سپاه سربازان رهبر
1.37K subscribers
8.72K photos
3.36K videos
137 files
1.13K links
سپاه بزرگ اسلام و سربازان رهبر در تمام جهان و انعکاس اخبار جبهه مقاومت و جهان اسلام ، امام خمینی (ره) در تجلیل از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فرمودند: من از سپاه راضی هستم، و به هیچ وجه نظرم از شما برنمی‌گردد. اگر سپاه نبود، کشور هم نبود.
@vorojax
Download Telegram
#خاطره_ای_از_شهید_علی_تمام_زاده
#نــــــــــان_حلال

چند ماهی حقوق دریافت نکرده بود، گفت دیگر حقوق مرا واریز نکنید! از شهید علی تمام زاده سوال کردم چرا؟ گفت؛ چند روزی غیبت از کار داشته ام شرعا گرفتن این حقوق شبهه ناک است ،آخه این مبلغ را برای حضور مستمر من تعیین کرده‌اند.

#بخــــــــــشندگی_شهید
سفر کربلا هزینه های مالی کم نداشت، بهم گفت قربة الی الله تصمیم گرفتم تمام هزینه های مالی این سفر تورو هم حساب کنم!
من میدونستم حاجی مستاجره و قسط و وام و...زیاد داره، گفتم چرا آخه؟ گفت: #حاجت #دارم و نذر کردم هزینه های یه زائر امام حسین علیه السلام رو حساب کنم.
به شوخی گفتم حاجی فکرکنم نذرتو بندازی حرم آقا زودتر جواب بگیریاااا، خرج من کنی خدا میذاره تو کاست...خندید...
اما حالا که دارم به اون روزا فکر میکنم میبینم چقدر خوب نذرش ادا شد...و شهید شد

🇮🇷 @basijtv پایگاه بسیج تلگرام🇮🇷

تصویر:

https://www.instagram.com/p/BEV1zfdvqoA/
#شهید_جاویدالاثر_مهدی_قاسمی

#خاطره_اے_از_سختی_ها 🕊🌺

شهید فرمانده ما بود یه شب زدیم به #قلب دشمن و تخته گاز جلو رفتیم. صبح کله سحر بود و من نزدیک سنگر آقا مهدی بودم که ناغافل #خمپاره ای اومد تو خاکریز ، زمین و زمان به هم ریخت و موج #انفجار منو بلند کرد و مثل هندونه کوبید زمین😐
داد زدم یا مهدی!
یک هو دیدم صدای خفه ای از زیرم میگوید:
«خانه خراب بلند شو تو که مهدی رو کشتی!»
از جا جستم خاک ها رو زدم کنار.
آقا مهدی زیر آوار داشت میخندید.😊
خودم هم خنده ام گرفت!
#شهادت۱۳۹۴/۱۱/۲۵
#پیکر_مطهر_بازنگشته...
#خاطره ای از🌹 شهید مدافع حرم آقا مهدی قاسمی🌹 به نقل از رزمنده فاطمی (م ح، ن) در منطقه مایر حلب#؛
ساعت ۳ صبح نوبت نگهبانی من بود منطقه مایر، یک شب بعد آزاد شدنش خیلی حساس شده بود، چون با آزادی مایر نبل و الزهرا از محاصره به صورت کامل آزاد می شد.
من خیلی خسته بودم چند شب نخوابیده بودم یکسره تو راه پیشروی بودیم خلاصه هر کاری کردم نتونستم از زیر پست نگهبانیم در برم، اسلحمو برداشتم و آبی به سرو صورتم زدمو رفتم سر پست همه با دقت پست میدادن منم همینطور تا چشمم به یک صندلی خورد آوردمش کنار محل نگهبانی و روش نشستم.
هی تند تند به ساعتم نگاه میکردم تا وقت بگذره، ساعت لعنتی هم مگه میگذشت خیلی خسته شده بودم نمیدونم تو فکر چی بودم و به کی فکر میکردم که یهو چشمام رفت رو هم و...
تا چشامو باز کردم دیدم یکی روبه روم نشسته جا خوردم سریع دست به اسلحه شدم، که دیدم به به اسلحله ام نیست!
حاج مهدی( فرمانده گروهانمون ) روبروم بود داشتم از خجالت آب میشدم سر پست خوابم برده بود و حاجی هم جهت بازدید از پست های نگهبانی اومده بود سرکشی، دیده بود من خوابیدم اسلحمو برداشته بود دیگه منتظر کلی سرو صدا و توبیخ بودم!!!
اما حاج مهدی با لبخندی مهربانانه ازم پرسید برادر چقدر دیگه از پستت مونده؟ به ساعتم نگاه کردم گفتم ۲۰ دقیقه مونده، با شرمندگی گفتم حاجی توروخدا ببخشید!
داشتم من من میکردم که گفت اشکال نداره من به جات پست دادم وقتی خواب بودی، از این به بعد دیدی نمیتونی پست بدی بیا منو بیدار کن بیام به جات پست بدم، چون امنیت مقر و جون بچه ها دست پست های نگهبانیه مهمه نباید غفلت کنیم چون موقعیت ما اینجا خیلی حساسه!
گفتم حاج مهدی چشم، دیگه بیشتر از این خجالتم نده!
حاجی گفت؛ صداشو در نیار برو نفر بعدی رو واسه پست بیدار کن تا منم برم به بقیه پست ها سرکشی کنم ببینم اگه یه وقت نگهبانی خوابش برده به جاش پست بدم .


🍀شهید جاویدالاثر آقامهدی قاسمی (ابومائده) در تاریخ ۲۵ /۱۱/ ۹۴ در منطقه تله طاموره ریف شمالی حلب به دلیل اصابت گلوله تک تیرانداز به سینه اش به فیض عظیم شهـادت نایل می شود و هم اکنون پیکر مطهرش در اختیار مسلحین تکفیری جبهه النصره می باشد.
@basijtv پایگاه بسیج تلگرام
تصویر:
https://www.instagram.com/p/BGv8yHVvqvO/
#خاطره_اے_از_شهید_محسن_قطاسلو 🕊🌺

#آب_رسانی_شهید_برای_رزمندگان_تشنه_لب

تو این دوره از ماموریت هامون خیلی سخت و طاقت فرسا بود، رفت و برگشت حدود 70 کیلومتر پیاده روی داره. تو گرما وآفتاب ، حدود 30 کیلومتر رو هم باید پیاده برمیگشتیم تا به اردوگاه برسیم.

حساب کنید تو هوایی که روزهاش به شدت گرم و شرجی بود و شب هاش به شدت سرد . روز دوم که در مسیر رفت بودیم #خستگی و #تشنگی شدیدی بر بچه ها غالب شده بود؛طوری که دیگه هیچکس توانایی راه رفتن رو نداشت(قابل توجه اینکه باید آب آشامیدنی رو خودت از برکه ها و محیط اطراف تأمیین میکردی).
واقعا گرما و تشنگی بچه ها رو از پا در آورده بود...
همه یه گوشه ای از جاده کوهستانی نشستیم برای استراحت که بعد ادامه مسیر رو بریم برای پیدا کردن آب. از بس بیحال بودیم که هیچکس دیگه حتی حال راه رفتن و حرف زدن رو هم نداشت.

تو خواب و بیداری بودیم که دیدیم دو تا ماشین وانت نیسان از دور داره میاد. نزدیک که شد دیدیم سرنشین یکیشون #حاج_محسنه.

قضیه از این قرار بود که #حاج_محسن تنهایی #باپول #خودش دو تا ماشین از روستاهای اطراف کرایه کرده بود و چند تا کلمن و #ظرف های بزرگ بیست لیتری رو پر از #آب کرده بود که برای آشامیدن بچه ها بیاره.

خدا رو شاهد میگیرم چشمامون که به چهره ی معصوم و نورانی #حاج_محسن افتاد؛بیشتر خوشحال شدیم تا اینکه بخوایم برای آب خوشحال شده باشیم. خلاصه آب که خوردیم همه روحیه ای چند برابر گرفته و ادامه مسیر رو در پیش گرفتیم.

این گونه هستند مردان بزرگ خدا که خستگی و تنبلی در وجودشون راه نداره و همیشه وقتشون رو در راه خدمت به خدا و خلق خدا صرف میکنند. اونجا بود که همه میگفتند محسن جان ان شاالله اجرت رو حضرت اباالفضل(ع) بده.واقعا هم که سقّای بی دست کربلا اجرش کاراش رو داد...

#کانال_شهید_محسن_قطاسلو 👈 @hajmohsenghotaslo
#شهادت_فروردین۹۵
#اولین_شهید_نوهد

🇮🇷پایـــــگاه بـــــــــــــــــــــــــــســـــیج تـلگرام🇮🇷
@basijtv

instagram.com/p/BHuVWdvgBMD/
#خاطره
پاےسفره نشسته بودیم
صداےاذان درومد
ازسر سفره بلندشد
وشروع کردبه وضوگرفتن
#گفتیم غذاسرد میشه
#گفت غذارا میشه گرم کرد
ولی نمازاول وقت نمیشود
شروع کرد به نماز خواندن
#شهید_ابراهیمخانی

@basijtv
اثـــــرات سیـــــنه زنی در هیـــــئت 💔

#خاطره_ای_ازشهید #حمید_سیاهکالی 🕊🌺

هر وقت حمید اقا از هییت برمیگشت من و مادرش میگفتیم کمتر سیـــــنه بزن...سیـــــنه ات درد میگیره...ولی به مامانش لبخند میزد و میگفت آخه مامان سینه زنی خیلی خوبه...

بعد که میرفتیم منزل به من میگفتن شما نگو سینه نـــــزن!!!من بهت قول میدم این سینه که برای اباعبدالله سینه زده روی آتیش جهنم رو نمیبینه😔😔😔

بعد شهادت وقتی رفتم معراج شهدا...تعجب کردم..آقا حمید دست ها و پاهاش و شکمش و سمت چپ صورتش پر بود از ترکـــــش های ریز و درشت که باعث شده بود به شهادت برسه مثل حضرت عباس ع 😔😭

ولی تنها جایی که سالم بود سینه اش بود!!!!وقتی دیدم یاد حرفش افتادم...دستم رو روی سینه اش گذاشتم ببینم قلبش میزنه،،،ولی😭

قفسه سینه اش سالم سالم بود در حالی که کل بدنش دچار جراحت های شدید بود...اربا اربا بود😭

#راوی‌همسرشهید
#کانال‌شهیدحمیدسیاهڪالے 👈 @modafehhh

🇮🇷 پایگاه بســــــیــج تلگرام 🇮🇷
telegram.me/joinchat/BaOAwT5zfbIlCz_3z1Lpjg

تصویر:
https://www.instagram.com/p/BKKScySg8iY/
#خاطره_مادر_شهید_مصطفی_صدرزاده 
بعد از #شهادتش یکی از دوستانش اومد منزلمون و تعریف می کرد از عملیاتشون که اول محرم شروع شده بود. 
روز دوم ظاهرا  نزدیک مصطفی خمپاره میزنن و خاک شدیدی بلند میشه؛ 
راوی در اون حالت گفت: "#سید_ابراهیم شهید شد." #مصطفی با اون لحن شیرینش و سر و روی خاکی گفت: "الان وقتم نیست تاسوعا وقتمه." عزیزم این نقدی بود که همیشه می گفتی مامان این رو نقدی از خدا برام بگیر و من همیشه از خدا عاقبت بخیر شدنت رو می خواستم. دورت بگردم حالا نوبتی که باشه نوبت شماست.
@basijtv 🇮🇷پایگاه بسیج تلگرام
تصویر:
https://www.instagram.com/p/BMlo5Z3gwVK/
درکرانه بهشت.wmv
4.5 MB
📹 #خاطره گویی زیبا

🔸دفاع مقدس

بااجرای #کربلایی_صادق _بهمئی🌹

💠 @basijtv 💠
🔸 #خاطره ی پای مجروح با هفت اسیر🔸

📝 از زبان شهید چیت سازیان

🔹دیگر رمقی برایمان نمانده بود. این خدا بود که ما را می آورد. باقی مانده گروهان من تیر خورده بودند و علیل. خودم هم ترکش خورده بودم از پا.

🔹تازه باید با این وضعیت یک خط از دشمن را می شکافتیم تا به عقب برسیم.

🔹لنگ لنگان و آهسته آمدیم بالا. رسیدیم به یک رشته کانال و سنگرهای عراقی که بالای سرمان قرار داشت. توش و توان درگیری نداشتیم، چون برای خدا جنگیده بودیم خدا هم کمکمان کرد.

🔹من نگاه کردم بالای سرِ خودم و دیدم یک زیر پیرهن سفید از لب کانال بالا آمده و تکان می خورد. سمت چپ هم دیدم یک پیرهن سفید دیگر تکان می خورد. رفتم روی کانال دیدم پنج نفر دیگر هم نشسته اند داخل، برای یک لحظه فکر کردم ما باید اسیر اونا بشیم یا اونا اسیر ما. دور برشان پر بود از نارنجک و سلاح، حتی با یک کلت کمری می توانستند ستون مجروح ما را اسیر کنند.

🔹گفتم: «خدایا تو ما را در چشم عراقیا بزرگ کردی.» جرأت کردم یه داد سرشان کشیدم و یک کلاش برداشتم از لب کانال. بلافاصله هفت نفرشان دست بالا بردند. هلهله کنان افتادند جلو.

🔹خودم هم خنده ام گرفته بود. جلوم هفت تا عراقی سالم بودند و پشت سرم چند نفر از نیروهام که همه شان مجروح بودند.

💠 @basijtv 💠
🔴 فرمانده تفنگداران دریایی آمریکایی: باید برای جنگ آماده باشیم

رابرت نِلر:
🔸جنگ بزرگی در راه است و نیروهای آمریکا در شمال اروپا باید همیشه آماده باشند.

🔹امیدوارم اشتباه کنم اما جنگی در راه است.

🔹نیروهای آمریکایی با حضور خود در نروژ، در واقع در جنگی اطلاعاتی و سیاسی هستند.

🔹انتظار دارم نظامیان ما تمرکز خود را از خاورمیانه به سمت روسیه و اقیانوس آرام شامل کره شمالی و چین و روسیه معطوف کنند.

🔹 کره شمالی، چین و روسیه سه تهدید علیه آمریکا هستند.

#فرمانده" دریانوردان آمریکا:

#خاطره_نبردهای_خلیج_فارس_برایش_عبرت_آموزبود

🇮🇷پایگاه بسیج تلگرام
@basijtv
خوشا آنان‌ که #دریا
سکوی #پروازشان شد...

#یاد و #خاطره #غواصان_آسمانی عملیات کربلای۴ گرامی باد...


#سالروز_عملیات_کربلای ۴

🇮🇷پایگاه بسیج تلگرام
@basijtv