#طلاییه
.
بچه ها!
شیطون از آخر #خاکریز نفس ما آمده تو زندگیمون؛
و آروم آروم داره جوونای ما رو #تیر خلاصی میزنه...
.
اینجا فقط #روضه ما رو نگه میداره...
#هیئت ما رو نگه میداره...
.
#شهیدا رو ببین...
ببین چقدر قشنگ #زندگی میکردن...
اون زندگی های زیبا و آخرشم شهادت های زیبا...
.
زیبایی این زندگی ها بخاطر ارتباطشون با #ابا_عبدالله بود...
بخاطر انسشون با #حضرت_زهرا بود...
.
.
صفر فرمانده گردان لشکر #عاشورا میگفت:
آقا مهدی ما افتادیم تو #محاصره!
چیکار کنیم عراقی ها هم از آخر آمدند دارن تیر خلاصی میزنن...
آقا #مهدی_باکری گفت بود:
من #هیچ کاری نمیتونم بکنم...
.
صفر گفت میتونم یه خواهشی بکنم!؟
گفت چیه!؟
گفت برای ما روضه #امام_حسین بخونید از پشت بیسیم...
میگفت برای صفر روضه میخوندن و صفر اونور بیسم داشت گوش میداد...
چند دقیقه نگدشته بود که صفر گفت آقا مهدی اومدند بالا سر من؛
خداحافظ...
.
.
یکی باید بشینه برای ما #روضه بخونه...
تا #نظر بشه و گرنه تیر #خلاصی خوردیم!
دخلمون اومده...
اونا با روضه ابا عبدالله به شهادت نایل شدند؛
ما هم باید با روضه #امام_حسین از #سیم_خاردار های نفسمون عبور کنیم...
.
#حاج_حسین_یکتا
.
.
.
استاد پناهیان: #تنها راه مقابله با شیطان و مبارزه با نفس؛
#توسل به اهل بیت علیهم السلام...
تصویر:
instagram.com/p/BFtBiI-PqsI/
.
بچه ها!
شیطون از آخر #خاکریز نفس ما آمده تو زندگیمون؛
و آروم آروم داره جوونای ما رو #تیر خلاصی میزنه...
.
اینجا فقط #روضه ما رو نگه میداره...
#هیئت ما رو نگه میداره...
.
#شهیدا رو ببین...
ببین چقدر قشنگ #زندگی میکردن...
اون زندگی های زیبا و آخرشم شهادت های زیبا...
.
زیبایی این زندگی ها بخاطر ارتباطشون با #ابا_عبدالله بود...
بخاطر انسشون با #حضرت_زهرا بود...
.
.
صفر فرمانده گردان لشکر #عاشورا میگفت:
آقا مهدی ما افتادیم تو #محاصره!
چیکار کنیم عراقی ها هم از آخر آمدند دارن تیر خلاصی میزنن...
آقا #مهدی_باکری گفت بود:
من #هیچ کاری نمیتونم بکنم...
.
صفر گفت میتونم یه خواهشی بکنم!؟
گفت چیه!؟
گفت برای ما روضه #امام_حسین بخونید از پشت بیسیم...
میگفت برای صفر روضه میخوندن و صفر اونور بیسم داشت گوش میداد...
چند دقیقه نگدشته بود که صفر گفت آقا مهدی اومدند بالا سر من؛
خداحافظ...
.
.
یکی باید بشینه برای ما #روضه بخونه...
تا #نظر بشه و گرنه تیر #خلاصی خوردیم!
دخلمون اومده...
اونا با روضه ابا عبدالله به شهادت نایل شدند؛
ما هم باید با روضه #امام_حسین از #سیم_خاردار های نفسمون عبور کنیم...
.
#حاج_حسین_یکتا
.
.
.
استاد پناهیان: #تنها راه مقابله با شیطان و مبارزه با نفس؛
#توسل به اهل بیت علیهم السلام...
تصویر:
instagram.com/p/BFtBiI-PqsI/
Instagram
پایگاه بسیج مردمی اینستاگرام
#طلاییه . بچه ها! شیطون از آخر #خاکریز نفس ما آمده تو زندگیمون؛ و آروم آروم داره جوونای ما رو #تیر خلاصی میزنه... . اینجا فقط #روضه ما رو نگه میداره... #هیئت ما رو نگه میداره... . #شهیدا رو ببین... ببین چقدر قشنگ #زندگی میکردن... اون زندگی های زیبا و آخرشم…
#خاطره ای از🌹 شهید مدافع حرم آقا مهدی قاسمی🌹 به نقل از رزمنده فاطمی (م ح، ن) در منطقه مایر حلب#؛
ساعت ۳ صبح نوبت نگهبانی من بود منطقه مایر، یک شب بعد آزاد شدنش خیلی حساس شده بود، چون با آزادی مایر نبل و الزهرا از محاصره به صورت کامل آزاد می شد.
من خیلی خسته بودم چند شب نخوابیده بودم یکسره تو راه پیشروی بودیم خلاصه هر کاری کردم نتونستم از زیر پست نگهبانیم در برم، اسلحمو برداشتم و آبی به سرو صورتم زدمو رفتم سر پست همه با دقت پست میدادن منم همینطور تا چشمم به یک صندلی خورد آوردمش کنار محل نگهبانی و روش نشستم.
هی تند تند به ساعتم نگاه میکردم تا وقت بگذره، ساعت لعنتی هم مگه میگذشت خیلی خسته شده بودم نمیدونم تو فکر چی بودم و به کی فکر میکردم که یهو چشمام رفت رو هم و...
تا چشامو باز کردم دیدم یکی روبه روم نشسته جا خوردم سریع دست به اسلحه شدم، که دیدم به به اسلحله ام نیست!
☘ حاج مهدی( فرمانده گروهانمون ) ☘روبروم بود داشتم از خجالت آب میشدم سر پست خوابم برده بود و حاجی هم جهت بازدید از پست های نگهبانی اومده بود سرکشی، دیده بود من خوابیدم اسلحمو برداشته بود دیگه منتظر کلی سرو صدا و توبیخ بودم!!!
اما حاج مهدی با لبخندی مهربانانه ازم پرسید برادر چقدر دیگه از پستت مونده؟ به ساعتم نگاه کردم گفتم ۲۰ دقیقه مونده، با شرمندگی گفتم حاجی توروخدا ببخشید!
داشتم من من میکردم که گفت اشکال نداره من به جات پست دادم وقتی خواب بودی، از این به بعد دیدی نمیتونی پست بدی بیا منو بیدار کن بیام به جات پست بدم، چون امنیت مقر و جون بچه ها دست پست های نگهبانیه مهمه نباید غفلت کنیم چون موقعیت ما اینجا خیلی حساسه!
گفتم حاج مهدی چشم، دیگه بیشتر از این خجالتم نده!
حاجی گفت؛ صداشو در نیار برو نفر بعدی رو واسه پست بیدار کن تا منم برم به بقیه پست ها سرکشی کنم ببینم اگه یه وقت نگهبانی خوابش برده به جاش پست بدم .
🍀شهید جاویدالاثر آقامهدی قاسمی (ابومائده) در تاریخ ۲۵ /۱۱/ ۹۴ در منطقه تله طاموره ریف شمالی حلب به دلیل اصابت گلوله تک تیرانداز به سینه اش به فیض عظیم شهـادت نایل می شود و هم اکنون پیکر مطهرش در اختیار مسلحین تکفیری جبهه النصره می باشد.
@basijtv پایگاه بسیج تلگرام
تصویر:
https://www.instagram.com/p/BGv8yHVvqvO/
ساعت ۳ صبح نوبت نگهبانی من بود منطقه مایر، یک شب بعد آزاد شدنش خیلی حساس شده بود، چون با آزادی مایر نبل و الزهرا از محاصره به صورت کامل آزاد می شد.
من خیلی خسته بودم چند شب نخوابیده بودم یکسره تو راه پیشروی بودیم خلاصه هر کاری کردم نتونستم از زیر پست نگهبانیم در برم، اسلحمو برداشتم و آبی به سرو صورتم زدمو رفتم سر پست همه با دقت پست میدادن منم همینطور تا چشمم به یک صندلی خورد آوردمش کنار محل نگهبانی و روش نشستم.
هی تند تند به ساعتم نگاه میکردم تا وقت بگذره، ساعت لعنتی هم مگه میگذشت خیلی خسته شده بودم نمیدونم تو فکر چی بودم و به کی فکر میکردم که یهو چشمام رفت رو هم و...
تا چشامو باز کردم دیدم یکی روبه روم نشسته جا خوردم سریع دست به اسلحه شدم، که دیدم به به اسلحله ام نیست!
☘ حاج مهدی( فرمانده گروهانمون ) ☘روبروم بود داشتم از خجالت آب میشدم سر پست خوابم برده بود و حاجی هم جهت بازدید از پست های نگهبانی اومده بود سرکشی، دیده بود من خوابیدم اسلحمو برداشته بود دیگه منتظر کلی سرو صدا و توبیخ بودم!!!
اما حاج مهدی با لبخندی مهربانانه ازم پرسید برادر چقدر دیگه از پستت مونده؟ به ساعتم نگاه کردم گفتم ۲۰ دقیقه مونده، با شرمندگی گفتم حاجی توروخدا ببخشید!
داشتم من من میکردم که گفت اشکال نداره من به جات پست دادم وقتی خواب بودی، از این به بعد دیدی نمیتونی پست بدی بیا منو بیدار کن بیام به جات پست بدم، چون امنیت مقر و جون بچه ها دست پست های نگهبانیه مهمه نباید غفلت کنیم چون موقعیت ما اینجا خیلی حساسه!
گفتم حاج مهدی چشم، دیگه بیشتر از این خجالتم نده!
حاجی گفت؛ صداشو در نیار برو نفر بعدی رو واسه پست بیدار کن تا منم برم به بقیه پست ها سرکشی کنم ببینم اگه یه وقت نگهبانی خوابش برده به جاش پست بدم .
🍀شهید جاویدالاثر آقامهدی قاسمی (ابومائده) در تاریخ ۲۵ /۱۱/ ۹۴ در منطقه تله طاموره ریف شمالی حلب به دلیل اصابت گلوله تک تیرانداز به سینه اش به فیض عظیم شهـادت نایل می شود و هم اکنون پیکر مطهرش در اختیار مسلحین تکفیری جبهه النصره می باشد.
@basijtv پایگاه بسیج تلگرام
تصویر:
https://www.instagram.com/p/BGv8yHVvqvO/
Instagram
#خاطره ای از🌹 #شهید #مدافع_حرم آقا #مهدی_قاسمی🌹 به نقل از #رزمنده #فاطمی (م ح، ن) در منطقه مایر حلب#؛
ساعت ۳ صبح نوبت نگهبانی من بود منطقه مایر، یک شب بعد آزاد شدنش خیلی حساس شده بود، چون با #آزادی مایر #نبل و #الزهرا از #محاصره به صورت کامل آزاد می شد.
من…
ساعت ۳ صبح نوبت نگهبانی من بود منطقه مایر، یک شب بعد آزاد شدنش خیلی حساس شده بود، چون با #آزادی مایر #نبل و #الزهرا از #محاصره به صورت کامل آزاد می شد.
من…
Forwarded from ندای مظلومان
میدونید #محاصره یعنی چی؟
ناهار خانواده ما در #کفریا امروز شده هشت هزار لیر سوریه یعنی حدود هفتاد و پنج هزار تومان
میدونید این ناهار چی بوده؟
یک کیلو ماست، نیم کیلوگوجه، یک کیلو کدو
https://telegram.me/nmfwk
ناهار خانواده ما در #کفریا امروز شده هشت هزار لیر سوریه یعنی حدود هفتاد و پنج هزار تومان
میدونید این ناهار چی بوده؟
یک کیلو ماست، نیم کیلوگوجه، یک کیلو کدو
https://telegram.me/nmfwk
Telegram
ندای مظلومان
کانالی برای رساندن صدای مظلومان فوعه و کفریا به آزادگان عالم
ارتباط با مدیر:
@ShadiSoufan
ارتباط با مدیر:
@ShadiSoufan
#منافق
بارها شنیدیم که شخصی از پشت بیسیم خودش را برادر #همت معرفی میکرد و دستور #عقبنشینی به همه یگانها میداد!
اما همه ما که صدای حاج همت را شنیده بودیم، میدانستیم که این صدای #منافقین است!
ما از ساعت اول این #عملیات حضور منافقین را حس میکردیم.
بارها شنیدم که قبل از رسیدن به مواضع دشمن، برخی نیروها با صدای بلند #اللهاکبر میگفتند!
این یعنی خبردادن به #دشمن!
تکتیراندازهای دشمن از روی خاکریزها جلو آمده و مشغول #شکار بودند.
#معرکه عجیبی بر پا بود!
زدن مجروحان نیمه جان افتاده در میدان، تفریح #تکتیرانداز های بعثی شده بود.
ابتدا یک ناله بیرمق #یازهرا(س)،
بعد صدای تیر
و پس از آن #خنده مستانه بعثیها!
بعضی از #مجروحان وسط میدان، توانسته بودند خود را بیحرکت نگه دارند و از شلیک تکتیراندازها در امان باشند،
اما #خورشید در وسط آسمان بود!
آفتاب شدید صورتهای رنگ پریدهشان را میسوزاند!
اگر مجروحی میخواست با اندک تکانی، طرف دیگر صورتش را به هرم داغ آفتاب بسپارد، #تیرخلاص دشمن بود که او را ملکوتی میکرد!
کاری از دست نیروهای #محاصره شده در داخل کانال برنمیآمد.
بعد از شهادت مجروحان توسط تکتیراندازهای دشمن، یکباره صدای بلندگوی #بعثیها بلند شد!
یک نفر که ظاهراً از منافقین بود با زبان #فارسی و با دادن وعده آب و غذا از بچهها میخواست خود را #تسلیم کنند.
رزمندگان اسلام در #کانال_کمیل در اوج #تشنگی و #مظلومیت یک به یک در حال شهید شدن بودند!
در لحظات آخر، #شهیدهمت نیز نمیتواند کاری برای بچههای خود بکند!
در آخرین لحظه ارتباط بیسیمی میان یک رزمنده و شهید همت برقرار میشود که آن رزمنده به شهید همت میگوید که عراقیها دارند وارد کانال میشوند و یک به یک به بچهها تیر خلاصی میزنند دیگر چیزی باقی نمانده است آنها به من برسند..
دست نوشته ی یک #شهید، واقعه را بهتر بیان می کند:
"امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم.
#آب را جیره بندی کرده ایم، #نان را جیره بندی کرده ایم.
#عطش همه را #هلاک کرده است!
همه را جز #شهدا که حالا کنار هم در انتهای کانال خوابیده اند...
دیگر شهدا #تشنه نیستند...
فدای لب تشنه ات پسر فاطمه...."
از گردان ۳۶۰ نفره کمیل، نزدیک به ۳۰۰ نفر به شهادت رسیدند
@basijtv 🇮🇷پایگاه بسیج تلگرام
تصویر:
https://www.instagram.com/p/BLGq4LJgQv6/
بارها شنیدیم که شخصی از پشت بیسیم خودش را برادر #همت معرفی میکرد و دستور #عقبنشینی به همه یگانها میداد!
اما همه ما که صدای حاج همت را شنیده بودیم، میدانستیم که این صدای #منافقین است!
ما از ساعت اول این #عملیات حضور منافقین را حس میکردیم.
بارها شنیدم که قبل از رسیدن به مواضع دشمن، برخی نیروها با صدای بلند #اللهاکبر میگفتند!
این یعنی خبردادن به #دشمن!
تکتیراندازهای دشمن از روی خاکریزها جلو آمده و مشغول #شکار بودند.
#معرکه عجیبی بر پا بود!
زدن مجروحان نیمه جان افتاده در میدان، تفریح #تکتیرانداز های بعثی شده بود.
ابتدا یک ناله بیرمق #یازهرا(س)،
بعد صدای تیر
و پس از آن #خنده مستانه بعثیها!
بعضی از #مجروحان وسط میدان، توانسته بودند خود را بیحرکت نگه دارند و از شلیک تکتیراندازها در امان باشند،
اما #خورشید در وسط آسمان بود!
آفتاب شدید صورتهای رنگ پریدهشان را میسوزاند!
اگر مجروحی میخواست با اندک تکانی، طرف دیگر صورتش را به هرم داغ آفتاب بسپارد، #تیرخلاص دشمن بود که او را ملکوتی میکرد!
کاری از دست نیروهای #محاصره شده در داخل کانال برنمیآمد.
بعد از شهادت مجروحان توسط تکتیراندازهای دشمن، یکباره صدای بلندگوی #بعثیها بلند شد!
یک نفر که ظاهراً از منافقین بود با زبان #فارسی و با دادن وعده آب و غذا از بچهها میخواست خود را #تسلیم کنند.
رزمندگان اسلام در #کانال_کمیل در اوج #تشنگی و #مظلومیت یک به یک در حال شهید شدن بودند!
در لحظات آخر، #شهیدهمت نیز نمیتواند کاری برای بچههای خود بکند!
در آخرین لحظه ارتباط بیسیمی میان یک رزمنده و شهید همت برقرار میشود که آن رزمنده به شهید همت میگوید که عراقیها دارند وارد کانال میشوند و یک به یک به بچهها تیر خلاصی میزنند دیگر چیزی باقی نمانده است آنها به من برسند..
دست نوشته ی یک #شهید، واقعه را بهتر بیان می کند:
"امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم.
#آب را جیره بندی کرده ایم، #نان را جیره بندی کرده ایم.
#عطش همه را #هلاک کرده است!
همه را جز #شهدا که حالا کنار هم در انتهای کانال خوابیده اند...
دیگر شهدا #تشنه نیستند...
فدای لب تشنه ات پسر فاطمه...."
از گردان ۳۶۰ نفره کمیل، نزدیک به ۳۰۰ نفر به شهادت رسیدند
@basijtv 🇮🇷پایگاه بسیج تلگرام
تصویر:
https://www.instagram.com/p/BLGq4LJgQv6/
Instagram
پایگاه بسیج مردمی اینستاگرام
#منافق بارها شنیدیم که شخصی از پشت بیسیم خودش را برادر #همت معرفی میکرد و دستور #عقبنشینی به همه یگانها میداد! اما همه ما که صدای حاج همت را شنیده بودیم، میدانستیم که این صدای #منافقین است! ما از ساعت اول این #عملیات حضور منافقین را حس میکردیم. بارها…
مهدي از كشتن #نفرت داشت!
از کشته شدن کسی #خوشحال نمی شد!
اگر یک #عراقی برای بچه ها #خطر ایجاد می کرد، هرطوری بود اورا میزد تا آسیبی به بچه ها نرساند!
از آنطرف طوری طراحی می کرد و #نقشه می کشید که #دشمن در #محاصره بیفتد و مجبور به تسلیم شود!
همیشه می گفت:
تا دیدید #تسلیم شدن، دیگه #شلیک نکنین!
ديدن كشته هاي عراقي ناراحتش مي كرد، طوري كه روي جنازه های آنها پا نمي گذاشت!
مي گفت:
هرکدوم از این ها، #عزیز یک خونواده هستن!
#خدا میدونه که زن و بچه و پدر و مادرشون الان در چه حالی هستن و چه حالی میشن وقتی بفهمن ما داریم از روی #جنازه ی عزیزانشون رد میشیم و و #پا روی اونا می ذاریم!
من نمي دونم اين كشته سنيه يا شيعه، عربه يا غير عرب!
فقط مي دونم آدمه و حالا #مرده و ما باید به مرده ی این ها #احترام بذاریم!
اينا رو #صدام با زور به #جبهه فرستاده!
اگه به خودشون بود، خيلي هاشون سر #جنگ با ما نداشتن و ندارن!
اگه سر جنگ هم داشته باشن، حالا كه كشته شدن، بايد به جسدشون احترام بگذاريم!
#شهید_مهدی_باکری
📚 میتوانست زنده بماند
@basijtv 🇮🇷پایگاه بسیج تلگرام
تصویر:
https://www.instagram.com/p/BLp6MIKgyAj/
از کشته شدن کسی #خوشحال نمی شد!
اگر یک #عراقی برای بچه ها #خطر ایجاد می کرد، هرطوری بود اورا میزد تا آسیبی به بچه ها نرساند!
از آنطرف طوری طراحی می کرد و #نقشه می کشید که #دشمن در #محاصره بیفتد و مجبور به تسلیم شود!
همیشه می گفت:
تا دیدید #تسلیم شدن، دیگه #شلیک نکنین!
ديدن كشته هاي عراقي ناراحتش مي كرد، طوري كه روي جنازه های آنها پا نمي گذاشت!
مي گفت:
هرکدوم از این ها، #عزیز یک خونواده هستن!
#خدا میدونه که زن و بچه و پدر و مادرشون الان در چه حالی هستن و چه حالی میشن وقتی بفهمن ما داریم از روی #جنازه ی عزیزانشون رد میشیم و و #پا روی اونا می ذاریم!
من نمي دونم اين كشته سنيه يا شيعه، عربه يا غير عرب!
فقط مي دونم آدمه و حالا #مرده و ما باید به مرده ی این ها #احترام بذاریم!
اينا رو #صدام با زور به #جبهه فرستاده!
اگه به خودشون بود، خيلي هاشون سر #جنگ با ما نداشتن و ندارن!
اگه سر جنگ هم داشته باشن، حالا كه كشته شدن، بايد به جسدشون احترام بگذاريم!
#شهید_مهدی_باکری
📚 میتوانست زنده بماند
@basijtv 🇮🇷پایگاه بسیج تلگرام
تصویر:
https://www.instagram.com/p/BLp6MIKgyAj/
Instagram
مهدي از كشتن #نفرت داشت!
از کشته شدن کسی #خوشحال نمی شد!
اگر یک #عراقی برای بچه ها #خطر ایجاد می کرد، هرطوری بود اورا میزد تا آسیبی به بچه ها نرساند!
از آنطرف طوری طراحی می کرد و #نقشه می کشید که #دشمن در #محاصره بیفتد و مجبور به تسلیم شود!
همیشه می گفت:…
از کشته شدن کسی #خوشحال نمی شد!
اگر یک #عراقی برای بچه ها #خطر ایجاد می کرد، هرطوری بود اورا میزد تا آسیبی به بچه ها نرساند!
از آنطرف طوری طراحی می کرد و #نقشه می کشید که #دشمن در #محاصره بیفتد و مجبور به تسلیم شود!
همیشه می گفت:…