مکتبة نفس الرسول المصطفی
1.38K subscribers
758 photos
22 files
158 links
|مکتبة نفس الرسول المصطفی مکتبة تخصصیة في العقائد والتاریخ وعلوم الحدیث والرجال والتراجم|
|مجالی برای معرفی جدیدترین کتب منتشر شده در حوزه مطالعات اسلامی و دین‌پژوهی|
Download Telegram
مکتبة نفس الرسول المصطفی
Photo
✍🏼 در کتابی که اخیراً با عنوان خاطرات افسر اطلاعاتی (مصاحبه و پژوهش رضااکبری آهنگر، پاییز ۱۴۰۳) چاپ شده در رابطه با عدم مجازات اعدام برای جناب آقای جواد مناقبی (داماد علامه طباطبایی) در ماجرایی که کودتای صادق قطب‌زاده خوانده می‌شود، آمده است:

ماجرا از این قرار بود که جلسه‌ای برقرار می‌شود با حضور آقایان مهدوی، مناقبی و آقای عباسی داماد آقای شریعتمداری...
بعدها... آقای مناقبی برای من تعریف کرد «اینکه من اعدام نشدم، مدیون شکمم هستم» من پرسیدم یعنی چی؟ تعریف کرد: «آن روز در آن جلسه دل پیچه گرفتم و از اتاق خارج شدم، فهمیده بودم یک اتفاقاتی دارد می‌افتد اما از اتاق بیرون رفته بودم و نشنیده بودم و گرنه من هم می‌فهمیدم که قصد قتل آقای خمینی را دارند و دلیل عدم اعدام و حکم زندان و بعد آزادی من عدم اطلاع از این طرح به خاطر همان دل پیچه‌‌ام بود.»
در همان لحظه که مناقبی بیرون رفته بود، مهدوی رو به بقیه می‌گوید که همچین کاری می‌خواهیم بکنیم، مهدوی به خاطر آنکه از کودتا خبر داشت... به اعدام محکوم شد. خود مهدوی در بازجویی‌ها گفته بود که من....گفتم قصد داریم آقای خمینی را بکشیم و همین باعث شده بود که جرمش سنگین‌تر شود، چون از نقشه خبر داشت.... ولی مناقبی به همان دلیل که آن حرف آخر جلسه را نشنیده بود اعدام نشد. او ریز جلسه را در بازجویی‌ها گفته بود و علت تخفیف حکم او همان جریان دل پیچه و خارج شدن از اتاق بود. هرچند یک چیزهایی فهمیده بود که یک خبرهایی هست و یک اتفاقاتی دارد می‌افتد. و به خاطر همین همراهی که کرده بود چند سال زندان برایش در نظر گرفته بودند.

در بخشی دیگر، این فرد که مأمور اطلاعاتی معرفی شده و در حال بیان خاطرات خود است گفته:

من کنار بازجویِ مناقبی ایستاده بودم و شاهد ماجرا بودم؛ وقتی هم می‌خواست برای ملاقات به منزلش برود به اتفاق هم می‌رفتیم. یک بار من و یکی از دوستانم او را بردیم منزل و راحتش گذاشتیم و گفتیم: «برو تو اندرونی و هر ساعتی هم خواستی برگرد ما به اصطلاح در بیرونی نشستیم‌» تلقی آقای مناقبی این بود که این وداع آخر است و وقتی برگردد ما می‌خواهیم او را بکشیم، در صورتی‌که اینطور نبود. به ما توصیه کرده بودند که بالاخره رعایت داماد آقای علامه طباطبایی را داشته باشید. هوای باجناق شهید قدوسی را داشته باشید. که توصیه های درستی هم بود بالاخره او یک جایگاهی داشت.

پر واضح است که درج این مطلب به معنی تأیید یا عدم تأیید محتوای آن نیست.
https://t.iss.one/rasullib
👎21👍1
The Rebel and the Imam in Early Islam.pdf
3.5 MB
The Rebel and the Imām in Early Islam: Explorations in Muslim Historiography.
Najam Haider
Cambridge University

https://t.iss.one/rasullib
👍1
مکتبة نفس الرسول المصطفی
The Rebel and the Imam in Early Islam.pdf
.
✍🏼 کتابِ «شورشی و امام در اسلام اولیه: کاوش‌هایی در تاریخ‌نگاری مسلمانان» نوشته آقای نجم حیدر، با رویکرد و روشی خاص به تاریخ‌نگاری و زندگی‌نامه سه شخصیت مهم که نقش تعیین‌کننده‌ای در توسعه تشیع و تاریخ اسلام اولیه داشته‌اند، می‌پردازد.
یکی از این شخصیت‌های مهم که در فصل سوم کتاب به آن پرداخته شده حضرت موسی‌بن جعفر امام کاظم سلام‌الله‌علیه می‌باشد.
نجم حیدر در این بخش تلاش کرده تا تفاوت میان دیدگاه‌هایِ غیرامامی (نظیر اهل سنت و زیدیه) و امامیه درباره امام کاظم (ع) را بررسی می‌کند. او معتقد است منابع تراجمی و شرح‌حال‌نگاری اهل‌سنت، ایشان را به‌عنوان یک عالم برجسته معرفی می‌کنند، درحالی‌که تاریخ‌نگاری‌های اهل‌سنت بیشتر بر نقش ایشان در تحولات سیاسی آن دوران و مناقشات میان عباسیان و علویان تمرکز دارند. در اینجا، حیدر توضیح می‌دهد که تفاوت‌های تفسیری این منابع بیشتر جنبه‌های فرقه‌ای دارد و در درجه دوم به نوع منبع (شرح‌حال‌نگاری یا تاریخ‌نگاری) مربوط می‌شود.
وی نشان داده که منابع زیدی بر واکنش کم‌رنگ امام کاظم (ع) نسبت به قیام شیعی حسین‌بن علی‌بن حسن مثلث در واقعه فَخ در سال ۱۶۹ هجری تأکید دارند؛ واکنشی که به عقیده زیدیان، ادعای ایشان به امامت را با معیارهایِ خاصِ زیدی نقض می‌کرد.
حیدر در ادامه گفته در مقابل منابع اهل‌سنت و زیدیه، منابع امامیه یا بر جنبه‌های فراطبیعی (کرامات و معجزات و ویژگی‌های اختصاصی امام) یا بر موضع‌گیری‌های چالش‌برانگیز ایشان در برابر عباسیان تأکید دارند. وی سپس با بررسی گزارش‌های کلینی، صدوق و مفید به مقایسه آنان می‌پردازد و تحلیلی از این گزارش‌ها، با تأکید بر جامعه و دوره زیست آنان ارائه می‌کند. به صورت خلاصه می‌توان گفت نجم حیدر بر این باور است که تصویری که صدوق از امام کاظم (ع) ارائه داده با پرتره‌ای که کلینی و مفید از ایشان ترسیم کرده‌اند متفاوت است.
لازم به ذکر است نجم حیدر در این کتاب که توسط دانشگاه کمبریج منتشر شده در حقیقت با روشی که به کارگرفته به دنبال تبیین مفهوم تاریخ‌نگاریِ بلاغی و کاربست آن در متون تاریخی و شرح‌حال‌نگاریِ مسلمانان است. او این مفهوم را از سنت‌های تاریخی کلاسیک و دوره باستان متأخر الهام گرفته است. حیدر استدلال می‌کند که روایت‌های تاریخی اسلام اولیه صرفاً برای ثبت وقایع نبوده‌اند، بلکه برای معنا دادن به روایت‌های کلی و شناخته‌شده از گذشته طراحی شده‌اند.

https://t.iss.one/rasullib
👍1
Forwarded from حامد کاشانى
پنجاه و ششمین دوره نمایشگاه کتاب قاهره که می‌توان گفت، مهمترین رویداد فرهنگی در جهان اسلام است، آغاز شده است.
چند سالی است در تلاشیم شرکت کنیم ولی تاکنون میسر نشده است.
این که ما شیعیان در مهمترین رویدادهای فرهنگ مکتوب جهان اسلام کم توجه و کم فروغیم و دغدغه زیادی نداریم، از غربت اهل بیت علیهم السلام وتقصیر ماست.
بخشی از حقیقت مکتب اهل بیت در گفتگوهای علمی و رفت و آمدهای فرهنگی باید منتقل شود.
امید که روزی مراودات فرهنگی جهان اسلام بسهولت ممکن شود.
👍81👎1
Forwarded from حامد کاشانى
تصویر فوق نسخه‌ی بسیار نفیس از دیوان حسّان بن ثابت می‌باشد که در کتابخانه‌ی أحمد الثالث_ترکیه شماره ۲۵۳۴ نگه‌داری می‌شود.
این نسخه‌ی نفیس در ماه رجب سال ۴۱۹ ق بر اساس نسخه‌ی کتابت‌شده در سال ۲۵۵ ق کتابت شده است.

در تصویر بالا ناسخ پس از نام ابوطالب عبارت "رضوان الله علیه " را نگاشته ولی فردی نامعلوم این عبارت را مخدوش نموده است!


در سالروز وفات بزرگ‌حامیِ رسول خاتم صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم، والد ماجد امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه، جناب ابو طالب علیه‌السلام هدیه به روح مطهرشان صلواتی عنایت بفرمایید.

تلگرام | ایتا | بله | روبیکا | آپارات | سایت | اینستاگرامِ سایت | صفحه یوتیوب
کتاب‌های اهدایی از طرف خانواده‌ی مرحوم حجت الاسلام دکتر ذبیح‌الله باقری قمی به کتابخانه مکتبة نفس الرسول المصطفى

شادی روح مطهّر این استاد وارسته صلواتی هدیه بفرمایید.
https://t.iss.one/rasullib
👍6
RasulLib.apk
47.2 MB
با تبریک به مناسبت عید مبعث رسول ختمی مرتبت صلی الله علیه وآله به اطلاع همراهان عزیز می‌رساند، ثبت اولیه بخشهای علوم قرآن و ادبیات متعلق به مکتبة نفس الرسول المصطفی تقریباً رو به پایان است و تاکنون حدود سه هزار عنوان در حدود هفت هزار مجلد کتاب ثبت اولیه شده است.
به فضل الهی تا پایان حدود چهل و پنج هزار نسخه ادامه خواهد داشت.
عزیزان می‌توانند یا از طریق اپ اندرویدی بالا یا لینک سامانه فعلآ به صورت مهمان وارد شوند.
مجموعه ما ثبت اولیه را بر روی سامانه کتابا شروع کرده و به زودی هم زمان در سامانه سها نیز حضور خواهد داشت.

lib.hkashani.com
10👍2
Forwarded from بر ساحل عبقات
بر ساحل عبقات
Photo
🖌 عجیب اما واقعی... (۲ فرسته)

فرسته ۱

چند روزی است کتاب " عوذ الجاني بتسديد الأوهام في معجمي الطبراني " نوشته‌ی حدیث‌پژوه وهابی‌مسلک "أبوإسحاق الحُوَيني" را از استاد محقّق شیخ حامد کاشانی عاریه گرفته و با آن مأنوسم. کتاب جالبی است و حاکی از دقّت نظر و تتبّع گسترده‌ی مؤلّف آن _بسان سایر تأليفاتش_ دارد.
کتاب در ٦ مجلد، سال ١٤٤٣ ق در كويت چاپ شده است.

مؤلّف در مقدّمه‌ی کتاب حدودا ١٥٠ صفحه به انتقاد از محدث پُرکار مغربی‌تبار حافظ أحمد بن الصديق الغماري پرداخته است.

در اواخر انتقاداتش به اثر مهمّ غمارى در تصحیح حدیث "أنا مدينة العلم وعلي بابها" یعنی "فتح الملك العلي" پرداخته و اشکالاتی چند به آن گرفته است.
در این نوشتارِ مختصر، قصد پرداختن به قیل و قال‌ها و اشکالات و پاسخ‌ها را ندارم. بلکه درصدد اشاره به نکته‌‌ی جالبی هستم که توجّه به آن خالی از لطف نیست.
در ابتدا ذکر چند نکته لازم است:

۱. از همان دوران حیات رسول خاتم صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم، منافقان تحمّل دیدن و شنیدن فضائل امیر المؤمنین علیه‌السلام را نداشتند.
۲. صحابه و تابعان _علی اختلاف مذاهبهم_ نیز مکرّر برای نقل روایات فضائل حضرت دچار عُسرت شده‌اند.
۳. بعدها نیز رواتِ حتّی عامّی‌مذهب به صرف نقل احادیث فضائل، به ناحقّ، متّهم به بدعت، تشیّع، رافضی‌گری و ضعف، تخلیط و.... شده‌اند و روایات فضائل نیز علی رغم تعدّد طرق بلکه تواتر، محکوم به نکارت و جَعل شده است.
۴. در این میان حدیث مدینة العلم و راویان آن نيز از این حملات بی‌نصیب نمانده است؛ مثلا أبوالصلت الهِرَوي به سبب نقل همین حدیث مورد بی‌مهری جارحان قرار گرفته و متّهم به جعل این حدیث شده است.
۵. در این میان اما یحیی بن مَعین که از دسته‌ی متشدّدان و سخت‌گیران است، ابوالصلت را توثیق کرده و نقل این روایت از "ابو معاویة" را منحصر در او ندانسته و در نتیجه تهمت جعل این حدیث را از او دفع نموده است.

نکته‌ای که در این مختصر در صدد بیان آن هستم این است که بعدها افراد متعصّبی همچون شمس الدین الذهبي(۷۴۸ .ق) در "سیر اعلام النبلاء (ط الرسالة، ج ۱۱، ص ۴۴۷)" برای خلاصی از این توثیقِ يحيى، ادعای عجیبی مطرح کرده که حاصلش این است = سبب توثیق ابو الصلت توسط یحیی خدماتی بوده که ابوالصلت به یحیی ارائه داده است:

"جُبِلَتِ القُلُوْبُ عَلَى حُبِّ مَنْ أَحْسَنَ إِلَيْهَا، وَكَانَ هَذَا بَارّاً بِيَحْيَى، وَنَحْنُ نَسْمَعُ مِنْ يَحْيَى دَائِماً، وَنَحتَجُّ بِقَولِه فِي الرِّجَالِ، مَا لَمْ يَتَبَرهَنْ لَنَا وَهْنُ رَجُلٍ انفَرَدَ بِتَقْوِيَتِه، أَوْ قُوَّةِ مَنْ وَهَّاهُ."

مرحوم میر حامد حسین رضوان‌الله‌علیه در "عبقات الأنوار، حدیث مدينة العلم _ قسمت سند، ص ۵۷۸ _۵۷۹" از سخنِ ذهبی به شگفت آمده و چنین فرموده است:

"و این کلام ذهبی برای مذهب اهل‌سنّت خیلی ضرر دارد بلکه اگر گفته‌ آید که سیلابِ فنا به اساس آن می‌دواند و بنای علم جرح و تعدیل را به آب می‌رساند بجاست !
زیرا که جلالت مرتبت و علوّ منزلت ابن مَعین در علوم حدیث عموما و فنّ جرح و تعدیل خصوصا نزد سنّیه نه چنانست که محل ارتیاب بوده باشد."


نگارنده‌ی این سطور حقیقتا گمان نمی‌کرد شخصی بتواند کلام سخیف ذهبی و لوازم آن را توجیه نماید؛ چرا که به قولِ مرحوم‌ صاحب عبقات رضوان‌الله‌علیه، لازمه‌ی این سخن "بی‌در و پیکر بودنِ علم جرح و تعدیل و تنقیص یکی از اعلام برجسته‌ی آن یعنی یحیی بن مَعین" است.

امّا دیروز هنگام مطالعه‌ی کتاب " عوذ الجاني " وقتی به جملات حوینی حول حدیث مدينة العلم و توثیق ابوالصّلت توسط یحیی و عبارات ذهبی رسيدم، منتظر بودم تا با عبارات طوفانیِ حوینی علیه ذهبی مواجه شوم که: "این سخنان چیست که در حقّ یحیی می‌گویی؟! "
ولی در کمال ناباوری دیدم که حوینی نه تنها ذهبی را مورد ملامت قرار نداده، بلکه تمام‌قَد، همان جملات او را در تنقیص یحیی تکرار و تأييد کرده است:

"...أمّا توثیقه(توثيق يحيى لأبي الصلت)، فقد رده الذهبي في "السِّيَر" (۱۱/۴۴۷) بقوله:
"جُبِلَتِ القُلُوْبُ عَلَى حُبِّ مَنْ أَحْسَنَ إِلَيْهَا، وَكَانَ هَذَا بَارّاً بِيَحْيَى، وَنَحْنُ نَسْمَعُ مِنْ يَحْيَى دَائِماً، وَنَحتَجُّ بِقَولِه فِي الرِّجَالِ، مَا لَمْ يَتَبَرهَنْ لَنَا وَهْنُ رَجُلٍ انفَرَدَ بِتَقْوِيَتِه، أَوْ قُوَّةِ مَنْ وَهَّاهُ." انتهی
فبیّن لنا الذهبي العلة في توثيق ابن معين _مع تشدّده_ لأبي الصلت وهي إحسانه إلى يحيى، وحسن ظنّ يحيى فيه، لا سيّما وكان أبو الصلت موصوفاً بالزهد والعبادة، وابن معين في نهاية الأمر بشر ولا ندّعي أنه حابى أبا الصلت ولكنّه أحسن الظنّ به..."
(عوذ الجاني، ١/١٤٧)
چند صفحه بعد(ص ۱۵۱) نيز دوباره تحلیل ذهبی را تکرار می‌کند!

@mir_hamedhoseyn_110
👍1
Forwarded from بر ساحل عبقات
فرسته ۲

نکته‌ی جالبِ دیگر اینکه چند سال پیش در سال 2020، در یک گفتگوی تلگرامی از استاد شریف حاتم العوني(استاد علوم حدیث در دانشگاه امّ القری _ مکّه مکرّمه) درباره‌ی این سخن ذهبی پرسیدم؛ ایشان نیز مشابهِ حوینی، کلام ذهبی را چنین تأييد كردند:

"الذهبي يقرر قاعدة : أن الأصل هو اعتماد أحكام أئمة الجرح والتعديل ، لكن إن بدا ما يدلّ على عدم إنصافِ حكم منها، رددنا على الواحد منهم .
وابن معين ليس منزّها من ذلك ، وإن كان إماما معتمدا. والذهبي أعرف الناس بقدره ."


همانطور که واضح است، جانِ کلام ذهبی، ابو اسحاق الحويني و شریف حاتم العوني یکی است:

"ابو الصّلت به یحیی بن مَعین لطف یا خدماتی داشته و به همین سبب یحیی او را توثیق نموده است!"

سؤالی که این چند روز ذهن بنده را درگیر کرده، این است که این هر سه که خرّیت فنّ رجال و حدیث عامه هستند، به چه دلیل حاضرند علم جرح و تعدیل و یکی از بزرگان آن مثل یحیی بن مَعین _با این همه خدمات و زحماتی که برای علم حدیث و رجال کشیده_ را چنین تخریب کنند؟
آیا به لوازم سخنانشان توجّه دارند یا خیر؟
همان یحیی که هیچ حدیث‌پژوه عامّه پس از او، از آراء و اقوال او مستغنی نبوده‌ است. همو که کمتر صفحه‌ای از کتب حدیثی و رجالی متقدّمان و متأخّران و معاصران می‌یابیم که نام او در آن میان نباشد.
بدیهی است لازم نیست متخصّصان علوم حدیث همچون ذهبی، اجتهاد یحیی یا فرد دیگر را بی‌چون و چرا بپذیرند، اما ذهبی می‌توانست توجیه دیگری برای عدم پذیرش توثیقِ ابو الصلت توسط یحیی اقامه کند، نه اینکه بگوید: "چون ابو الصلت به یحیی چلو کباب!! داده بود، یحیی نیز او را توثیق کرد"
حقیقتا نمی‌دانم چرا بزرگانی همچون حوینی و عونی به جای ردّ و طعن بر ذهبی، این سخنش را با افتخار تکرار کرده و از او دفاع می‌کنند؟

اینان و اسلافشان که ۱۴۰۰ سال است ید طولا در تضعیف، توجیه، تأويل و جعلی خواندن احادیث فضائل مولا صلوات‌الله‌علیه دارند...

@mir_hamedhoseyn_110
👍5
شمارگان جدید فصل‌نامه کتاب‌گزار (پس از وقفه‌ای چند ساله) که به میرداماد اختصاص یافته است.

#تازه‌های_کتابخانه
https://t.iss.one/rasullib
3