن لحظه که جمجمه اش ترکید، من دوست داشتم خاک گونی ها را روی سرم بریزم!
بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت.
حال حسین آقا از همه بدتر بود.
دو زانویش را بغل کرده بود و های های گریه می کرد و می گفت:
خدایا!
ما جواب اینا را چه جوری بدیم؟
ما #فرمانده ایناییم؟
اینا کجا و ما کجا؟
اون دنیا خدا ما رو نگه نمی داره بگه جواب اینا رو چی می دی؟

زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم.
تمام مسیر را، پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانه ی من و آن قدر #گریه کرد که پیراهن و حتی زیر پوشم خیسِ #اشک شد.

#شهید_حاج_حسین_خرازی
📚 زندگی با فرمانده

@basijtv 🇮🇷پایگاه بسیج تلگرام

تصویر:
https://www.instagram.com/p/BLlUQsgAnfL/
‍ همراه صیاد به بعلبک #لبنان رفته بودیم.
هماهنگ شده بود که به خانه ی پدری برویم که پنج نفر از خانواده اش #شهید شده بودند.

صبح به آنجا رسیدیم.
خود #پدر_شهید جلو آمد و در را باز کرد.
صیاد را که دید، جلو آمد و شروع کرد به #گریه کردن!

بعد از #نمازصبح، بساط #صبحانه را که خیلی هم مفصل تدارک دیده بودند، آورد.
اما خودش چیزی نخورد.
روبروی صیاد نشسته بود و چشم از او بر نمی داشت!

بعد از صبحانه از او پرسیدیم:
#پدر، چرا اینقدر ایشون رو نگاه می کنی؟

گفت:
من تو صورت ایشون، #خمینی رو می بینم!

هنگام خداحافظی، پیرمرد خم شد و دستش را روی #پوتین صیاد کشید و روی چشمش گذاشت!
صیاد که تا این لحظه ساکت بود، دیگر نتوانست طاقت بیاورد، بغضش ترکید و گفت:
من تا دست تو رو نبوسم از اینجا نمیدم!
چرا این کارو کردی؟

پیرمرد گفت:
من #خاک_پای_خمینی رو بوسیدم!

گذشت تا اینکه #شب من با صدای هق هق #نماز_شب صیاد از خواب بلند شدم!
او آن شب از اول شب تا #اذان_صبح، نماز می خواند!

از او پرسیدم:
چرا تمام شب #نماز میخوندی؟

گفت:
من تاحالا فکر می کردم فقط تو #ایران مسئولیت دارم،
تکلیفم اینه که تو #جبهه ها بجنگم،
اما با اون برخوردی که اون پیرمرد کرد، فهمیدم که اشتباه می کردم!

حالا می فهمم که توی دنیا هرجا که مظلومی هست، به گردن من حقی است
و به تعداد هر #مسلمان که در هر کجای دنیا #مظلوم واقع شده، من وظیفه ای دارم
و تحمل بار سنگین این #مسئولیت از عهده ی من خارجه!
از خدا خواستم که منو ببخشه که نمیتونم از پس انجام همه ی وظایفم بر بیام
و از من همینقدر انجام وظیفه و اقرار به عجز رو بپذیره!

#شهیدعلی_صیاد_شیرازی
📚 دلم برایت تنگ شده

@basijtv 🇮🇷پایگاه بسیج تلگرام
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#گریه_وحشت
ارتشیان آمریکا در میان پنجه مردم ایران

⭕️ ترامپ در سازمان ملل گفت «ایران از ارتش عظیم آمریکا می‌ترسد!»

❇️پس از دیدن این کلیپ بگویید چه کسی می‌ترسد؟!

@basijtv 🇮🇷پایگاه بسیج تلگرام
خواستم که ُغـض را خجل کنم
خنده را به گریه متصل کنم...
واژه را دوباره مشتعل کنم....
خواستم که با تـو دَرد دل کنم

#گریه_وݪـے_امـان_نداد😭

#باذکر_صلوات_یادی_کنیم_از_شهدا 🌷
💠 @basijtv 💠