سپاه سربازان رهبر
1.34K subscribers
8.72K photos
3.36K videos
137 files
1.13K links
سپاه بزرگ اسلام و سربازان رهبر در تمام جهان و انعکاس اخبار جبهه مقاومت و جهان اسلام ، امام خمینی (ره) در تجلیل از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فرمودند: من از سپاه راضی هستم، و به هیچ وجه نظرم از شما برنمی‌گردد. اگر سپاه نبود، کشور هم نبود.
@vorojax
Download Telegram
زنده زنده سوخت....
امل آخ نگفت....‍

حسین خرازی نشست ترک موتورم.
بین راه، به یک نفربر پی ام پی برخوردیم که در #آتش می سوخت.
فهمیدیم یک #بسیجی داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می سوزد!

من و حسین آقا هم برای نجات آن بنده ی خدا با بقیه همراه شدیم.
گونی سنگرها را برمی داشتیم و از همان دو سه متری، می پاشیدیم روی آتش!
جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت می سوخت، اصلا #ضجه و #ناله نمی زد!
و همین پدر همه ی ما را درآورده بود!

بلند بلند فریاد می زد:
#خدایا!
الان پاهام داره می سوزه!
می خوام اون ور ثابت قدمم کنی!
خدایا!
الان سینه ام داره می سوزه!
این سوزش به سوزش سینه ی حضرت #زهرا نمی رسه!
خدایا!
الان دست هام سوخت!
می خوام تو اون دنیا دست هام رو طرف تو دراز کنم!
نمی خوام دست هام گناه کار باشه!
خدایا!
صورتم داره می سوزه!
این سوزش برای امام زمانه!
برای ولایته!
اولین بار حضرت زهرا این طوری برای ولایت سوخت!

آتش که به سرش رسید، گفت:
خدایا! دیگه طاقت ندارم،
دیگه نمی تونم،
دارم تموم می کنم.
لااله الا الله،
خدایا!
خودت #شاهد باش!
خودت شهادت بده آخ نگفتم!

آن لحظه که جمجمه اش ترکید، من دوست داشتم خاک گونی ها را روی سرم بریزم!
بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت.
حال حسین آقا از همه بدتر بود.
دو زانویش را بغل کرده بود و های های گریه می کرد و می گفت:
خدایا!
ما جواب اینا را چه جوری بدیم؟
ما #فرمانده ایناییم؟
اینا کجا و ما کجا؟
اون دنیا خدا ما رو نگه نمی داره بگه جواب اینا رو چی می دی؟

زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم.
تمام مسیر را، پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانه ی من و آن قدر #گریه کرد که پیراهن و حتی زیر پوشم خیسِ #اشک شد.

#شهید_حاج_حسین_خرازی
📚 زندگی با فرمانده

@basijtv 🇮🇷پایگاه بسیج تلگرام

تصویر:
https://www.instagram.com/p/BLlUQsgAnfL/
October 15, 2016
‍ زمانی که در #قرارگاه رعد بودیم، گاهی بچه ها هنگام رفتن به #حمام، لباس های چرک خود را کنار حمام می گذاشتند تا بعداً آن ها را بشویند.

بارها پیش آمده بود که وقتی برای شستن لباسهایشان رفته بودند، آنها را شسته و پهن شده می یافتند و از اینکه چه کسی این کار را انجام داده، در #تعجب می ماندند!

سرانجام یک روز این #معما حل شد
و شخصی خبر آورد که آنکس که به دنبالش بودید، کسی جز #تیمسار_بابایی، #فرمانده قرارگاه نیست!

از آن پس بچه ها از بیم آنکه مبادا زحمت شستن لباسهایشان بر دوش جناب بابایی بیفتد،
آنها را #پنهان می کردند و یا زود می شستند و دیگر لباس چرک در حمام وجود نداشت!

#شهید_عباس_بابایی
📚 پرواز تا بی نهایت

🇮🇷 پایگاه بســــــیــج تلگرام 🇮🇷
telegram.me/joinchat/BaOAwT5zfbIlCz_3z1Lpjg
October 17, 2016
‍ صفوف #رزمندگان در شرق دجله در حال حرکت بودند.
سعید مسئولیت خود را در #عملیات به عنوان #پیک و #پیامرسان فرمانده انجام می داد که ناگهان دوستانش متوجه شدند سعید از ستون نیروها جدا شده است!

فرمانده ی #گروهان به سمت او دوید و آرام گفت:
#سعید!
سعید!
چی شده؟

سعید فقط سرش را به طرف بالا تکان داد که مثلا مسئله ی خاصی نیست!

خوب که از نیروها فاصله گرفت، زانو زد و با #صورت روی زمین افتاد!
#فرمانده به او نزدیک شد و سریع دست انداخت روی شانه ی سعید و رویش را برگرداند.

الله اکبر!
الله اکبر!

اصابت گلوله ی #دوشکا به شکم سعید باعث شده بود روده هایش بیرون بریزد!
اما سعید با دست جلوی آن را گرفته بود تا نیروها متوجه نشوند!
می دانست که بچه ها خیلی دوستش دارند و #شهادت او شاید روحیه ی آن ها را ضعیف کند و عاملی در تاخیر آن ها برای عملیات باشد!

سعید غریبانه در میان دشت صورت بر زمین زد و به #آسمان شتافت!

#نوجوان_پانزده_ساله_پهلوان
#شهید_سعید_طوقانی

@basijtv 🇮🇷پایگاه بسیج تلگرام

تصویر:
https://www.instagram.com/p/BLtNnuvAB7l/
October 18, 2016
‍ گفت:
آقاي اميني!
جايگاه من توي #سپاه چيه؟

سوال #عجيب و غريبي بود!
ولي مي‌دانستم بدون #حكمت نيست.

گفتم:
شما #فرمانده‌_نيروي_هوايي_سپاه هستين #سردار!
به صندلي‌اش اشاره كرد.

گفت:
آقاي اميني!
شما ممكنه هيچ وقت به اين موقعيتي كه من الان دارم نرسي!
ولي من كه رسيدم، به شما مي‌گم كه اين جا خبري نيست!

آن وقت‌ها محل خدمت من، #لشكر هشت نجف اشرف بود.
با نيروهاي #سرباز زياد سر و كار داشتم.
سردار گفت:
اگر توي پادگانت، دو تا سرباز رو #نماز خون و #قرآن خون كردي، اين برات مي‌مونه!
از اين #پست‌ها و #درجه‌ها چيزي در نمي‌آد!

#شهیدحاج_احمد_کاظمی

@basijtv 🇮🇷پایگاه بسیج تلگرام

تصویر:
https://www.instagram.com/p/BMCKMbpAb7d/
October 26, 2016
‍ باید پیش از اینکه #دشمن سراغ ما بیاد، ما به سراغش بریم!
این #شعار همیشگی حاجی بود!

یک بار حاج احمد #کمین کرده بود تا حساب یک گردان #عراقی را برسد!
پای بی سیم نشسته بود و خیلی دقیق به مکالمات و گفتگوی آنها گوش می کرد
تا اینکه #فرمانده گردان عراقی، خیلی #عاجزانه گفت:
ما احتیاج به #کمک داریم!
نیروهای #ایرانی فشار میارن!
نمی تونیم مدت طولانی #مقاومت کنیم!

حاج احمد #خوشحال شد.
قدری تامل کرد و رفت روی خط و به #عربی زمخت و خشن گفت:
نگران نباشید!
خودم مشکل شما رو حل می کنم!
فورا یک ستون نیروی کمکی سراغتون می فرستم!
موقعیت دقیق خودت رو گزارش بده!

بعد با دقت گوش کرد و #اطلاعات لازم را از فرمانده #گردان عراقی گرفت.
رو به بیسیم چی که کنارش نشسته بود کرد و گفت:
خب!
الوعده وفا!
باید نیرویی که قولش رو دادیم بفرستیم!

حاجی فورا از مناسب ترین محور، یک گردان #نیرو اعزام کرد.
بچه های #بسیجی مثل باران #بلا بر سر آن گردان عراقی نازل شدند!
این بار فرمانده گردان اعزامی حاج احمد روی خط بی سیم رفت و گزارش داد:
حاج احمد!
تانکهای تی 72 رو تحویل گرفتیم، برای بقیه ی #غنائم جا باز کنید! .

#حاج_احمد_متوسلیان
📚 میخواهم با تو باشم

@basijtv 🇮🇷پایگاه بسیج تلگرام

تصویر:
https://www.instagram.com/p/BMEiDQXAxOO/
October 27, 2016
‍ درعملیات #بیت‌المقدس، دو #احمد داشتیم که #فرمانده بودند
و صدای آنها از شبکه‌‌های #بی‌سیم مرتب شنیده می‌شد!

#احمدمتوسلیان، فرمانده #لشکر_۲۷_محمد_رسول_‌الله (ص)
و #احمدکاظمی، فرمانده #لشکر_۸_نجف_اشرف.

در تماس‌های بسیار مهم، مخصوصا در لحظات شکستن خطوط دشمن، #فرماند‌هان و #رزمندگان از #لهجه‌ آنها متوجه می شدند که این احمد، کدام احمد است!

اما جالب ‌تر زمانی بود که دو احمد با هم کار داشتند!

در مرحله‌ی دوم عملیات که بچه‌های لشکر محمدرسول الله در دژ شمالی #خرمشهر درگیری سختی داشتند و احمد متوسلیان با بدنی #مجروح، عملیات را هدایت می‌کرد، احمد کاظمی با او این‌گونه #تماس می‌گرفت:

احمَد احمَد ،احمَد
احمِد، احمَد احمِد!

او سه احمد اول را که یعنی متوسلیان، با لهجه‌ی #تهرانی می‌گفت
اما اسم خودش را با لهجه‌ی #نجف_آبادی، مخصوصا مقداری هم غلیظ ‌‌‌تر بیان می‌کرد!

به این ترتیب احمد خوب و دوست داشتنی پایه‌ ی #خنده را برای فرماندهان زیادی که صدای او را از بی‌سیم می‌شنیدند فراهم می‌کرد.

یادشان بخیر!

#شهیدحاج_احمد_کاظمی
#حاج_احمد_متوسلیان

@basijtv 🇮🇷پایگاه بسیج تلگرام
November 22, 2016
دلتنگِ شب هایی شده ام ،
که بدونِ دغدغه ی نداشتنت
صبح‌ می شد ...

شهید مدافع وطن
سروان #حاج_علی_آبروشن

#فرمانده_گلوگاه_هندیجان

@basijtv 🇮🇷پایگاه بسیج تلگرام
February 18, 2017
Forwarded from شهدای پلیس
🍁مگر مےشود
هم شمع بود ...
هم پروانه ...
#فرمانده
این چنین بود ...
از او آموختم
باید #بسوزم براے
#پروانه شدن
نہ پروانه اےبراے سوختن ...

شهیدمدافع وطن
سرگرد #بایرامعلی_شکوری

@Naja_net
March 10, 2017
#فوعه و #کفریا
با ورود 90 اتوبوس و 20 آمبولانس آغاز روند #تبادل ساكنين شهركهاى #مضايا و #الزبداني 👊با کمک #حزب الله و #محور_مقاومت و ارتش #سوریه و نيز شهركهاى #كفريا و #الفوعه در محاصره ى 3 ساله #تروریست ها شروع شد.✌️

اتوبوسها بمنظور تخليه ى ٣٧٠٠ نفر از مردم شهركهاى مضايا و الزبداني در غرب #دمشق به محل رسيده و در مقابل نيز ١٢٠ اتوبوس بمنظور تخليه ى ٨٠٠٠ نفر از مردم كفريا و الفوعة به استان #ادلب رسيده اند.

#پیکر پاک ٧ تن از نيروهاى #حزب الله شامل چند #فرمانده در مقابل آزادى ١٩ تن از #تروریست ها تحويل الفوعه شده است.

٤٠٠ تن از خانواده های #تروریست های مضايا و #زبداني نيز كه به #لبنان رفته بودند،نیز به #ادلب فرستاده خواهند شد

#كفريا 🌷 #الفوعه 🌷
#محور_مقاومت 🔥👆
#سوریه
نشر دهید🙏

💥📌 اماج

🔰 @Amaj24
April 13, 2017
#سرباز مخلصے باشے
تنها افتخارت این است کہ از #طبار
#فرمانده_ات
باشے
💟رهبرم

@basijtv
August 16, 2017