🌷 #ببرید_برای_رزمنده_ها
عروس و داماد 💑هنوز یک ماه از ازدواجشان💍 نگذشته بود که آمده بودند جبهه.
داماد💁♂ سنگری شده بود و عروس💁 در پشتیبانی و امداد🏥 فعالیت میکرد.
محل اسکانشان🏡 هتل هلال بود. ساختمانی در جادهی آبادان ـ خرمشهر که مدام در تیررس خمپاره و توپ قرار داشت. شنیدیم فقط یک پتو دارند که وسط اتاق پهن میکنند و مینشینند اما برای خواب 🛌چیزی ندارند. یک پتو برداشتیم و رفتیم درِ اتاقشان. آمدند دم در ولی پتو را قبول نکردند. گفتند: «ببرید برای #رزمندهها».
اصرار کردیم،
گفتند: «نه، ما به آنچه داریم قانع هستیم».
🌻ستاره های بی نشان، ج 3، ص 24 و 25
@basijtv 🇮🇷پایگاه بسیج تلگرام
عروس و داماد 💑هنوز یک ماه از ازدواجشان💍 نگذشته بود که آمده بودند جبهه.
داماد💁♂ سنگری شده بود و عروس💁 در پشتیبانی و امداد🏥 فعالیت میکرد.
محل اسکانشان🏡 هتل هلال بود. ساختمانی در جادهی آبادان ـ خرمشهر که مدام در تیررس خمپاره و توپ قرار داشت. شنیدیم فقط یک پتو دارند که وسط اتاق پهن میکنند و مینشینند اما برای خواب 🛌چیزی ندارند. یک پتو برداشتیم و رفتیم درِ اتاقشان. آمدند دم در ولی پتو را قبول نکردند. گفتند: «ببرید برای #رزمندهها».
اصرار کردیم،
گفتند: «نه، ما به آنچه داریم قانع هستیم».
🌻ستاره های بی نشان، ج 3، ص 24 و 25
@basijtv 🇮🇷پایگاه بسیج تلگرام