صدای معلم
3.81K subscribers
97 photos
23 videos
1 file
13.2K links
صدای معلم یک رسانه مستقل است و به شماره ثبت 78039 از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فعالیت می کند .

هر گونه استفاده از نام و یا لوگوی صدای معلم در کانال ها و گروه ها جرم محسوب شده و پیگرد قانونی دارد .

sedayemoallem.ir

ارسال مطلب :

[email protected]
Download Telegram
وقتی طرح های رنگارنگ بر سر مدارس « آوار » می شوند ؛ آیا دیگر فرصتی برای « اندیشیدن » ، « خلاقیت » و « بازآفرینی » برای معلم که رکن مهم آموزش و تربیت است ؛ می ماند ؟

خانم حکیم زاده ... طرح حامی و سایر طرح ها واقعا چه آورده ای برای نظام آموزشی داشته اند ؟

صدای معلم گزارش می کند ؛



* به نام ها و تنوع این طرح ها توجه کنید :

- طرح جابربن حیان

- طرح درس پژوهی

- طرح مدرسه خوانا

- طرح شهاب

- طرح مدارس سرآمد

- طرح شهید همت با هدف توانمندسازی معلمان دوره ابتدایی

- طرح شهید محمودوند به منظور کاهش بازماندگان از تحصیل

- طرح کرامت

- طرح تشویقی مدارس ابتدایی

- طرح تثبیت یادگیری

- طرح ( برنامه ) بوم

- طرح پرسش مهر

- طرح مدرسه بدون کیف

- طرح تعالی مدیریت مدرسه

- طرح انس با قرآن

- طرح امین

- طرح مدارس مسجد محور

و...


* پرسش مشخص « صدای معلم » از معاون آموزش ابتدایی و سایر مسئولان آن است که نتیجه و آورده ی این همه طرح با اسامی گوناگون برای نظام آموزشی تاکنون چه بوده است ؟

آیا نسلی « باسواد » ، « مسئولیت پذیر » و « مطالبه گر » برای حال و آینده تربیت شده است ؟


آیا واقعا نقش « آموزش ابتدایی » به آموزش پایه برای نظام آموزشی تعریف و تبیین شده است ؟

- آیا آن گونه که این مسئولان بیان می کنند ؛ واقعا افق و چشم انداز روشن و امیدبخشی برای جامعه و آینده ترسیم شده است ؟


* حکیم زاده در آیین اختتامیه دوره کشوری توانمندسازی نیروی انسانی مدعی ایجاد یک روح جمعی تحول‌گرا، پیشرفت‌محور و آینده‌نگر است و عنوان می کند که این تحول از مهم‌ترین مقطع آموزشی کشور یعنی دوره ابتدایی آغاز شده است .

مصادیق و نمودهای این روح و هویت جمعی کدام ها هستند در حالی که هنوز این جمعیت گرفتار حداقل 44 درصد در فقر یادگیری ( 2022 ) هستند ؟


* این که مسئولان در اتاق های دربسته بنشینند و هر روز انواع و اقسام طرح ها را برای نظام آموزشی « دیکته » کنند ؛ قرار است چه مشکلی از مدرسه و نظام آموزشی حل شود ؟


* آیا کسی می پرسد که اختیارات معلم در این نظام آموزشی بسته و متمرکز چیست و آیا بهتر نیست به جای خلق این همه طرح های خلق الساعه ؛ به « معلم » اختیارات لازم و کافی بدهید تا خودش بر اساس شرایط ، موقعیت جغرافیایی ، استعداد دانش آموزان ، سطح کلاس و سایر مولفه ها و مختصات ؛ فکر کند و تصمیم بگیرد ؟


گزارش کامل « صدای معلم » را در لینک زیر مطالعه فرمایید :

https://sedayemoallem.ir/گزارش-گفت-گو/item/25842-/خانم-حکیم-زاده-طرح-حامی-و-سایر-طرح-ها-واقعا-چه-آورده-ای-برای-نظام-آموزشی-داشته-اند-؟

https://t.iss.one/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« آموزش و پرورش دغدغه تجزیه و تحلیل و بررسی دلایل مؤثر بر ترک تحصیل یا بازماندگی از تحصیل دانش آموزان را ندارد »

بررسی دلایل و نتایج افزایش ترک تحصیل و بازماندگی از تحصیل پسران نسبت به دختران

مینو امامی


* استراتژی هر دولت برخاسته از سطح دانش، خرد، مهارت، افق دید، اعتقاد و باور اجتماعی رئیس دولت است. اولویت‌بندی بودجه تحت تاثیر عوامل مختلفی از جمله شرایط اقتصادی، تحولات اجتماعی و سیاسی برای دولت ها متفاوت است. اما بیشتر بودن بودجه یک وزارتخانه نیز هیچ تضمینی برای کارکرد برجسته یا کارآیی برتر شمرده نمی شود. هر وزارتخانه به عنوان جزئی از کل سیستم و در ضمن به تنهایی و به عنوان یک سیستم جداگانه و مستقل، باید قابلیت و پتانسیل مدیریت علمی را هم داشته باشد. یعنی به بهبود کارایی و بهره‌وری در محیط کار از طریق تجزیه و تحلیل علمی وظایف، استانداردسازی روش‌ها و آموزش کارکنان نیز بپردازد.

با توجه به این که تاکنون وزارت آموزش و پرورش در طی این طریق، کارکرد مناسبی نداشته است پس در سیستم تلقی کردن آن باید تردید داشت. آموزش و پرورش ما فقط یک نظام اجتماعی است که به انجام ناقص یا ناقض برخی از امور مربوط به انسان و اجتماع می پردازد.

در کنار تمامی ضعف های وزارت آموزش و پرورش، غفلت بزرگی وجود دارد که گویای ناتوانی بیشتر آن در انجام رسالت خود است. ضعف در عدم پوشش جمعیت لازم التعلیم در هر سال تحصیلی و ناتوانی در تطابق آمار دانش آموزی ثبت نام کننده آغاز سال تحصیلی با تعداد دانش آموزانی که در خرداد ماه در امتحانات شرکت می کنند و در نهایت کارنامه دریافت می کنند.

به جز آموزش و پرورش ؛ مسایل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی نیز در کاهش جمعیت دانش آموزی طی یک سال دخیل هستند.


* نتایج محرومیت از تحصیل پسران و اختصاص بیشترین درصد شرکت کننده و قبولی دختران در کنکور چه خواهد بود؟

یکی از مواردی که آینده ای نگران کننده را ترسیم می کند افزایش درصد شرکت کننده زن نسبت به مرد در کنکور است که دهه هاست ادامه دارد. در کنکور 1403؛ 63 درصد پذیرفته‌شدگان دختر و 37 درصد پسر بوده‌اند.

از جمله دلایل این افزایش می توان به دو نکته اشاره کرد:

نکته اول: فشار اجتماع و خانواده بر روی پسران جهت جذب در بازار کار که بیشتر به مشاغل مهارت محور نیاز هست.

نکته دوم: افزایش گرایش دختران در رشته‌های علوم انسانی و تجربی که برای اشتغال در این رشته‌ها داشتن مدرک دانشگاهی شرطی ضروری است.


* چهره نزار و بیمار آموزش در جامعه ما، همه عناصر بازدارنده را دست به دست هم داده و کم کم به رانش جمعیت لازم التعلیم کشور از حیاتی ترین نیاز حقوق شهروندی یعنی تعلیم و تربیت وا داشته است. هیچ جامعه ای در شرایط امروزی، قادر نیست بدون آموزش زبان مادری یا ملی که واسطه فراگیری دانش و اطلاعات روز است، به حیات طیبه خود ادامه دهد.

آموزش فقط به یادگیری چند کتاب درسی و گرفتن دیپلم خلاصه نمی شود. آموزش یعنی اثبات توانمندی. آموزش یعنی فراگیری مهارت زندگی. آموزش یعنی یادگیری نحوه برقراری روابط اجتماعی. آموزش یعنی خارج شدن از لاک منیّت و رسیدن به جمع بی نهایت بشری جهت تسلسل زندگی توأم با رفاه و سلامتی. آموزش یعنی فرا گرفتن مهارت جنگیدن با دشمن. آموزش یعنی پیشتاز بودن در تمامی عرصه ها.

شعار و بیان بدون عمل هیچ جامعه ای را به ثبات سیاسی نمی رساند. جوامع برتر امروزی فقط در سایه پول یا ثروت و سرمایه به قدرت نرسیده اند، حتی همه این امکانات را نیز آموزش برای آنها فراهم ساخته است.

آموزش فرهنگ و تمدن می سازد و آن را به تعالی می رساند. شاید علت محرومیت ما از آموزش و توسعه پایدار، بیگانگی ما با آموزش تفکر انتقادی است. ما چون از تفکر یا آموزش انتقادی بیمناک هستیم و آن را سرآغازی برای اعتراض یا شورش می دانیم پس از آن پرهیز می کنیم. اما چنین آموزشی علت یاب و درمان گر است.

در یک سیستم سالم آموزشی با تفکر یا آموزش انتقادی، می توان موانع و معضلات را شناسایی و برطرف کرد. افزایش روزافزون مشکلات نظام آموزشی ما در سایه غفلت ها، نادیده انگاری ها و پنهان سازی
واقعیت ها و آمار و اطلاعات درست، بوجود آمده است. همان زمانی که به جای رسانه ای کردن مشکلات رفتاری یا آموزشی جدید در مدارس، آن را محرمانه و به طور کاملا خصوصی و حتی دور از نگاه معلمان، مابین چند محرم خودی پنهان ساختید.

رسانه ای کردن این تلخی ها یعنی تنویر افکار عمومی و افزایش آگاهی های اجتماعی. اما ترس از سرایت آگاهی، بازدارنده هر نوع عمل تسهیل گر و مفید است.

حال با محرومیت روزافزون جمعیت لازم التعلیم در جامعه ما، چگونه خواهیم توانست روی کره زمین جا پایی محکم برای خود و کشورمان داشته باشیم؟

https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/25843-//بررسی-دلایل-و-نتایج-افزایش-ترک-تحصیل-و-بازماندگی-از-تحصیل-پسران-نسبت-به-دختران

https://t.iss.one/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« نخستین گام ، پذیرش عمق مشکل و داشتن اراده‌ ی جمعی برای حل آن است »

نسل فاجعه معدل ۹ ... چگونه آینده و ایران را از لبه پرتگاه نجات دهد؟!

حسین معافی / مدرس دانشگاه و کنشگر فرهنگی



* این نمره صرفاً یک عدد نیست، بلکه آینه‌ای است که تصویری نگران‌کننده از وضعیت تحصیلی، روانی و انگیزشی نسل جوان و همچنین کارآمدی سیستم آموزشی ما را بازتاب می‌دهد.

تحلیل این پدیده نیازمند نگاهی جامع و پرهیز از ساده‌سازی است.


* در وهله اول، باید به پیامدهای دوران پساکرونا به عنوان یک عامل تسریع‌کننده و آشکارساز ضعف‌ها اشاره کرد.

دو سال آموزش مجازی ناکارآمد، گسست عمیقی در فرآیند یادگیری ایجاد کرد.


زیرساخت‌های ضعیف اینترنتی، عدم دسترسی همگانی به ابزارهای هوشمند، عدم آمادگی معلمان برای تدریس آنلاین و نبود سازوکارهای نظارتی مؤثر باعث شد تا بسیاری از مفاهیم درسی به‌صورت سطحی و ناقص به دانش‌آموزان منتقل شود.

بازگشت ناگهانی به آموزش حضوری و برگزاری امتحانات نهایی با همان استانداردهای پیش از کرونا، این شکاف یادگیری را به شکل یک افت نمره شدید نمایان ساخت.


* نظام آموزشی ما دهه‌هاست که محتوا‌محور، حافظه‌مدار و کنکورزده است. به جای پرورش تفکر انتقادی، مهارت حل مسئله و خلاقیت، تمام تمرکز سیستم بر انباشت اطلاعات برای موفقیت در یک آزمون چند ساعته (کنکور) بوده است.


* سلامت روان دانش‌آموزان نیز در این میان یک قربانی بزرگ است؛ افزایش اضطراب، افسردگی و استرس، توانایی شناختی و یادگیری آن‌ها را مستقیماً مختل می‌کند.


* حجم کتب درسی باید منطقی شده و محتوای آن به سمت کاربردی شدن، پرورش مهارت‌های زندگی و تفکر نقاد حرکت کند. باید از انباشت اطلاعات غیرضروری پرهیز کرد و فضا را برای فعالیت‌های عملی و پروژه‌های تحقیقی دانش‌آموزان باز نمود.


* میانگین نمره ۹.۵ یک فریاد کمک‌خواهی از سوی یک نسل و یک سیستم است. این عدد به ما می‌گوید که روش‌های گذشته دیگر کارآمد نیستند. این یک بحران است، اما هر بحرانی فرصتی برای بازاندیشی و تحول نیز هست.


* اگر این زنگ خطر را جدی بگیریم و با یک رویکرد علمی، جامع و دلسوزانه، اقدامات اصلاحی را در تمام سطوح ذکر شده آغاز کنیم، می‌توانیم امیدوار باشیم که در سال‌های آینده شاهد رشد و شکوفایی نسلی باشیم که نه تنها نمرات بهتری کسب می‌کنند، بلکه شهروندانی متفکر، ماهر، امیدوار و مسئولیت‌پذیر برای آینده ایران خواهند بود.


متن کامل یادداشت را در « صدای معلم » و در لینک زیر مطالعه فرمایید :

https://sedayemoallem.ir/دانش-آموز/item/25844-/نسل-فاجعه-معدل-۹-چگونه-آینده-و-ایران-را-از-لبه-پرتگاه-نجات-دهد؟

https://t.iss.one/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« مردم شهر دلشان به حال او می سوخت و به بهانه های گوناگون کمکش می کردند تا او هم مانندِ دیگران راحت زندگی کند »

پرندگان ماهی خوار و اندیشه های عطاء الله !

ودود فتحعلی زاده ملاباشی ( شاهین )/ دبیر زبان و ادبیات پارسی



* او بر آن شد افکار پدرش را باورِ عمومیِ شهر کند . از هر کاسبی به زور باج می گرفت و به بهای آن هر شب به خانه ی خود یک سخنران دعوت می کرد که با سفسطه نه با استدلال ، درستیِ اندیشه های عطاءالله را اثبات کند و پس از پایان سخنرانی به همه شام می داد .

دیری نپایید کسب و کار مردم با باجی که به عبدالرّحمن می دادند از رونق افتاد ....

https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/25845-/پرندگان-ماهی-خوار-و-اندیشه-های-عطاء-الله

https://t.iss.one/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« تفکر انتقادی، آن گوهر خاموش‌شده در دل کتاب‌های درسی، اکنون می‌تواند از میان ما برخیزد »

در روشنای اضطراب؛ پیشنهادی برای بیداری جمعی

دکتر طهماسب کاوسی



* در روزگاری که انسان‌ها در پناه دیوارهای بلند فردیت، از یکدیگر فاصله گرفته‌اند و واژه‌ها در هیاهوی بی‌حاصل رسانه‌ها گم شده‌اند، بیایید صدایی تازه بیافرینیم؛ صدایی که نه از جنس شعار، بلکه از ژرفای دل‌های مضطرب برخیزد. دل‌هایی که هم‌زمان برای یک سرزمین می‌تپند، برای نامی که هنوز می‌تواند ما را گرد هم آورد:

« ایران » .


* در زمانی که تحلیل‌گران از واپاشی اجتماعی و بی‌تفاوتی سخن می‌گویند، ما می‌توانیم بازگشت شکوهمند میهن به جانِ جمعی خود را ممکن سازیم. بیایید این عشق تازه‌جوشیده را، نه به قدرت، که به خاک گره بزنیم؛ نه به ساختار، بلکه به مردم.


* پیشنهاد می‌کنم واژه‌ی «به نام ایران» را تنها در آغاز سخن به کار نبریم، بلکه آن را به نیتی درونی و جمعی تبدیل کنیم. عبارتی که نه‌ فقط یک شعار، بلکه مهر هویت ما بر دل‌نگرانی‌ها و بیم‌های مشترک مان باشد.


* نسلی که سال‌ها از درون نظام‌های رسمی، بی‌اعتنا به معنای وطن‌دوستی تربیت شد، اکنون می‌تواند از دل رنج و ویرانی، دوباره چراغ وطن را در سینه‌اش روشن کند - نه از بیرون، که از درون.


* «با هم بودن» را از نو تجربه کنیم، نه به عنوان شعار، بلکه به عنوان راهی برای التیام.

اجازه دهید گفت و شنود پناه‌مان باشد؛

اشک‌ها، لبخندها، مهربانی‌های کوچک و احوال‌پرسی‌های ساده را به مناسکی مقدس بدل کنیم.

بیایید آرامش را در خود و دیگری بدمیم، با نفس‌های عمیق، با سکوت‌هایی پر از اندیشه، با امیدی که دوباره افروخته می‌شود.

پیشنهاد می‌کنم، عاطفه را با اندیشه همراه کنیم.


* بیایید پرسش‌گری را زنده کنیم:

چه کسی حقیقت را در مشت دارد؟

کدام روایت ؛ ما را به فهم بهتر، به زندگی بهتر، نزدیک‌تر می‌کند؟

و بیش از آن:

از خود بپرسیم چگونه می‌توانیم سهمی بهتر ایفا کنیم؟

چه نقشی داریم؟

چه مسئولیتی بر دوش ماست؟



* و شاید همین دل‌نگرانی‌های مشترک، سرآغاز شکل‌گیری فهمی نوین از وطن باشد؛ وطنی نه تنها بر پایه خاک، بلکه بر پایه دل‌هایی که نگرانِ هم‌اند.

پس بیایید، زمانی که همه چیز تیره می‌شود،ما خود آن نور باشیم که از دل اضطراب، راه را به سوی آینده روشن می‌سازد - به نام ایران.

https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/25846-/در-روشنای-اضطراب؛-پیشنهادی-برای-بیداری-جمعی

https://t.iss.one/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« مردم یک جامعه اگر کتاب بخوانند، روح جمعی و چهره آن جامعه تغییر می‌کند »

چند علت ساده برای کتاب خواندن ؟

زهرا نجاتی/ دبیر علوم اجتماعی شهرستان دلفان استان لرستان


* کتاب‌ها ؛ قدرت تخیل، تفکر انتقادی و تصمیم‌گیری را بالا می‌برند و باعث می‌شوند افراد با دید بازتری به مسائل نگاه کنند .


* مطالعه استرس را کم می‌کند، سلامت روان را بهبود می‌دهد و حتی می‌تواند فرصت‌های شغلی و اقتصادی جدید به جامعه بدهد.


* با خواندن کتاب، سطح آگاهی و فرهنگ مردم بالا می‌رود، مهارت‌های ارتباطی و همدلی تقویت می‌شود و افراد یاد می‌گیرند انتقادی و خلاق فکر کنند. و سبب می‌شود مردم نسبت به مشکلات و ارزش‌های اجتماعی حساس‌تر باشند و حتی انگیزه پیدا کنند برای تغییر و اصلاح جامعه‌شان دست به عمل بزنند. نسبت به حق و حقوق دیگران آگاه می شوند، یعنی بدانیم هر کسی در جامعه چه حقوقی دارد و چطور باید به این حقوق احترام بگذاریم ؛ این آگاهی باعث می‌شود کمتر به هم ظلم کنیم و فضای سالم‌تر و عادلانه‌تری بسازیم.


* مطالعه و کتاب خواندن فشار فرهنگی و تجاوز به حق و حقوق دیگران را کاهش می دهد چون سبب گسترش آگاهی می‌شود. فشار فرهنگی باعث می‌شود خیلی از حقوق مثلا ارث، نادیده گرفته شود چون جامعه هنوز با باورهای قدیمی جلو می‌رود، حتی وقتی دختری و یا زنی دنبال حقش می‌رود، ممکن است با سرزنش و برچسب‌های منفی روبه‌رو شود.


* چه کسی قرار است عدالت را برگرداند وقتی صدای من در هاله‌ای از خاموشی محو شده است؟

این تبعیض‌ها ریشه در سنت، عرف و حتی بعضی قوانین دارد و باعث می‌شود صدای مظلومان کمتر شنیده شود و حق و حقوقشان گم شود.

https://sedayemoallem.ir/آموزش-نوین/item/25847-/چند-علت-ساده-برای-کتاب-خواندن-؟

https://t.iss.one/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« اساسا « وفاق » به چه معناست اگر کار به کاردان سپرده شود و هر کسی در جای خودش بر اساس سواد ، لیاقت و کارآمدی قرار بگیرد ؟ »

آقای فولادوند .... از کدام میدان وفاق ملی در آموزش و پرورش سخن می گویید ؟ قبل از پیروزی پزشکیان هم این حرف ها بود ؟!

صدای معلم گزارش می کند ؛



* شنبه 25 خرداد 1403 و در گرماگرم رقابت های انتخابات ریاست جمهوری ؛ « صدای معلم » در گزارشی با عنوان : « نخستین حضور مسعود پزشکیان در میتینگ انتخاباتی فرهنگیان : با توجه به تاکید اکید مسعود پزشکیان به موضوع مهم توجه به « شایستگان و افراد توان مند » در این نشست و سایر نشست ها شاید بهتر باشد که این « مهم » ابتدا از ستاد فرهنگیان ایشان آغاز شود

پزشکیان : ما قادریم بحران را حل کنیم به شرطی که به کسانی که شایسته و توان مند هستند اجازه ی شکوفایی و خودنمایی بدهیم » نوشت :


« فولادوند با وجود سوابق و پیشینه ی ستادی خود سعی کرد تا خود را در نقش یک « کنش گر صنفی مدنی آموزش و پرورش و حتی اپوزیسیون وضعیت موجود » نشان دهد اما این ژست های تبلیغاتی و حتی نمایشی حداقل مطلوب همکارانی نبود که او را می شناختند و با وی کار کرده بودند .

فولادوند در بخشی از سخنان خویش با شور و حرارت چنین گفت :

« جای معلمین زندانی در این جلسه خالیه .

اونها در راستای احقاق حقوق صنفیشون حرف زدند . ایثارگرند . سالیان سال برای نظام زحمت کشیدند . اما چون به پرداخت ها اعتراض دارند انگ سیاسی ، انگ امنیتی می خورند.

به تبهکاران در تعطیلات عید مرخصی میدن ؛ به معلم زندانی مرخصی نمی دن » .

مشابه همین سخنان را هم هم تشکلی وی در انجمن اسلامی معلمان ایران یعنی « داود محمدی » در هنگام دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی در نشست با تشکل های فرهنگیان و معلمان بیان کرده بود .


* شاهدان و ناظران گواهی می کنند که فولادوند و بسیاری از کسانی که در دوران حسن روحانی در وزارت آموزش و پرورش پست گرفتند دیده نشده که در جلسات و نشست های رسمی در زمان تصدی مسئولیت خود به چنین مواردی حتی اشاره ای داشته باشند .


* پرسش « صدای معلم » از آقای فولاوند آن است که آیا اطلاع از وضعیت « معلمان زندانی » فقط منحصر و محدود به زمان انتخابات است و یا شامل پس از آن هم می شود ؟


* 24 تیر ؛ « عباس مرادی » مسئول سازمان معلمان استان قم در یک موضع رسمی چنین می نویسد :

« دفتر استاندار قم

بدین وسیله حزب سازمان معلمان استان قم به نشانه اعتراض به عملکرد استاندار و وزارت آموزش و پرورش در انتصاب مدیر کل استان قم جلسه حضوری اعضای این حزب که قرار بود در روز چهارشنبه ۲۵ تیرماه در محل استانداری برگزار شود را « کان لم یکن » اعلام نموده و من بعد در هیچ یک از جلسات شما حضور نخواهیم یافت .

از زحمات جناب آقای سید علی پرواز مدیر کل سیاسی و انتخابات و تقسیمات کشوری که نهایت همکاری با این حزب را داشتند صمیمانه سپاسگزاریم » .


* در این راستا ؛ جمعی از جوانان اصلاح طلب قم هم در نامه ای به معاون اول رئیس جمهور از وضعیت موجود انتقاد کرده و می نویسند :

« ... چرا نماینده عالی دولت در قم ، به جای عمل به شعارهای انتخاباتی رئیس جمهور محترم ، به نظر یک نماینده مجلس که از عناصر جبهه پایداری است ، بیش از سیاست های دولت اولویت می دهد ؟

مگر نه این که تفکیک قوا از اصول اساسی نظام است ؟

چگونه است که نظر یک نماینده خاص ، نه مجمع نمایندگان قم ، بر خواست دولت و ستاد انتخاباتی دکتر پزشکیان ارجحیت یافته است ؟

این ناهم سویی آشکار با دولت ، حمایت از مخالفان رئیس جمهور و نادیده گرفتن زحمات جوانان اصلاح طلب ، چه توجیهی دارد ؟

قربانی کردن آرزوهای آن ها که در ساعات پایانی مجاب شدند پای صندوق بیایند ، پای نماینده ای که چند صباحی از ماموریتش باقی مانده است ، به نفع و فایده کدام مصلحت ملی است ؟

ما جوانان ، که پلکان پیروزی این دولت بودیم ، چرا باید شاهد بی توجهی به نظرات مان باشیم ؟ چرا زحماتی که در ستاد دکتر پزشکیان کشیدیم ، این گونه پاسخ داده می شود ؟

انتظار داشتیم استاندار قم ، به عنوان نماینده دولت در استان ، صدای ما را بشنود و در راستای شعارها و مسیر دولت عمل کند ، نه این که با هم سویی با جریان پایداری ، امید ما را به یاس بدل سازد » .


* این که یک تشکل فرهنگی سابقه دار نشست با مسئولان را تحریم می کند کجایش نشانه ی « وفاق » است ؟


* باید توجه داشت در جامعه ای که اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی به کف خود رسیده است ؛ به کار بردن واژه هایی مانند « وفاق » و نظایر آن وجه منطقی و عقلانی ندارد .


متن کامل گزارش « صدای معلم » را در لینک زیر مطالعه فرمایید :

https://sedayemoallem.ir/گزارش-گفت-گو/item/25848-/آقای-فولادوند-از-کدام-میدان-وفاق-ملی-در-آموزش-و-پرورش-سخن-می-گویید-؟-قبل-از-پیروزی-پزشکیان-هم-این-حرف-ها-بود-؟

https://t.iss.one/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« پیش نیاز هر گونه تحول ، اعتماد و اقناع است »

شعار وزیر آموزش و پرورش پزشکیان برای سال تحصیلی 1404 : سال تحصیلی را با کیفیت آموزشی آغاز خواهیم کرد !

صدای معلم گزارش می کند ؛


* چند روز پیش بود که علی باقر زاده رئیس مرکز برنامه‌ریزی منابع انسانی و امور اداری وزارت آموزش و پرورش خبر از کمبود 335 هزار نیرو برای سال تحصیلی 1404 داد و البته راه کارهایی که « صدای معلم » هم نقدی بر آن نگاشت .


* در گزارش « صدای معلم » آمده بود :

« در واقع ؛ سیاست بر این است که کلاس ها به هر ترتیبی با « معلم » پر شوند و این که تکلیف « کیفیت بخشی » در آموزش چه می شود فعلا در دستور کار نیست .

این که تکلیف قوانین و آیین نامه های شورای عالی آموزش و پرورش در مورد « تراکم کلاس » چه می شود هم مشخص و شفاف نیست .

و اکنون این پرسش مطرح می شود که نهاد شورای عالی آموزش و پرورش در برابر زیر پا گذاشتن « قانون » مصوب خود چه کار خواهد کرد و آیا هم چون گذشته سیاست « سکوت » را بر خواهد گزید و بعدا هنگامی که مورد پرسش قرار می گیرد توپ را حواله زمین این و آن خواهد کرد ؟ »



*
از سوی دیگر ؛ وقتی هنوز مشخص نیست که سال تحصیلی 1404 کلاس برقرار باشد و مسئولان وزارت آموزش و پرورش به جای رو به رو شدن با « واقعیت ها » و داشتن برنامه مشخص و عملیاتی علمی و پایدار مشغول « سناریو نویسی » و تکرار تجارب آزمون شده و شکست خورده برای نهاد تعلیم و تربیت هستند ( این جا ) ؛ قرار است کیفیت بخشی چگونه و طی کدامین فرآیند در کلاس و مدرسه تعریف و پیاده شود ؟

آیا وزیر آموزش و پرورش تصور می کند با « شبکه شاد » می خواهد حامل کیفیت بخشی در آموزش باشد ؟


* همان گونه که پیش تر و به کرات نوشته ایم :

آیا با « نارضایتی فراگیر معلمان » و گسترش آن می توان ادعا کرد کیفیت بخشی موضوع و گفتمان اول نظام تعلیم و تربیت باشد ؟همان گونه که پیش تر و به کرات نوشته ایم :


*وقتی وزیر آموزش و پرورش از ابتدای وزارتش حتی یک « نشست خبری » با رسانه ها نداشته و البته هفته هاست نشست های خبری در این وزارتخانه به بهانه « شرایط ویژه » تعطیل است و هنوز نتوانسته و یا نخواسته تعاملی موثر و مستقیم با « حوزه عمومی » و رسانه های منتقد و مستقل داشته باشد و بزرگ ترین هنرش در این حوزه برگزاری « ملاقات های عمومی » با تعدادی از فرهنگیان است ؛ چگونه دم از « تحولی » می زند که ساده ترین و مهم ترین پیش نیاز آن « اعتماد » و ـ اقناع » است .

متن کامل گزارش « صدای معلم » را در لینک زیر مطالعه فرمایید :

https://sedayemoallem.ir/گزارش-گفت-گو/item/25850-/شعار-وزیر-آموزش-و-پرورش-پزشکیان-برای-سال-تحصیلی-1404-سال-تحصیلی-را-با-کیفیت-آموزشی-آغاز-خواهیم-کرد

https://t.iss.one/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
حکمرانی خوب (Good Governance) به معنای مدیریت مؤثر و کارآمد منابع و خدمات عمومی است که شامل شفافیت، پاسخ گویی، مشارکت و عدالت اجتماعی می‌باشد

چالش های حکمرانی در ایران و نقش آموزش و معلمان

دکتر رضا مقدسی



* ویروس کووید با وجود اثرات مخرب بر سلامتی و اقتصاد جوامع انسانی دو نتیجه مثبت به ارمغان آورد: مورد اول، بهبود درک عمومی جامعه از جایگاه معلمان در آموزش است. شاید تا قبل از کرونا، برخی از گروه های اجتماعی، نگاهی اقتصادی و انضباطی به معلمان داشتند. توضیح اینکه آموزش و پرورش را نهادی مصرف کننده و غیرمولد می پنداشتند و حتی برای قطع دریافتی ناچیز معلمانِ مظلوم در تابستان نیز تلاش ناموفق داشتند. غافل از اینکه معلمان در تمام طول زندگیِ معلمی خود و به صورت شبانه روزی معلم هستند و پیگیر مسائل آموزشی، تربیتی و فرهنگی دانش آموزان و مدرسه. و گروهی دیگر جایگاه معلم را تا حد یک ناظم (به معنی نظم دهنده و ساکت کننده) کاهش می دادند و بزرگترین هنر ایشان را (معلمین) نظم بخشیدن به دانش آموزانِ کلاس و مدرسه می پنداشتند. در حالی که کووید با تمام سادگی خود ثابت کرد که معلم محور آموزش است و آموزش کلید توسعه. و هنر معلم تبدیل انسانهای معمولی به انسانهایی عالم و فرهیخته، وظیفه شناس، مسئول، با ایمان و با تقوا و وطن دوست است که در محیط مدرسه و در تعامل با انسان های دیگر انجام می شود.

افت شدید تحصیلی دانش آموزان در دوران پساکرونا و تغییرات رفتاری و اعتقادی آنها در محیط مجازی و دور شدن از فرهنگ ملی و دینی نشان از نقش جدی معلم و مدرسه دارد.


* سرعت پایین اینترنت، کمبود امکانات مناسب، فقدان آموزش های مناسب و کاربردی در مدارس و سطح پائین سواد رسانه ای اغلب دانش آموزان و معلمان را با چالش های جدی مواجه کرده است. و البته، جمعی به شدت نگران فیلترینگ هستند و گل گشت اینستاگرامی. و حتی حضور در فضاهای مجازی ایرانی را ناپسند می دانند. و قس علی هذا.


* حکمرانی (Governance) به مجموعه‌ای از فرآیندها، ساختارها و نهادهایی اطلاق می‌شود که به وسیله آن‌ها تصمیم‌گیری‌ها در یک جامعه، سازمان یا کشور انجام می‌شود. این مفهوم شامل نحوه مدیریت منابع، تعاملات بین نهادهای مختلف، و چگونگی پاسخ گویی به نیازهای شهروندان است. حکمرانی می‌تواند در سطوح مختلفی از جمله محلی، ملی و بین‌المللی مورد بررسی قرار گیرد. حکمرانی به دو دسته اصلی خوب و بد تقسیم می‌شود.

حکمرانی خوب (Good Governance) به معنای مدیریت مؤثر و کارآمد منابع و خدمات عمومی است که شامل شفافیت، پاسخ گویی، مشارکت و عدالت اجتماعی می‌باشد. حکمرانی خوب به بهبود کیفیت زندگی مادی و معنوی شهروندان و توسعه پایدار کمک می‌کند. در حالی که حکمرانی بد (Bad Governance)، به وضعیتی اطلاق می‌شود که در آن فساد، عدم شفافیت، و عدم پاسخ گویی وجود دارد و می‌تواند منجر به نابرابری و نارضایتی اجتماعی شود.


* آموزش و پرورش کارآمد کلید توسعه پایدار است. کارآمدی در آموزش و پرورش به معنی به روز بودن در آموزش، همراه با توجه به تاریخ و فرهنگ دینی و ملی و توجه جدی به نقش و جایگاه معلم است. برای این منظور علاوه بر داشتن برنامه های آموزشی و تربیتی متناسب با شرایط کشور و فراهم نمودن امکانات مختلف، به معلمینی باسواد، باایمان و عاشق نیاز است که مجری برنامه های آموزشی و تربیتی باشند و علاوه بر آینده نگری، به دین و میهن عشق بورزند و از جان و دل تلاش کنند.

تجربیات مختلف دول توسعه یافته، به ویژه ژاپن و آلمان، گویای این مدعاست. هومبلت در آلمان بنیانی را در آموزش و پرورش پایه گذاری کرد که بعد از بیش از یک قرن این کشور را در علم و فن آوری سرآمد جهان نموده است.


* توسعه مهارت‌های حل مسئله و تفکر انتقادی: امروزه مهارت حل مسئله از مهم ترین چالش های جوانان امروزی است که نقش مهمی در تاب آوری، موفقیت شغلی و خانوادگی ایشان دارد. معلمان می‌توانند به دانش‌آموزان مهارت‌های حل مسئله و تفکر انتقادی را آموزش دهند تا آن‌ها بتوانند در مواجهه با چالش‌ها و بحران‌ها بهتر عمل کنند و قدرت به نقد کشیدن منصفانه افراد حقیقی و حقوقی و مسائل مختلف را داشته باشند.

توانایی مباحثه و نقد یکدیگر و گفت و گوی سازنده مهارت مهم انسان امروزی است. محیط مدرسه فضایی بی نظیر برای آموزش و توسعه مهارت های نرم انسان امروزی است. نه محیط تست زدن و رقابت های ناسالم و ایجاد استرس برای کودکان و نوجوانان که به جز تخریب روح و روان و جسم ایشان نتیجه ای در بر ندارد.

https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/25860-/چالش-های-حکمرانی-در-ایران-و-نقش-آموزش-و-معلمان

https://t.iss.one/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
Forwarded from آب و محیط زیست (。.✿ارغوان میرزایی✿.。)
🔽تصاویری از خشک شدن دریاچه ارومیه

🌳  @Wateriran_Env 💧🇮🇷
🔹برترین کانال آب و محیط زیست ایران 👆
« حالِ فرهنگ اصلا خوب نیست ! »

ارائه واحد درسی " آداب معاشرت " در مراکز آموزشی از اوجب واجبات است !

مینو امامی


* حداقل منتقدین، در مجموع از رفتار مردم در جای جایِ شهرهای مختلف ناراضی اند. هنگامی که یک تصادف ساده به دعوایی خونبار تبدیل می شود و در کمتر از ده دقیقه انبوهی از جمعیت برای تماشا و نتیجه گیری شخصی جمع می شوند تا راوی قصه ای باشند که خود برداشت یا قبول کرده اند، یا فحش های ناموسی که به درگیری و قتل با سلاح سرد منجر می شود، یا هنجارشکنی و قانون ستیز بودن فقط یکی از همسایگان در یک آپارتمان پنج شش طبقه و...؛ ما را به این نتیجه می رساند که حالِ فرهنگ اصلا خوب نیست.


* اما آیا دانستن یا یادگیری آداب معاشرت، فقط خاص اعیان و اشراف است و فرزندان مابقی اقشار جامعه باید در قالب رفتار والدین خود که در گرفتاری های معمول روزمره پیچانده شده اند، این مهارت را با قابلیت های ذهنی و توانایی های ذاتی خود برداشت نمایند؟ یا شاید بپرسید با قرار گرفتن در یک کشور توسعه نیافته و یا کمتر توسعه یافته و با درگیری ذهنی- روانی افراد از کلی مشکلات اقتصادی که حرف اول و آخر را در این جامعه می زند، آموزش آداب و معاشرت، تا چه حدّی باید جدّی گرفته شود و به آن تا چه اندازه ای می توان اهمیت داد؟


* به نظرم علت العلل ثبات همه ویژگی های منفی در جامعه ما، غفلت از پرداختن به « فرهنگ و آموزش » است. تا زمانی که فرهنگ و آموزش، دو بال پرواز کودکان این جامعه نگردد با جلوه گری بیمارگونه مفاهیم و مسایل اقتصادی، هرگز ایران به کشوری توسعه یافته تبدیل نخواهد شد.

اگر تحلیل صرف مسایل اقتصادی در تمامی ابعاد آن یا نام گذاری عناوین امیدبخش اقتصادی در آغاز هر سال، به حل مشکلات در کشور منجر می شد، یقین تاکنون و بعد از گذشت نیم قرن نتایج مثبتی در جامعه و در بین مردم نمایان می شد.



* عدم تحقق اهداف اقتصادی نیز خود دلایل فرهنگی دارد که شدیدا از پرداختن به آن ها غافل هستیم.


* متأسفانه برخی از نیروهای ستادی خصوصا در واحدهای آموزش ادارات آموزش و پرورش، تصور آچار فرانسه بودن یک معلم را دارند و به مهارت و تخصص او اهمیت نمی دهند و یا برای آن ارزش قائل نیستند.

این افراد با تصور کلی و غلط اما رایج معتقدند:

چون شما یک معلم هستید و این یک کتاب درسی است پس موظف به تدریس یا روخوانی آن برای دانش آموزان هستید. افراد دگمی که به حق دانش آموز یا شعور معلم ارزش و احترام قائل نیستند.

متأسفانه برخی از معلمان نیز واقعیت این تصور واهی نیروهای ستادی را همانند لباس زربافت پادشاه پذیرفته اند و خود را همه کاره می دانند و هر پیشنهاد غیرمعقول را حداقل برای پر شدن ساعات درسی خود قبول می کنند. به چه بهایی؟ مهم حضور من در یک مدرسه واحد است که تا در دو نقطه متفاوت شهر با همکاران مختلف، مجبور به سپری سازی یک سال تحصیلی نباشم.



* صِرف معلم بودن یا در رشته خاصی ولو علوم اجتماعی تحصیل کردن، صلاحیت او را برای تدریس این واحد درسی تأیید نمی کند. تصور درست آن است که ابتدا کسانی را با اصول آداب و معاشرت آشنا سازیم که قرار است به عنوان مربی، معلم و یا پدر و مادر به کودکان و نوجوانان، آن را آموزش دهند.


* اما نکته مهم این که اگر بنا به تصمیم مراجع ذی صلاح، چنین واحد درسی در مدارس متوسطه به نوجوانان آموزش داده شود، نحوه ارائه آن به طور تئوری همانند دیگر دروس، روخوانی و حفظی خواهد بود تا فقط نمره قبولی گرفته شود و یا به عنوان یک درس عملی، فرد مربی با استفاده از ابزار لازم از جمله نمایش ویدئوهای آموزشی، نکات لازم را با همیاری خود دانش آموزان آموزش خواهد داد؟


* * فردی که مقیّد به رعایت آداب معاشرت بر اساس عرف یا قانون در جامعه است خود را موظف به « رعایت حقوق دیگران و توجه به هنجارهای اجتماعی » می داند. رعایت کردن نوبت دیگران در صف های مختلف، بلند نکردن صدای رادیو یا ضبط ماشین در معابر عمومی و حتی در آپارتمانی که زندگی می کنید، نریختن زباله و... در امان ماندن از شرّ دیگران یعنی برقراری آسایش و امنیت در جامعه. بسیاری از رفتارها متقابل هستند و عمل به آن ها انتظار بیشتر مردم است پس ابتدا خود بابد عامل به یک رفتار خاص باشیم بعد دیگران را ملزم به رعایت آن بدانیم.


* کودکان می بینند و مشابه الگوی عملی خود یعنی والدین و حتی معلمان، رفتار می کنند. در واقع سلوک و رفتار؛ آینه ای تمام قد است که هر کس خود را در آن نشان می دهد. اگر ظرف فرهنگی ما در انتقال به کودکان خالی باشد، آنان عطش فراگیری خود را سیراب نساخته و دچار بحران هویتی می شوند و آن را با گرایش به فرهنگ بیگانه برطرف می سازند.


متن کامل یادداشت را در « صدای معلم » و در لینک زیر مطالعه فرمایید :

https://sedayemoallem.ir/آموزش-نوین/item/25861-/ارائه-واحد-درسی-آداب-معاشرت-در-مراکز-آموزشی-از-اوجب-واجبات-است

https://t.iss.one/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« پرسش و تاملی جدی بر افزایش اعتماد عمومی ... هنوز طرح مولدسازی را فراموش نکرده ایم ؟! »

خبری در مورد ریاست کاظم قلم چی بر جامعه خیرین مدرسه ساز کشور که حذف شد !

صدای معلم گزارش می کند ؛



* این که چرا « پانا » خبر ریاست قلم چی بر جامعه خیرین مدرسه ساز کشور را حذف کرده مشخص نیست اما این که عنوان شده « اعتماد عمومی » بالاست و یا افزایش یافته را باید با تردید و تامل نگریست .

در این راستا ؛ سخنان زهرا گیتی‌نژاد؛ مدیرعامل مؤسسۀ خیریۀ مهر گیتی در تاریخ 7 دی ماه 1403 قابل توجه است .

« گیتی نژاد در خصوص طرح مولدسازی و ارتباط آن با مدارس خیّرساز توضیح داد: طرح مولدسازی در دو سال گذشته مطرح شد و ما به عنوان یک موسسه خیریه احساس خطر کردیم و بنده در مجمع خیرین مدرسه‌ساز حاضر شدم و از آقایون خواهش کردم که نامه‌ای به وزیر بنویسند که به سمت مدارس خیّرساز نرود و بعدا خودم نیز به وزیر نامه زدم.

وی افزود: فهرستی از مدارس مربوط به همین طرح مولدسازی منتشر شد که تعدادی از مدارس خیّرساز نیز در این فهرست بود و بنده فوراً پیگیری کردم و با مسئولین تماس گرفتم، اما آن‌ها نپذیرفتند که این لیست منتشر شده و تعدادی از مدارسی که ما ساخته‌ایم در این لیست وجود دارد.

بنده مجبور شدم در یک کلیپ کوتاه ۴۵ ثانیه‌ای این نگرانی را مطرح کنم و کلیپ را در سایت مهر گیتی منتشر کردیم، اما کلیپ خیلی پُرسروصدا و سایت ما از دسترس خارج شد و بعد از آن مسئولان با بنده تماس گرفتند و اعتراض کردند، اما ما هم بسیار هوشیارانه از لیست فیلم تهیه کرده بودیم و برای مسئولان توضیح دادیم که ما تصمیم نداریم خللی در کار شما ایجاد کنیم اما ما در برابر خیرینی که به موسسه ما اعتماد کردند و مدرسه ساخته‌اند مسئولیت داریم و پاسخ گو هستیم.


مدیرعامل موسسه خیریه مهرگیتی در ادامه عنوان کرد: به صورت کلی در جامعه مدرسه‌سازی تنش زیادی ایجاد شد و مسئولان هم با بنده برخورد خوبی نداشتند و بنده را متهم کردند اما بعد از مدتی گفتند ما اشتباه کردیم و انتشار آن لیست، اشتباه یکی از کارمندان بوده است و خلاصه مجددا با موسسه ما ارتباط برقرار کردند، اما حساسیت زیادی در مسئولان ایجاد شد و در این طرح دیگر به سراغ مدارس خیّرساز نمی‌روند » .



* « صدای معلم » از محدود و معدود رسانه هایی بود که از همان ابتدای طرح مولدسازی به جای سکوت رویه پرسش گری و مطالبه گری را برگزید .

این رسانه مستقل و منتقد در حوزه عمومی آموزش ایران در 28 بهمن 1401 نوشت :


پرسش صریح « صدای معلم » از رئیس سازمان نوسازی ، توسعه و تجهیز مدارس کشور آن است که بر چه اساس و مبنایی این پروژه های نیمه تمام را به عنوان « املاک مازاد » محاسبه و آن را به فروش گذاشته اند ؟

و مهم تر این که چرا دولت جمهوری اسلامی ایران این را پذیرفته است ؟

بسیاری از این پروژه های مشارکتی بیش از 50 درصد پیشرفت فیزیکی داشته و تا پایان سال 1401 به بهره برداری خواهند رسید .

آیا وزارت آموزش و پرورش برای این کار رضایت « خیرین مدرسه ساز » را که حداقل 50 درصد هزینه ها را بر عهده دارند کسب کرده است ؟

آیا این اقدامات اخلاقی و انسانی است ؟

آیا این به نوعی خیانت به اعتماد مردم نیست ؟

ممکن است عنوان شود که این املاک در حال حاضر فاقد توجیه کاربری هستند .

در این صورت پس کسانی که خود را « کارشناس » می خوانند پیش از آغاز پروژه ها چه مسائل و عواملی را محاسبه و برنامه ریزی کرده اند ؟

نکته ی مهم و قابل تامل دیگر آن که در بخشنامه سران سه قوه مصوب شده بر سقف اعتبارات مصوب قانون بودجه تاکید می کند .

با فروش پروژه های نیمه تمام که عدد آن از عدد قانون مصوب بودجه بیشتر خواهد شد عملا جیب دولت خواهد شد چون دولت تا همان عدد سقف قانون بودجه ، مبالغ و اعتبارات را به سازمان نوسازی بر می گرداند و بقیه آن به خزانه می رود و احتمالا دولت هم آن را در جاهای دیگری جز آموزش و پرورش مصرف خواهد کرد .

آیا رئیس سازمان نوسازی ، توسعه و تجهیز مدارس کشور متوجه این مساله بوده و پاسخ گوی عملکرد خویش می باشد ؟

سازمان نوسازی مدارس کشور و وزارت آموزش و پرورش که دائما در جشنواره ها ، نشست و محافل خود خواهان مشارکت خیرین در مدرسه سازی بوده و مرتب سنگ تکریم و احترام به خیرین را به سینه می زنند چگونه می خواهند حراج مدارس خیرساز را توجیه کنند ؟

« ناصر قفلی » به عنوان رئیس جامعه خیرین مدرسه ساز کشور که در نشست خبری اخیر این سازمان برای خبرنگاران سخنرانی می کند و در نشست تودیع و معارفه برای انتصاب آقای خان محمدی « صد شکر » به جای می آورد ؛ در این میان چه کاره است و چرا سکوت کرده است ؟

متن کامل گزارش « صدای معلم » را در لینک زیر مطالعه فرمایید :

https://sedayemoallem.ir/گزارش-گفت-گو/item/25864-/خبری-در-مورد-ریاست-کاظم-قلم-چی-بر-جامعه-خیرین-مدرسه-ساز-کشور-که-حذف-شد

https://t.iss.one/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« در بستری از بی‌ثباتی سیاسی، سلطه‌ی استبداد، شکست‌های تاریخی و غیبت عقلانیت ، ادبیات به مأمن ذهن و عرفان به پناهگاه جان بدل شده است »

جامعه‌ای که جامعه نشد، شاعر شد

محمد راعی/ معلم



* هنوز طنین آخرین مصرع در فضا بود که استاد سخنران پشت تریبون رفت و در نخستین جمله، فضای نشست را دگرگون کرد.

گفت:

«ما هنوز جامعه نداریم. جامعه‌شناسی برای ما زود است. ما تاریخ اندیشه‌ی اجتماعی نداریم، ما فقط تاریخ شعر داریم؛ تاریخ عرفان، تاریخ پناه‌بردن. و این، نشان انحطاط ماست، نه شکوه ما.»



* پرسشی را پیش می‌کشید که رد آن را می‌توان در سراسر تاریخ فرهنگی ایران دنبال کرد: چرا در جامعه‌ی ما، ادبیات و عرفان چنین جایگاهی دارند؟ چرا در برابر خرد انتقادی، در برابر نظریه‌ی اجتماعی، در برابر گفت‌وگوی آزاد، آن‌قدر واژه‌های استعاری، اشارات رمزی و صورت‌های تغزلی داریم؟ و اگر این سیطره‌ی ادبیات، به‌زعم استاد مذکور، نشانه‌ی انحطاط است، چه باید می‌کرد انسان ایرانی در متن تاریخ پرفشار و پرشکست خود؟


* بر کسی پوشیده نیست که شعر و عرفان در ایران، از دوره‌ی کلاسیک تا دوران معاصر، چیزی فراتر از سبک ادبی یا سلوک دینی بوده‌اند. آن‌ها ساختارهایی تاریخی و گاه ناگزیر برای تداوم معنا، در شرایطی بوده‌اند که امکان مشارکت سیاسی و اندیشه‌ی اجتماعی بسیار محدود و حتی ناممکن بوده است.


* انسان ایرانی، وقتی زبان رسمی جامعه قفل می‌شده، وقتی قدرت، هر صدای مستقل را سرکوب می‌کرده، وقتی سیاست یا درباری بوده یا ممنوع، زبان استعاره را اختیار می‌کرده؛ همان زبانی که شعر را می‌سازد.

در چنین شرایطی، انتخابی برای تفکر اجتماعی مدرن باقی نمی‌ماند.


* اگر در غرب، جامعه‌شناسی به‌عنوان پاسخی عقلانی به بحران‌های مدرنیته، انقلاب، و دگرگونی‌های طبقاتی ظهور کرد، در ایران هیچ‌گاه آن بستر تاریخی فراهم نشد. نه طبقات مدنی، نه مطبوعات آزاد، نه آموزش عالی انتقادی، نه احزاب پایدار.


* شعر و عرفان، در لحظاتی، زمینه‌ی مقاومت فرهنگی را نیز فراهم کرده‌اند؛ آن‌گاه که زبان رسمی دروغ می‌گفت و شعر، صداقت را در قالب تمثیل زنده نگه می‌داشت. اما باید پذیرفت که این شکل از پایداری، ما را از شکل‌گیری عقلانیت ساختاری و اندیشه‌ی اجتماعی باز داشته است.


* بی‌تردید، راهی جز بازخوانی انتقادی آن‌ها در پیش نداریم. ما نیازمند حافظ‌شناسی‌ایم که جامعه‌شناسی نیز باشد؛ نیازمند عرفان‌شناسی‌ایم که تجربه‌ی تاریخی انسداد و انفعال را بفهمد، نه فقط تجربه‌ی درونی پرواز را.

راه آینده، نه طرد گذشته است، و نه ادامه‌ی بی‌پرسش آن؛ بلکه فهم انتقادی گذشته برای ساختن افقی تازه است.


متن کامل یادداشت را در « صدای معلم » و در لینک زیر مطالعه فرمایید :

https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/25877-/جامعه‌ای-که-جامعه-نشد،-شاعر-شد

https://t.iss.one/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« ماهیت نظام آموزش و تعلیم و تربیت در ایران به گونه ای تاسف بار با رویکردهای عدالت محور در دست یابی به امکان ارتقای تحصیل در دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی بیگانه است »

کنکور سراسری نشانه ای از " حکمرانی بد " ؟!

مهدی جایمند/ معاون سابق مدیرکل آموزش و پرورش مازندران و مدیر آموزش و پرورش بابل



* باید توجه داشت که گونه شناسی دانش آموزان ایرانی به لحاظ بر خورداری از امکانات آموزشی و پرورشی حاکی از عدم تعادل ها و شکاف های فراوانی است که چه بسا برخی از دلایل آن خاستگاه طبقاتی و اقتصادی دارد.


* راقم این سطور در بیش از دو دهه با نقد صریح خود تنوع و تعدد انواع مدارس را از عوامل رو به تزاید باز تولید شکاف فقیر و غنی و هم راستا با سیطره هراس آور سیاست های نئولیبرالی و بورژوازی کمپرا دور ایرانی ارزیابی می کرد و نسبت به نتایج وحشتناک آن بارها در محافل رسمی هشدار داده بود که یکی از نتایج آن اختلاف فاحش در معدل پایان سال و اکنون تاثیر هراسناک آن در راه یابی به دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی و به زیان خانواده ها و دانش آموزان کم برخوردار از امکانات آموزشی است.


* گزارش های رسمی و میدانی نشان می دهد که میانگین نمرات مدارس سمپاد (استعداد های درخشان) و نمونه دولتی اختلاف اندکی با یک‌دیگر دارند اما فاصله این مدارس با مدارس عادی دولتی و غیر دولتی بسیار زیاد است و گاه تا 8 نمره نیز می‌رسد که نشان‌ دهنده بی عدالتی آموزشی سیستماتیک در نظام آموزشی کشورمان است.

در برخی گزارش ها وضعیت نگران‌ کننده‌ میانگین معدل دانش‌ آموزان مدارس دولتی عادی کشور زیر 10 و برابر با 8.96 است که نشان‌دهنده کیفیت نامناسب و ناکارآمدی روش‌ های آموزشی در این مدارس نیز هست.

در مقابل، معدل دانش‌آموزان مدارس غیردولتی 10.37 است که 1.41 نمره بالاتر از مدارس دولتی عادی قرار دارد.


* مضافا بر این که نظام رانتی و کوپنی سهمیه و شهریه نیز عدالت و وجه ممتاز دانش و ارزش ها را در آموزش عالی به محاق برده و به باد فنا می دهد.

https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/25878-/کنکور-سراسری-نشانه-ای-از-حکمرانی-بد-؟

https://t.iss.one/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
بیانیه ی جمعی از پرسش گران و کنش گران آموزش و پرورش ( 16 )

ابر بحران آب، محصول بی‌کفایتی مسئولان و تصمیم‌گیرندگان است... اما نباید شهروند بودن خودمان را فراموش کنیم!

صدای معلم منتشر می کند ؛



* همان‌گونه که انتظار می‌رفت، «بحران آب» از مرحله‌ی هشدار عبور کرده و زندگی عادی و روزمره‌ی شهروندان را با اختلالی جدی مواجه ساخته است. این وضعیت نه ناگهانی نبوده بلکه از سال ها قبل پیش‌بینی‌ شده بود .


* این ابر بحران نتیجه‌ی سال‌ها بی‌ توجهی به مفاهیم مدیریت، برنامه‌ریزی علمی، و کنار گذاشتن افراد توانمند، باسواد و دلسوز از عرصه‌های تصمیم‌سازی در کشور است؛ آسیبی که اکنون همگان آن را مستقیم و دردناک در زندگی خود احساس می‌کنند.


* اصطلاحاتی چون «ناترازی انرژی» که مکرر از زبان مسئولان شنیده می‌شود، چیزی جز بازتاب غیبت عقلانیت و شفافیت در اداره‌ی امور نیست. در حالی که مطابق اصل‌های صریح قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، «تأمین نیازهای اساسی» از جمله آب، مسئولیت مسلم حکومت است و حاکمیت نمی‌تواند از زیر بار آن شانه خالی کند.


* با این حال، رویه‌ی همیشگی مدیریت بحران در کشور، جایگزین کردن «تعطیلی» به جای «تصمیم‌گیری علمی و مسئولانه» است؛ گویی با تعویق و مسکّن، می‌توان از بحران عبور کرد. اما بحران آب، بسیار جدی‌تر از آن است که با این رویکردهای موقت مدیریت شود.


* ما، به عنوان شهروندان مسئول و به‌ویژه معلمان پرسشگر و کنش گر ، نمی‌توانیم نسبت به این وضعیت بی‌ تفاوت باشیم. اگر ما تغییر الگوی مصرف را جدی نگیریم و این وضعیت را کم‌اهمیت بپنداریم، ممکن است زندگی میلیون‌ها نفر به‌ شدت مختل شود.


* ما، معلمان پرسشگر، بر این باوریم که بحران آب صرفاً نتیجه تصمیمات نادرست نیست، بلکه حاصل بی‌عملی اجتماعی نیز هست. از این‌رو، بر مسئولیت خود در این مسیر تأکید می‌کنیم:

مدیریت منابع آب باید علمی، شفاف و مشارکتی باشد. حذف متخصصان خطایی جبران‌ناپذیر است.

کاهش مصرف، یک وظیفه‌ی همگانی است. این تغییر باید از خانه‌ها آغاز شود.

ما، معلمان پرسشگر، از خانه‌ها و کلاس‌های درس تا فضای عمومی و رسانه‌ها، پیام روشنی داریم:

اگر امروز نپرسیم و نیاموزیم، فردا نه تنها آب‌مان، که آینده‌مان نیز تهی خواهد بود.


متن کامل بیانیه را در « صدای معلم » و در لینک زیر مطالعه فرمایید :

https://sedayemoallem.ir/محیط-زیست/item/25879-/ابر-بحران-آب،-محصول-بی‌کفایتی-مسئولان-و-تصمیم‌گیرندگان-است-اما-نباید-شهروند-بودن-خودمان-را-فراموش-کنیم

https://t.iss.one/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« مدیریت موفق، بیش از هر چیز به مهارت، بینش، و ظرفیت‌های فردی وابسته است، نه به جنسیت »

ظرفیت‌های مغفول؛ نگاهی به مدیریت زنان در آموزش و پرورش شهر تهران

دکتر معصومه بیات/ فعال فرهنگی و آموزشی



* در بسیاری از جوامع، به‌ویژه در بسترهای سنتی و محافظه‌کار، نگاه به زن در عرصه‌های مدیریتی همچنان با کلیشه‌ها و تعصبات تاریخی آمیخته است. این نگرش‌ها، که ریشه در ساختارهای پدرسالارانه، باورهای فرهنگی و تفسیرهای غلط فکری دارند، زنان را ناتوان، احساسی، و فاقد صلاحیت کافی برای مدیریت می‌پندارند. در چنین فضایی، ورود زنان به موقعیت‌های تصمیم‌گیری نه تنها با موانع ساختاری، بلکه با مقاومت‌های فرهنگی و ذهنی نیز مواجه می‌شود.

نگرش‌های محافظه‌کارانه به مدیریت زنان، اغلب بر پایه تصورات قالبی استوار است: این‌که زنان برای تصمیم‌گیری‌های سخت مناسب نیستند، نمی‌توانند به اندازه مردان در مدیریت بحران مؤثر باشند، یا در اولویت دادن میان نقش‌های خانوادگی و شغلی دچار تعارض خواهند شد. این نگاه‌ها نه تنها تبعیض‌آمیز، بلکه غیرعلمی و ناکارآمد نیز هستند، زیرا مدیریت موفق، بیش از هر چیز به مهارت، بینش، و ظرفیت‌های فردی وابسته است، نه به جنسیت.


* اینک و در قرن بیست‌ویکم، بازاندیشی در این باورهای محافظه‌کارانه نه تنها یک ضرورت اخلاقی، بلکه پیش‌نیازی برای توسعه پایدار و متوازن است. تغییر این نگرش‌ها نیازمند آموزش، آگاهی‌بخشی، و ارائه الگوهای موفق از زنان مدیر در حوزه‌های مختلف است. هم‌چنین، حمایت نهادهای رسمی و قانونی برای رفع تبعیض‌های ساختاری نقش کلیدی در این فرآیند دارد.

به جای تکرار کلیشه‌ها، باید فرصت داد تا شایستگی‌ها خود را نشان دهند. زنان نه تنها توانایی مدیریت دارند، بلکه می‌توانند با نگاهی انسانی‌تر، مشارکتی‌تر و آینده‌نگرتر، مسیرهای تازه‌ای در مدیریت جامعه و سازمان‌ها بگشایند.


* در نهایت، بدون سیاست‌گذاری نظام‌مند و رویکرد عدالت‌محور، صحبت از شایسته‌سالاری در محیط‌های کاری بیشتر شبیه به آرمان‌گرایی بی‌پایه خواهد بود. برای تحقق عدالت جنسیتی در مسیر شغلی، باید به جای اکتفا به شعارها، اقداماتی مؤثر، مدون، قابل ارزیابی و متناسب با واقعیت‌های جامعه طراحی و اجرا شود. تنها در این صورت است که حضور و ارتقای زنان در جایگاه‌های حرفه‌ای و مدیریتی به یک قاعده بدل خواهد شد، نه استثنا.


* یکی از پایه‌های اصلی عدالت سازمانی، برخورداری همه کارکنان از فرصت‌های برابر برای رشد و ارتقای شغلی است. با این حال، در بسیاری از نهادهای اداری و اجرایی، فرآیند ارتقای شغلی همچنان به دور از شفافیت، نظام‌مندی و معیارهای عینی پیش می‌رود؛ به‌ویژه برای زنان که معمولاً قربانی سوگیری‌های جنسیتی پنهان یا آشکار در ساختارهای تصمیم‌گیری هستند.

در غیاب نظام ارتقای شغلی منسجم، مسیر پیشرفت افراد وابسته به روابط، ترجیحات شخصی مدیران، یا تصورات قالبی از نقش‌های جنسیتی می‌شود. زنان، حتی در صورت برخورداری از تحصیلات عالی، تجربه کاری و شایستگی‌های حرفه‌ای، ممکن است از نظر مدیران برای پست‌های کلیدی و تصمیم‌ساز، « گزینه مناسب » تلقی نشوند. این نگاه تبعیض‌آمیز، نه تنها مانع از تحقق عدالت در سازمان‌هاست، بلکه بهره‌وری و کارآمدی را نیز با تهدید مواجه می‌کند.

طراحی یک نظام ارتقای شغلی شفاف و مبتنی بر شایستگی، مستلزم تعریف شاخص‌های دقیق، قابل‌سنجش و عادلانه برای ارزیابی عملکرد است؛ شاخص‌هایی که بتوانند فارغ از جنسیت، صرفاً توانمندی‌های واقعی افراد را نمایان سازند. این نظام باید شامل مسیرهای رشد حرفه‌ای مشخص، فرصت‌های برابر آموزشی، بازخوردهای منظم، و فرآیندهای ارزیابی منصفانه باشد. همچنین، لازم است ضمانت‌هایی برای پیشگیری از تبعیض‌های جنسیتی در تصمیم‌گیری‌ها پیش‌بینی شود.

بخش مهمی از این مسیر، تغییر در نگرش مدیران ارشد و تصمیم‌گیران سازمانی است. تا زمانی که زنان به‌صورت نهادینه‌شده در ساختار قدرت و مدیریت مشارکت داده نشوند، هیچ نظام ارتقایی کارآمد نخواهد بود. علاوه بر این، ایجاد ساختارهای نظارتی مستقل برای بررسی روند ارتقاء و برخورد با تخلفات و تبعیض‌ها، ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است.

ارتقای شغلی نباید امتیازی خاص برای گروهی محدود، بلکه باید فرصتی برای شکوفایی همه استعدادهای انسانی در سازمان باشد. در دنیای امروز، سازمان‌هایی موفق‌تر خواهند بود که بتوانند از همه ظرفیت‌های خود ـ‌ اعم از زن و مرد ـ‌ بر اساس شایستگی، تجربه و تعهد بهره‌ ببرند، نه بر اساس جنسیت و کلیشه‌های فرسوده.

https://sedayemoallem.ir/یادداشت/item/25880-/ظرفیت‌های-مغفول؛-نگاهی-به-مدیریت-زنان-در-آموزش-و-پرورش-شهر-تهران

https://t.iss.one/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw
« ارائه گواهی سلامت روان به‌عنوان یکی از شرایط الزامی و اصلی دریافت گواهینامه رانندگی در کشور اگرچه اقدامی مثبت و رو به جلو است اما به هیچ وجه کافی نبوده و وجه پیش گیری و بازدارندگی ندارد »

اخذ گواهی سلامت روان برای رانندگان نباید فقط محدود به زمان دریافت گواهی نامه رانندگی شود !

صدای معلم گزارش می کند ؛



* سه شنبه 13 شهریور 1402 ؛ « صدای معلم » پژوهشی را در مورد ارتباط رفتار پر خطر رانندگی با اختلالات روان پزشکی در بین رانندگان ایرانی منتشر کرد .

در این گزارش پژوهشی آمده بود :

« مدیر مرکز تحقیقات سیاست گذاری سلامت دانشگاه علوم پزشکی شیراز در ادامه تصریح کرد: در این مطالعه، رفتار رانندگی 344 نفر از بیماران روان پزشکی مراجعه کننده به بیمارستان حافظ (153 نفر مبتلا به اختلال روان‌شناختی و 191 بدون اختلال روان‌شناختی) مورد مطالعه قرار گرفت.

این پژوهشگر، رانندگی فعال در زمان مطالعه، سن 18 تا 65 سال، داشتن گواهی نامه رانندگی، داشتن یک اختلال روانی از جمله افسردگی، اختلال دوقطبی، اضطراب اختلال تروم و طیف اختلال روان پریشی تایید شده توسط روان پزشک و تکمیل اطلاعات آگاهانه فرم رضایت از معیارهای انتخاب 153 نفر بیمار مورد مطالعه برشمرد.

عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی شیراز، خاطر نشان کرد: یافته های این مطالعه نشان می دهد، مصرف مواد، بیماری‌های روانی و سهم هزینه‌های درمانی از کل خانوار، پیش‌بینی‌کننده اصلی رفتارهای پرخطر رانندگی هستند و از آنجا که در ایران فقط سلامت جسمی رانندگان کنترل می شود ولی برای سلامت روان با وجود تاکید قانون هنوز ساز و کاری تعبیه نشده است؛ نیازسنجی های آموزشی، بررسی ویژگی های شخصیتی با آزمون های روان شناختی و تکمیل مکرر تست‌های روان‌ شناختی از سوی رانندگان از حالت انتخابی یا اختیاری به وضعیت ضروری و اجباری باید مورد توجه جدی قرار گیرد » .



* در یادداشتی که به تاریخ 13 آذر 1403 به قلم « علی پورسلیمان ؛ مدیر صدای معلم » به نگارش در آمده به چند نکته اشاره شده بود .


« مشخص نیست این همه اعتماد به نفس بالا هنگام انجام تخلفات از کجا و چگونه به این رانندگان القاء شده است ؟

در واقع ؛ رانندگان ایرانی چیزی به نام « حقوق شهروندی » و یا « احترام به حقوق مدنی و اساسی دیگران » را در جغرافیای فکری و ذهنی خویش به رسمیت نمی شناسند و رانندگی آنان نشان از فرهنگ منحط استبداد و انحصار طلبی آنان دارد .


این وضعیت بد در همراهی با فقدان نظارت و ابزارهای قانونی موثر و مهم تر از آن « نظارت عمومی » تشدید و بدتر می شود و بی قانونی و تعدی و تجاوز به حقوق دیگران به یک نرم و یا هنجار غالب تبدیل می شود .

اما نکته ی مهم در این میان که کاملا و به عمد مغفول مانده است مساله « بهداشت روان » است .

راننده ای که به کرات تخلف می کند و به حقوق شهروندی دیگران می خندد دچار اختلالات روانی است .

اما چرا مجوز رانندگی برای این افراد بیمار صادر می شود ؟ جز آن که نتیجه بگیریم مسئولان و مقامات تصمیم گیر هم مانند خود این ها باشند و جان انسان ها برای آنان ارزشی نداشته باشد ؟

وقتی راننده ای از نظر مراجع ذی صلاح « پر خطر » شناسایی می شود ؛ چرا به او اجازه رانندگی می دهند ؟

چرا او را محروم نمی کنند ؟

آیا این موضوع به لحاظ حقوقی خودش نوعی مشارکت و معاونت در تخلفات نیست ؟

چرا برای صدور گواهی نامه رانندگی در کشوری که بنا بر آمار رسمی مراجع ذی ربط حدود ۶۰ درصد مردم دارای افسردگی، اضطراب، وسواس و یکی از اختلالات روانی هستند ؛ تست غربال گری روانی انجام نمی شود ؟

چرا مقامات و تصمیم گیرندگان و صاحبان و شریکان قدرت در این مسائل « حساس » نیستند و از کنار آن به راحتی عبور می کنند ؟

چرا مثل کشورهای غربی و توسعه یافته که این مقامات آن ها را هر روزه در تریبون ها لعن و نفرین می کنند و آن ها را مسبب بدبختی ملت ایران معرفی می کنند در حالی که دغدغه آن حاکمان آرامش و آسایش مردمانش هست ؛ برای هر فرد شناسنامه اجتماعی ( Social credit ) صادر نمی کنند تا حساب اجتماعی هر فردی شفاف باشد و به خاطر کسب امتیازات منفی و یا پر خطر از مزایا و حقوق اجتماعی محروم شوند ؟


چگونه است که دادگاه های جمهوری اسلامی ایران فرد و یا افرادی را فقط به خاطر کنش گری و مطالبه گری و نوشتن از حقوق شهروندی و اساسی شان محروم می کنند اما کسی را به خاطر رانندگی پر خطر و بازی کردن با جان دیگر انسان ها محروم نمی کنند ؟


متن کامل گزارش « صدای معلم » را در لینک زیر مطالعه فرمایید :

https://sedayemoallem.ir/گزارش-گفت-گو/item/25882-/اخذ-گواهی-سلامت-روان-برای-رانندگان-نباید-فقط-محدود-به-زمان-دریافت-گواهی-نامه-رانندگی-شود

https://t.iss.one/joinchat/AAAAADu4dHJZbt42l9eLGw