پل به پلهی چهاردهم خود رسید.
اینبار میزبانِ بانویی هستیم که از زندگی زیستهی خود به تسهیلگری حرفهای در دنیای کودکی رسید.
رویا شهری با دنیای کتاب کودکان آمیخته است و روایتهای جذابی از تسهیلگری انسانینگر دارد.
چهارشنبه اول اسفندماه ۱۴۰۳ صندلیهای کانون رشد خلاق میزبان شماست تا بر پل بایستیم و چشمانداز جذاب و تازهای را همتماشا شویم.
اینبار میزبانِ بانویی هستیم که از زندگی زیستهی خود به تسهیلگری حرفهای در دنیای کودکی رسید.
رویا شهری با دنیای کتاب کودکان آمیخته است و روایتهای جذابی از تسهیلگری انسانینگر دارد.
چهارشنبه اول اسفندماه ۱۴۰۳ صندلیهای کانون رشد خلاق میزبان شماست تا بر پل بایستیم و چشمانداز جذاب و تازهای را همتماشا شویم.
👍5
جلسهی دومِ کارگاهِ هوشهای گاردنر، پنجشنبه ۹ اسفند ۱۴۰۳ با تمرکز به تکنیکهای عملی گاردنر در کلاسداری، در کانون رشد خلاق و با همکاریِ دبستان کورش و تسهیلگریِ آقای بهرام قاسمینژاد، مولف و مترجم کتب هوشهای گاردنر برگزار میگردد.
.
@roshdekhalagh
.
@roshdekhalagh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شادی پیمایی نوروزی
شب اول: خیابان المهدی
.
شادیِ تقسیم نشده، اندوهِ بزک شده است.
شب اول: خیابان المهدی
.
شادیِ تقسیم نشده، اندوهِ بزک شده است.
👍4❤1
Forwarded from کانون رشد خلاق
jqB5o6 (1080×1920)
https://www.karzar.net/signup_poster/197198/jqB5o6
https://www.karzar.net/signup_poster/197198/jqB5o6
❤4
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
و پس از عبور از فرازها و فرودها، با امید کانون بیست سال است که بیوقفه، ادامه میدهد
❤7
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎉 کانون ۲۰ ساله شد! 🎉
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، کانون عزیز ما ۲۰ سالگی خودش رو جشن گرفت. ۲۰ سال تلاش، فراز و نشیب، و همراهی برای ترویج ارزشهایی مثل فرهنگ صلح، مسئولیتپذیری، مشارکت و امید در جامعه.
کانون، به عنوان یک تشکل اجتماعی فعال در زمینهی کودکان و خانواده، سالهاست که با عشق و همدلی به تلاشش ادامه داده. اعضای داوطلب ما در کارگروههای مختلف (آموزش، فرهنگ صلح، کودک و محیط زیست، رویداد گپ، نوجوانی و هنر کودک) با برنامهریزی، پژوهش و برگزاری رویدادها و کارگاههای متنوع، سعی در ساختن دنیایی بهتر دارند.
شعار ما در کانون اینه: "ما در کنار هم یک خانواده صمیمی و شادیم و اینجا به خانه نزدیک است."
در این بیستمین سالگرد، از همه شما دعوت میکنیم که اگر به این ارزشها باور دارید و تمایل دارید در این مسیر همراه ما باشید، به خانواده بزرگ کانون بپیوندید. با هم میتوانیم آیندهای روشنتر برای کودکان و خانوادههای شهرمون و دنیامون بسازیم. ❤️
برای عضویت در کانون، با ما تماس بگیرید با شمارههای زیر:
09196464574 ویا 02634258725
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، کانون عزیز ما ۲۰ سالگی خودش رو جشن گرفت. ۲۰ سال تلاش، فراز و نشیب، و همراهی برای ترویج ارزشهایی مثل فرهنگ صلح، مسئولیتپذیری، مشارکت و امید در جامعه.
کانون، به عنوان یک تشکل اجتماعی فعال در زمینهی کودکان و خانواده، سالهاست که با عشق و همدلی به تلاشش ادامه داده. اعضای داوطلب ما در کارگروههای مختلف (آموزش، فرهنگ صلح، کودک و محیط زیست، رویداد گپ، نوجوانی و هنر کودک) با برنامهریزی، پژوهش و برگزاری رویدادها و کارگاههای متنوع، سعی در ساختن دنیایی بهتر دارند.
شعار ما در کانون اینه: "ما در کنار هم یک خانواده صمیمی و شادیم و اینجا به خانه نزدیک است."
در این بیستمین سالگرد، از همه شما دعوت میکنیم که اگر به این ارزشها باور دارید و تمایل دارید در این مسیر همراه ما باشید، به خانواده بزرگ کانون بپیوندید. با هم میتوانیم آیندهای روشنتر برای کودکان و خانوادههای شهرمون و دنیامون بسازیم. ❤️
برای عضویت در کانون، با ما تماس بگیرید با شمارههای زیر:
09196464574 ویا 02634258725
❤11👍2
Forwarded from اینگونـہ
عریانشدن ابتذال عمومی :
در روزهایی که خشم جمعی بدون اندیشه به خیابان میریزد، و نفرت در قالب «میهندوستی» یا «دفاع از امنیت» عادیسازی میشود، کمتر کسی از خود میپرسد که این خشونت از کجا آمده و چرا اینقدر سریع درون ما خانه کرده است.
صحنههای منتشر شده از حمله نوجوانان به یک مهاجر افغان، اخراج گسترده خانوارهایی که سالها در این کشور زندگی کردهاند، امتناع از پرداخت دستمزد توسط کارفرمایان، مصادره پیشپرداخت خانهها و تهدید مهاجران به معرفی به نهادهای امنیتی، فقط «اتفاق» یا «خطا» نیستند. اینها، همانطور که باید گفت، نمودهای عریان یک ابتذال عمومیاند که سالها در حال ساختهشدن بودهاند.
جامعهای که خشم تولید میکند، نه فهم:
نوجوانی که امروز با مشت گره کرده و سیلی زدن مهاجری را کتک میزند، با فحاشی او را تحقیر می کند؛ تنها فرد بیاخلاق یا هیجانزده نیست. او «تولید» شده؛ در یک نظام آموزشی بیفکر، در رسانهای هیجانزده، در خانهای ترسزده، در مذهبی که از معنا تهی شده، و در جامعهای که هیچ تلاشی برای آموزش او به عنوان «شهروند» نکرده است.
همانقدر که قربانی این خشونت، یعنی مهاجر افغان، زیر فشار بیعدالتی در حال لهشدن است،
ضارب نیز، و جامعهای که سکوت کرده، همگی قربانیاند؛
قربانی یک نظام کلان معیوب و ناکارآمد که نه ظرفیت پذیرش دارد، نه سازوکار مواجهه، نه ارادهی اصلاح.
دهها سال است که مهاجران وارد ایران شدهاند. گاه با حمایت رسمی، گاه با چشمپوشی، گاه با بهرهکشی.
اما در تمام این سالها، آیا هیچ نظام روشنی برای ساماندهی ورود، غربالگری، اقامت، آموزش، اشتغال و بازگشت آنها وجود داشته؟
هیچ سیاستی برای آشنایی جامعه با تنوع فرهنگی، با انسانیت پنهان در آنها، با تجربه زیستهشان؟
هیچ رسانهای سعی کرده آنها را «بفهماند»، نه فقط بهعنوان آمار، که بهعنوان انسان؟
که چرا می آیند؟
چگونه می آیند؟
چه می خواهند؟
کجا زندگی می کنند؟
کجا می خوابند؟
و ده ها سوال کلیدی دیگر...
و حالا که اوضاع امنیتی ایران بحرانی شده، راهحل این است؟ اخراج ناگهانی، بیبرنامه و توهین آمیز ؟ همه با هم؟ سوزاندن تر و خشک با هم؟ زن و کودک و کارگر و پناهنده و مظلوم، همه با برچسب «تهدید امنیتی»؟
نام این رفتار «مدیریت بحران» نیست، نامش پنهانکاریِ عریانِ بیبرنامگیست.
از جنگ دوازدهروزه، چه یاد گرفتیم؟ هیچ!
جنگ دوازدهروزه، و رخنههای آشکار در نهادهای امنیتی کشور، باید زنگ خطری باشد برای بازاندیشی. اما آنچه شاهدش هستیم، نه بازاندیشیست، نه حتی ایستادن برای مرور آنچه از دست رفت.
بلکه بالعکس، نهادهای تصمیمگیر، بار دیگر به سمت رفتارهای گلهای و هیجانی رفتند.
بار دیگر امنیت را نه در اصلاح ساختارها، که در حذف بیهزینهترین «قربانیان بیصدا» دیدند: مهاجرانی که نه تریبونی دارند، نه پشتوانهای، نه حقی برای اعتراض.
و بدتر اینکه جامعه، با همان سازوکار قدیمی فرافکنی، این تصمیمات را توجیه کرد؛
بیآنکه کسی بپرسد: پس قوهی عاقلهی این سیستم کجاست؟
کسی نپرسید چرا سالها نظارتی در کار نبود.
کسی نپرسید چطور شد که مهاجری تا دیروز کارگر ما بود و امروز ناگهان «جاسوس» شد.
کسی نپرسید چرا هرگز نهادهای اجتماعی، آموزشی، دینی، یا فرهنگی ما وظیفهی آگاهسازی دربارهی این انسانها را برعهده نگرفتند.
جامعهای که دیگر نمیپرسد، دیگر زنده نیست
ترسناکترین وجه این فاجعه، نه فقط خشونت، بلکه عادی شدن آن است.
جامعهای که دیگر نمیپرسد، دیگر زنده نیست.
جامعهای که از ظلم عبور میکند، آن را ثبت نمیکند، آن را تحلیل نمیکند، جامعهای که فقط مصرفکنندهی شایعه و بازنشردهندهی خشم است، بهمرور، خودش تبدیل به ابزاری برای سرکوب میشود.
جامعهای که حسین را در محراب مظلومیت میبیند، اما ظلم امروز را انکار میکند، که فریاد عدل میزند اما در نذر شبانهاش، همسایه مهاجرش را از خانه بیرون میکند،
که دغدغه امنیت دارد اما برای ریشههای ناامنی هیچ تحلیل نمیطلبد، دیگر نه دین دارد، نه انسانیت، نه امنیت.
ابتذال عمومی، دیگر نهفته نیست. عریان است.
آنچه امروز شاهدش هستیم، لحظه ی فروپاشی است که به تدریج رخداد .
فروپاشی معنا، فروپاشی عدالت، فروپاشی خرد جمعی.
و در غیبت تام و تمام قوه عاقله، ابتذال، جایگزین مفاهیم شده است.
اما نه ابتذالی پنهان.
ابتذالی عریان.
در سطح رسانه، در آموزش، در مسجد، در مجلس، دولت، در خانواده، در ذهن ما.
اگر هنوز کسی هست که میپرسد،
اگر هنوز کسی هست که از این سقوط اخلاقی و انسانی شرم دارد،
باید بداند که زمان «ترحم» گذشته.
اکنون زمان بازخواست است.
نه فقط از نهاد قدرت، بلکه از خود ما.
از سکوتمان، از بیتحلیلیمان، از همکاری منفعلمان با خشونت.
۱۲ تیر ۰۴
https://t.iss.one/ingoonee
در روزهایی که خشم جمعی بدون اندیشه به خیابان میریزد، و نفرت در قالب «میهندوستی» یا «دفاع از امنیت» عادیسازی میشود، کمتر کسی از خود میپرسد که این خشونت از کجا آمده و چرا اینقدر سریع درون ما خانه کرده است.
صحنههای منتشر شده از حمله نوجوانان به یک مهاجر افغان، اخراج گسترده خانوارهایی که سالها در این کشور زندگی کردهاند، امتناع از پرداخت دستمزد توسط کارفرمایان، مصادره پیشپرداخت خانهها و تهدید مهاجران به معرفی به نهادهای امنیتی، فقط «اتفاق» یا «خطا» نیستند. اینها، همانطور که باید گفت، نمودهای عریان یک ابتذال عمومیاند که سالها در حال ساختهشدن بودهاند.
جامعهای که خشم تولید میکند، نه فهم:
نوجوانی که امروز با مشت گره کرده و سیلی زدن مهاجری را کتک میزند، با فحاشی او را تحقیر می کند؛ تنها فرد بیاخلاق یا هیجانزده نیست. او «تولید» شده؛ در یک نظام آموزشی بیفکر، در رسانهای هیجانزده، در خانهای ترسزده، در مذهبی که از معنا تهی شده، و در جامعهای که هیچ تلاشی برای آموزش او به عنوان «شهروند» نکرده است.
همانقدر که قربانی این خشونت، یعنی مهاجر افغان، زیر فشار بیعدالتی در حال لهشدن است،
ضارب نیز، و جامعهای که سکوت کرده، همگی قربانیاند؛
قربانی یک نظام کلان معیوب و ناکارآمد که نه ظرفیت پذیرش دارد، نه سازوکار مواجهه، نه ارادهی اصلاح.
دهها سال است که مهاجران وارد ایران شدهاند. گاه با حمایت رسمی، گاه با چشمپوشی، گاه با بهرهکشی.
اما در تمام این سالها، آیا هیچ نظام روشنی برای ساماندهی ورود، غربالگری، اقامت، آموزش، اشتغال و بازگشت آنها وجود داشته؟
هیچ سیاستی برای آشنایی جامعه با تنوع فرهنگی، با انسانیت پنهان در آنها، با تجربه زیستهشان؟
هیچ رسانهای سعی کرده آنها را «بفهماند»، نه فقط بهعنوان آمار، که بهعنوان انسان؟
که چرا می آیند؟
چگونه می آیند؟
چه می خواهند؟
کجا زندگی می کنند؟
کجا می خوابند؟
و ده ها سوال کلیدی دیگر...
و حالا که اوضاع امنیتی ایران بحرانی شده، راهحل این است؟ اخراج ناگهانی، بیبرنامه و توهین آمیز ؟ همه با هم؟ سوزاندن تر و خشک با هم؟ زن و کودک و کارگر و پناهنده و مظلوم، همه با برچسب «تهدید امنیتی»؟
نام این رفتار «مدیریت بحران» نیست، نامش پنهانکاریِ عریانِ بیبرنامگیست.
از جنگ دوازدهروزه، چه یاد گرفتیم؟ هیچ!
جنگ دوازدهروزه، و رخنههای آشکار در نهادهای امنیتی کشور، باید زنگ خطری باشد برای بازاندیشی. اما آنچه شاهدش هستیم، نه بازاندیشیست، نه حتی ایستادن برای مرور آنچه از دست رفت.
بلکه بالعکس، نهادهای تصمیمگیر، بار دیگر به سمت رفتارهای گلهای و هیجانی رفتند.
بار دیگر امنیت را نه در اصلاح ساختارها، که در حذف بیهزینهترین «قربانیان بیصدا» دیدند: مهاجرانی که نه تریبونی دارند، نه پشتوانهای، نه حقی برای اعتراض.
و بدتر اینکه جامعه، با همان سازوکار قدیمی فرافکنی، این تصمیمات را توجیه کرد؛
بیآنکه کسی بپرسد: پس قوهی عاقلهی این سیستم کجاست؟
کسی نپرسید چرا سالها نظارتی در کار نبود.
کسی نپرسید چطور شد که مهاجری تا دیروز کارگر ما بود و امروز ناگهان «جاسوس» شد.
کسی نپرسید چرا هرگز نهادهای اجتماعی، آموزشی، دینی، یا فرهنگی ما وظیفهی آگاهسازی دربارهی این انسانها را برعهده نگرفتند.
جامعهای که دیگر نمیپرسد، دیگر زنده نیست
ترسناکترین وجه این فاجعه، نه فقط خشونت، بلکه عادی شدن آن است.
جامعهای که دیگر نمیپرسد، دیگر زنده نیست.
جامعهای که از ظلم عبور میکند، آن را ثبت نمیکند، آن را تحلیل نمیکند، جامعهای که فقط مصرفکنندهی شایعه و بازنشردهندهی خشم است، بهمرور، خودش تبدیل به ابزاری برای سرکوب میشود.
جامعهای که حسین را در محراب مظلومیت میبیند، اما ظلم امروز را انکار میکند، که فریاد عدل میزند اما در نذر شبانهاش، همسایه مهاجرش را از خانه بیرون میکند،
که دغدغه امنیت دارد اما برای ریشههای ناامنی هیچ تحلیل نمیطلبد، دیگر نه دین دارد، نه انسانیت، نه امنیت.
ابتذال عمومی، دیگر نهفته نیست. عریان است.
آنچه امروز شاهدش هستیم، لحظه ی فروپاشی است که به تدریج رخداد .
فروپاشی معنا، فروپاشی عدالت، فروپاشی خرد جمعی.
و در غیبت تام و تمام قوه عاقله، ابتذال، جایگزین مفاهیم شده است.
اما نه ابتذالی پنهان.
ابتذالی عریان.
در سطح رسانه، در آموزش، در مسجد، در مجلس، دولت، در خانواده، در ذهن ما.
اگر هنوز کسی هست که میپرسد،
اگر هنوز کسی هست که از این سقوط اخلاقی و انسانی شرم دارد،
باید بداند که زمان «ترحم» گذشته.
اکنون زمان بازخواست است.
نه فقط از نهاد قدرت، بلکه از خود ما.
از سکوتمان، از بیتحلیلیمان، از همکاری منفعلمان با خشونت.
۱۲ تیر ۰۴
https://t.iss.one/ingoonee
Telegram
اینگونـہ
اینگونه بستری است، برای واکاوی و نفهمیدن مفاهیم...!
👏3👌3
Forwarded from خانه سبز
🎉 تاخت – چرخهای دوباره برای وسایل شما
📍 کرج، گوهردشت – کانون رشد خلاق
📅 پنجشنبه ۱۶ مرداد | 🕒 ساعت ۱۵ تا ۱۹
💚 یک رویداد محیطزیستی با غرفههایی از لباس، کیف، کفش، وسایل خانگی و اسباببازیهای تمیز و قابلاستفاده!
🛍 بیایید ببینید، بخرید، معاوضه کنید یا فقط گپ بزنید و حال خوب بگیرید.
🥗 خوراکی و نوشیدنی داریم؛ لطفاً لیوان و ظرف خودتون رو بیارین (بدون یکبارمصرف!)
♻️ در بطری، باتری کهنه رو هم بیارین برای بازیافت.
📣 ورود برای همه آزاده | درآمد رویداد صرف ساخت آبشخور در مناطق کمآب میشه.
🌱 با هم تغییری کوچک و اثری بزرگ رقم بزنیم!
✅️ لطفا در انتشار اطلاعیه این رویداد همراهی کنید🙏💚
https://t.iss.one/khaanehsabzz/1
📍 کرج، گوهردشت – کانون رشد خلاق
📅 پنجشنبه ۱۶ مرداد | 🕒 ساعت ۱۵ تا ۱۹
💚 یک رویداد محیطزیستی با غرفههایی از لباس، کیف، کفش، وسایل خانگی و اسباببازیهای تمیز و قابلاستفاده!
🛍 بیایید ببینید، بخرید، معاوضه کنید یا فقط گپ بزنید و حال خوب بگیرید.
🥗 خوراکی و نوشیدنی داریم؛ لطفاً لیوان و ظرف خودتون رو بیارین (بدون یکبارمصرف!)
♻️ در بطری، باتری کهنه رو هم بیارین برای بازیافت.
📣 ورود برای همه آزاده | درآمد رویداد صرف ساخت آبشخور در مناطق کمآب میشه.
🌱 با هم تغییری کوچک و اثری بزرگ رقم بزنیم!
✅️ لطفا در انتشار اطلاعیه این رویداد همراهی کنید🙏💚
https://t.iss.one/khaanehsabzz/1
👍4❤1👏1