This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سالروز میلاد استاد بیجانشین و یگانه موسیقی ایران زمین، حضرت محمدرضا شجریان بر ساکنان مملکت هنر و ادب خجسته و خرّم باد.
#محمدرضا_شجریان
@safavidhistory1402
#محمدرضا_شجریان
@safavidhistory1402
#تک_بیت از قیلان بیگ چاوُشلو
نمیرود نگهام بی تو تا سر مژگان
ز بال سرنکشد طایری که دلتنگ است
بنمایه: تذکره نصرآبادی، به تصحیح وحید دستگردی، تهران، ۱۳۶۲، ص ۴۹
@safavidhistory1402
نمیرود نگهام بی تو تا سر مژگان
ز بال سرنکشد طایری که دلتنگ است
بنمایه: تذکره نصرآبادی، به تصحیح وحید دستگردی، تهران، ۱۳۶۲، ص ۴۹
@safavidhistory1402
تبارنامه ساختگی صفویه را میتوان به سه بخش گردانید: الف) از شیخ صفیالدّین تا پیروزشاه زرینکلاه را میتوان به سادگی پذیرفت و در این بخش چیزی ساختگی دیده نمیشود؛ ب) از اسماعیل بن محمّد تا موسیالکاظم (ع) که در این بخش غلط کوچکی به چشم میخورد. زیرا چنانکه از کتاب عمدةالطالب برمیآید 《اسماعیل بن احمد بن محمّد بن قاسم بن حمزه》راست است و 《الاعرابی》لقب قاسم میبوده. در این بخش ما را سخنی نیست؛ ج) آنچه در میان این دو بخش است و هفت نام را از محمّد بن شرفشاه تا محمّد بن اسماعیل در بر میگیرد، روشن نیست و هیچ نمیدانیم آیا کسانی با این نامها میبودهاند و یا نامهای ساختگی هستند. از سویی دیگر ابنبزّاز تا پیروزشاه بیشتر را بازگو نکرده است.
بنمایه: غفاریفرد، عباسقلی، تاریخ ایران از ساسانیان تا افشاریه، تهران، انتشارات فردوس، ص ۹۰
@safavidhistory1402
بنمایه: غفاریفرد، عباسقلی، تاریخ ایران از ساسانیان تا افشاریه، تهران، انتشارات فردوس، ص ۹۰
@safavidhistory1402
دوره شاه سلطان حسین صفوی را باید غمانگیزترین برهه برای اقلیت دینی بهویژه زرتشتیان و کلیمیان نامید تا جایی که یکی از مورخان معاصر گفته است: 《فقط انقراض سلسله صفویه در نتیجه حمله موفقیتآمیز افاغنه و روی کار آمدن پادشاه غیر متعصبی مثل نادر شاه بود که کلیمیهای اصفهان و بهطور کلی کلیمیهای ایران را از نابودی کامل نجات داد. 》
فرمان اجباری مسلمانان کردن زرتشتیان و مسیحیان که به عقیده برخی از صاحبنظران صفویه، به تحریک عالمان شیعی نظیر علامه محمدباقر مجلسی بوده است باعث شد این گروه نخست به مخالفان اصلی صفویه مبدل شوند و حتی با افغانها، همکاری مؤثری در ساقط کردن صفویه داشته باشند. حتی مسیحیان ارمنی هم در تدارک جنبشی برای ساقط کردن دولت صفویه بودند.
بنمایه: اکبری پورکانی، اصغر، تقوی رفسنجانی، مهدی، ماهیت فکری و سیاسی دولت صفویه، رفسنجان، انتشارات دانشگاه ولیعصر رفسنجان، ۱۳۹۸، ص ۹۷
@safavidhistory1402
فرمان اجباری مسلمانان کردن زرتشتیان و مسیحیان که به عقیده برخی از صاحبنظران صفویه، به تحریک عالمان شیعی نظیر علامه محمدباقر مجلسی بوده است باعث شد این گروه نخست به مخالفان اصلی صفویه مبدل شوند و حتی با افغانها، همکاری مؤثری در ساقط کردن صفویه داشته باشند. حتی مسیحیان ارمنی هم در تدارک جنبشی برای ساقط کردن دولت صفویه بودند.
بنمایه: اکبری پورکانی، اصغر، تقوی رفسنجانی، مهدی، ماهیت فکری و سیاسی دولت صفویه، رفسنجان، انتشارات دانشگاه ولیعصر رفسنجان، ۱۳۹۸، ص ۹۷
@safavidhistory1402
جلسه بیستوپنجم تاریخ عالمآرای عبّاسی
<unknown>
از بخش پایانی ص ۴۳ به بعد
در ذکر درگذشت شاه اسماعیل و آغاز سلطنت شاه طهماسب
جمعه/۱۴۰۳/۷/۱۳
@safavidhistory1402
در ذکر درگذشت شاه اسماعیل و آغاز سلطنت شاه طهماسب
جمعه/۱۴۰۳/۷/۱۳
@safavidhistory1402
#تک_بیت
مردم به وطن خاک رسانند ولی من
از چشمِ تر خویش رساندم به وطن آب
شاعر: حکیم رکنالدین مسعود کاشی
بنمایه:
برگرفته از تذکره مجمعالنفایس سراجعلیخان آرزو
@safavidhistory1402
مردم به وطن خاک رسانند ولی من
از چشمِ تر خویش رساندم به وطن آب
شاعر: حکیم رکنالدین مسعود کاشی
بنمایه:
برگرفته از تذکره مجمعالنفایس سراجعلیخان آرزو
@safavidhistory1402
ز کوی میکده دوشش به دوش میبردند
امام شهر که سجاده میکشید به دوش
حافظ
۲۰ مهر، روز بزرگداشت حافظ خجسته و خرّم باد.
@safavidhistory1402
امام شهر که سجاده میکشید به دوش
حافظ
۲۰ مهر، روز بزرگداشت حافظ خجسته و خرّم باد.
@safavidhistory1402
جلسه بیست و ششم تاریخ عالمآرای عبّاسی
<unknown>
جلسه بیستوششم
پنجشنبه ۱۴۰۳/۸/۱۷
از سطور پایانی ص۴۵ تا سطور آغازین ص۴۸
در ذکر مقاتله امرای اُستاجلو و تَکِّلو
@safavidhistory1402
پنجشنبه ۱۴۰۳/۸/۱۷
از سطور پایانی ص۴۵ تا سطور آغازین ص۴۸
در ذکر مقاتله امرای اُستاجلو و تَکِّلو
@safavidhistory1402
#یک_غزل
از زندگی به جز غم فردا نماندهایم
چیزی که ماندهایم در اینجا نماندهایم
روزی دو چون حواس به وحشتسرای عمر
بیسعی التفات و مدارا نماندهایم
چون سایه خضر مقصد ما شوق نیستی است
از پا فتادهایم ولی وا نماندهایم
سر بر زمین فرصت هستی درین بساط
زان رنگ ماندهایم که گویا نماندهایم
زین خاکدان برون نتوان برد رخت خویش
حرفیست بعد مرگ به دنیا نماندهایم
مجبور اختیار تعیّن کسی مباد
گوهر شدیم لیک به دریا نماندهایم
سرگشتگی هم از سر مجنون ما گذشت
جز نام گردباد به صحرا نماندهایم
محو سراغ خویش برآمد غبار ما
بودیم بینشان ازل یا نماندهایم
دود چراغ بود غبار بنای یأس
بر سر چه افکنیم ته پا نماندهایم
بر شرم کن حواله جواب سلام ما
تا قاصدت رسد بر ما، ما نماندهایم
چون مهرهای که ششدرش افسون حیرت است
ما هم برون ششدر این خانه ماندهایم
بیدل به فکر نقطهٔ موهوم آن دهن
جزوی به غیر لایتجزا نماندهایم
بیدل دهلوی
@safavidhistory1402
از زندگی به جز غم فردا نماندهایم
چیزی که ماندهایم در اینجا نماندهایم
روزی دو چون حواس به وحشتسرای عمر
بیسعی التفات و مدارا نماندهایم
چون سایه خضر مقصد ما شوق نیستی است
از پا فتادهایم ولی وا نماندهایم
سر بر زمین فرصت هستی درین بساط
زان رنگ ماندهایم که گویا نماندهایم
زین خاکدان برون نتوان برد رخت خویش
حرفیست بعد مرگ به دنیا نماندهایم
مجبور اختیار تعیّن کسی مباد
گوهر شدیم لیک به دریا نماندهایم
سرگشتگی هم از سر مجنون ما گذشت
جز نام گردباد به صحرا نماندهایم
محو سراغ خویش برآمد غبار ما
بودیم بینشان ازل یا نماندهایم
دود چراغ بود غبار بنای یأس
بر سر چه افکنیم ته پا نماندهایم
بر شرم کن حواله جواب سلام ما
تا قاصدت رسد بر ما، ما نماندهایم
چون مهرهای که ششدرش افسون حیرت است
ما هم برون ششدر این خانه ماندهایم
بیدل به فکر نقطهٔ موهوم آن دهن
جزوی به غیر لایتجزا نماندهایم
بیدل دهلوی
@safavidhistory1402
Forwarded from از گذشته و اکنون (احمدرضا بهرامپور عمران)
"سروهای بهشهر در شعرِ صائب"
سرو درختی است که دیرسال سبزمیمانَد. گاه از سروهای هزارانساله نشانمیدهند. سرو نمادِ جاودانگی نیز هست. ازهمینرو در قصهی اسکندر و آب حیات نیز حضور دارد. حضورش در نقشونگارهای ترمهی روی تابوت نیز بهسببِ همین ویژگیها است. حضورِ سرو در طرح و نمادهای سنگِ مقبره نیز پررنگ است. نویسنده خود در وادیِ خاموشانِ "سفیدچاهِ" بهشهر، سنگقبرهای چندصدسالهای با طرحِ سرو دیده. از دیگرسو کنارِ خاکِ درگذشتگان نیز سرومیکاشتند تا بدینوسیله یادِ عزیزانِ ازدسترفته را زندهبدارند. و حافظ در بیت زیر به همین نکته اشارهدارد:
باغبانا چو من زینجا بگذرم حرامتباد
گر به جای من سروی غیر دوست بنشانی
میدانیم که مادرِ شاهعباس، مازندرانی بود. بههمینخاطر شاهانِ صفوی به مازندران توجهی ویژه داشتند. آنان گاه تابستانها را بهخصوص در ساری و بهشهر میگذراندند. نشانههایی از عمارتهای آن روزگار هنوز هم در جایجای مازندران باقی است. کاخِ صفیآباد، عمارتِ شهرداری، کاخِ عباسآباد در بهشهر ("اشرفِ قدیم") و نیز "سوته" ("شهرِ سوخته") در "فرحآبادِ" ساری، یادگارِ آن روزگاران است.
از مازندران و اشرف و صفیآباد بارها در شعرِ صائب سخنرفته. او حتی قصائدی با ردیفِ "مازندران"، "اشرف است" و "صفیآباد" نیز سروده. ابیاتی از صائب دراشارهبه اماکنِ مازندران:
تا بلبلِ باغِ فرحآباد توانشد
صائب هوسِ گلشنِ کشمیر ندارد
حدیثِ خوبیِ مازندران و اشرف را
زبانِ کوتهِ حافظ چه شرحفرماید!
البته او گاه از گلولای مازندران نیز مینالد و گردوغبارِ اصفهان را بر آن ترجیحمیدهد:
آنچه از آبوگلِ مازندران بر ما گذشت
گردوخاکِ اصفهان را توتیا خوهیمکرد!
در این بیت نیز مازندران را مدح و ذمی توامان کرده که خواندنی است:
غیر از این کز بس لطافت آب در می میکند
نیست عیبی در هوای کشورِ مازندران!
غرض اما اشاره به نکتهای بود در بیتی دیگر:
فرحآبادِ من آنجا است که دلدار آنجا است
اشرف آنجا است که آن سروِ خرامان آنجا است
در هر دو مصراع ایهام بهکاررفته. ایهامِ مصراعِ نخست سادهیابتر است. اما "اشرف آنجا است که آن سر خرامان آنجا است" ایهامی نغزتر و پروردهتر نهفته: ۱_ استعاره از محبوب ۲_ سروهای اشرف. ضمناً باتوجهبه "اشرف" گویا گوشهی چشمی نیز داشته به این عبارتِ مشهور: "شرف المکانِ بالمکین. اشرفِ حقیقی (دربرابرِ اشرفِ واقعی)، جایی است که محبوبِ شریفات در آنجا باشد! این محبوب است که به مکان شرافت میبخشد و نه برعکس.
شاعر میگوید درست است که سروهای اشرف مشهور اند اما برای دلباختگان و درونگرایان، سروِ قامت دوست بر "سرو ایستاده بر لبِ جو" ترجیحدارد.
میدانیم که صائب ایهامپردازی قابل بوده. شاید پساز حافظ هیچ شاعری همچون او حدّ ایهامگویی را نمیدانسته و در کارش توفیق نیافتهباشد. ازآنجاکه سروهای کهنِ اشرفی (بهشهر) هنوز نیز زینتبخشِ آن سامان اند، گمانمیکنم صائبِ ایهامپرداز به آن سروهای کهنسال نیز اشارهدارد. بیتی دیگر نیز نشانمیدهد سروهای سرسبز و بالابلندِ صفیآبادِ اشرف و نیز لطافتِ هوای آن ناحیه، ذهن و ضمیرِ شاعر را پُرکردهبوده:
بیمار شود از دَمِ جانبخشِ مسیحا
سروی که برآید به هوای صفیآباد
@azgozashtevaaknoon
سرو درختی است که دیرسال سبزمیمانَد. گاه از سروهای هزارانساله نشانمیدهند. سرو نمادِ جاودانگی نیز هست. ازهمینرو در قصهی اسکندر و آب حیات نیز حضور دارد. حضورش در نقشونگارهای ترمهی روی تابوت نیز بهسببِ همین ویژگیها است. حضورِ سرو در طرح و نمادهای سنگِ مقبره نیز پررنگ است. نویسنده خود در وادیِ خاموشانِ "سفیدچاهِ" بهشهر، سنگقبرهای چندصدسالهای با طرحِ سرو دیده. از دیگرسو کنارِ خاکِ درگذشتگان نیز سرومیکاشتند تا بدینوسیله یادِ عزیزانِ ازدسترفته را زندهبدارند. و حافظ در بیت زیر به همین نکته اشارهدارد:
باغبانا چو من زینجا بگذرم حرامتباد
گر به جای من سروی غیر دوست بنشانی
میدانیم که مادرِ شاهعباس، مازندرانی بود. بههمینخاطر شاهانِ صفوی به مازندران توجهی ویژه داشتند. آنان گاه تابستانها را بهخصوص در ساری و بهشهر میگذراندند. نشانههایی از عمارتهای آن روزگار هنوز هم در جایجای مازندران باقی است. کاخِ صفیآباد، عمارتِ شهرداری، کاخِ عباسآباد در بهشهر ("اشرفِ قدیم") و نیز "سوته" ("شهرِ سوخته") در "فرحآبادِ" ساری، یادگارِ آن روزگاران است.
از مازندران و اشرف و صفیآباد بارها در شعرِ صائب سخنرفته. او حتی قصائدی با ردیفِ "مازندران"، "اشرف است" و "صفیآباد" نیز سروده. ابیاتی از صائب دراشارهبه اماکنِ مازندران:
تا بلبلِ باغِ فرحآباد توانشد
صائب هوسِ گلشنِ کشمیر ندارد
حدیثِ خوبیِ مازندران و اشرف را
زبانِ کوتهِ حافظ چه شرحفرماید!
البته او گاه از گلولای مازندران نیز مینالد و گردوغبارِ اصفهان را بر آن ترجیحمیدهد:
آنچه از آبوگلِ مازندران بر ما گذشت
گردوخاکِ اصفهان را توتیا خوهیمکرد!
در این بیت نیز مازندران را مدح و ذمی توامان کرده که خواندنی است:
غیر از این کز بس لطافت آب در می میکند
نیست عیبی در هوای کشورِ مازندران!
غرض اما اشاره به نکتهای بود در بیتی دیگر:
فرحآبادِ من آنجا است که دلدار آنجا است
اشرف آنجا است که آن سروِ خرامان آنجا است
در هر دو مصراع ایهام بهکاررفته. ایهامِ مصراعِ نخست سادهیابتر است. اما "اشرف آنجا است که آن سر خرامان آنجا است" ایهامی نغزتر و پروردهتر نهفته: ۱_ استعاره از محبوب ۲_ سروهای اشرف. ضمناً باتوجهبه "اشرف" گویا گوشهی چشمی نیز داشته به این عبارتِ مشهور: "شرف المکانِ بالمکین. اشرفِ حقیقی (دربرابرِ اشرفِ واقعی)، جایی است که محبوبِ شریفات در آنجا باشد! این محبوب است که به مکان شرافت میبخشد و نه برعکس.
شاعر میگوید درست است که سروهای اشرف مشهور اند اما برای دلباختگان و درونگرایان، سروِ قامت دوست بر "سرو ایستاده بر لبِ جو" ترجیحدارد.
میدانیم که صائب ایهامپردازی قابل بوده. شاید پساز حافظ هیچ شاعری همچون او حدّ ایهامگویی را نمیدانسته و در کارش توفیق نیافتهباشد. ازآنجاکه سروهای کهنِ اشرفی (بهشهر) هنوز نیز زینتبخشِ آن سامان اند، گمانمیکنم صائبِ ایهامپرداز به آن سروهای کهنسال نیز اشارهدارد. بیتی دیگر نیز نشانمیدهد سروهای سرسبز و بالابلندِ صفیآبادِ اشرف و نیز لطافتِ هوای آن ناحیه، ذهن و ضمیرِ شاعر را پُرکردهبوده:
بیمار شود از دَمِ جانبخشِ مسیحا
سروی که برآید به هوای صفیآباد
@azgozashtevaaknoon
از دیدگاه تجزیه و تحلیل تاریخی، وقایعنگاریهای عصر صفویه منعکسکننده گذارهای ایدئولوژیکی تجربه شده توسط دولت صفوی به شمار میروند. مورخانی که آثار خویش را در هنگامه جانشینی پادشاهان صفوی تألیف میکردند، با موضوع نگارش مجدد تاریخ صفویه رودررو بودند تا از این طریق بتوانند ديدگاههای فکری و مشروعیت معاصر خویش را منعکس کنند. البته بخش اعظم این نظریهها و عقاید از مدتها پیش تغییر یافته بودند.
#صفویه
بنمایه: کوئین، شعله آلیسا، تاریخنویسی در روزگار شاه عباس صفوی: اندیشه، گرتهبرداری و مشروعیت در متون تاریخی عهد صفویه، مترجم: منصور صفتگل، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۸۷، ص۶
@safavidhistory1402
#صفویه
بنمایه: کوئین، شعله آلیسا، تاریخنویسی در روزگار شاه عباس صفوی: اندیشه، گرتهبرداری و مشروعیت در متون تاریخی عهد صفویه، مترجم: منصور صفتگل، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۸۷، ص۶
@safavidhistory1402
https://www.instagram.com/reel/DCWcJcyvN1g/?igsh=ZWFlYnZ6bTI4eGtm
سخنان دکتر صادقی گندمانی، استاد گروه تاریخ دانشگاه تربیت مدرس با عنوان ایده ایران در دوره صفویه
@safavidhistory1402
سخنان دکتر صادقی گندمانی، استاد گروه تاریخ دانشگاه تربیت مدرس با عنوان ایده ایران در دوره صفویه
@safavidhistory1402
خواندن و شرح تاریخ عالمآرای عبّاسی
<unknown> – جلسه بیست و ششم تاریخ عالمآرای عبّاسی
جلسه بیست و هفتم تاریخ عالمآرای عبّاسی
<unknown>
جلسه بیستوهفتم شرح و خواندن تاریخ عالمآرای عبّاسی
دوشنبه ۱۴۰۳/۹/۲۷
از سطور آغازین ص ۴۸ تا میانه ص ۵۰
@safavidhistory1402
دوشنبه ۱۴۰۳/۹/۲۷
از سطور آغازین ص ۴۸ تا میانه ص ۵۰
@safavidhistory1402