🌕 خودم حل میکنم🌕
شانزده سال بيشتر نداشتم كه برای خواستگاری به منزل ما آمد، گويی كار خدا بوده كه مهر خاموشی بر لبم نشست، و او را به عنوان همسر آينده ی خود قبول كردم .
پس از ازدواج وقتی از او پرسيدم، اگر من پاسخ مثبت نمی دادم، چه می كردی؟ با خنده گفت: قسم خورده بودم، تا هشت سال ديگر ازدواج نكنم. دقيقاً هشت سال بعد با عروج آسمانی اش سؤال بی پاسخم را جواب داد.
هنوز وجود او را در كنار بچه هايم احساس می كنم.
درست پس از شهادتش درباره ی سند خانه مشكل داشتيم، يك شب او را در خواب ديدم كه گفت: «برو تعاونی، نزد آقای فلانی و بگو...
در اين جا، تأملی كرد و گفت نه نمی خواهد شما بگوييد، مشكل را خودم حل می كنم. ناگهان از خواب بيدار شدم.
چند روز بعد وقتی به سراغ تعاونی رفتم، گفتند: ما خودمان از مشكلاتان خبر داريم، همه ی كارهايش در دست بررسی است.
#شهيد_محمدرضا_غفاری
📚 نوید شاهد
🇮🇷 پایگاه بسیج تلگرام 🇮🇷
telegram.me/joinchat/BaOAwT5zfbIlCz_3z1Lpjg
شانزده سال بيشتر نداشتم كه برای خواستگاری به منزل ما آمد، گويی كار خدا بوده كه مهر خاموشی بر لبم نشست، و او را به عنوان همسر آينده ی خود قبول كردم .
پس از ازدواج وقتی از او پرسيدم، اگر من پاسخ مثبت نمی دادم، چه می كردی؟ با خنده گفت: قسم خورده بودم، تا هشت سال ديگر ازدواج نكنم. دقيقاً هشت سال بعد با عروج آسمانی اش سؤال بی پاسخم را جواب داد.
هنوز وجود او را در كنار بچه هايم احساس می كنم.
درست پس از شهادتش درباره ی سند خانه مشكل داشتيم، يك شب او را در خواب ديدم كه گفت: «برو تعاونی، نزد آقای فلانی و بگو...
در اين جا، تأملی كرد و گفت نه نمی خواهد شما بگوييد، مشكل را خودم حل می كنم. ناگهان از خواب بيدار شدم.
چند روز بعد وقتی به سراغ تعاونی رفتم، گفتند: ما خودمان از مشكلاتان خبر داريم، همه ی كارهايش در دست بررسی است.
#شهيد_محمدرضا_غفاری
📚 نوید شاهد
🇮🇷 پایگاه بسیج تلگرام 🇮🇷
telegram.me/joinchat/BaOAwT5zfbIlCz_3z1Lpjg